پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

آثار حکم تاریخی امام خمینی علیه نویسنده و ناشران « آیات شیطانی »


آثار حکم تاریخی امام خمینی علیه نویسنده و ناشران « آیات شیطانی »
۱۴ سال قبل در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ حکم تاریخی ارتداد سلمان رشدی به دلیل نگارش کتاب کفرآمیز « آیات شیطانی » جان تازه ای به پیکر جهان اسلام دمید. امام خمینی با صدور این حکم به سران استکبار فهماند که اگر با حربه تزویر به جنگ با اسلام بیایند سیلی محکمی خواهند خورد که آثار آن از ضربه اصل انقلاب اسلامی که منافع استکبار را به خطر انداخت کمتر نیست .
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به خطر افتادن منافع قدرتهای شیطانی برای سران استکبار این پرسش مطرح شد که چه باید کرد
آیا باید نشست و شاهد ساکت حضور زنده و پویا و بالنده فرهنگ و اندیشه جامع و محرک و رهایی بخش اسلام بود و در برابر قوانین و معارف و ارزش های والا و تحول زای آن ناظر بود و منفعل و منزوی
آیا باید در برابر گسترش امواج اسلام گرایی در جهان که حتی سرزمین های اسلامی را درنوردیده و به غرب و اروپا نیز راه یافته است و به فتح قلوب می پردازد و با معنویت خاص و زلال خود جان و روح ها را منقلب و دگرگون می نماید فقط نظاره گر بود
آیا باید در برابر قوانین احیاگر اسلام که همه به اسارت کشیده شدگان را به مبارزه علیه ظلم و جور و جهاد با هرگونه تعدی و تهاجم و سیطره فرامی خواند و حتی مردم دنیای غرب را برای مخالفت و اعتراض علیه نظام های سیاسی و حکومتی مسلط بر کشور و سرزمین خود و عملکردهای ناسالم آن ها جرات و توان می بخشد تحرک و فعالیت و تلاشی انجام نداد !
دنیای استکبار در پاسخ به این چه باید کرد راه و روشی یافت که هم متضاد با « عقل و خرد » است و هم متعارض با « آزادی » و هم متناقی با « وجدان اخلاقی » . این راه و روش تهاجم سنگین فرهنگی به اسلام است که با توطئه انتشار کتاب « آیات شیطانی » توسط عامل وابسته به غرب « سلمان رشدی » (۱ ) به ظهور و عینیت درآمد .
« عقل و خرد » حکم می کند که با دین جامع اسلام و قوانین کامل و زندگی ساز آن و به ویژه با معنویت خالص و زلال آن که به دور از جهل و خرافه و موهوم است و نیاز قطعی و طبیعی انسان امروز می باشد و به دلیل خلوص و صداقت و سلامت نهفته در آن رافع « بحران معنویت » در دنیای غرب می گردد نباید به تعارض و مقابله و مبارزه پرداخت .
« آزادی » در ابعاد گوناگون و از جمله « آزاداندیشی » ایجاب می نماید که با دین مبین و رهایی بخش اسلام باید به تعامل صحیح فکری و گفتگوی علمی پرداخت تا چنانچه پرسشی در اذهان و ابهامی در افکار به وجود آمده مرتفع گردد و مخالفان با براهین و استدلال های متقن و استوار قرآنی و سیره و روش پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) آشنا گردند و پاسخ ها را بیابند و ابهامات را رفع نمایند.
« وجدان اخلاقی » حکم می نماید که به کارگیری روش های ناجوانمردانه و سخیف و پست همچون دروغ و تهمت و فریب و نیرنگ برای مواجهه با اسلام بسیار زشت و فاسد و در تعارض آشکار با اخلاق و وجدان می باشد و این امور دون شان و منزلت انسان می باشد.
دنیای غرب با زیر پا نهادن عقل و خرد آزادی و آزاداندیشی و وجدان بیدار و ناظر اخلاقی تهاجم و توطئه فرهنگی علیه اسلام با انتشار کتاب آیات شیطانی و سرازیر کردن سیل دروغ و تهمت و جعل و تحریف به سوی این دین مبین و پیامبر عظیم الشان را آغازید و چهره کریه خود را در عناد با « حق » نمایاند و آشکارا نشان داد که برای رسیدن به اهداف و آمال خود حاضر است بدیهی ترین اصول انسانی را زیر پا نهد.
هدف اول دنیای غرب از تهاجم به فرهنگ اسلامی جلوگیری از گسترش « انقلاب اسلامی » با مهار اندیشه جامع و تعالیم رهایی بخش اسلام بود که زیرساخت و پایه و اساس این نهضت محسوب می شود و همچنان که در ملت ایران تحول و تحرک به وجود آورد در ملل مسلمان منطقه و حتی آزادیخواهان جهان نیز دگرگونی روحی و اخلاقی و تحرک اجتماعی و سیاسی به وجود آورد.
هدف دوم استکبار غرب از انتشار کتاب آیات شیطانی شکستن مهابت و عظمت و شکوه « اسلام » در اذهان و افکار و قلوب و جلوگیری از تاثیرپذیری های مکرر از آن در مردم جهان غرب و جوامع اروپایی بود که با فضاسازی های باطل و نسبت های ناشایستی که به پیامبر اکرم (ص ) می دهد تحقق می یافت .
هدف سوم دنیای غرب به وجود آوردن احساس حقارت و ندامت در توده های مسلمان به ویژه نسل جوان کشورهای اسلامی نسبت به اسلام و شخصیت حضرت محمد(ص ) بود که از همه سو مورد تهاجم و نسبت های کذب و خلاف واقع قرار می گیرد. این احساس در میان گروهی از جوانان و دانشجویانی که در دین شناسی و اسلام پژوهی قصور و کوتاهی کرده و در کسب شناخت و آگاهی نسبت به جامعیت تعالیم این دین مبین کاهلی و غفلت ورزیده و در نتیجه دچار ضعف های اعتقادی و فکری گردیده اند احتمال وقوع داشت .
کتاب « آیات شیطانی » که با طرح و نقشه آمریکا و انگلیس منتشر گردید(۲ ) با توجه به محتوای آن که عبارت است از تهمت و نسبت های کذب به پیامبر اسلام ـ همچون نسبت شرک و کفر و فحشا و زنا و کهانت و جنون ـ از مصادیق عینی « سب النبی » می باشد که حکم نویسنده و نشردهندگان آن در فقه اسلام « اعدام » است . به همین دلیل حضرت امام خمینی در اوج بیداری و شهامت و شجاعت حکم تاریخی ذیل را صادر نمود :
بسمه تعالی
انالله و اناالیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مولف کتاب « آیات شیطانی » که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود شهید است انشاالله . ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
روح الله الموسوی الخمینی (۳ )
این حکم تاریخی موجی عظیم از بیداری و تحرک در مسلمانان جهان به وجود آورد و آنان را به ترفند جدید و خطرناک دنیای استکبار برای مقابله و مبارزه با « فرهنگ ناب و اصیل اسلامی » و جلوگیری از گسترش « انقلاب جهانی اسلام » که مرکز آن در « ایران اسلامی » و رهبری آن به عهده حضرت امام خمینی بود واقف و آشنا گرداند.
ملل مسلمان جهان دریافتند که قدرت های استکباری جهان که در راس آنها « آمریکا و انگلیس و اسرائیل » قرار دارند تمام تیرهای مسموم و مهلک خود را به سینه « اسلام » و « انقلاب اسلامی » نشانه رفته اند و قصد دارند شعله های مقدس و پر فروغی که در سرزمین ایران روشن گردیده و از این سرزمین اسلامی به جهان اسلام نورافشانی می کند و مسلمین را به تشکیل جبهه توحید برای رسیدن به اوج اتحاد و اقتدار و پرهیز از هرگونه اختلاف و افتراق فرامی خواند خاموش سازند.
هم اینک و پس از گذشت حدود دو دهه از صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی ملل مسلمان جهان از تهاجم دنیای استکبار به فرهنگ اسلامی و نهضت جهانی اسلام و تداوم این تهاجم و توطئه در اشکال و جلوه های گوناگون تا امروز به نتایج ذیل به صورت بینش های ارزشمند که صیانت و استمرار را می طلبد دست یافته اند :
۱ ) « فرهنگ اسلامی » جامع و کامل است و ژرف و همه سونگر و دارای ابعاد و جلوه های گوناگون و محیط به شئون مختلف زندگی و حاضر در همه عرصه های حیات فردی اجتماعی سیاسی فرهنگی و حکومتی اسلام همچون مسیحیت تحریف شده غربی نیست که ابزاری برای توجیه عملکردهای سران استکبار می باشد و در تعامل رهبران کلیسا و حکومت های غربی علیه حقایق الهی و ارزش های انسانی به حیطه عمل درمی آید. مسیحیت تحریف شده و به دور از اهداف و آرمان های حضرت عیسی (ع ) فقط به زندگی فردی و عبادی نظر دارد و از مسائل اجتماعی و سیاسی فاصله می گیرد و در نقطه مقابل اسلام قرار دارد که جامع و ناظر بر همه جنبه های حیات انسان و به ویژه دارای احکامی چون مبارزه با ظلم و جور و جهاد با تعدی و سلطه قدرت های استعماری می باشد و آمریکا و صهیونیسم و انگلیس به همین دلیل به این دین مبین تهاجم می نمایند و فرهنگ متعالی و رهایی بخش آن را نشانه می روند.
۲) اسلام را که دین همه عصرها و نسل هاست و همه انسان های روی زمین اعم از سیاه و سفید و سرخ و از هر زبان و نژاد و ملیت و آسیایی و آفریقایی و آمریکایی و اروپایی را با یک نگاه می نگرد و برای هدایت و سعادت همه آنان برنامه و قانون ارائه می دهد و تبعیضات نژادی دنیای استکبار را در هر شکل و جلوه طرد و نفی می نماید را باید « شناخت » و « شناساند » که جوامع بشری امروز به شدت به تعالیم و قوانین و ارزش های نهفته در این دین زندگی ساز و رهایی بخش احساس نیاز می کنند و باید به آبشخور زلال فرهنگ ناب و اصیل اسلام متصل گردند. این مسئولیت بزرگ بر دوش حوزه های علمیه مراکز فرهنگی دولت اسلامی مراکز پژوهشی و تحقیقاتی سازمان های تبلیغی و تمام گروه های علمی و فکری و فرهنگی مقتدر و صالح و سالم و دارای امکانات لازم سنگینی می کند.
۳ ) یورش همه جانبه قدرت های استعماری و عوامل آنها ـ همچون جریان های فکری غرب گرا ـ به فرهنگ اسلامی عظمت و قدرت و صلابت این فرهنگ عظیم و رهایی بخش را می رساند و از همین جا باید اولا به کینه و عناد وقفه ناپذیر و همیشگی مستکبران نسبت به تعالیم و قوانین این دین الهی واقف و آگاه گشت و ثانیا خوف و هراس آنان از نشر و گسترش این فرهنگ متعالی را عینا مشاهده نمود.
دنیای استکبار در حالی به شدت « اسلام ناب محمدی (ص ) » را مورد کینه و هجوم قرار می دهد و علیه آن توطئه های گوناگون تدارک می بیند که با سرعت و حرارت و تخصیص بودجه و امکانات سرشار به نشر « اسلام آمریکایی » می پردازد و مهره های دست نشانده خود را به نام نمایندگان اسلام و رهبران سیاسی جهان اسلام در کشورهای مسلمان نشین به قدرت و حکومت می رساند!
در نگاه استعمار غرب « اسلام ناب محمدی (ص ) » سرزمین های اسلامی را به « استقلال » می رساند و از « وابستگی » و « طفیلی گری » می رهاند و بر بلندای قله های عزت و وحدت و قدرت می نشاند و « اسلام آمریکایی » کشورهای اسلامی را به صورت ژاندارم و حافظ منافع غرب تثبیت می نماید و منابع ثروت ملل محروم و زجر کشیده مسلمان به ویژه « نفت » را در تحت سیطره و غارت غرب و آمریکا درمی آورد و طبیعی است که اسلام ناب محمدی (ص ) و حامیان آن مورد انزجار و کینه و هدف تهاجم فرهنگی دنیای استعمار واقع شوند و اسلام غربی و آمریکایی و سران و حکمرانان وابسته به آن در سرزمین های مسلمان نشین در حلقه های حمایت و دفاع قرار گیرند!
۴ ) جهان اسلام باید همیشه برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب ـ که در پی آن تهاجم نظامی و اقتصادی را به همراه خواهد داشت و پس از وابسته کردن فرهنگ وابستگی سیاسی و اقتصادی را تحقق خواهد بخشید ـ آماده و مهیا و مقتدر و متحد باشند که این آمادگی و اقتدار و اتحاد زمینه ساز آمادگی و قدرت و وحدت در ابعاد اجتماعی و سیاسی و عامل مقابله همه جانبه با تفرقه و تشتت و چند دستگی خواهد گردید.
اگر جهان اسلام در شناخت جامع فرهنگ اسلامی قصور و تسامح ورزد و در جهل فرهنگی نسبت به تعالیم و معارف حیاتبخش دین مبین حق باقی بماند هرگز توان مقابله و رویارویی با توطئه های فرهنگی غرب را نخواهد داشت و مرعوب و مغلوب خواهد گشت و این مقدمه ای است برای انهزام در برابر تحرکات سیاسی و انهدام در مقابل تهاجمات نظامی و در نتیجه از دست دادن هویت دینی و استقلال و اقتدار اجتماعی و سیاسی کشورهای اسلامی .
۵ ) همان گونه که « تهاجم از برون » خطرناک و آسیب رسان است « تهاجم از درون » نیز تهدیدگر و مخرب و زیانمند می باشد و از همین رو علاوه بر تهاجم بیرونی باید به خطر تهاجم درونی هم توجه داشت و با آن مقابله کرد.
تهاجم از درون هم از « اختلاف » برمی خیزد که ویران کننده « اتحاد » است و هم از « جهل و نادانی » مایه می گیرد که دشمن « علم و دانایی » است و هم خاستگاه آن « خفقان فکری » می باشد که در تقابل با « آزاداندیشی » قرار دارد و هم از « تحجر و جمود و رکود » برمی خیزد که دشمن « تحرک و پویایی و بالندگی » می باشد و هم از « فقر و محرومیت » سرچشمه می گیرد که در تعارض با « عدالت اقتصادی » قرار دارد و هم از « جنگ قدرت » و « ترور شخصیت » و « فساد اخلاق سیاسی » برمی خیزد که عامل آن « نفسانیت های گروهی و حزبی و سیاسی » و تفکر منحط « همه چیز برای من و جناح من » و « همه افراد و گروه ها فدای من و جناح من » مایه می گیرد...
بیدار باشیم و در مهلکه تباهی سقوط نکنیم و اسیر حیله های نفس نگردیم و به « خودمشغولی » گرفتار نیائیم تا هم در مقابل « تهاجم از برون » و هم در برابر « تهاجم از درون » موفق و پیروز گردیم .
پاورقی :
۱ ـ سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی هندی الاصل و مقیم انگلیس و عضو « انجمن سلطنتی قلم انگلیس » ! می باشد و آمریکا و صهیونیسم و انگلیس به جانبداری از کتاب موهوم و ضد اسلامی او پرداختند و این عنصر فاسد و مرتد را تحت محافظت و حمایت های گوناگون خود قرار دارند.
۲ ـ متن انگلیسی کتاب « آیات شیطانی » در لندن و توسط انتشارات « وایکینگ » و در سال ۱۹۸۸ میلادی (۱۳۶۷ هـ . ش ) منتشر گردید.
۳ ـ صحیفه امام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ج ۲۱ ص ۲۶۳
حکم تاریخی حضرت امام خمینی علیه نویسنده و ناشران کتاب « آیات شیطانی » موجی عظیم از بیداری و تحرک در مسلمانان جهان به وجود آورد و آنان را به ترفند جدید و خطرناک دنیای استکبار برای مقابله با « فرهنگ ناب و اصیل اسلامی » و جلوگیری از گسترش « انقلاب جهانی اسلام » که مرکز آن در « ایران اسلامی » و رهبری آن به عهده امام خمینی بود واقف و آشنا گرداند
دنیای استکبار درحالی به شدت « اسلام ناب محمدی (ص ) » را مورد کینه و هجوم قرار می دهد و علیه آن توطئه های گوناگون تدارک می بیند که با سرعت و حرارت و تخصیص بودجه و امکانات سرشار به نشر « اسلام آمریکایی » می پردازد و مهره های دست نشانده خود را به نام نمایندگان اسلام و رهبران سیاسی جهان اسلام در کشورهای مسلمان نشین به قدرت و حکومت می رساند!
« عقل و خرد » حکم می کند که با دین جامع اسلام و قوانین کامل و زندگی ساز آن و به ویژه با معنویت خالص و زلال آن که به دور از جهل و خرافه و موهوم است و نیاز قطعی و طبیعی انسان امروز می باشد و به دلیل صداقت و سلامت نهفته در آن رافع « بحران معنویت » در دنیای غرب می گردد نباید به تعارض و مقابله و مبارزه پرداخت و از همه ابزار و اهرم های مبتنی بر دروغ و تهمت و نیرنگ و نفاق و فتنه برای گمراه سازی بشریت بهره برداری نمود
همان گونه که « تهاجم از برون » خطرناک و آسیب رسان است « تهاجم از درون » نیز تهدیدگر و مخرب و زیانمند می باشد و از همین رو علاوه بر تهاجم بیرونی باید به خطر تهاجم درونی هم توجه داشت و با آن مقابله کرد. اختلاف خفقان فکری جهل و نادانی فقر و محرومیت تحجر و جمود جنگ قدرت ترور شخصیت فساد اخلاق سیاسی نفسانیت های فردی و گروهی و حزبی و تفکر منحط « همه چیز برای من و جناح من » و « همه افراد و گروه ها فدای من و جناح من » از خاستگاه های خطرناک « تهاجم فرهنگی از درون » می باشد
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید