شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نبردهای معروف


نبردهای معروف
● نبرد کادش
نبرد کادش، یکی از بزرگترین نبردهای دوران باستان، میان «مواتالی دوّم» شاه هیتی و «رامسس دوّم» فرعون مصر، بر روی رود «ارونتوس» در شهر «کادش»، در سوریه امروزی روی داد. این نبرد به احتمال بزرگترین نبرد ارّابه ای بوده که تا کنون اتفاق افتاده است؛ ۵.۰۰۰ ارّابه و بیش از ۹.۰۰۰ سرباز پیاده نظام در این جنگ شرکت داشتند.
هیتی ها که در «کارکِمیش» در سوریه، پایگاه نظامی داشتند، از پناهندگی شاه آمورو به مصر خشمگین شده، در صدد بودند تا او را دوباره تحت کنترل خود درآورند. در سوی دیگر، مصریان نیز می خواستند تا این خراجگزار خود را تحت اختیار خود، نگاهدارند.
نیروهای مصری و هیتی در جولای ۱.۲۷۴ ق.م، در ناحیه کوهستانی کادش در شمال سوریه با یکدیگر روبرو شدند.
مواتالی شاه هیتی، نیروهایش را در پشت تپه ای در کادِش مستقر ساخت؛ رامسس دوّم در ابتدا تصور می کرد که نیروهای هیتی در آلِپو هستند، اما پس از آنکه دو تن از هیتی ها به اسارت
مصریان درآمدند، حقیقت بر او آشکار شد. سپس بیدرنگ پیک هایی را نزد دسته های «پتاح» و «سِتِخ» فرستاد تا در آمدن شتاب کنند.
پیش از آنکه رامسس دوّم بتواند همه نیروهای خود را گرد آورد، ۲.۵۰۰ ارابه از نیروهای مواتالی به دسته های «رع» و «آمون» حمله برده و اردوگاه مصریان را چپاول کردند؛ مصریان عقب نشینی کردند و خود رامسس دوّم که نزدیک بود اسیر شود، با مداخله نیروهایی که بناگاه از آمورو خود را رسانده بودند، نجات پیدا کرد.
چندی نگذشت که نیروهای مصری دوباره مجتمع شدند و هیتی ها را محاصره کردند. اما ارّابه های هیتی که به اردوگاه مصریان حمله کرده بودند به عقب بازگشتند تا به پیاده نظام ملحق شوند.
مواتالی از رامسس درخواست متارکه جنگ کرد؛ به همین دلیل هر دو طرف، بعدها از این نبرد بعنوان یک پیروزی یاد کردند؛ با این حال نیروهای رامسس دوّم متحمل تلفات بسیاری شده بود.
از سوی دیگر، «کادِش» در دست هیتی باقی ماند و آمورو نیز به هیتی ها بازگردانده شد.
این جنگ که موجب از دست رفتن اعتبار مصر در عرصه سیاست بین المللی شده بود، جرقه های شورش ها را در امپراتوری مصر به شعله هایی تبدیل کرد.
● نبرد قرقر
نبرد قرقر، یکی از گسترده ترین نبردهای جهان بود که در سال ۸۳۵ پیش از میلاد روخ داد. بیش از هفتاد هزار سرباز متحد، علیه آشوریان بسیج شده بودند و «شَلمَنِسِر سوّم» شاه آشور نیز به احتمال بر نیروهایی همتراز آن فرمان می راند. این نبرد به دلیل داشتن تعداد زیاد مبارزان نسبت به نبردهای پیشین، و به دلیل نخسین اشاره ای که به برخی اقوام دارد (برای نمونه عرب ها)، قابل توجه است.
برپایه سنگ نبشته ای که بعدها توسط شلم نصر سوّم شاه آشور (۸۵۹ - ۸۲۴ ق.م) برپا داشته شد، او لشکرکشی سالیانه خود را با ترک نینوا در روز ۱۴ ماه اَیارو آغاز کرد و بدون مزاحمتی، از دو رود دجله و فرات گذشته، در سر راه خود، هدایا و خراج چندین شهر را دریافت کرد. زمانی که از شهر الپو گذشت، با نخستین مقاومت، از سوی نیروهای «ایرولِنی» شاه حمات روبرو شد، که وی را شکست داده، به مجازات کارش، شهرها و کاخ های پادشاهی ایرولِنی را به تاراج برد. آن گاه به پیشروی خود ادامه داده در حین تسخیر شهر قرقر، با نیروهای متحدی در نزدیکی رود ارونتوس روبرو گشت.
او در یکی از گزارش هایش، فهرست برخی مشخصات هماوردانش را در جریان پیروزی ادعایی اش بر آنان چنین برمی شمارد:
استوانه شلم نصر سوّم که شرح نبرد قرقر را می دهد.
