جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

زمانی که نفع شخصی همه چیز نیست


زمانی که نفع شخصی همه چیز نیست
مدل های سنتی اقتصاد فرض می کنند که افراد به طور مطلق منفعت طلب هستند. اگر "انسان اقتصادی"- بازیگر عقلایی کلیشه ای این مدل ها- یک کیف پول در پیاده رو پیدا کند، پول های کیف را بر می دارد. او هرگز در رستورانی که مجددا به آن جا نخواهد آمد انعامی به پیشخدمت ها نخواهد داد.
او هرگز در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی کند و رای هم نخواهد داد و کمتر پول یا زمانی را به طور ناشناس و گمنام برای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری و دفاع از یک فرد خاص اختصاص خواهد داد. این وضعیت ناشی از مساله سواری مجانی، یکی از ستون های اصلی نظریه انتخاب عقلایی است.
مساله همانطور که توسط منکوراولسون در کتاب کلاسیک وی با عنوان "منطق کنش جمعی" نیز توصیف شده، این است که حتی آن هایی که در اهداف سیاستی(مبارزه انتخاباتی) یک کاندیدای ریاست جمهوری سهیم می شوند، هیچگونه مزیت قابل توجهی در نتیجه اختصاص وقت و پولشان به این امر دریافت نمی کنند.
گذشته از این که هر فرد با اهدای پول نقدی معادل ۲۳۰۰ دلار که بر اساس قانون می تواند به کاندیدای مورد نظر خود کمک کند، حتی کمک کنندگان به کاندیدا که حداکثر کمک را مبذول داشته اند باز هم هیچگونه امیدی ندارند که نتیجه انتخابات را به نفع خود تحت تاثیر قرار دهند.
هیچیک از هواداران منفرد - حتی آن هایی که تلاش هایشان منجر به کسب صدها رای برای کاندیدای مورد نظرشان می شود- واقعا به تغییر در نتیجه انتخابات امیدوار نیستند. اگر چه ممکن است منطق مساله سواری مجانی متقاعد کننده باشد، اما رفتار مردم(در زمان انتخابات) به طور قابل توجهی بسیاری از پیش بینی های مبتنی بر تحلیل سواری مجانی را بهم می ریزد.
برای مثال در ماه گذشته، سناتور حاضر در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، باراک اوباما بیش از ۳۲ میلیون دلار از سوی بیش از ۲۵۰۰۰۰ فرد کمک کننده و هوادار خود دریافت کرد و تعداد عظیمی از داوطلبان را وارد این حوزه کرد. سایر مبارزین انتخاباتی نیز به طور مشابه از تمایل حامیان خود برای کنار گذاشتن(رها کردن و بی خیال شدن) منفعت شخصی خود به یک سو بهره مند شدند.
حامیان پر و پا قرص مدل های منفعت شخصی گاهی اوقات با درگیری در کارزار مبارزات انتخاباتی با نتیجه عکس مدل های خود روبرو می شوند. هواداران به انواع مختلفی از مزایای شخصی دست می یابند. برای مثال آن ها اغلب افراد سرشناس را ملاقات می کنند یا ممکن است در مورد فرصت های شغلی جذاب چیزی یاد بگیرند. حامیان اصلی کاندیداها پس از اینکه کاندیدای مورد نظرشان بازی را برد اغلب از سوی سفارتها یا دیگر موقعیت های برتر مورد لطف قرار می گیرند.
امتیازات عادلانه بویژه در مورد "کمک کنندکان خاص" - آن دسته از کمککنندگانی که کمک های صدها هزار تن از دوستان و انجمن ها را جمع آوری می کنند- به کار می رود و آن ها مزد زحمت و طرفداری خود را دریافت می کنند.
اما میلیونها نفر دیگر که کمک های نقدی ناچیزی به کاندیدای مورد نظر خود می کنند چطور؟ زن سالمندی که از کارولینای جنوبی تنها ۳ دلار برای کاندیدای منتخب خود ارسال می کند مطمئنا انتظار ندارد که در ژانویه آینده به عنوان سفیر دادگاه جیمز انتخاب شود و در مورد هوادارانی که تلفن بانک ها را از خانه جواب می دهند یا آن هایی که وظایف دیگری دارند و فرصت کمی برای تعامل اجتماعی دارند چطور؟(به عبارت دیگر منفعت آن ها در نتیجه فعالیت تبلیغاتی برای کاندیدای مورد نظر خود چیست و چرا در انتخابات شرکت می کنند؟) زمانی که از چشم مدل های سنتی منفعت شخصی به این موضوع نگاه می کنیم، چنین رفتارهایی معادل با پدیده زمین شناسی غیر ممکن جریان سربالایی رفتن آب رودخانه است. اغلب به نظر می رسد شرایط لازم برای دیگری، چیزی بیش از حوزه شخصی و ابزارهایی است که محدود به حوزه سیاسی است.
برای مثال طرفداران تیم های ورزشی، اغلب نسبت به تحلیل استاندارد هزینه- فایده بی توجه هستند.محققین در تقاطع اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی و سایر رشته ها نکات جالب توجهی برای گفتن در مورد ماهیت خلاف قاعده کنش جمعی دارند. آلبرت هیرشمن اقتصاددان موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون یکی از نخستین کسانی بود که به طور جدی با این موضوع درگیر شد. او در کتاب سال ۱۹۸۲ خود با عنوان "دگردیسی مشغولیت ها" تصدیق می کند که نفع شخصی در واقع در برخی ادوار حس غالب بر رفتار انسانها بوده است. اما او معتقد است که در طول زمان، مردم شروع به تجربه نارضایتی هایی از مصرف کالاها می کنند.
زمان یکه استانداردهای مصرف به طور تدریجی افزایش می یابد مردم باید برای ارتقا» جایگاه خود به سختی کار کنند.
سطوح استرس زا ظهور می کنند. در نتیجه اهمیت مصرف شخصی، مردم تمایل کمتری پیدا می کنند تا منابع مالی و غیر مالی خود را به حوزه عمومی اختصاص دهند، که روبه زوال می رود. در مقابل و در پشت صحنه، مصرف کنندگان سرخورده از مصرف شخصی به طور فزاینده ای آماده پذیرش درخواست های مطرح شده از سوی گردانندگان و سازمان دهندگان جنبشهای اجتماعی هستند. سرانجام، هیرشمن دستاورد خود را پیشنهاد می کند.
تعداد رو به افزایشی از مردم از تعقیب نفع شخصی دست برداشته و انرژی خود را به اهداف جمعی و همگانی اختصاص می دهند.
مساله سواری مجانی با دیدن این رفتار مردم متوقف می شود، نه تنها به دلیل این که مردم ارزش کمتری برای مصرف شخصی قائل هستند بلکه به دلیل این که رضایت خاطری را در نتیجه کنش مشارکتی برای کسب کالای عمومی بدست می آورند. اینجاست که فعالیت هایی که با استفاده از مدلهای نفع شخصی به مثابه هزینه تلقی می شدند اکنون به مثابه منافع مشاهده می شوند.
در محاسبات هیرشمن نیز یک پویایی مشابه بر تعقیب کنش جمعی حاکمیت می کند. اگر چه معمولا جنبش های اجتماعی حکم بر سرسپاری اساسی چنیدن ساله می دهند، اما در برخی موارد تعهد حامیان این جنبش ها شروع به تزلزل و لغزش می کند.
شاید یک دلیل این تزلزل و لغزش در وفاداری به جنبش اجتماعی این است که آرمانی که ارزش های رفتاری قابل تحسین و تمجید را تعریف می کند از اساس تغییر می کند; زمانی که تعداد فزاینده از مردم به طور فعال خود را به تعقیب فضیلت اجتماعی و مدنی ملزم می کنند، کسب تائیدیه اخلاقی برای آن از سوی هواداران دشوارتر می شود.
زمانی که برخی از هواداران دلسرد و بی انگیزه، جنبش اجتماعی را برای تعقیب نفع شخصی خود رها می کنند، بقای پیوندهای اجتماعی نیز به طور مشابه فشاری شدیدی را تحمل می کنند و در همین لحظه دوباره چرخه تکرار می شود و مردم به سوی مصرف شخصی خود روی می آورند.
هیرشمن بر اساس پژوهش غیر رسمی انجام شده در زمینه جنبشهای اجتماعی امریکایی قرن بیستم، نتیجه گیری می کند که این سیکل ها(از حوزه شخصی به حوزه همگانی و بر عکس) عمری نزدیک به ۲۰ سال دارند. اما گاهی اوقات نیز بیشتر طول می کشد تا تکرار شوند.بسیاری از مردم این پاسخ را با درخواست اوباما برای تعهد مدنی با پاسخ به درخواست های مشابه جان اف کندی در دهه ۱۹۶۰ مرتبط می دانند. بنابراین، بسیاری از اقتصاددانان نسبت به این موضوع بدبین هستند.
برای مثال میلتون فریدمن برنده نوبل اقتصاد در آغاز فصل نخستین کتاب "سرمایه داری و آزادی" به نقل قول سخنرانی افتتاحیه کندی می پردازد که در آن کندی گفت " نپرسید کشورتان چه می تواند برای شما انجام دهد، از خود بپرسید شما می توانید برای کشورتان چه کاری انجام دهید". فریدمن این جمله را مبهم و غامض دیده و معتقد بود که این جمله "بیانگر آرمانهای انسان آزاد در یک جامعه آزاد" نیست. او معتقد بود که این جمله باید تغییر کند و آن را این گونه نوشت که "انسان آزاد نمی پرسد کشورش چه می تواند برای او انجام دهد و نمی پرسد او چه می تواند برای کشورش انجام بدهد". به نظر می رسد که برخی از اقتصاددانان به طور مشابه از کثرت سماجت ها بر کاندیداتوری اوباما گیج شده اند.
اما در حالی که ممکن است انسان اقتصادی نسبت به صداهایی که خواهان زیر پا گذاشتن و گذشتن(قربانی کردن) از کالای عمومی(مشترک) هستند بی اعتنا باشد، اما حقیقت واضح این است که بسیاری از مردم چنین صداهایی را می شنوند.
یقینا منفعت شخصی یک انگیزه انسانی مهم است، شاید حتی مهمترین انگیزه در بیشتر زمان ها. اما نفع شخصی هرگز تنها انگیزه مهم نبوده است و حداقل در برخی فواصل تاریخی مدل های محدود منفعت شخصی خط اصلی داستان را به طور کامل از دست داده اند. اکنون نیز ممکن است یکی از آن ادوار تاریخی باشد.
com.dlogfa.farhaby
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید