پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جنگ یا آتش بس؟


جنگ یا آتش بس؟
روند تحولات منطقه خاورمیانه، اوضاعی غیر عادی و ناآرام است. اگر از عراق و افغانستان که شاهد جنگ حقیقی بین طرف‌های آمریکایی ـ اروپایی (ناتو) با طرف‌های محلی است بگذریم، اوضاع و احوال جاهای دیگر نیز آرام و قرار ندارد. دست‌کم در جاهایی که ما به شکلی با آن‌ها ارتباط داریم، چه ارتباط سیاسی و چه ارتباط عاطفی و چه ارتباط استراتژیک در قالب پیمان‌های غیر مکتوب، هیچ‌کدام حال و روز خوشی ندارند. این همه، نشانه‌های خوبی برای آینده منطقه خاورمیانه نیست و بوی خوبی از آن به مشام نمی‌رسد.
در آن سوی عراق، در کشور سوریه یک تحول امنیتی، نظامی بسیار مهمی رخ داده است. عماد مغنیه (حاج رضوان)، یکی از رهبران مقاومت اسلامی لبنان در دمشق ترور شد تا در پیامد آن تحولاتی جدید شکل گیرد که یکی از عناصر عادی این پیامد، سکوت مطلق بسیاری از دولت‌های عربی و دوست سوریه بود. پیشتر از آن در اردیبهشت گذشته، بدون هرگونه پاسخی از سوی دمشق، نقطه‌ای در شمال سوریه در «تل ابیض» مورد هجوم هواپیماهای اسرائیل قرار گرفت و بسیاری از کشورهای عربی نیز جانب سکوت و احتیاط را در پیش گرفتند. کمی آن طرفتر در لبنان، بحران سیاسی این کشور بر سر انتخاب رئیس‌جمهور لبنان همچنان به سوی بحرانی‌تر شدن پیش می‌رود و تاکنون کشته‌ها و مجروحان بسیاری از خود بر جای گذاشته است. در جنوب این کشور، ارتش اسرائیل پس از «‌جنگ سی و سه روزه‌»، قوای موشکی و زمینی خود را بازبینی کرده و خود را در یک جنگ روانی دایمی برای آغازی دوباره قرار داده است.
در بلندی‌های جولان نیز تحولات نظامی گوناگونی دیده شده است. با آن که همه وزرای خارجه کشورهای اروپایی با نام «‌حل بحران سیاسی لبنان‌» و «‌انتخاب رئیس‌جمهوری جدید‌» برای این کشور پا به بیروت می‌گذاردند، اما همه می‌دانند که نگاه نخست این سفرها، «‌حل و فصل مقاومت اسلامی‌» لبنان بوده است و چون تا کنون فرمولی برای آن پیدا نکرده‌اند، هم سفرهایشان شکست خورده و هم دیوار «‌بن بست‌» را بر سر طرف‌های سیاسی لبنانی بر پا کرده‌اند.
در این میان، بازنده‌ترین طرف سیاسی بین‌المللی «‌وزارت خارجه فرانسه‌» بود که پس از سفر‌های پی در پی وزیر خارجه‌اش، نه تنها چیزی به دست نیاورد و گره‌ای را نگشود که بر این گمانه دامن زد که با یک «‌تردستی آمریکایی‌» و برای «‌سر به دیوار کوبیدن سیاست خارجی فرانسه‌»، وارد یک بازی از قبل شکسته خورده شد.
قوت و قدرت این گمانه از تلاش جدید دولت فرانسه که بیشتر به منظور حفظ آبروی از دست رفته در لبنان است، در فلسطین اشغالی و در سفر اخیر برنار کوشنر پیداست که ناامید به دنبال دست یافتن به راهکاری برای پایان بخشیدن به رنج مردم در محاصره فلسطینی افتاده است.
روز گذشته، «دیوید ساترفیلد» مرد اسرائیلی اما با نفوذ وزارت خارجه آمریکا، آب پاکی را نه تنها بر دستان فرانسه که بر دستان اتحادیه عرب ریخت و از طرح و فرمول اتحادیه عرب برای حل بحران لبنان به استهزا و ریشخند یاد کرد و تأکید نمود، آمریکا از طرح اتحادیه عرب حمایت نمی‌کند. این در حالی است که قرار است تا در ماه آینده میلادی، کنفرانس سران عرب پس از سال‌ها در دمشق برگزار شود و باز هم قرار است تا طرح اتحادیه عرب برای حل بحران لبنان تا پیش از این کنفرانس عملی شده و لبنان با رئیس‌جمهور جدیدش در این کنفرانس حاضر شود، به ویژه آن که جریان ۱۴ مارس لبنان و در پیشاپیش همه «‌سعد حریری‌» تأکید کرده است که برپایی کنفرانس سران عرب بدون حضور رئیس‌جمهور لبنان، هیچ طعمی ندارد.
گفت‌وگوهای دیروز حسنی مبارک، رئیس‌جمهور مصر و پادشاه اردن ملک عبدالله درباره لبنان نیز به آن «‌طعم‌» اشاره کردند و این نگاه را که لبنان به عنوان «‌حاضر غایب‌» در کنفرانس شرکت کند، به شدت نکوهش کردند. پیش از این دیدار، سفر زنجیره‌وار سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان به کشورهای مصر، فرانسه، آلمان، انگلیس، روسیه و آمریکا نیز مزید بر علت شد تا ابرهای تیره بر فراز دمشق پیش از برگزاری کنفرانس سران به حرکت در آیند، ابرهای تیره‌ای که بعید نیست تا تندباد لغو اجلاس سران و یا مشارکت نکردن برخی از سران عرب در اجلاس دمشق را درپیش داشته باشد.
برای آن که این فرضیه شکل بگیرد، حتی تا آن جا در توجیهات خود پیش رفته‌اند که ترور «‌حاج عماد مغنیه‌» در دمشق را نشانه ناامنی در سوریه قلمداد می‌کنند! این در حالی است که بسیاری از چهره‌های سیاسی ضد ایران، سوریه و مقاومت اسلامی لبنان، تأکید دارند که ترور حاج رضوان، یک معامله پنهان بین سوریه و آمریکا در آستانه کنفرانس سران عرب بوده تا این بار، مقاومت را به مسلخ معاملات ببرند؛ بنابراین، اگر این گونه است، پس چرا از هم اکنون زبان‌های آشنا، برای برگزار نکردن کنفرانس سران عرب در دمشق به فریاد درآمده است؟ پس چرا در نهان و آشکار شرط برقراری این کنفرانس، «‌انتخاب رئیس‌جمهور جدید لبنان‌» تعیین شده است؟ پشت صحنه این فشار سیاسی، تحکیم شروط آمریکایی بر سوریه است تا در سیاست‌های خود در قبال مخالفان دولت لبنان و به ویژه مقاومت اسلامی در لبنان تجدید نظر کند.
معنای همه این معماها، صحنه‌گردانی‌ها و خیمه شب بازی‌ها در نهایت به اسرائیل و تامین امنیت آن باز می‌گردد. وقتی کنفرانسی با حضور رهبران کشورهای دور و نزدیک در یک کشوری برگزار می‌‌شود، به عنوان یک عامل قدرت در دیپلماسی داخلی و خارجی آن کشور به شمار می‌رود، اما در حالی که روزشماری برگزاری کنفرانس سران عرب در سوریه آغاز شده، برگزاری این کنفرانس در دمشق، به یک فشار و عامل بحران برای این کشور از سوی هم‌کیشانش تبدیل شده است تا سوریه در انزوای بیشتری فرو رود. همزمان با این روند، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به رهبری فرانسه، راه افزایش فشار بر گلوگاه سوریه و هدایت او به سوی انزوا و تحریم‌های جدید علیه او را آغاز کرده‌اند تا تقریبا مسیری همچون مسیر ایران در مصاف با ابرقدرت‌های جامعه بین‌المللی پیدا کند، اما در همین هنگام، تعیین «‌مرز ائتلاف‌ها‌» و یا «‌اردوگاه‌های سیاسی متفاوت‌» بیشتر از هر زمان دیگری روشن‌تر شده‌اند:
از یک سو، مقاومتی فراگیر در منطقه شکل گرفته است که عناصر اصلی آن را ایران، سوریه و مقاومت اسلامی در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین تشکیل می‌دهند و از سوی دیگر، ائتلاف آمریکا و اروپا و هم‌پیمانان منطقه‌ایش است که هم زورشان بیشتر است و هم زرشان. با این همه، تاکنون اوضاع و احوال منطقه به مذاق گروه دوم خوش نیامده و همین امر آنها را هر روز از روز گذشته غضبناکتر می‌کند؛ آتش غضبی که یک بار بر سر مردم عراق و گاه بر سر مردم فلسطین و گاه بر سر مردم لبنان نازل می‌شود. برای شکاف در حلقه اول، حلقه دوم هیچ تردیدی ندارد که راه اصلی پاره کردن آن، یا جدایی ایران است و یا جدایی سوریه و هیچ راه سومی ندارد، حتی حمله به مقاومت اسلامی لبنان نیز نمی‌تواند راه جایگزین یا سوم باشد.
همه تلاش‌های فعلی نیز اکنون بر سر همین است تا سوریه از ائتلاف حلقه اول جدا شود تا زمینه سقوط کامل ائتلاف را در منطقه فراهم کنند، اما پرسش اینجاست که اگر از این ترفند نیز چیزی عایدشان نشد، آنگاه جام غضب خود را بر سر چه کسی یا چه کسانی خالی خواهند کرد و چه دستاوردهایی به دنبال خواهد داشت؟... و چه بسا با این پیش‌زمینه‌هاست که این دیدگاه شکل گرفته که تا وقتی جورج بوش قدرت را در اختیار دارد، نمی‌توان احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را منتفی دانست؛ اقدامی که بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی دامنه نتایج آن از فلسطین تا افغانستان را شامل می‌شود.
علی منتظری


همچنین مشاهده کنید