سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


روزهای پرالتهاب خانواده گلس


روزهای پرالتهاب خانواده گلس
در اواسط دوران کاری سلینجر، داستان های بلندتر او ناگهان از بلندای ابرهای نیویورکر فرود می آیند و در قالب کتاب به چاپ می رسند. «تیرهای سقف را بالاتر بگذارید نجاران» در مجموعه یی با نام «داستان های نیویورکر، ۱۹۶۰-۱۹۵۰» منتشر می شود و پس از آن، «فرنی» و «زویی» نیز کتابی را به خود اختصاص می دهند. «فرنی» و «زویی» دارای پیوستگی زمانی اند و به موضوع مشترکی می پردازند؛ بحران معنوی فرنی.
در داستان اول فرنی از کالجش با قطار به جایی که احتمالاً پرینستون است، می رود تا آخر هفته را با دوست پسرش بگذراند. او و دوست پسرش، لین کوتل، به رستوران می روند. در این رستوران است که متوجه می شویم فرنی نه تنها از این دیدار هیجان زده نیست بلکه سراپا بیمار است. در حالی که دوستش مشغول لاف زدن درباره یک تحقیق کلاسی و خوردن پای قورباغه است، فرنی سعی می کند حال و هوایش را تشریح کند. در نهایت او غش می کند و آخرین بار در حالی می بینیمش که در دفتر مدیر رستوران دراز کشیده است و رو به سقف دعا می خواند. در داستان دوم می خوانیم که فرنی به خانه اش، آپارتمان بزرگی در منهتن، بازگشته و زمان دوشنبه بعد از آن شنبه فلاکت بار است. فقط بسی، مادر فرنی، و زویی کوچک ترین برادرش، خانه هستند. در حالی که فرنی بی خواب روی کاناپه اتاق نشیمن دراز کشیده است، بسی در گفت وگویی که تمام نشدنی به نظر می رسد نگرانی اش از وضعیت فرنی را با زویی در میان می گذارد. سپس زویی نیز گفت وگویی طولانی را با فرنی آغاز می کند و می کوشد در حال و هوای روح زده آپارتمان واژه حیاتی تسلی را بجوید. فرنی که «انگار کم و بیش تمام خرد دنیا ناگهان نصیب او شده باشد» به سقف لبخند می زند و به خواب می رود.بعد از جویس نویسندگان اندکی این خطر را بر خود هموار کرده اند که چنین گنجینه یی از واژه ها را روی رخدادهایی مطلقاً درونی و کنش هایی صرفاً کلامی سرمایه گذاری کنند. در دنیایی که کنش قاطع ممکن است به هولوکاست منتهی شود، باور سلینجر به ارزشمندی شگرف زندگی درونی انسان ها این امتیاز منحصر به فرد را به او می دهد تا امریکایی را تحسین کند که به نظر می رسد بیش از آنکه جایگاه عمل باشد، قلمرو احساس است. شاید درون گرایی بر دوران ما تحمیل شده باشد.
در عصر تفاوت های جزیی، اشارات بیانی مبهم و شیادی های روانشناسی، توجه متمرکز سلینجر بر ایما و اشاره ها و آهنگ ادای کلمات از او میان هم عصرانش نویسنده یی بی همتا می سازد. آنگونه که همینگوی برای جنبش و تحرک به دنبال واژه می گشت، سلینجر واژه هایی را می جوید تا از چیزهایی سخن بگوید که به ذهنیت انسانی بدل شده اند. تهور ساختگی و کم و بیش سرسختانه، طنز، مرگ اندیشی و امیدواری نامتداول اما پافشارانه داستان های او با حال و هوای زندگی امریکایی معاصر هماهنگ است. با این حال بهای آن را نیز می پردازد؛ داستان ها به گونه یی خطرناک، پیچیده و ایستا می شوند. حس ترکیب و درهم آمیختگی از نقاط قوت سلینجر محسوب نمی شود، حتی در این دو داستان که آشکارا مکمل یکدیگرند، به وضوح این نکته را به رخ می کشند که از یکدیگر مجزا هستند.
فرنی داستان «فرنی» همان فرنی «زویی» نیست. قهرمان داستان اول دختر دانشجوی زیبایی است که در حال تجربه لحظه محتمل بیزاری است. او - اخیراً- نازیبایی مسلمی را در ایگوی پرولع انسان کشف کرده و به حماقت محیط دانشگاهی اش پی برده است. او با توسل به کتابی مذهبی با عنوان «راه یک زائر» که یکی از استادان به آن اشاره کرده، در تلاش است راه نجاتی بیابد. خانواده او که خیلی کوتاه در پیوست نامه یی به آنها اشاره می شود، به طبقه متوسط بالا تعلق دارند. هیچ گاه به نام خانوادگی شان، گلس، برنمی خوریم. فرنی از برادرانش حرفی نمی زند. دوست پسرش یک پخمه خودبین است اما به تمامی خالی از همدلی نیست؛ ناشیانه سعی می کند با عشقی که گرایش جسمانی اش به طرز دردناکی ناموجه جلوه می کند، فرنی را درک کند. نهایتاً شاید به گونه یی ناخواسته این تصور به وجود می آید که شاید فرنی باردار است. از سویی دیگر، فرنی داستان «زویی» فرنی گلس است، کوچک ترین فرزند از هفت فرزند مشهور خانواده گلس که همه آنها ستاره های مسابقه رادیویی «بچه باهوش» بودند. فرنی از دوران نوزادی توسط دو برادر بزرگ ترش، سیمور و بادی، با آموزه های حکمت شرق پرورش یافته است. درمی یابیم که «راه یک زائر» کتابی نیست که فرنی اخیراً در دانشگاه با آن مواجه شده، بلکه سال ها روی میز سیمور قرار داشته است.
جای تعجب است دختری که در خانواده یی پرورش یافته است که گفت وگوی سر میز شام شان درباره بودیسم و بحران الهیات است چگونه توانسته است بحران معنوی خود را این گونه به تاخیر بیندازد و هنگامی که با آن روبه رو می شود چنین بی دفاع است. در هر حال، تردیدی درباره بارداری او وجود ندارد و این تصور خدشه یی است بر شکوه اثیری خانواده گلس. کوتل که به رغم تمام اشتباهاتش در جهان فرنیً اول، حداقل مردی قابل اعتناست، در داستان دوم یکی از میلیون ها ابلهی است که خارج از خانواده گلس متولد شده است.
هرچه بیشتر سلینجر درباره این خانواده می نویسد، این هفت فرزند به گونه بازنشناختنی همراه هم در درخشش ناممکن زیبایی و هوشمندی فردی ذوب می شوند. فرنی اینگونه توصیف می شود؛ «پوستی زیبا داشت. اجزای صورتش دلپذیر و به غایت متمایز بود. چشمانش کم و بیش همان ته رنگ آبی خیره کننده چشمان زویی را داشت.» درباره زویی می خوانیم که «از این توانایی غیرمعمول برخوردار است که در دم هر آنچه را که خوانده یا شنیده است، کم و بیش کلمه به کلمه نقل قول کند.» هدف چنین جمله هایی این است که در خواننده حس پرستشی کورکورانه و کمی آمیخته به رشک را بیدار کند. در «تیرهای سقف...» سیمور می گوید که «احساساتی گری یعنی مهر و عطوفتی که نثار چیزی می کنیم بیش از آنی باشد که خداوند نثارش کرده است.» از نظر من مشکل همین جاست؛ سلینجر بیش از خود خداوند به خانواده گلس مهر می ورزد. او به شیوه یی انحصاری به آنها عشق می ورزد. آفرینش آنها برای سلینجر عزلتگاهی شده است.
شدت این عشق به زیان میانه روی هنرمندانه تمام می شود. او خواننده را از آن پیشقدمی محروم می کند که برای عشق ورزی از ضروریات است. حتی در «فرنی» که مشخصاً به دوران پیش از گلس ها تعلق دارد، نویسنده بیش از آنکه ناظری بی احساس باشد، ستایشگری مخفی است که کینه توزانه از دیدن خام دستی های کوتل بینوا لذت می برد.با این همه، «فرنی» در دنیای ما رخ می دهد اما در «زویی» ما به دنیایی خیالی پا می گذاریم که جزئیات ترسیم شده از آن تنها بر واقعیت گریزی حیاتی آن تاکید می کند.
سلینجر در حاشیه جلد این کتاب می نویسد؛ «خطری کم و بیش واقعی مرا تهدید می کند؛ دیر یا زود در باتلاق روش های خاص خود، سبک گفتار و شیوه گرایی فرو خواهم رفت. اما در کل، بسیار امیدوارم.» باید اعتراف کنم که من خوشحالم که او امیدوار است. آثار سلینجر برای من ظهور چیزی شبیه مکاشفه است و تصور می کنم که مکاشفات دیگری نیز در راهند.
ترجمه؛ فریده صارمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید