جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نوای خوش در دوره بهرام گور


نوای خوش در دوره بهرام گور
بر اثر کاردانی بهرام گور، در زمان وی، یک دوره ی سراسر رفاه و آسایش برای مردمان پیش آمد که بر اساس شواهد به دست آمده هیچگاه در ایران تکرار نشد .
چنان شد که از بیدگل افسری
خریدی به دینارگانی سری
یعنی بهای یک تاج از بیدگل را که هنگام رامش بر سر می نهادند به یک دینار رسید.
یکی شاخ نرگس، بها یک درم
خریدی، کسی زو نگشت دژم
آسایش مردمان، که نیمی از روز را موظف به انجام کار سخت بودند، و یک نیمه را به دستور بهرام به رامش و شادی می گذراندند، بدانجا رسید که یک شاخه گل نرگس را به بهای یک درم می خریدند. [۱]
و در چنین روزگاری، بهرام از کارگزاران و نیک خواهان می پرسد که اگر رنجی در زندگانی مردمان می بیننند گزارش کنند. گزارش ها از همه سوی ایران زمین چنین رسید :
که آباد بینیم ، روی زمین
به هرجای، پیوسته شد آفرین
مگر، مرد درویش، کز شهریار
بنالد همی ، وز بد روزگار
که چون می گسارد توانگر همی
به سربر ز گل دارد افسر همی
بر آواز رامشگران مَی خورند
چو ما مردمان را به کس نشمرند
تهی دست، بی رود و گل مَی خورد
شهنشاه از در یکی بنگرد !
همه ی نیازها برآورده شده است جز اینکه توده ی مردم هنگام رامش، خنیاگر ندارند ... و بهرام گور از پادشاه هندوستان درخواست می کند که ده هزار «لولی» مرد و زن به ایران گسیل دارد، تا :
کند پیش درویش، رامشگری
ورا رایگانی کند کهتری
و این لولیان در روستاهای ایران به راه افتادند ... و با خویش، نغمه های خوش را به آفاق دور دست بردند.
اگر موسیقی ملتی، بر نوای خوش ملت دیگر تاثیری مستقیم گذاشته، باری همین تاثیر است زیرا که ده هزار خنیاگر از هندوستان در ایران روان گشتند و نوای خوش را در رگ های موسیقی ایران، جاری کردند ...
البته باید چنین گمان برد که موسیقی دو ملت در آن دوران بسیار نزدیک تر از موسیقی این زمان ایران و هند بوده است، چرا که مردمان عادی می بایستی از شنیدن آن بهره برند ... و این نمی شود مگر آنکه نوای نوازنده و آواز خواننده را دریابند ! اگر موسیقی بلوچستان را شنیده اید، می دانید که چه اندازه به نوای خوش هندوستان نزدیک است.
یکی از رویدادهای زمان بهرام پیدا شدن گنج بسیار بزرگی است از دوران باستان که موبدان آن زمان آن را «گنج جمشید» خوانده اند اما گمان به این است که آن، از زمان فریدون (سه بهره شدن نژاد آریا) برجای مانده بوده است، زیرا که در همه ی روایات به مجسمه های گاو که همه از دُر و گوهر و زر ساخته شده بود، سخن آمده، و به همین دلیل می باید که متعلق به دوران مهر پرستی ایرانیان بوده باشد که در آن، گاو از اهمیت ویژه برخوردار بوده است.
در هر صورت پدید آمدن این گنج که به «گنج گاوان» نامزد گردید، و بخش کردن بهرام، آن را به ارزانیان (مستحقان) از وامدارن، پیران، زنان بیوه، عروسان بی جهیزیه، کودکان بی پدر و ... داستان بسیار دل انگیز و شگفتی آفرید و یکی از خنیاگران آن زمان «آهنگ گنج گاو» را برای آن بساخت که جزو «سی لحن باربد» هم آمده، پس از اسلام نیز بنا به روایت های مکرر نواخته می شده است.
از منوچهری است :
گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاو
گه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه
و از نظامی است :
چو گنج گاو را کردی هواسنج
بر افشاندی زمین هم گاو و هم گنج
بهرام گور خود نیز به موسیقی علاقه ی فراوانی داشته است و در شاهنامه چنین آمده که در شکارگاه بر شتری نیرومند، چهار رکاب می نهاده اند و او بر رکاب های زرین آن بر می نشسته است و کنیزکی رامشگر چنگ نواز را بر رکاب های سیمین می نشانده، تا در بیابان و به دنبال نخجیر نیز از نوای او بهره مند شود :
چنان بد که یک روز بی انجمن
به نخجیر گه رفت با چنگ زن
کجا نام آن رومی، آزاده بود
که رنگ رخانش چو بیچاده بود
به پشت هیونی دمان برنشست
ابا سرو آزاده، چنگی به دست
و این زن چنگ نواز «آزاده» و دیگری «آرزو»، دختر زرگری که با چنگ زنی و میهمان نوازی از بهرام دل برد، در حلقه ی زنان مشکو (حرمسرا)ی بهرام جای گرفتند.
یسنا مهرآیین
منبع : پایگاه پژوهشی آریابوم


همچنین مشاهده کنید