۱) هَدَد-اَزَر دمشقی، فرمانده ائتلاف، ۱.۲۰۰ ارابه، ۱.۲۰۰ سواره نظام، و ۲۰.۰۰۰ سرباز را فرماندهی می کرد.
۲) ایرولِنی ۷۰۰حماتی ارابه، ۷۰۰ سواره نظام و ۱۰.۰۰۰ سرباز را فرماندهی می کرد.
۳) احاب شاه اسرائیل، ۲.۰۰۰ ارابه و ۱۰.۰۰۰ سرباز فرستاد.
۴) سرزمین کیزو-وَدنِه (کلیکیه) ۵۰۰ سرباز فرستاد.
۵) سرزمین موسری (مصر) ۱.۰۰۰ سرباز فرستاد.
۶) ایرقَنَتَه شاه ۱۰ ارابه و ۱.۰۰۰ سرباز فرستاد.
۷) مَتینو-بعلو شاه ارواد، ۲۰۰ سرباز فرستاد.
۸) اوسَنَتَه شاه، ۲۰۰ سرباز فرستاد.
۹) اَدونو-بعلو شاه شیانو، ۳۰ ارابه و "هزاران" سرباز فرستاد.
۱۰) گیندیبو شاه ارابیا (عربستان) ۱۰.۰۰۰ شتر-ران فرستاد.
۱۱) بَعسَه شاه، پسر روهوبی، رهبر اَمّونی ها، "صدها" سرباز فرستاد.
به سخن خود شلم نصر سوّم:
«۱.۲۰۰ ارابه جنگی، ۱.۲۰۰ سواره نظام، ۲۰.۰۰۰ سرباز از طرف هَدَد عَزَر دمشقی، ۷۰۰ ارابه جنگی، ۷۰۰ سواره نظام، ۱۰.۰۰۰ سرباز از آن ایرهولنیِ حماتی، ۲.۰۰۰ ارابه جنگی، ۱۰.۰۰۰ سرباز احاب، اسرائیلی... . من با آن ها به نبرد پرداختم. آن ها را از قرقر تا شهر گیلزاو ریشه کن ساختم... . ۱۴.۰۰۰ جنگجو را با شمشیر به قتل رساندم... . اجساد آن ها را در همه جا پراکنده ساختم... . در آن نبرد، ارابه ها، سواره نظام، و اسب هایشان را از آن ها گرفتم و آن ها را به زیر سلطه درآوردم».
لاف زدن هایی همانند این در میان شاهان آشور متداول بود، صرف نظر از اینکه در جنگ پیروز می شدند یا شکست می خوردند. حقیقت این است که شَلمَنِسِر در قرقر به پیروزی دست نیافت؛ بلکه نتیجه جنگ به طور اساسی برابر بود، و آشوریان که نتوانسته بودند دمشق را به تصرف درآوردند، به زودی پس نشستند.
قرینه دیگر بر آنکه شاه آشور نتوانسته بود در قرقر به پیروزی سا پیروزی کامل دست یابد اینکه، در سال های آتی، چندین بار به سوریه لشکرکشید و نزدیک به شش بار با هَدَد-اَزَر دمشقی درگیر شد.
● جنگ آشور با یهودیه
در سال ۷۰۱ ق.م، شورشی به رهبری «حزقیا» پادشاه یهودیه و به پشتیبانی مصر و بابل علیه امپراتوری آشور صورت گرفت. سناخریب قادر بود تا شهرهای بسیاری را در یهودیه تسخیر کند. او شهر اورشلیم را محاصره کرد، اما طولی نکشید که به نینوا بازگشت و اورشلیم به تصرف آشوریان درنیامد. این رویداد مشهور توسط خود سناخریب، هرودوت و برخی از نویسندگان کتاب مقدس به ثبت رسیده است.
● جنگ آشور با یهودیه؛ به نقل از سناخریب
سناخریب و ارتش آشور که در شهر لاکیش در یهودیه نبرد می کنند
سناخریب در آغاز برخی از پیروزی های پیشین خود، و اینکه چگونه بر دشمنانش را درهم شکست را بازگو می کند. او توانست همین کار را با شهرهای «سیدون برگ»، «سیدون کوچک»، «بیت زیتّی»، «زَریبتو»، «مَحَل-لیبا»، «اوشو»، و «اَکّو» نیز انجام دهد. پس از گرفتن هر یک از این شهرها، سناخریب یک رهبر دست نشانده را به نام «اِث-بعل» بر سراسر این ناحیه برقرار داشت و سپس توجه اش را به سوی «بیت داگون»، «جوپّا»، «بَنی-بَرقه»، «آزیورو» برگرداند. این ها شهرهایی بودند که «صدقیا» بر آنها پادشاهی می کرد و همگی به دست سناخریب افتادند.
آن گاه مصر و نوبه به کمک شهرهای مصیبت زده آمدند. سناخریب طبق گزارش خودش، مصریان را شکست داد و دست تنها، ارابه ران های مصری و نوبه ای را دستگیر کرد. سناخریب چندین شهر دیگر را نیز تسخیر و غارت کرد و از جمله آنها، شهر «لاخیش» (دوّمین شهر به شدت سنگربندی شده پادشاهی یهودیه) بود. او شهروندان «گناهکار» آن شهرها را مجازات کرد و شخصی به نام «پادی» را که در اورشلیم به عنوان گروگان زندانی شده بود، بعنوان رهبر شهرهای تسخیر شده گمارد.
پس از آن، سناخریب متوجه «حزقیا» پادشاه یهودیه شد که از تسلیم شدن در برابر شاه آشور سرباز می زد. چهل وشش شهر پادشاهی یهودیه به تسخیر سناخریب درآمد اما اورشلیم سقوط نکرد. سناخریب خود این جنگ را اینگونه شرح می دهد:
«چون حزقیا، شاه یهودیه، یوغ مرا نمی پذیرفت، در برابر وی برخاستم، و با نیروی جنگ افزارهایم و با زور قدرتم، ۴۶ شهر سخت محصور آن را تسخیر کردم؛ و شهرهای کوچی را که پراکنده بودند، گرفتم و تعداد بیشماری از آن را غارت کردم. از این جاها ۲۰۰.۱۵۶ نفر را گرفتم و به بردگی بردم، پیر و جوان، مرد و زن، همراه با اسبان و قاطران، خران و شتران، گاوها و گوسپندان، یک گروه بیشمار؛ و خود حزقیا را در اورشلیم، تختگاهش، همچون پرنده ای در قفس، حبس کردم، دژهایی را پیرامون شهر ساختم تا در آنها محصور شود، و توده هایی از خاک را در برابر دروازه های شهر برافراشتم، تا از گریز او جلوگیری کنم... سپس در آنجا، هراس از جنگ افزارهایم بر حزقیا افتاد، و سران و بزرگان اورشلیم را با ۳۰ تالان زر و ۸۰۰ تالان سیم، و گنجینه هایی چند، و یگ غنیمت گزاف و گرانبها، نزد من بیرون فرستاد... همه این چیزها را با خود به نینوا، پایتخت حکومتم، بردم».
● جنگ آشور با یهودیه؛ به نقل از کتاب مقدس
در کتاب مقدس، گزارش محاصره اورشلیم توسط سناخریب، به تفصیل شرح داده شده است. هر چند، با ویرانی پادشاهی شمالی اسرائیل و پایتخت آن، سامریه، آغاز می گردد و ده قبیله از «فرزندان اسرائیل» که در شمال زندگی می کردند آنچنانکه در کتاب دوّم شاهان فصل ۱۷ ثبت شده است، به بردگی برده و برپایه رسم آشوریان، آنان را در دیگر ایالات آشوری جایگزین ساختند و آنها با دیگر مردمان آمیخته شدند. کتاب دوّم شاهان فصل ۱۸ - ۱۹ جزئیات تاخت و تاز سناخریب به یهودیه و پایتخت آن اورشلیم را بیان می کند. حزقیا علیه آشوریان شورش کرد. و آشوریان همه شهرهای یهودیه را تسخیر کردند. حزقیا به اشتباهش پی برد و خراج گزافی را به سناخریب پرداخت. با این حال آشوریان به سوی اورشلیم پیشروی کردند. سناخریب فرمانده کل ارتش خود را برای محاصره اورشلیم فرستاد و خود برای جنگ با مصر رفت. فرمانده کل ارتش آشور با مقامات رسمی حزقیا دیدار کرد و از آنها خواست که تسلیم شوند. سپس با صدای بلند، آنچنانکه مردم یهودیه بشنوند، به مقدسات یهودی ها و بویژه خدایشان توهین کرد. وقتی حزقیا توهین های وی را شنید، جامه اش را درید (و این رسم آن روزگار بود برای نشان دادن نگرانی شدید) و در نیایشگاه به درگاه خداوند دعا کرد و نماز خواند. اشعیای نبی به پادشاه یهودیه گفت که خداوند مراقب همه چیز خواهد بود. همان شب، فرشته پروردگار همه اردوگاه آشور را نابود و ۱۸۵.۰۰۰ از نیروهای ایشان را به قتل رساند. سناخریب بدین رسوایی بزودی به نینوا بازگشت. چند سال بعد، در حالیکه سناخریب در حال نیایش در نیایشگاه نینوا بود، دو تن از پسرانش او را کشتند و گریختند؛ بدین سان، خداوند مردمانش را نگاهداشت و دادرسی را درباره او که پیش از آن به خداوند توهین کرده بود برقرار داشت.
نویسنده: محسن
http://gahshomar.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید