سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


سر رشته زندگی را به دست بگیرید شیوه های مقابله انسان با مشکلات زندگی


سر رشته زندگی را به دست بگیرید شیوه های مقابله انسان با مشکلات زندگی
صبح که از خواب برمی خیزی، این قدر فکرهای مختلف از سرت می گذرد که فراموش می کنی همین صبح، حتی اگر هیچ کس با تو نباشد، حتی اگر جیب هایت چاق نباشد و یا نزدیک ترین فرد زندگی ات مریض باشد، بزرگترین فرصت است که به تو واگذار شده و یک موهبت الهی محسوب می شود. چرا با طلوع خورشید به امروزمان صبح به خیر نمی گوییم و در میان کلاف پیچ در پیچ مشکلات روزمره یادمان می رود به امید دیدن خورشید، شب به خیری بگوییم؟!
همیشه وقت کم می آوریم و دیر می رسیم. گاه تمام عمر دیر می رسیم. به خودمان، به قلبمان، به بزرگترین شانس های زندگی مان و به اصل زندگی دیر می رسیم.
توجیه گران خوبی هستیم. سکوت می کنیم و ژست آدم های صبور را به خود می گیریم.
برای توجیه برخی گرفتاری هایی که خود مسبب آنیم، ادعاها و دروغ هایی را مطرح می کنیم و دیگران را مقصر می خوانیم. اما مگر خداوند متعال جز خیر بنده هایش را می خواهد؟ گرفتاری ها نتیجه اعمال و بازتاب رفتار ما هستند. خدا امتحان می کند، ولی امتحان ها هم درست زمان غفلت انسان صورت می گیرند، تا بار دیگر به خودش بازگردد و در مسیر صحیح گام بردارد.
چشم هایت را ببند و تصور کن که یک باره می فهمی به بیماری مبتلا شده ای، چه می کنی؟ باز هم حرص و جوش حرف فلانی و رفتار بهمانی را خواهی خورد؟
باز هم حرص مال دنیا را خواهی خورد؟ باز هم حسرت زندگی همسایه ات را می خوری؟ به راستی چرا وقتی آدمیزاد می فهمد پایان دنیا نزدیک است، وقتی از دلبستگی هایش رها می شود، عاقل تر یا به عبارتی آدم تر رفتار می کند؟!
خدا نزدیک است
فریدون- ز ۲۷ ساله، جوان کرمانشاهی که از چند سال پیش با بیماری سرطان
دست و پنجه نرم کرده است. می گوید:«یک غده در ناحیه گردن داشته ام که عمل کرده ام حالا در تهران و در بیمارستان امام خمینی (ره) کارهای رادیوتراپی و شیمی درمانی خود را دنبال می کنم.»
می پرسم:«خیلی می ترسی؟» او که انگار پی برده باشد و این من هستم که از دیدن صف بیماران وحشت کرده ام، می خندد و می گوید:«نه، چرا بترسم؟ الان وضعم نسبت به روزهای اول بهتر است.»
دوباره سوال می کنم:«خرج درمان را از کجا می آوری؟» وی پاسخ می دهد: «از کرمانشاه می آیم تهران، شیمی درمانی می شوم و به عسلویه می روم . آن جا انبارداری می کنم.» بعد هم یک لیست روبرویم می گذارد که با خطی خوش مرحله به مرحله درمانش را نوشته و هزینه ها را روبروی هر مرحله آورده است.
کمی آن طرف تر خانم میانسالی نشسته که در انتظار نوبت رادیوتراپی است. با او سرگرم گفت وگو می شوم، می گوید:«یک غده زیر قفسه سینه و درست روی محور قلبم داشته ام که برداشته اند. دکترها می گفتند من دومین نفر در ایران هستم که دچار چنین عارضه ای شده ام و از عمل جان سالم به در برده ام.»
باخودم زمزمه می کنم:«قلب، پس لحظه ای زندگی می کند.»
ادامه می دهد:« که همسر و سه فرزند دارم، از شمال آمده ام، همین جا بستری ام تا مراحل رادیوتراپی و شیمی درمانی را بگذرانم. برای همسرم سخت بود که در تهران همراهی ام کند. تازه، من خدا را دارم.»
سر که برمی گردانم یک پسر بچه۸- ۷ ساله روی زانوی مادرش نشسته که سر تراشیده اش را زیر کلاه قایم کرده و بی حال افتاده است. مادر هم صبورانه پاهایش را ماساژ می دهد.
آدم هایی که این جا هستند یا تنهایند و یا یک نفر عاشق همراهی شان می کند.
همه شان هم صبورتر از روزهای قبل و مراحل قبل تر به نظر می رسند. همه مهربانند، بی پیرایه حرف می زنند و توقعی ندارند. می دانند که به زودی از یک خط کشی به نام پایان دنیا می گذرند، پس بهتر است تسلیم رضای پروردگار باشند.
مگر نه این که همه ما قرار است از این خط کشی بگذریم، پس چرا در زمان سلامتی فکر و جسم مهربان نیستیم و به دیگران ضربه می زنیم؟
از ماست که بر ماست
خانم دیگری که از دست نزدیکترین بستگانش مدت ۲۰ سال حرص و جوش خورده در حالی که روی ویلچر زیر پتوی بیمارستان فقط چهره اش پیداست، می گوید: «مرا نابود کردند. این غده ای که توی گلویم نشسته و حتی نمی توانند جراحی اش کنند، نتیجه ۲۰ سال حرص و جوش است.»
یاد حرف دوستی می افتم که می گفت:«گذر سال ها انسان را پیر و از پا افتاده نمی کند، تنها درگیری های درونی است که آدمی را از پا می اندازد.»
در این میان گروه دیگری از دسته آدم های منفعل و هرچه پیش آید، خوش آید هستند که علی رغم طرح ریزی نقشه اشتباه برای زندگی شان خود را با توجیحات خود ساخته وخنده دار راضی می کنند. غافل از این که این بی خیالی هم نتیجه ای بهتر از افراد درگیر با خود از نوع حرص و جوش ندارد.
خود را توجیه نکنیم
پسر جوانی که در آستانه تشکیل زندگی است، برایم می گوید: «من وقتی دانشگاه می رفتم، دختری را دوست داشتم، اما آن دختر ازدواج کرد.آن موقع به نشانه اعتراض موهایم را از ته زدم! بعد با نظر اطرافیان با دختر دیگری آشنا شدم و تا مرحله نامزدی پیش رفتم. با خودم گفتم این بهتر از هیچ است. یک ازدواج بدون تصمیم گیری شخصی هم می شود شکل بگیرد! پس از مدتی دوباره دختر دیگری سر راهم قرار گرفت که می شد بهترین باشد. دلم نیامد به او بگویم به دیگری تعهد اخلاقی دارم و یا اصلاً از مخیله ام نگذشت. به هم علاقمند شدیم. چند صباحی هم با او حشر و نشر البته از نوع (به اصطلاح) سالم داشتم. یک روز دختر آمد و گفت: اگر قصد ازدواج داری ، پا پیش بگذار! چه می توانستم بگویم؟ برایش توضیح دادم که من در آستانه ازدواج با دیگری هستم، علاوه بر جبران خسارات باید ضربات خانواده او را هم متحمل شوم. با چشمان اشکبار از پیشم رفت و فقط گفت: هرگز نمی بخشمت!»
مهدی توحید پور، جامعه شناس در تحلیل روش زندگی این گونه افراد می گوید:«قدرت تصمیم گیری مهم ترین ویژگی یک فرد سالم است. افرادی که فاقد این ویژگی هستند، همیشه در پشت ستون قایم می شوند و میدان را برای دیگران خالی می گذارند. به عکس العمل های بچه گانه ای روی آورده و اعتراض خود را به گونه ای بی صدا و بی ثمر مطرح می کنند.
اتفاقاً چندین بار هم از یک سوراخ گزیده می شوند. مکرراً یک اشتباه را تکرار کرده و برای رهایی خود توجیه می آورند. زندگی این افراد هیچ گاه ثبات نخواهد داشت.
برخی ادعاها و دروغ ها در این جا جز توجیهی بر کم فکری های خودشان نیست. گاه باید ریشه مشکلات را در درون خود جستجو کنیم.»
توحید پور ادامه می دهد:«در مورد زندگی این گونه افراد و مشخصاً نمونه مطرح شده شاید در همان گام اول هم تزلزل فکر وجود داشته که دختر و خانواده اش از خواسته های منطقی خود عقب نشسته اند. در حالی که این جوان در راستای مبارزه مثبت می توانست دختر و خانواده اش را با خود موافق سازد یا لااقل در گام دوم دوباره به تصمیم قاطعانه دیگری دست می زد، نه این که زندگی اش را مطلقاً به دست دیگران بسپارد».
این جامعه شناس توضیح می دهد:«همه چیز در درون خانواده شکل می گیرد. اگر ما خواهان بچه های سالم و مقاوم هستیم باید شیوه تصمیم گیری قاطعانه توام با مشورت را آموزش دهیم. متاسفانه خانواده های ما مطیع بودن را به هر طریق ممکن به فرزندان خود القا می کنند که این شیوه غلطی است.
فشارهای مالی خانواده دختر و فشار اعمال نظر از سوی خانواده پسر شکاف عمیقی ایجاد می کند که در دراز مدت عواقب جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.»
دنیا برای ما نیست
رضا نباتی از کارشناسان ارشد تعلیم و تربیت اسلامی با این مقدمه که موفقیت در نوع نگاه انسان هاست، توضیح می دهد:«تفاوت آدم ها جزیی است، ولی ما با همین تفاوت های جزیی کارهای بزرگی انجام می دهیم.مهم این است که ما به یک مشکل چگونه نگاه می کنیم؟»
وی با اشاره به این که شناخت و
دسته بندی مشکلات اهمیت دارد، مشکلات را به چند گروه نگرانی از شغل و درآمد، آرزوهای دست نیافتنی، امنیت، شکست های عاطفی، بیماری و گرفتاری های جسمی و روحی و راضی نبودن انسان از شرایط موجود تقسیم بندی می کند و ادامه می دهد:«انسان آرمان گراست. دنبال ایده آل است. هیچ وقت به وضع موجود راضی نیست. این مشکلات در زندگی وجود دارد و طبیعی است.
این مسائل تا یک مرزی توسط خود شخص قابل حل است، اما از یک حدودی که بگذرد از نظر فردی بیماری و از نظر اجتماعی تبدیل به بحران می شود. ما باید تلاش کنیم بحران نشود و در مراحل اولیه درمان شوند. اگر به درمان بیماری های مختلف روحی و روانی همچون استرس، افسردگی، احساس شکست و ... توجه نشود، پیشرفتی در جامعه حاصل نخواهد شد.»
نباتی صرفاً طرح مشکل را چاره ساز نمی داند و معتقد است باید به دنبال راهکار بود.
وی می گوید:«شناخت خدا، شناخت جهان خلقت و توانایی های فردی، شناخت هدف و شناخت نقطه شروع عمده ترین راهکارها هستند. توصیه می شود در طول روز قرآن بخوانید. قرآن کتاب هدایت انسان هاست. داروخانه ای که می توانید داروی دردها را در آن بجوئید. امید به خدا داشتن و توکل به خدا اهمیت دارد (فتوکل علی الله).
خدا را نزدیکترین دوست خود بدانیم. اگر ایمان به خدا و جهان آخرت داشته باشیم، مانند عرفا، انبیا و علما زندگی می کنیم. دنیا مزرعه آخرت است. دنیا را باید پلی برای عبور به جهانی ماندنی و همیشگی ارزیابی کرد. هرچه دلبستگی بیشتر باشد، دل کندن سخت تر و مشکلات شدیدتر خواهد بود. این که سختی ها را کوچک بشماریم، هنر است. دنیا برای ما نیست.»
زندگی در جوامع به اصطلاح مدرن و پیشرفته رنگ و بوی ماشینیزم شدن دارد. میزان تقاضا و سطح توقعات افراد به صورت تصاعدی افزایش یافته است و برخی از آنان برای ارضای احساسات سیری ناپذیر مادی ، اخلاقیات و ارزش های اجتماعی و دینی جوامع خود را نیز نادیده گرفته اند و می کوشند در مسابقه ثروت اندوزی و کسب درآمد دیگران را پشت سر بگذارند.
رویکرد تدریجی برخی از مردم جامعه اسلامی ایران هم به تجملات، دل نگرانی هایی را ایجاد کرده است. از ویژگی های این رویکرد، دوری گزینی افراد از یکدیگر است و هریک به خود می اندیشند. شاید یکی از دلایل روی آوردن مردم جوامع غربی به مذهب نیاز شدید آنان برای برون رفت از تنهایی خودخواسته آنها باشد...
انسان نیازمند یک تکیه گاه نیرومند و قوی می باشد، تکیه گاهی که در همه حوادث بتواند به آن پناه ببرد، از او کمک بخواهد و به اتکای او آرام و مطمئن زندگی کند. اگر تکیه گاه و پناهگاه مقام ، پول واطرافیان باشند، با از بین رفتن یا سقوط آنها فرد هم سقوط خواهد کرد، بنابراین ایجاد این اعتقاد عمیق که تنها تکیه گاه قوی خداوند است و او به لطف خدا هرگز سقوط نخواهد کرد و باید به او متصل شد و اورا انتخاب کرد، باعث می گردد که انسان خود را در زندگی نبازد، دچار شکست و تزلزل نشود، از انحرافات و لغزش ها دور بماند، شخصیت و معنویت خویش را ازدست ندهد و خود راه کمال را درپیش گیرد. وابستگی و پذیرش این غایت و مقصودی که ورای این عالم مادی، جامعه، اجتماع و محیط است، خودمعنای عمیق و باارزشی برای زندگی کردن به او می بخشد و در مصیبت ها و حوادث ناگوار او دارای چنان قوت روحی مخصوص و شکیبایی خواهد بود که مجال همه گونه تدبیر را خواهد داد.
بپذیریم همیشه سهم ما کامل نیست
همه خانم ها بر گرداگرد یک میز بزرگ نشسته اند و دوبه دو یا چندنفره حرف می زنند. می کوشند آرام هم صحبت کنند که مبادا دیگری صدایشان را بشنود. یکی از خانم ها با گوشه دستمال کاغذی اشکش را پاک می کند. آن یکی به آینه نیم نگاهی می اندازد تا وضع صورتش را چک کند. این یکی هرچه از دهانش درمی آید نثار یکی از آشنایان خود می کند!
گویی همه این جا اززمین و زمان گله دارند. چیزی شبیه انجمن زنان شکست خورده است. یک نفر که از اتاق روبرویی بیرون می آید، بلافاصله نفر بعدی از این جمع بلند می شود. فنجان قهوه اش را دست می گیرد با یک خداحافظی بی رمق روانه اتاق روبرویی می شود.
یکی از مراجعه کنندگان خانم ۳۷ ساله و مجرد است. از او سؤال می کنم «هرچند وقت یک بار می آیید؟» سرش را کمی عقب می گیرد، نفس عمیقی می کشد و می گوید: «هر هفته می آیم.»
می پرسم:«واقعاً آن چه که به شما گفته می شود، درست از آب درمی آید؟» او هم جواب می دهد: «نه... نه همیشه... چیزهایی که در ارتباط با کارم می گوید همیشه درست است! ولی در مورد زندگی شخصی ام هرگز. من الان ۶ سال است که فال می گیرم، ولی هرگز یک بارهم چیزهایی که گفته شده اتفاق نیفتاده اند!»
با تعجب می پرسم: «پس چرا به این جا می آیی؟» او چشم های سبزش را به صورتم خیره می کند و مستأصل می گوید که می کوشد انرژی مثبت بگیرد. بعدهم از لابه لای داستان زندگی اش می فهمم همه چیز دارد. مدرک بالا، پول، زیبایی و در گذشته خواستگاران بسیار، ولی چرا واقعاً آن چه را که می خواسته نیافته ا ست؟»
توضیح می دهد: «شاید پرتوقع بودم. می خواستم کاملترین سهم برای من باشد، اما دست آخر تنها «هیچ» سهم من بود. می شد کمی تغییر نظر داد. می شد یک چیزهایی را به نفع چیزهای دیگر نادیده گرفت، اما من کوتاه نیامدم. درس خواندم. بالا و بالاتر رفتم و هر روز فاصله ام با صف خواستگارانم زیاد شد. وقتی دکترا گرفتم، حاضر نشدم به یک نفر که دیپلم دارد، مجال صحبت بدهم. حالا که فکرش را می کنم می بینم بهتر بود کوتاه می آمدم، شاید خوشبختی ام کامل نبود، ولی لااقل سروسامان می گرفتم.»
دورتر از میزگرد این خانم ها پای صحبت جوانان در پارک می نشینم.
قاسم علیجانی ۲۶ ساله لیسانسیه مکانیک و مجرد می گوید: «مشکل بزرگ زندگی من سربازی است.»
از این جوان می پرسم: «یعنی می خواهید دین خود را به وطنتان ادا نکنید؟» او با لحنی معترضانه جواب می دهد: «چرا ادا نکنیم، اما من چند سال در دانشگاه درس خوانده ام، الان هم از صبح تا ۲ بعدازظهر به پادگان می روم. دراین مدت می توانستم از تحصیلاتم استفاده کنم. متأسفانه برای دوره سربازی هیچ برنامه ریزی منسجمی درنظر گرفته نشده است.»
وی ادامه می دهد: «هنوز با این سن پول توجیبی ام را از پدرم می گیرم. ما پشت در پشت کارمند زاده ایم. درس خوانده ام، ولی کار نیست. سرمایه هم نداریم که محل کسبی دست و پا کنیم.»
ریشه های مذهبی حافظ جوانان
مهدی توحید پور جامعه شناس توضیح می دهد: «ازدواج مهمترین تصمیم گیری زندگی است. یک ضرب المثل می گوید: زود ازدواج کردن اشتباه بزرگی است و دیر ازدواج کردن اشتباه بزرگتر. دراین مسئله توکل نقش اساسی را دارد.
ما باید خوب باشیم، صبر کنیم، شانس های روبرویمان را درست ارزیابی کنیم و اگر هم نشد بدانیم که خیر و صلاحی بوده است.»
وی در ادامه می گوید: «باید شکرگزار بود و از طرفی ارزیابی کرد که یک مسئله را به چه قیمتی می خواهیم حل کنیم؟ آیا شرافت و انسانیت ما چنین اجازه ای می دهد؟
ما در غرب زندگی نمی کنیم که طرفدار روابط آزاد باشیم. از جهتی به دلیل مشکلات اقتصادی مردان و شکاف علمی دختران و پسران ازدواج ها به تاخیر افتاده است. با این حال به جای چنگ زدن به ریسمان های غیرالهی باید فقط به خدا توکل کرد.»
توحیدپور با اشاره به این که نگرانی و اضطراب از آینده بیماری قرن حاضر است، می گوید: «وقتی همه درها بسته باشد، انسان برای یافتن امید به هر روزنه ای حتی اگر ظاهرا روزنه باشد، سرک می کشد. توقع بالا، عدم توکل و تلاش، تصمیم گیری نادرست بزرگترین مشکلات جوان امروز است. نحوه کنار آمدن جوانان با مشکلات به این مسئله برمی گردد که ارتباط آنها با خدا تا چه حد محکم است؟»
چطور مذهب را وارد زندگی روزمره مان کنیم؟
فریبرز حمیدی روانشناس بالینی و معاون سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان وزارت آموزش و پرورش در مورد نحوه شکل گیری و قوام ریشه های مذهبی در جوانان و در دل خانواده توضیح می دهد:
«فلسفه اصول عبادی را برای نوجوانان و جوانان باید به خوبی و به طور مطلوب و جذاب بیان کرد. در مواقع دعا دلیل علمی و روانی این درخواست ها و توسلات را باید گفت و اثری را که این درخواست ها در اعمال ما می گذارند توضیح داد. باید برای نوجوان تفهیم شود که دعا عامل سکون و بی تحرکی و ایستادن نیست، دعا عامل فریب و تخریب نیست، بلکه برعکس عامل حرکت است و او را به مقصد راهنمایی می کند و راه را به او نشان می دهد. هدف را معین می کند و امیدبخش است. روح و روان انسان را صفا و جلا می دهد و او را به نیکی و سلامت می کشاند و مسیر حرکت و رفتن و جریان داشتن و شدن را به وی می نمایاند.
حضور نوجوانان و جوانان در مجالس مذهبی که مطالب مطرح شده در آن مجالس در خور سن و سال و فهم و دانش آنها باشد و همچنین دیدار افراد سلیم النفس و پاک دل، مؤمن و متقی و عالم باعث می گردد که روح دینی و فطرت مذهبی آنها پرورش یابد.»
حمیدی در بخش دیگری از صحبت هایش اشاره می کند: «والدین و مربیان نقش بسیار با اهمیتی در تثبیت اعتقادات مذهبی صحیح و جهت دهی نوجوانان و جوانان در پیروزی از اصول مذهبی و اخلاقیات پسندیده ایفا می کنند. روابط آموزشی- مذهبی می بایست براساس انس و الفت دوستی و محبت، اطلاع و آگاهی و استدلال منطقی صورت گیرد. عقاید و آرای مذهبی باید طوری منظم و هدفدار هماهنگ و هدایت کننده و قابل اجرا به آنها عرضه شود که زمینه را برای اختلاف، تضاد و درگیری فراهم نسازند، ضمناً باید آنها را به تفکر با شیوه درست آشنا نمود و اعتقاد به مبانی دینی و جهانی بینی توحیدی و خداشناسی نبوت، معاد، امامت و رهبری عدالت را براساس تفکر و برهان عقلی و بینش مذهبی در آنها به وجود آورد. کتب مناسبی را که جوابگوی سؤالات و اشکالات نوجوانان و جوانان با اصول استدلالی و منطقی باشد به آنان معرفی کرد، زیرا آنها تشنه اطلاعات در زمینه های فوق می باشند و با این عمل خلا مذهبی در آنها پرخواهد شد و دچار ویرانی فکر و اندیشه نمی شوند.»
وی ادامه می دهد: «طرز ارائه مسائل مذهبی به نوجوانان و جوانان بسیار اهمیت دارد، این که چه مسائلی را در این دوره باید برای آنها گفت که از دین زده نشوند و در عین حال باید آن مسائل را با زندگی تطبیق داد؟ این موضوعات باید طوری ارائه شود که آنها احساس کنند امور مذهبی قابل پیاده شدن در زندگی روزمره می باشد و حتی گاهی می تواند احتیاجات روانی خود را نیز با این امور برطرف کند.
تنها موعظه کردن از طریق والدین، مربیان و یا علمای دین در خانه، مدرسه و مسجد کافی نیست، باید مسائل دینی را با تجربه و عمل توأم کرد تا به این زودی ها از فکر نوجوان خارج نشود و اثرش در رفتار او ثابت بماند. تفکر مذهبی، تقوا، فضیلت، شجاعت و پرهیزکاری، ایمان، اخلاق، کمال، دفاع، از محرومین و جهاد در راه خدا را باید عملاً به آنها آموزش داد و از طریق ارائه الگوهای صحیح به آنان آموخت که از هرکار پوچ و کهنه ای دست بردارند و عملاً به کردارها و رفتارهای ارزنده برسند.»
این روانشناس تأکید می کند: «باید دین و علم را با هم به نوجوانان و جوانان آموزش داد و تذکر این امر برای آنها لازم است که این دو از یکدیگر جدا نیستند، بلکه زوجی هستند که باید یکدیگر را درک کنند و باید به آنها آموخت که دین، علم و عقل با هم هماهنگ هستند و مطالب دینی، عقلی و بعضاً علمی است.
کسانی که در مورد دین با نوجوانان و جوانان صحبت می کنند، خود باید الگوی واقعی دین باشند، بخصوص معلمین دینی باید از بین شخصیت های لایق و عالم انتخاب شوند و احاطه علمی کافی به آن چه که می باید گفته شود داشته باشند و اعمال خود را با اهداف مذهبی تطبیق دهند. توانایی پاسخ دادن به سؤالات نوجوانان را داشته باشند و بتوانند خرافات را از نظریات صحیح دینی جدا کنند.
بالاخره عبور دادن منطقی نوجوانان و جوانان از احساسات خام مذهبی به بینش مذهبی تثبیت شده که با تعقل و تفکر همراه باشد و کمک کردن به ایجاد ارتباط آنها با خدا، ارتباط آنها با خودشان، ارتباط آنها با دیگران، ارتباط آنها با جهان هستی و کشف حقایق ناشی از این ارتباطات که با چون و چرا و سؤال و جواب به دست می آید، یکی از وظایف سنگین مربیان است.»
● هدف بزرگ انسان زیستن است
رضا نباتی کارشناس ارشد تعلیم و تربیت اسلامی می گوید: «مدتی در پیچ و تاب اداری تحت فشار بودم. به یکی از علما مراجعه کردم. ایشان به من توصیه کردند: مثل جویبار نباش، سیلاب باش که پشت سنگ ها توقف نمی کند، بلکه از شیار سنگ ها راه پیدا کرده و حتی سنگ ها را با خود همراه می سازد.
یک جا نشستن تغییری به وجود نمی آورد، باید تغییر را ایجاد کرد. با کسانی که همفکر ما هستند، معاشرت کنیم. تفرقه افکنی، گناه را به گردن دیگری انداختن، تنها دولت و مسئولین را هدف قرار دادن صحیح نیست.
امام(ره) جمله معروفی دارند که فرموده اند: نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما برای انقلاب چه کرده ایم؟»
نباتی در تکمیل گفته هایش توضیح می دهد: «به فرزندان خود یاد بدهیم که برای هدف بزرگی به دنیا آمده ایم. همیشه سیب سرخ کامل نصیبمان نمی شود. هدف بزرگ انسان زیستن در هر شرایطی است. اگر این گونه فکر کنیم، نداشته ها و مشکلات بزرگ نمی شوند، چون همیشه می دانیم دنیا سراسر مشکل و امتحان است.»
بسیاری از ما در رویاها و خواسته های دست نیافتی غرق شده ایم. خیلی مواقع پیش آمده که شرایطی برایمان ایجاد شده اما چون از نظر ما همه ایده آل ها را نداشته، نادیده گرفته ایم.
خیلی سر راست به شما بگویم دو راه دارید، یا در حالت منطقی شرایط را می پذیرید و در این دنیای شلوغ و سراسر مشکل با حداقل ها می سازید و یا منتظر می مانید یک روزی، یک جایی شاید شرایط موافق نظر شما تامین شود.
افراد دسته دوم معمولا تلاشگران خوبی هستند، ولی چون از زندگی انتظار بالایی دارند، هیچ گاه راضی نیستند. حرص می خورند، حرص مبلمان جدید خانه همسایه، حرص قبولی رشته پزشکی پسر یا دختر فامیل و حرص داماد دکتر و مهندس همکار یا دوست! چشم که باز می کنید می بینید سراسر عمر جنگیده اید، ولی مطابق انتظارتان دریافت نکرده اید. ما نمی گوییم تلاش نکنید، بلکه برعکس می گوییم برای تلاشتان مدیریت خوبی داشته باشید.
۵ سال کنکور داده ای، قبول نشده ای، راه دیگری را انتخاب کن. بعد از گذر سال ها، داماد دکتر و مهندس پیدا نکرده ای، معیارهایت را از نو بنویس.
هیچ گاه زندگی مرفه ای نداشته ای، به بچه های خوبت دل خوش باش.
میل خودتان است. می توانید همیشه خود را آزار و اذیت کنید و برای به دست آوردن هر چیزی با دنیا سرجنگ داشته باشید. مبارزه و جنگیدن خوب است، ولی لااقل بدانید برای چه هدفی، چه کسانی و چه چیزهایی انرژی مضاعفی خرج می کنید؟
‌● به نقاط روشن دل خوش باش
شیرین قلی قلی پور ۶۵ ساله دست فروش ساده ای است که حول و حوش میدان امام خمینی(ره) بساط شکلات و بیسکویت و ... پهن می کند. ۹فرزند دارد. ۳دختر و ۲پسرش ازدواج کرده اند، و از این جمع ۴فرزند در خانه مانده اند.
واقعا تعجب می کنم، آخر چطور با درآمد دستفروشی می توان یک خانواده پرجمعیت را اداره کرد؟ قلی پور می گوید: «من از سال ۱۳۶۵ تا حالا در تهران بساط دارم. همیشه به رزق حلال معتقد بوده ام و توکل کرده ام. بچه ها هم (پسرها) هر کدام سرکار هستند. فقط نگران دخترانم هستند که جهاز ندارند.»
حاج علی پیری متولد ۱۳۳۳ از اهالی میانه از ۱۸ سالگی کارگر ساختمان بوده است. با چند تن از دوستانش حوالی تجریش مجردی زندگی می کند. او مرد مسنی است که در جوانی از همسرش طلاق گرفته و هرگز بار دیگر ازدواج نکرده است.
از علی پیری سوال می کنم نقطه قوت زندگی تان کجاست؟ وی پاسخ می دهد: «همیشه حس می کنم در باز می شود و همسرم برمی گردد. آن روزها دعواهای روزانه داشتیم، ولی حالا در این سن می فهمم اگر بود، نعمتی بود. باز هم خدا را شکر که علی رغم این همه تنهایی نه سیگاری هستم و نه معتاد.»
علی محمدی متولد ۱۳۱۷ از ۱۷ سالگی ساکن تهران بوده است. الان با پایه حقوق بازنشستگی ۲۰۰هزار تومان روزگار می گذراند. وی با چشم های نم دار برایم می گوید: «سراسر عمر کارگری کردم و همیشه مسئله بزرگ زندگی ام بی پولی بوده است، ولی خدا را شکر بچه هایم سر و سامان گرفته اند و همسرم، زن بسیار خوبی است.»
مهدی نوغاندوست کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات و فناوری است. او نمونه ای از افرادی است که به دلیل روحیه خاص خود همیشه در کارشان درگیری داشته اند. می گوید: «بارها و بارها به دلایل مختلف با رئیسم درگیر بودم. روزهای سختی را در کارم گذرانده ام.
با این حال تسلیم نشدم و خانواده ام را حفظ کردم.»
خیرالله کردلو بازنشسته نظامی با پایه حقوق ۳۱۴ هزارتومان، خانواده ۹نفره اش را سر و سامان داده است. وی با مقایسه تفاوت های زندگی ساده و بی آلایش دیروز و زندگی امروزی می گوید: «توقع بالاست و زندگی ها تجملاتی شده اند. جوان ها می خواهند یک شبه، ره صدساله را بپیمایند. بنده بعد از ۳۰سال تازه یک پیکان خریده ام و یک خانه دارم. همه چیز که از همان اول دو دستی تقدیم جوان ها نمی شود.»
کردلو ادامه می دهد: «من به جرئت می گویم هر سختی بوده، برای قبل از انقلاب بوده، نسل ما در جنگ هم حضور داشت، ولی هرگز احساس سختی نکردیم، چون خودمان خواستیم که یک کشور مستقل و اسلامی داشته باشیم. کشور ما در سال های پس از انقلاب تحت فشار انواع مختلف تحریم ها به ویژه از نوع اقتصادی قرارگرفته است، با این حال مردم قدرت خرید دارند.»
● برنامه ریزی برپایه آموزه های دینی
محمد مصطفوی کارشناس ارشد مشاوره خانواده با دیدی وسیع تر به مشکلات انسان امروز نگاه کرده و توضیح می دهد: «بعد از وقوع رنسانس در اروپا دنیا شاهد تغییرات وسیعی بوده است. پیشرفت در صنعت، محو شدن انسان ها در لابه لای ماشین های عظیم و غول پیکر صنعتی خبر از سست شدن ارزش های دینی، روابط و مناسبات انسانی، بیگانگی از خود و دیگران خبر می داد. هرچه زمان بیشتری می گذشت عوارض منفی گسترده تری پدیدار می شد. جنگ های ویرانگر، غارت کشورها، تبعیض نژادی و جنسیتی برخی از این پیامدها بوده است. این سونامی مرگبارگویی که تأثیرات خود را در سرتاسر دنیا به جای گذاشته است، و کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. حضور بیگانگان، غارت اموال کشور و کشف حجاب نمونه های کوچکی ازاین مسئله است، اما با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و هدایت پیامبرگونه امام(ره) تلاش های وسیعی در راستای حفظ فرهنگ اصیل اسلامی برداشته شده، تربیت نسل دینی و متعهد، کسب موفقیت های علمی، پیشرفت های صنعتی و بومی سازی دانش هسته ای سندهای افتخاری است که منبعث از همین روحیه اسلامی می باشد. اگر چه تلاش های زیادی در تمامی ابعاد صورت گرفته و در جای خود قابل تقدیر است، اما آن چه که باید مورد توجه جدی قرارگیرد این است که برای داشتن فرهنگ غنی و کارآمد لازم است، به طور دقیق و پایه ای به بررسی چالش ها و آسیب های روانی- اجتماعی موجود در جامعه جهت ارائه راهکارها و بهبود روش ها پرداخت. آن چه که امروز در جامعه ما تحت عنوان چالش های روانی- اجتماعی باید مورد توجه جدی قرارگیرد.
