سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

حفظ آبروی مومن...


حفظ آبروی مومن...
در قرآن کریم فرمود: هر کسی هر حرفی می زند، یک رقیب عتیدی کنار حرف او هست تا ثبت کند و ضبط نماید. ما یلفظ م ن قول لا لدیه رقیأ عتیدأ (۱). رقیب یعنی مراقب؛ مراقب را از آن جهت مراقب می گویند که رقبه می کشد. گردن می کشد تا خوب ببیند. این که می گویند گردن کشی کرده، برای اینکه انسان که گردن بکشد، خوب می بیند. آن مراقب اگر سرکشی کرده که می گویند سر کشی کرده، یعنی سرش را کشیده، گردنش را کشیده، بلند کرده تا خوب ببیند. این را می گویند سرکشی، گردن کشی. رقبه کشیده، شده مراقب. فرمود: هر حرفی که انسان می زند، یک رقیب (یعنی کسی که گردن کشیده) کاملاً او را می نگرد و عتید هم هست. یعنی آماده است و مستعد. نه اینکه یکی اش رقیب است، یکی اش عتید.
آن حدیث نبوی که از وجود مبارک رسول گرامی (ص) رسیده است در نهج الفصاحه، فرمود: نّ الله سبحانه و تعالی ع ند ل سان کلّ قائ ل (۲). هر کسی هر حرفی می زند، خود خدا آنجا حضور دارد. معلوم می شود گذشته از اینکه فرشتگان و مأموران الهی حضور دارند، خدا هم حاضر است. این حضور الهی برای آن است که لطف خدا، عنایت الهی، حضور الهی نامنتهی است. اگر چیزی بر فرشته ها مستور و مخفی شد، بر خدا مخفی نیست؛ و اگر یک وقتی یک کاری انجام شد که فرشته ها تحمّل حفظ آن را ندارند، احیاناً ممکن است برای یکدیگر بازگو کنند یا آثارش را اظهار کنند، خدای سبحان در کنار دل هر کسی هم هست، در کنار زبان هر کسی هم هست.
● ملائکه مامور...
آنجا که آبروی یک مؤمن در خطر است، ممکن است خدای سبحان اجازه ندهد آن رقیب عتید بفهمد و بنویسد. با اینکه آن فرشتگان مأموریت شان همین است که اعمال ما را ضبط کنند و ثبت کنند. نّ علیکم لحاف ظین ک راماً کات بین (۳). خدای سبحان اینها را حفظه ما فرستاد و اینها حافظ اند، کریم اند، خلاف نمی کنند و اعمال ما را ضبط می کنند و... با اینکه مأموریت آنها برای این است که اعمال ما را ثبت و ضبط کنند، معذلک آنطوری که در دعای کمیل مثلاً در شب های جمعه می خوانید به خواست خدا، وجود مبارک حضرت امیر(ع) به ما آموخت که به خدای سبحان عرض کنیم: پروردگارا ! تو در همه کارهای بدنی و قلبی ما حضور داری، خودت حضور داری؛ گذشته از اینکه این ک رام کاتب حضور دارند.
و اگر جائی لازم دیدی که آنها ندانند، پرده رقیق آویزان می کنی که آنها کار ما را، نیّت ما را هم نبینند! و الشّاه د ل ما خف ی عنهم و ب رحمت ک سترته (۴). خوب اصلاً ملائکه مأموریتش برای این است که کارهای ما را ثبت و ضبط کند. اگر ما حدود او را شناختیم، حقوق او را رعایت کردیم؛ پیش او وجیه شدیم، یعنی آبرومند شدیم، او آبروی ما را پیش فرشته ها هم حفظ می کند. اگر یک وقتی پای ما لغزید، نمی گذارد آن ملائکه هم بفهمند! چه رسد به دیگران. ما اگر به این فقاهت برسیم که حدود او را رعایت بکنیم، او همه شئون ما را تأمین می کند.
به ما آموخت که به حضرت باری عرض کنیم: خدایا ! آنقدر مهربان و رئوفی که حتّی حاضر نیستی آبروی ما پیش فرشته ها برود! و ب رحمت ک سترته. و الشّاه د ل ما خف ی عنهم، تو می بینی؛ امّا و ب رحمت ک سترته. این کار هست. ذات اقدس اله نه تنها نسبت به وجود فرشته ها رئوف و مهربان است که آبروی ما را آنجا حفظ می کند؛ وجود مبارک رسول گرامی(ص) نقل کرد، خود پیامبر نقل فرمود که من به خدای سبحان عرض کردم در قیامت، بررسی اعمال امّت مرا به من واگذار بکن. که اگر در بین اینها کسانی بودند، لغزشی داشتند، آبروی من پیش انبیای دیگر نرود، محفوظ بماند؛ من حسابرس اینها باشم، نّ علینا ح سابهم(۵). در زیارت جامعه داریم که: ح ساب الخلق عل یکم و یاب الخلق ل یکم (۶)، اینها مظاهر آن دو اسم مبارک الهی اند.
● بهترین نعمت
از خود حضرت نقل شده است، یعنی ذات مقدّس رسول گرامی(ص)؛ آن حضرت فرمود که وقتی من این درخواست را از ذات اقدس اله کردم، جواب آمد: «که من اعمال برخی از اینها را خودم به عهده می گیرم، بررسی می کنم که حتّی تو هم متوجّه نشوی! که اگر اینها لغزشی داشتند، آبروی اینها پیش تو هم نرود.»
خوب حالا او هم که حدودش را کاملاً حفظ می کند. اگر ذات اقدس الهی بنده ای را مورد لطف قرار داد، و حاضر نشد که آبروی او پیش فرشته ها برود طبق دعای کمیل، و حاضر نمی شود که آبروی او پیش پیامبر(ص) برود طبق این حدیث شریف، یقیناً آبروی ما را حفظ می کند. بنابراین بهترین نعمت ما عزّت و آبرومندی ماست که ما بخواهیم وجیهاً زندگی بکنیم، وجیهاً بمیریم، وجیهاً محشور بشویم. با آبرو زندگی بکنیم، با آبرو بمیریم، با آبرو محشور بشویم. این در سایه آن فقاهت تأمین می شود. که ما مرز خودمان را بدانیم، حدود خودمان را بدانیم، حدود الهی را هم بدانیم، به حدود الهی تعدّی نکنیم و کاری که وظیفه ماست، از خدا نخواهیم که او رایگان انجام بدهد. او انبیاء فرستاده، فطرت داده، عقل داده که ما راه صحیح را طی کنیم. اینطور نباشد که خدای ناکرده ما کج راهه برویم و دلمان بخواهد که او ما را به مقصد برساند؛ این یک توقّع بی جائی است. کسی جلوی لطف الهی را نگرفته و نمی گیرد، ولی این توقّع، توقّع بی جا است.
● تفاوت امید و آرزو
از بیانات نورانی حضرت امیر (ع) است که فرمود: یّاکم و المنی فنّها بضائ ع النوکی (۷). فرمود: یک زن سالمند یا مرد سالمند؛ یعنی اینهائی که الآن در خانه های سالمندان به سر می برند، دیگر م نهم من ینتظ ر اند، اواخر عمر آنهاست، اینها زنده به آرزویند... فرمود: مبادا زنده به آرزو باشید! زیرا آرزو سرمایه سالمندان است که به جائی نمی رسد. زنده به امید بودن چیز خوبی است، امّا زنده به آرزو بودن یک چیز بدی است.
«امید» آن است که انسان مقدّمات کار را فراهم بکند، آنچه در اختیار اوست کوتاه نیاید و کوتاهی نکند، بعد به امید آن بخش ها و به امید الهی واگذار بکند. یک کشاورزی که شیار کرده، بذر افشانی کرده، آبیاری کرده، پاسداری و پاسبانی کرده، می گویند: این امیدوار است که محصول خوبی بگیرد. اینجا جای امید است. امّا کسی که کشتی ندارد، بذری ندارد، شیاری ندارد، آبیاری ندارد؛ او اگر توقّع محصول داشته باشد، بهش می گویند: «آرزو»، نه امید! فرمود: زنده به امید باشید، نه زنده به آرزو، فنّها بضائ ع النوکی.
نتیجه اینکه ما مأمور به تفقـّه ایم. این مسافرتهائی که به مراکز علمی می شود، برای فقیه شدن است؛ ولو یک روز. « فقه » هم بخشی مربوط به مسائل اعتقادی است، بخشی به مسائل اخلاقی و حقوقی، بخشی هم مربوط به مسائل عملی است. و خدای سبحان قرآن را بهترین حدیث می داند و این معارفی هم که در قرآن کریم هست، از آنها به عنوان حدیث الله یاد کرده است. و به ما دستور داد که شما فقیهانه با حدیث خدا، با سخن خدا برخورد کنید. بدانید که حدّ شما چیست و حد ّ الهی چیست؛ حقوق شما چیست و حقوق الهی چیست...
سخنرانی آیت الله جوادی آملی
جلسه درس اخلاق ؛ قم ـ ۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
پی نوشت ها:
(۱) سوره ق. ۱۸
(۲) وسائل الشیعه. ج۱۲. ص۱۸۸
(۳) انفطار. ۱۰ و ۱۱
(۴) مفاتیح الجنان.دعای کمیل
(۵) غاشیه.۲۶
(۶) من لا یحضره الفقیه. ج۲. ص۶۱۰
(۷) نهج البلاغه.نامه ۳۱
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید