پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

نبرد برای فتح کاخ سفید ؛ توسل به گذشته برای کامیابی در آینده!


نبرد برای فتح کاخ سفید ؛ توسل به گذشته برای کامیابی در آینده!
هنگامی که جان اف کندی در سال ۱۹۶۰ به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پذیرفته شد، در مجمع ملی این حزب از انتقال بار مسؤولیت اداره این کشور به نسل تازه ای از آمریکاییها سخن گفت؛ نسلی که امید داشت «مرزهای نو» را درنوردد.
«مرزهای نو»، شعار کلیدی جان اف کندی در حوزه مسائل داخلی و سیاست خارجی بود. بر خلاف انتظار عمومی، او برای جلب نظر رأی دهندگان از اعتبار دموکراتهای متقدمی همچون وودرو ویلسون، فرانکلین دی روزولت و هری ترومن که منشأ تحولات گسترده ای در ایالات متحده بودند، هزینه نکرد.
در جناح مقابل، رونالد ریگان نیز - که در سال ۱۹۸۰ به رئیس جمهوری ایالات متحده برگزیده شد- رویکرد مشابهی را در پیش گرفت.
ریگان با تصویر کردن افق روشن آینده ای باشکوه که آمریکا می توانست به آن دست یابد، پس از دوران ریاست جمهوری پرتنش کارتر به کاخ سفید راه یافت. رونالد ریگان با انتخاب شعار «شهری درخشان بر بالای بلندی»، آمریکاییها را به آینده امیدوار کرد و همچون جان اف کندی از اعتبار چهره های موفقی همچون دوایت دی آیزنهاور که به مقام ریاست جمهوری رسیده بودند، استفاده نکرد.
پاتریک جی بوکانان، سیاستمدار برجسته و سردبیر مجله «محافظه کار آمریکایی» در تحلیلی با عنوان «نگاه به گذشته» در این خصوص نوشته است: با وجود ضعفها و شکستهای کندی و ریگان، هر دو نفر رهبرانی کاریزماتیک و الهام بخش به شمار می آمدند که برای انجام کارهای بزرگ و پیروزی در این مسیر، آماده نبرد بی باکانه بودند.
بوکانان ادامه می دهد: نامزدهای ریاست جمهوری هر دو حزب ]دموکرات و جمهوریخواه [احساس می کنند] برای توفیق در انتخابات [باید خود را به رهبران و جنبشهای افسانه ای گذشته پیوند دهند.
در این راستا دموکراتها پشت سر جان اف کندی و رابرت کندی سنگر گرفته اند و جمهوریخواهان دست به دامان ریگان شده اند. با این وصف، خانواده «بوش» باید آشفته باشند؛ زیرا یکی از آنها (بوش پسر) چهار سال بیشتر از ریگان در کاخ سفید بوده است. در این میان بوش پدر باید خاطری آزرده تر داشته باشد چون با وجود اتفاقات تاریخی و مهمی مانند سقوط دیوار برلین، اتحاد آلمان، فروپاشی امپراطوری شوروی، جنگ اول خلیج فارس و آزادی کویت ]که در زمان او اتفاق افتاد، بار دیگر به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده نشد.
همچنین آشفتگی بیل کلینتون نیز نباید اندک باشد زیرا از زبان باراک اوباما می شنود، حزب جمهوریخواه دهه ۹۰ میلادی، حزب تفکر و ریگان - بر خلاف کلینتون- چهره تحول آفرین بوده است.] رویدادهای مبارزات جاری انتخاباتی، [براستی حکایت از آن دارد که حزب دموکرات امروز در طلب قهرمانانش(جان اف کندی، رابرت اف کندی و دکتر کینگ) با نادیده گرفتن دوره ۱۷ ساله ریاست جمهوری کلینتون، کارتر و لیندون بی جانسون باید ۴۰ سال به عقب بازگردد؛ هر چند که رابرت کندی هرگز مجال رئیس جمهور شدن را نیافت و برای کمتر از سه ماه تنها نامزد ریاست جمهوری بود!
به نظر می رسد هزینه کردن از اعتبار چهره های موفق گذشته، ریشه در احساس درونی کاندیداها دارد. نامزدهای ریاست جمهوری ایالات متحده که با احساس بی کفایتی و ناکارآمدی دست و پنجه نرم می کنند به جای تلاش برای کسب هویتی مستقل و تازه، خود را نیازمند آن می بینند که به ریشه ها و گذشته حزبی بازگردند.
به نظر می رسد از هنگام پیروزی در جنگ سرد، ایالات متحده از زندگی قهرمانی فاصله گرفته است بخصوص آنکه نمی توان حمله به پاناما و هائیتی، بمباران صربستان و دو بار شکست دادن صدام را با مسأله امپراطوری اهریمنی (شوروی سابق) و بحران موشکی کوبا همسنگ فرض کرد....
در این میان، مشکل دموکراتها جدی تر است.۴۴ سال از مرگ جان اف کندی می گذرد و هیچ آمریکایی که زیر ۵۰ سال داشته باشد خاطره ای از دوران ریاست جمهوری او ندارد.
به جز ماجرای ترور کندی در آن روز وحشتناک دالاس و بحران موشکی کوبا - که البته در مدرسه آموخته شده- آمریکاییهای زیر ۵۰ سال چه چیز دیگری درباره جان اف کندی می دانند؟
بریده فیلمهایی از جان اف کندی را که در برابر دیوار برلین ایستاده و فریاد می زند: «من یک برلینی هستم»، بارها دیده ایم، اما تحلیلگران انگشت شماری به این حقیقت اشاره کرده اند: دیوار برلین در مقابل دیدگان جان اف کندی بالا رفت، بی آنکه هیچ واکنشی نشان دهد.
از زمان جان اف کندی به این سو شاهد لیندون بی جانسون و شعار «جامعه بزرگ»، ویتنام، نیکسون و چین، واترگیت، تقابل فورد- کارتر، دوره ریگان و دو دهه بوش- کلینتون- بوش بوده ایم.در میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تنها باراک] اوباما [است که به نظر می رسد می خواهد رهبری شبیه جان اف کندی و ریگان باشد. اما در این راه یک مانع پیش روی او قرار دارد و آن نداشتن دستاویزی مانند جنگ سرد، جنبش حقوق اجتماعی یا رقیبی برجسته است.
مسأله حزب دموکرات این است که در شرایطی داعیه دار فتح کاخ سفید شده که از هنگام فاجعه کاترینا به این سو دیگر کسی به دولت اعتماد ندارد.
اینک جان مک کین خود را سرباز پیاده نظام انقلاب ریگان می خواند. هدف از این ژست قهرمانانه، تداعی چرچیلی است که هرگز تسلیم نمی شود و آمریکا را به سوی پیروزی رهبری می کند؛ غافل از اینکه آمریکاییها اکنون بر این باورند که جنگ عراق، یک اشتباه بوده است و خواستار خروج از این کشور هستند.
بوکانان در پایان می نویسد: شاید نامزدهای ریاست جمهوری از آن رو به گذشته متوسل شده اند که نیک می دانند مردم آمریکا از شرایط امروز خشنود نیستند و از سویی هیچ کس امید ندارد رهبری هر یک از دو حزب دموکرات یا جمهوریخواه، آینده ای روشن و نویدبخش برای این کشور به ارمغان آورد.
منبع : انتخاب


همچنین مشاهده کنید