پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


غرور و افسردگی...


غرور و افسردگی...
«افسانه بایگان» در این سال های اخیر نشانی از آن بازیگر سینمای اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد ندارد. در واقع او که با نقش آفرینی در سریال «سربداران» با آن حضور موثر و نگاه های عمیقش (که در میان بازیگران آن سالیان و به خصوص نسل خود که کم شمار بودند، یک اتفاق بود) نشان از یک بازیگر متفاوت (حداقل در ظاهر) داشت، تو گویی که بعد از این همه سال تازه دارد به هنرپیشه یی که وعده اش داده می شد، نزدیک می شود.
ستاره دهه شصت، چه در روزهای پرکاری اش زمانی که او گزینه اول هر پروژه یی بود و چه در سال هایی که خودخواسته یا تحت تاثیر شرایط سینمایی، حضورش کم رنگ شد، هرگز به جایگاهی که امروز با بازی در آثار متفاوتی چون «کافه ستاره» و «کنعان» به آن دست یافته است، حتی نزدیک هم نشده بود. اکنون بایگان- که خود را به هرحال وامدار سینمای موسوم به بدنه می داند- هنرپیشه یی است که می توان برایش حساب جداگانه یی باز کرد؛ او اکنون صاحب جایگاهی است که بیست سال پیش باید به آن دست می یافت.
▪ بازی در یکی از چهار نقش اصلی فیلم «کنعان» چطور به شما پیشنهاد شد؟
ـ سال گذشته آقای «حقیقی» سناریویی را آوردند به دفتر هدایت فیلم که بسیار مورد توجه آقای مصطفی شایسته قرار گرفت. در آن سناریو نقشی وجود داشت که کاملاً با مشخصات من منطبق بود و صحبتی بین آقای شایسته و آقای حقیقی صورت گرفت مبنی بر اینکه به هر حال این نقش برای من می تواند مناسب باشد.
بعد از گذشت چند ماهی که سناریو مراحل دریافت پروانه و پیش تولید را طی کرد، من در دفتر هدایت فیلم آقای حقیقی را دیدم و خوشحالم که در همین اولین برخورد (همان طور که خودشان هم در مصاحبه یی عنوان کرده بودند) هر دو به این نتیجه رسیدیم که این همکاری می تواند خوب باشد. حالا اگر از همه فرود و فرازها و مشکلاتی که داشتیم بگذریم (می خندد) در مجموع می توانم بگویم واقعاً همکاری در «کنعان» تجربه خوبی برای من به همراه داشت و امیدوارم برای ایشان هم همین طور باشد.
▪ شما فیلم های قبلی «حقیقی» را دیده بودید؟
ـ بله، هر دو فیلم قبلی ایشان «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» را دیده ام. البته فیلم «آبادان» را خودشان لطف کردند و به من دادند که ببینم.
▪ «مانی حقیقی» سال ها دور از ایران بود و شناخت چندانی از فضای سینمای ایران و بازیگران آن نداشت، آیا این مساله مشکلی در ارتباط شما با او به وجود نمی آورد؟
ـ این طور هم نبود که ایشان اصلاً با فضای سینمای ایران و بازیگرانش آشنا نباشند.آقای حقیقی با علاقه و جدیت سینما را دنبال کرده است و به دلیل حضور پدرشان در عرصه سینما و فعالیت مادرشان در زمینه های هنری دیگر به هر حال از همان دوران کودکی با مقوله هنر و به خصوص سینما آشنایی داشته است و در کارهای قبلی شان هم بازیگران خوب و حرفه یی حضور داشتند.
در واقع ایشان خیلی خوب با مقوله بازیگری در سینما آشنا هستند، حالا یا به صورت غریزی یا آکادمیک. ولی به اندازه کافی سر فیلم «کنعان» من را به هم ریختند برای اینکه این نقش دربیاید و نقش هم واقعاً از کار درآمده است. من نمی دانم باید برای این کار ایشان چه عکس العملی نشان بدهم، شاید هم باید بگویم مرسی، خیلی متشکرم که اینقدر اعصاب من را خرد کردید. (می خندد)
▪ ولی ظاهراً که از بازی های فیلم و بازیگرانش خیلی راضی است، شخصیت «آذر» هم که شما نقش او را بازی کرده اید، با ورودش به قصه تحولی در روابط و حتی سرنوشت کاراکترهای دیگر از جمله زندگی خواهر کوچک ترش «مینا» به وجود می آورد، تعریف شما از این شخصیت چیست؟
ـ من فکر می کنم شخصیتی مثل «آذر» تا به حال در سینمای ایران کار نشده است، (حداقل من با آن برخوردی نداشته ام که در جایی ببینیم یا در سناریویی بخوانم که چنین پرداختی نسبت به حضور زن شده باشد) به هر حال «آذر» زنی است که سال ها در ایران نبوده و یک بک گراند فکری- اجتماعی خاصی داشته است و اصلاً نمی داند در این مقطعی که دارد وارد زندگی خواهرش می شود، ورودش می تواند چه پیامدهایی داشته باشد. طبیعتاً او به مشکلات خودش فکر می کند، همچنان که سایر کاراکترها هم مشکلات خاص خودشان را در ابتدا دارند و بعد این مشکلات در هم ادغام می شوند و در این لابیرنت ها به هم گره می خورند.
از مشخصات بارز شخصیت «آذر» یک نوع افسردگی است که به شدت می خواهد آن را پنهان کند. او به دلیل غروری که دارد و اینکه سال ها در ایران نبوده و همواره نقش یک جور ناظم و مدیر را برای خواهر کوچک ترش (در بیوگرافی نقش) ایفا کرده است، حالا دلش نمی خواهد خواهر و شوهرخواهرش متوجه از هم پاشیدگی روحی او بشوند. من امیدوارم این وجوه در نقش دیده شده باشد، چون این ویژگی ها را در شخصیت آذر خیلی دوست داشتم.
▪ آیا طلاق باعث افسردگی این زن شده است؟
ـ بله، افسردگی روحی او هم دلایل خانوادگی دارد و هم اجتماعی. در واقع انگار تنه اش یک جوری بریده شده و ریشه اش فقط در این خاک باقی مانده است. یک پلان در فیلم هست که تنه قطع شده درختی را می بینیم که این می تواند به نوعی نمادی از شخصیت «آذر» باشد که ریشه هایش در این خاک است و تنه اش قطع شده و برگ و بار خاصی ندارد و سترون است.
▪ «آذر» یک جور یادآور شخصیت «بلانش» با بازی «ویویان لی» در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» است.
ـ من حس کردم الان این را می گویید. اتفاقاً موقع تمرین هم صحبت «بلانش» بود که خصوصاً به خاطر رابطه دو خواهر بیشتر به ذهن می رسد.
البته من فکر نمی کنم نویسندگان فیلمنامه و آقای حقیقی تاثیر خاصی از آن شخصیت گرفته باشند چون فیلمنامه «کنعان» براساس ترجمه داستان کوتاهی است که من آن را خوانده ام و شاید یک جوری از همه این تصویرها فلش هایی در آن قصه کوتاه خورده و حالا تبدیل به تصاویر دیگری شده است. ولی این فلش از شخصیت «آذر» همچنان وجود دارد.
▪ پس این شباهت را قبول دارید؟
ـ بله، به دلیل عصبیتی که در شخصیت «آذر» وجود دارد رگه هایی از شخصیت «بلانش» را در او می بینیم. منتها «آذر» پرخاشگری شخصیت «بلانش» را ندارد و به دلیل اینکه سعی دارد افسردگی اش را از دیگران پنهان کند همیشه با لبخند و آرامش با بقیه روبه رو می شود. در واقع «آذر» خیلی درونگراتر از «بلانش» است.
▪ با هیچ کدام از بازیگران «کنعان» تا به حال همبازی نبوده اید، چطور توانستید به شناخت و ارتباط بهتر با همدیگر برسید؟
ـ ما تقریباً دو ماهی با هم تمرین می کردیم؛ هفته یی سه روز و این فرصت خوبی بود برای اینکه ما بیشتر همدیگر را بشناسیم، با عواطف هم آشنا شویم و از نظر هم نفسی و رïخ در رïخی فکر می کنم آن جلسات تمرین خیلی تاثیر به اصطلاح پاتکسی در حس های ما گذاشته است. یعنی به ما کمک کرده بتوانیم با این شناختی که حالا از همدیگر داریم نرم تر با همدیگر کار کنیم، چون در بعضی کارها وقتی تمرین انجام می شود چیزهایی قراردادی می شود و آدم ها شرطی می شوند و برای همین خیلی از آن بدیع بودن اتفاقی که قرار است بیفتد کاسته می شود.
من فکر می کنم در تمرینات «کنعان» این اتفاق نیفتاد چون آقای «مانی حقیقی» از همه ما غیرقابل پیش بینی تر بود و به دلیل اینکه خیلی غیرقابل پیش بینی بود، خب اتفاقاتی افتاد که فکر می کنم خوب شده باشد. (می خندد)
▪ فیلم «کنعان» و نقش «آذر» چه جایگاهی در کارنامه افسانه بایگان خواهد داشت؟
ـ یک ستاره درخشان و تاثیرگذار خواهد بود. نه تنها برای من بلکه برای همه بازیگران فیلم، برای خانم علیدوستی جوان به یک نوع، برای آقای فروتن، آقای رادان و خود آقای حقیقی و تمام عوامل این فیلم چنین جایگاهی خواهد داشت و به جرات می توانم بگویم «کنعان» یک اتفاق خاص در سینمای ایران خواهد بود و امیدوارم این طور باشد.
▪ برای بازی در فیلم «قرنطینه» چطور شد که به یک کارگردان تازه وارد در عرصه سینما اعتماد کردید؟
ـ کارگردان «قرنطینه» لطف کردند قبل از شروع کار دوتا از فیلم های نود دقیقه یی که برای تلویزیون ساخته بودند را به من دادند و به نظرم مهم ترین موضوعی که در این فیلم ها وجود داشت صداقت کارگردان در پرداخت به موضوعات اجتماعی بود و اینکه او تمام تلاشش را کرده بود تا به این صداقتش وفادار بماند. خب این کاری که به من پیشنهاد کرد حالا با دغدغه های گیشه همراه شده بود که شاید به نوعی آن فراغت خاطر را نداشت، یا شاید ممیزی های آن نوع سینما را نداشت ولی درگیری های مالی این نوع سینما را به همراه داشت.
به هر حال در قسمت هایی که من از فیلم دیدم احساس کردم این موضوع تعدیل شده باشد، یعنی ما نیفتاده ایم به ورطه اینکه حالا چطوری هزینه های فیلم را برگردانیم و همچنان این وفاداری فیلمساز به موضوع صداقت اجتماعی در آن هست و این یکی از موضوعاتی است که من خیلی دوست داشتم و قبول کردم با ایشان کار کنم.
کما اینکه من بعد از سال ها دوری از سینما و بعد از دوره فترت معروفم که کار نمی کردم و بعد هم فقط با هدایت فیلم کار کردم، دوست داشتم تجربه جدیدی داشته باشم و با این تجربه از یک سیستم خاص بیرون بیایم و دوباره به شکل حرفه یی کارم را ادامه بدهم و قسمت بود که این فرصت با کار آقای «هادی» برای من پیش بیاید و امیدوار هستم به هر حال تجربه خوبی شده باشد.
▪ آیا در نقش تان هم این تجربه تازه دیده می شود؟
ـ بله، از نظر خودم نقش جدیدی است که تا به حال شبیه آن را بازی نکرده بودم. در «قرنطینه» نقش یک خدمتکار هتل را بازی می کنم که دختر جوانش در آستانه ازدواج دچار بیماری وحشتناکی می شود. در واقع خدمتکار بودن این زن و ایمان قوی داشتنش جای کار داشت برای من، چون این طبقه اجتماعی را به این شکل بازی نکرده بودم و به نظرم یک جور نئورئالیسم در کار آقای «هادی» وجود داشت که من آن را دوست دارم و این بدیع بودن موضوع و شخصیتم در فیلم «قرنطینه» برایم مهم بود. کما اینکه شنیده ام از مونتاژ خوب آقای بهروز افخمی هم استفاده خوبی در جهت بهتر شدن فیلم و مفهوم آن شده است و آقای افخمی وفادارانه به مفهوم نئورئالیسم فیلم کمک کردند تا فیلم به ورطه ملودرام های اشک انگیز و سطحی نیفتد.
▪ از بحث فیلم های «کنعان» و «قرنطینه» که بگذریم شما در طول دوران بازیگری تان سه بار کاندیدای دریافت جایزه شده اید برای فیلم های «دو فیلم با یک بلیت»، «خواهران غریب» و «کافه ستاره»، ولی فقط یک دیپلم افتخار برای «خواهران غریب» دریافت کرده اید، آیا آن جایزه ها را حق خودتان می دانید؟
ـ در «دو فیلم با یک بلیت» ما با همان نو بودنی روبه رو بودیم که تا حالا در سینمای ایران اتفاق نیفتاده بود. ما هیچ وقت پرداختی نداشتیم به زندگی یک بازیگر در پشت صحنه و روی صحنه اش و فکر می کنم در آن فیلم محق بودم برای گرفتن جایزه. یا فیلم «خواهران غریب» که دیپلم افتخار گرفتم هم کار متفاوتی بود و فیلم «کافه ستاره» هم که خیلی ها آن را قبول داشتند.
به هر حال همه دوست دارند در کارشان تحسین شوند و جایزه بگیرند، اگر این احساس در آدمی وجود نداشت این اتفاق بیرونی نمی افتاد که حالا گروه هایی بیایند و جوایزی به هنرمندان بدهند. هر کسی که کار هنری می کند ذاتاً علاقه مند تشویق شدن است و وقتی که این تشویق ها در زمان خودش از او دریغ می شوند و او این را با غریزه قوی خودش کاملاً حس می کند که از او دریغ شده، موضوع رنگ می بازد و آن آدم می رود به طرف یک درونگرایی که خودش را در آن پر می کند و دیگر برایش این جلوه های ظاهری رنگ می بازند.
من حقیقتاً بگویم اصلاً برایم موضوع فرقی نمی کند، چون همیشه جایزه ام را واقعاً از نگاه مردم و از ارتباط با آنها گرفته ام و کارم را ادامه داده ام، همیشه هم سعی کرده ام ارتقا پیدا کنم و همیشه هم احساس مسوولیت کرده ام. حالا بسیاری مواقع که صحبت می شود، می گویند وقتی جایزه می گیری مسوولیتت سنگین تر می شود، من خدا را شکر، همیشه این احساس مسوولیت را داشته ام. در کارهایی که سطحی بوده من سعی کرده ام کارم را درست انجام بدهم، در کارهایی هم که بهتر بوده و جای کار داشته لذت بیشتری برده ام و در حقیقت جایزه گرفتن یا نگرفتن هیچ چیز دیگری را برای من عوض نمی کند.
شاید سال ها پیش این جایزه می توانست به یک دختر جوان یک دلگرمی بدهد ولی الان دیگر اصلاً برایم مهم نیست. نه به ملاک هایش کار دارم و نه به اینکه بگویم قضاوت ها خوب است یا بد است چون قضاوت ها به هر حال قضاوت است.
▪ آیا برای نقش تان در «کنعان» هم به این جایزه فکر نمی کنید؟
ـ همین که این اتفاق افتاده الان برای من بیشتر مهم است. اینکه فیلمی به نام «کنعان» ساخته شده با مشکلات خاص خودش، با زیبایی های خاص خودش و یک اتفاقی روی نگاتیو ثبت شده و خواهد ماند و خواهد ماند و خواهد ماند. اینکه الان در این مقطع چه اتفاقی برای بازی من در این فیلم بیفتد اصلاً ذهنم را مشغول نمی کند. این روند برای من زیباست که بتوانم جزیی از این حرکت باشم و چرخ کوچکی باشم که همراه این موتور به حرکت این جریان کمک کنم و تاثیرگذار باشم، حالا چه در اتفاقات بازیگری که دیده می شود و چه جاهایی که دیده نمی شود ولی می دانیم که اتفاق می افتد.
▪ به عنوان ستاره دهه شصت نگران چگونگی حضورتان بر پرده سینما و نحوه گریم چهره تان نیستید؟
ـ نه، من مشکلی با این قضیه ندارم. اگر نقشی را دوست داشته باشم با همه شرایط آن کنار می آیم. مثلاً خیلی ها وقتی «کافه ستاره» را دیدند، گفتند که چقدر چهره ام مسن شده است. چون هنوز آن موقع فیلم «در شهر خبری نیست، هست» هم اکران نشده بود، «مانی حقیقی» که «کافه ستاره» را دیده بود به آقای شایسته گفته بود فکر می کنم «افسانه» خیلی از شخصیت «آذر» بزرگ تر است و آقای شایسته گفته بود حالا خودش را ببینید بعد با هم صحبت می کنیم، وقتی آقای «حقیقی» من را دید خیلی تعجب کرد و پرسید مشکلی با این گریم نداشتی، گفتم نه، چون مناسب نقشم بود. مثلاً الان در این فیلم تازه ام که دارم بازی می کنم سعی کرده اند یک آب و رنگی به چهره ام بدهند و یک مقدار جوان ترم کنند، چون نقشم این طور ایجاب می کند.
به هر حال اصلاً این چیزها در بازیگری برایم مهم نیست. من همیشه برایم مهم بوده که درست باشم. اگر قرار باشد نقش یک خانم خدمتکار هتل را بازی کنم دیگر نمی توانم دنبال رنگ و لعاب های ظاهری بروم. اگر نقشی نیاز به رنگ و لعاب ظاهری داشته باشد در جای خودش اتفاق خواهد افتاد، پس بهتر است به چیزهای مهم تری در بازیگری ام فکر کنم، چون این جنبه از کارم همیشه برایم ارزش بیشتری داشته و واقعاً مساله ام در پذیرش نقش ها سن و سال و گریم چهره ام نبوده است.
▪ به هر حال یکی از دغدغه های ستاره های زن سینما در هر برهه یی حفظ جوانی و شادابی چهره شان است، خصوصاً در سینمای هالیوود که زنان در مرکز توجه بیشتری هستند...
ـ این قضیه در ایران فرق می کند. وقتی در سینمای ایران به خصوص دهه شصت اصلاً با موضوع ستاره مخالفت وجود داشت، دیگر ما نمی توانیم وضعیت بازیگران اینجا را با هالیوود مقایسه کنیم و به این موضوعات بپردازیم که مثلاً در سینمای امریکا به چه دلایلی یک بازیگر زن را حداقل تا چهل سالگی اش سعی می کنند جوان تر نگه دارند، بعد ممکن است مثلاً خانم «مریل استریپ» یا بازیگرانی در رده او بیایند و نقش هایی با سن های بالاتر بازی کنند.
اتفاقاً ما در سینمای ایران مجبور بودیم یک جور نعل وارونه بزنیم، یعنی بگوییم «آقا به خدا من ستاره نیستم...» و دیگران هم البته این همصدایی را همچنان تکرار می کردند. متاسفانه ما تنبل هستیم، همیشه دوست داریم تقلید کنیم و اهل تحقیق کردن نیستیم و اگر یک نفر بیاید بگوید یک چیزی خوب است، ما هم اگر گرایشی یا نگرشی یا حتی اندک اعتقادی به آن آدم داشته باشیم فوراً با صدای بلند می گوییم بله... خوب است و اگر بگوید نه، می گوییم نخیر... و فوراً این آدم را بایکوتش می کنیم. راجع به من نیز آن سال ها هم از طرف مسوولان و هم از طرف همکاران شما در مطبوعات این اتفاق افتاد، آن هم به دلایلی که من هیچ وقت واقعاً نمی دانم چرا، یعنی هیچ وقت به این موضوعات نزدیک نشدم که بدانم چرا مثلاً بازیگری من یا حضور ستاره بودن من باید هم از طرف کسانی که می خواهند ممیزی کنند زیر سوال برود هم از طرف کسانی که به هر حال نوعی نگرش های روشن دارند، کار هنری دارند انجام می دهند و کرتیک می کنند. به هر حال متاسفانه این نگرش وجود داشت.
▪ شما نقش طنز هم در کارنامه تان داشته اید که اتفاقاً موفق بوده، آیا دوست نداشتید این تجربه را تکرار کنید؟
ـ اتفاقاً دوست دارم. «مرد عوضی» کار خوبی در کارنامه ام بود و اگر فرصتی پیش بیاید باز هم دوست دارم این تجربه را تکرار کنم چون من کار طنز خوب را خیلی می پسندم و همیشه نسبت به مجموعه «دایی جان ناپلئون» حس خوبی داشتم. الان هم در مجموعه «اس ام اس از دیار باقی» به کارگردانی آقای سیروس مقدم یک نقش طنز را به عهده دارم که در مایه های کمدی موقعیت است و نه کمدی بزن و بکوب.
▪ چند تجربه بازی هم در فیلم های ایرج قادری دارید، به نظر می رسد از این همکاری راضی هستید؟
ـ بله، برای اینکه ایشان خیلی حرفه یی اند، خیلی خوب سینمای بدنه را می شناسند و در نوع کاری که انجام می دهند خیلی مسلط هستند. آقای قادری اگر فیلمنامه خوب داشته باشد از بسیاری کارگردان های ما هم تجربه شان بیشتر است و هم تسلط و توانایی شان و ماشاءالله در این سن و سال خیلی خیلی خوب دارند کار می کنند و من امیدوارم واقعاً یک فیلمنامه قوی و محکمی پیدا کنند و بار دیگر در این دوران هم بتوانند یک کار خوب به این نسل جوان ارائه بدهند. ان شاءالله.
▪ این کاری که الان مشغول بازی هستید ساخته کیست؟
ـ فیلم «چشمک» به کارگردانی آقای جهانگیری است. من در دهه هفتاد تجربه بازی در فیلم «بدل» را با ایشان داشتم که بعد از فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» رتبه دومین فیلم پرفروش آن سال را داشت و با استقبال خوبی مواجه شد. ایشان هم متعلق به سینمای بدنه هستند و ما با تکیه بر آن تجاربی که داشتیم این همکاری مجدد شکل گرفت. در واقع حضور با مردم و بودن در سینمای بدنه برای من مهم است، یعنی حداقل سالی یک کار یا دو سال یک کار را دوست دارم که بازی کنم و به همین دلیل پیشنهاد بازی در این فیلم را پذیرفتم. نقش خوبی هم دارم و فکر می کنم یک کار کمدی- طنز خوبی شود. تهیه کننده اش آقای منصور حیدری است و آقای اکبر عبدی، خانم فولادوند و خانم اسکویی هم در فیلم بازی دارند.
▪ در واقع خودتان را ملزم نمی دانید که صرفاً در پروژه های هدایت فیلم بازی کنید؟
ـ نه اصلاً. نه تنها من خودم را ملزم نمی دانم در پروژه های هدایت فیلم حضور داشته باشم بلکه خوشبختانه آقای شایسته هم از این تجربه های جدید من استقبال می کند و خیلی وقت ها که من خسته و دلزده می شوم به من روحیه می دهد و به جلو هلم می دهد و می گوید؛«هیچ بد نیست که می روی و کار می کنی و زنده می شوی، به هر حال این کار تو بوده و به آن علاقه مندی، برو کار کن.» و من با پروژه های دیگر هم کار می کنم.
در واقع هیچ وقت خودم را به فیلم های خاصی محدود نکرده ام. خیلی ها می گویند خب حالا که می توانی فقط در فیلم های خاص بازی کن و برای چی برمی گردی به بازی در سریال یا فیلمی که متعلق به سینمای بدنه است. من به هیچ عنوان نمی خواهم ارتباطم را با مردم قطع کنم، چون بهشان مدیونم، اصلاً اگر آنها نبودند من هم نبودم. این مردم باعث شدند تهیه کننده ها روی حضور من در فیلم هایشان فکر کنند و بگویند که این برای ما پول برمی گرداند، پس بیاییم زود زود با او کار کنیم. من باید جواب این مردم را بدهم. اصلاً شعار نمی دهم. یک حقیقتی در این موضوع نهفته است که امیدوارم بتوانم ٰ
نگار باباخانی
منبع : پرشیا فیلم کانادا


همچنین مشاهده کنید