عدم آشنایی کافی با اهداف زندگی و فلسفه هستی، انزوارو تنهایی، اضطراب از آینده، نداشتن مهارت های لازم در زندگی فردی و اجتماعی و سست شدن ارزش های دینی و بنیان خانواده است.»
وی با تأکید بر این مسئله که چالش های مطرح شده تنها مربوط به کشور ما نیست، بلکه تمامی کشورها به نوعی با آن دست به گریبانند و در تلاشند تا بتوانند برای این چالش ها پاسخ مناسبی بیابند می گوید: «که برنامه ریزی دقیق و ریشه ای می تواند به بسیاری از این چالش ها و نگرانی ها پاسخ مناسب ارائه کند. در حوزه فرهنگ، کشور ما از منابع انسانی و اطلاعاتی غنی برخوردار است.
روحانیون آگاه، روانشناسان، مشاوران، مربیان تربیتی و معلمان متعهد همه از ذخایر مهمی هستند که می توانند نقش های اساسی ایفا کنند. آن چه که جای تأسف دارد این است که ما هنوز نتوانسته ایم از منابع غنی دینی و اسلامی خودمان به شکل کارآمد و متناسب با تغییرات جامعه استفاده کنیم. در حوزه دین به جرئت می توان گفت تلاش های زیادی از طرف حوزه های علمیه صورت گرفته و در حال انجام است. با این حال انتظار می رود حوزه های علمیه بیش از پیش حضور فعالتری در عرصه های مختلف دینی و فرهنگی داشته باشند. آشناسازی اقشار مختلف جامعه با مبانی اسلامی و سیره ائمه اطهار، ارائه الگوهای مؤثر دینی برای خانواده ها، کمک به نوجوانان و جوانان نسبت به شناخت از خود، کمک به نوجوانان و جوانان در انتخاب اهداف زندگی فردی و اجتماعی، کمک در تدوین کتب درسی مدارس با نگرش دینی، کمک در بومی سازی علوم روان شناسی و مشاوره، آسیب شناسی مشکلات دینی و ارائه راهکارها و هزاران موارد دیگر از جمله کارهایی هستند که در حوزه های علمیه ما باید به طور جدی برنامه ریزی گردد. برنامه ای که بتواند به نیازهای دینی و مذهبی مردم متناسب با مقتضیات جامعه پاسخگو باشد و در تبیین اهداف زندگی کمک نماید.
مصطفوی در ادامه صحبت هایش به نکته دیگری اشاره می کند و می گوید: «توجه جدی به آموزش مهارت های اساسی در زندگی بسیار مهم و ضروری است. بحران های عاطفی و شخصیتی در بین جوامعی که آگاهی های لازم جهت مقابله با مشکلات روزمره زندگی را ندارند از فراوانی بالاتری برخوردار است. اگر افراد یاد بگیرند تا در مواجهه با مشکلات از چه مهارت هایی استفاده نمایند، قطعا به طور موفقیت آمیزی به حل مشکل می پردازند، اما اگر فاقد این نوع از مهارت ها باشند، دچار سردرگمی و اضطراب می شوند که با تکرار این نوع از اضطراب ها و استرس ها فرد در معرض انواع مشکلات روانی قرارمی گیرد. آموزش مهارت های زندگی باید در برنامه رسمی آموزش و پرورش قرارگیرد و سایر نهادها و سازمان ها نیز در تحقق این امر کمک کنند. آموزش مهارت های زندگی با رویکرد دینی به تمامی اقشار جامعه باید دغدغه تمام مسئولین باشد، چرا که نقش بسیار مهمی در تامین بهداشت روانی افراد و پیشگیری از آسیب های روانی- اجتماعی دارد. اگرچه این نوع از آموزش ها در آموزش و پرورش چند سالی است که اجرا می شود، ولی نیاز به توجه جدی تر دارد. به نظر می رسد باید کمیته بهداشت روانی در درون آموزش و پرورش و با حضور کارشناسان امور تربیتی، مشاوره انجمن اولیا و مربیان تحت عنوان «کمیته بهداشت روان آموزش و پرورش» تشکیل شود تا در شناسایی مشکلات و برنامه ریزی در جهت حل آن اقدام کنند.
● ویژگی های خوب را تقویت کنیم
رضا نباتی کارشناس ارشد تعلیم و تربیت اسلامی پیرامون گلایه های همیشگی برخی از افراد به دلیل نبود پول و... می گوید: «همه اش به خاطر نبود پول و قدرت و... گلایه نکنیم. خود به خود فرصت های جدیدی ایجاد کنیم.به خردمندی بیش از هوشمندی و زیرکی توجه داشته باشیم. یک عده هستند که همه اش می خواهند زرنگی به خرج داده و مشکلشان را صرفا با تکیه بر هوش (آن هم نه به طریق مثبت) حل کنند. مثلا خیلی ها هستند تا پاسی از شب کار می کنند، ولی کارشان شایسته نیست.
درحالی که می شود کار کوچک را به نحو شایسته ای انجام داد و قابلیت های خوبی ایجاد کرد.»
پروین فاتحی دختر ۲۷ ساله ای است که همیشه از دوستانش این سؤال را داشته است: لطفا به من بگویید: بزرگترین عیب های من چیست؟ و جواب هایی که گرفته این ها هستند: «تو همیشه در گذشته سیر می کنی. از امکاناتت نهایت استفاده را نمی بری. غم نداشته هایت را می خوری. تو با همه صمیمی می شوی. زیرک نیستی، ولی درعین حال ساده هم نیستی. تو مثل مردها رفتار می کنی، خشکی و خشن گویی. در زندگی تو نقش ها جابه جا شده اند و...»
این ها گزیده ای از جواب هایی است که فاتحی دریافت کرده است. وی می گوید: با دریافت این جواب ها، جواب های دیگری هم به آن ها اضافه کردم. بعد تصمیم گرفتم واقعاً متحول شوم. در کنار این لیست، گروهی از خصوصیات خوبم را هم یادداشت و از آن به بعد سعی کردم از لیست بدها به سمت خوب ها پیشروی کنم.»
وی ادامه می دهد: «وسط یک کاغذ دایره بزرگی کشیدم و در درون آن نوشتم با عنایت و توکل به خدا، بعد فکر کردم که درطول هفته های آینده به چه اهدافی می خواهم برسم؟ و اشکالی از چیزهایی که می خواستم در اطراف دایره مرکزی ترسیم کردم. این نقشه را پشت در اتاقم چسباندم، یعنی درست جایی که هنگام خواب یا بیدار شدن اولین نقطه ای بود که به چشم می آمد. براساس تلقین و توجه به نکات مثبت توانستم پیشرفت های خوبی به دست آورم.»
رضا نباتی نیز در تکمیل صحبت های فاتحی می گوید: «از دوستان خود در مورد ویژگی هایتان سؤال کنید و به ویژگی های خوب تکیه داشته باشید. این گونه زودتر به نتیجه می رسیم تا این که به ناتوانی ها بپردازیم.
توجه به نعمت ها و داشته هایی که داریم، مهم است. نگاه به کسانی که در شرایط سخت تری اند. برعکس در مسائل معنوی به افرادی که بالاتر از ما قرار گرفته اند، نگاه کنیم. باید به رفع مشکل بپردازیم نه این که با ناامیدی به حجم مشکلات بیفزائیم.»
وی ادامه می دهد: «مشکلات را در اندازه ای که هستند ببینیم. از بزرگنمایی بپرهیزیم. به جابه جایی مشکلات نپردازیم. یکی را رها نکنیم و کار دیگری را شروع کنیم. به قول و تعهدی که می دهیم پایبند باشیم. آن چه را که شروع کرده ایم، خوب تمام کنیم.»
نباتی برای حسن ختام صحبت هایش می گوید: «حتماً از مشاور کمک بگیریم. حتی پدر و مادر هم می توانند مشاوران خوبی باشند. خدای نکرده نگوییم چون کم سوادند، پس کمکی نمی کنند. آن ها بهترین دوستند و در هر شرایطی نفع فرزندشان را می خواهند.»
● راهکارهایی برای رسیدن به جامعه موفق
محمد مصطفوی کارشناس ارشد مشاوره به عنوان آخرین پیشنهاد می گوید: «باید کمیته ای تحت عنوان «کمیته بهداشت روان استان» با عضویت کلیه نهادها و سازمان های هر استان تشکیل تا نسبت به آسیب شناسی مشکلات روانی- اجتماعی هر استان و ارائه راهکارهای مناسب اقدام شود. که این راهکارها می تواند به صورت ذیل دسته بندی شود:
شناسایی مشکلات روانی- اجتماعی شایع در استان و برنامه ریزی در جهت حل آن، برگزاری کلاس های آموزش مهارت های زندگی به اقشار مختلف جامعه با رویکرد دینی، برگزاری جلسات آموزشی برای والدین در زمینه شیوه های فرزندپروری با رویکرد روان شناسی و دینی، آموزش مهارت های مقابله ای، جرئت ورزی، حل مسئله، روابط متقابل، کنترل خشم، خلاقیت، و غیره به اقشار جامعه، برگزاری کلاس های فوق برنامه به طور منظم از طریق سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت رایگان در زمینه تفسیر قرآن، نهج البلاغه، نقاشی، طراحی، خوشنویسی، موسیقی، تئاتر و غیره، برنامه ریزی فعالیت های با نشاط از طریق سازمان های استانی برای اقشار مختلف جامعه و در نهایت آشناسازی اقشار جامعه با حقوق شهروندی و رعایت قوانین از طریق کمیته فوق.»
وی به نکته دیگری اشاره کرده و می گوید: بهره گیری از خدمات مشاوره ای در سطح جامعه حائز اهمیت است. در گذشته مردم به علت عدم آشنایی با این نوع از خدمات و برای این که برچسب بیمار روانی به آنها اطلاق نگردد، از رفتن به مراکز مشاوره خودداری می کردند. خوشبختانه درحال حاضر با فرهنگ سازی صحیح و آشنایی مردم با این نوع از مراکز و فهم این که مشاوره به افراد کمک می کند تا تصمیمات مناسبی در زندگی بگیرند، شاهد رشد فرهنگ مشاوره ای در بین اقشار مختلف جامعه می باشیم. با این حال باید سیاست های اصولی در جهت حمایت از مراجعین به مراکز مشاوره مانند استفاده از خدمات بیمه ای صورت گیرد تا مراجعین بتوانند درمان خود را با موفقیت به پایان برسانند. در پایان تاکید می گردد پیشگیری از مشکلات روانی- اجتماعی جامعه نیاز به برنامه ریزی دقیق، حمایت و همکاری همه نهادها و سازمان ها است. امید است این مهم تحقق پذیرد.»
گالیا توانگر
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید