سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

درسهایی از سوره حمد


درسهایی از سوره حمد
قرآن کتابی سراسر نور است، نوری که هرگز خاموش نشود و انسان را از ظلمات جهل، شرک و تفرقه نجات دهد‎؛ کتابی که بر علم و تزکیه انسان بیفزاید، کتابی که سراسر شفاست و درمان دردهای فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. کتابی است که هدایت می کند، نور می دهد، تذکر می دهد، موعظه می کند، برهان می آورد، شفا می‌دهد، علم و حکمت می‌آموزد و در یک کلام جلوه خداوند است که بر قلب پیامبر (ص) نازل شده است.
آری قران کتابی است سراسر نور که هر چه دنیای علم پیشرفت می کند، شکوفاتر می شود؛ قرآن برای انسانی که به راهنما نیاز دارد، امام و راهنما است. به انسانی که به معلم و مربی نیاز دارد، بهترین هدایت کننده است. به جامعه‌ای که به قانون و عدالت نیاز دارد، برترین کتاب عدل و قانون است. به انسانی که به منطق و برهان نیاز دارد، محکم‌ترین و استوارترین برهان است. به انسانی که به تذکر و موعظه نیاز دارد، بهترین وسیله تذکر و موعظه است. برای انسانی که برای درمان امراض روحی همچون حسد، تکبر، غرور، حرص، بخل، خوددخواهی و ریا در پی دارو است، قرآن بهترین داروی شفابخش است. قرآن بهترین یاد الاهی است که با یاد خدا دلها آرامش یابد و قرآن سراسر امید است که می‌فرماید: خداوند یونس را در زیر آب، نوح را بر روی آب و یوسف را در قعر چاه و کنار آب حفظ کرد. او می‌تواند از یک ضربه عصا که به رود نیل نواخته می‌شود، خشکی ظاهر کند و همین عصا در جای دیگر به سنگ بخورد و دوازده چشمه‌ آب جاری سازد. او می‌تواند فرعون را در آب، و قارون را در خاک غرق و نابود کند اما ابراهیم را در میان آتش سالم نگاه دارد.
در این نوشتار برآنیم تا در حد بضاعت و فهم خود درسهایی را از سوره «حمد» که «فاتحه الکتاب» قرآن است، بیاموزیم، چرا که سوره حمد، سرآغاز کتاب سراسر نور و هدایتگر قرآن است که همانند کل قرآن، مایه شفاست، شفای دردهای جسمانی و بیماری‌های روحی. سوره‌ای است که در آن به تمام مسایل پرداخته شده است؛ به خدا و صفات او، به مسئله معاد، درخواست رهروی در راه حق و پذیرش حاکمیت و ربوبیت خداوند، ادامه راه اولیای خدا، ابراز علاقه به راه هدایت یافتگان خدا و اعلام بیزاری و انزجار از گمراهان و غضب شدگان.
● اهمیت سوره حمد
سوره «حمد» یا «فاتحه الکتاب» سوره آغازین قرآن کریم است که شفاء، امّ الکتاب، فاتحة القرآن، شافیه، وافیه، کافیه، کَنز و سبع مثانی از نامهای دیگر این سوره می‌باشد. از نامگذاری این سوره به فاتحه الکتاب دانسته می‌شود که قرآن در زمان رسول خدا (ص) به صورت مکتوب جمع آوری شده است و به امر ایشان، این سوره در آغاز کتاب قرار گرفته است. در اهمیت سوره حمد به چند روایت بسنده می‌کنیم:
پیامبر اکرم (ص) خود می‌فرماید: «لاصلاه الا بفاتحه الکتاب ؛ بدون فاتحه الکتاب، نمازی نیست.»
سـوره حـمـد, اسـاس قـرآن اسـت, در حـدیثی از پیامبر اکرم (ص ) می‌خوانیم که:« الحمد ام الـقـرآن» و ایـن بـه هـنـگـامـی بـود کـه جابربن عبداللّه انصاری خدمت پیامبر(ص ) رسید, پـیـامبر(ص ) به او فرمود: «آیا برترین سوره ای را که خدا در کتابش نازل کرده به تو تعلیم کنم.» جـابـر عـرض کـرد آری پدر و مادرم به فدایت باد, به من تعلیم کن, پیامبر(ص) سوره حمد که ام الکتاب است به او آموخت.
سپس اضافه فرمود:«این سوره شفای هر دردی است مگر مرگ.»
در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) می‌خوانیم: خداوند متعال چنین فرموده:« من سوره حمد را میان خود و بـنـده‌ام تـقسیم کردم نیمی از آن برای من و نیمی از آن برای بنده من است و بنده من حق دارد هرچه را می خواهد از من بخواهد.»
همچنین در حدیثی از امام صادق (ع ) می‌خوانیم:« شیطان چهار بار فریادکشید و ناله سرداد نـخـستین بار روزی بود که از درگاه خداوند رانده شد, سپس هنگامی بود که از بهشت به زمین تـنـزل یافت, سومین بار هنگام بعثت محمد(ص) بعد از فترت پیامبران بود و آخرین بار زمانی بود که سوره حمد نازل شد.»
به نقل از ابن عباس، سوره حمد اساس قرآن است‎‎؛ «هر چیزی اساس وشالوده ای دارد و اساس و زیربنای قرآن , سوره حمد است.» در روایتی هم آمده است: اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد، تعجب نکنید.
سوره حمد هفت آیه دارد. در این سوره طرز مناجات و سخن گفتن با خداوند متعال به بندگان آموخته شده است؛ آغاز این سوره با حمد و ستایش پروردگار شروع می‌شود و با ابراز ایمان به مبداء و معاد (خداشناسی و ایمان به رستاخیز) ادامه می‌یابد و بخشی پایانی این سوره با تقاضاها و نیازهای بندگان همراه است و تنها سوره‌ای است که بر هر مسلمان واجب است حداقل ده بار آن را در نمازهای شبانه روزی بخواند.
حال این هفت آیه سوره حمد را با هم می‌خوانیم و نکته‌ها و پیامهایی را از این آیات می‌آموزیم.
● درسهایی از آیه اول
‹بسم الله الرحمن الرحیم› ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان
قرآن با آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می‌شود که این خود نکته‌ها و پیامهایی را دربر دارد:
۱) قرآن با نام خدا و با رحمان و رحیم آغاز شده است که این نشان این است که هدایت تنها با استعانت از او محقق می‌شود: ‹بسم الله› و قرآن جلوه‌ای از رحمت الاهی است: ‹ الرحمن الرحیم›
۲) کارهای خود را با نام خدا و با جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کنیم چرا که اگر هرکار و رفتاری فقط به نام خدا و برای او انجام گیرد، در این صورت چون از هواهای نفسانی و انگیزه‌های مادی خالی است و به منبع فناناپذیر و پربرکت متصل است، لذا اعمال و رفتارها استحکام، قداست، برکت و شرافت پیدا کرده و رنگ جاودانگی به خود می گیرد. نکته مهمتر این که «بسم الله الرحمن الرحیم» نه تنها در آغاز قرآن کریم آمده است بلکه این جمله در سرلوحه کار و عمل همه انبیاء خدا قرار داشته است‎؛ هنگامی که کشتی نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح به یاران خود گفت: سوار شوید که ‹بسم الله مجریها و مرسیها› حرکت و توقف این کشتی با نام خداست. سلیمان نیز چون ملکه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله ‹بسم الله الرحمن الرحیم› آغاز کرد.
۳) ‹بسم الله› رمز بقا و دوام است؛ زیرا هر چه رنگ خدایی نداشته باشد، فانی است. در حـدیـث مـعـروفـی از پـیامبر(ص ) می‌خوانیم:« ‹کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم اللّه فهو ابتر› ؛ هرکار مهمی که بدون نام خدا شروع شود بی فرجام است.»
۴) ‹بسم الله› به کارها برکت می‌بخشد و عامل بیمه شدن کارهاست؛ امیرالمومنان علی (ع) می فرمایند:« ‹بسم الله›، مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامی است» و نیز امام باقر(ع) می فرماید:« سزاوار است هنگامی که کاری را شروع می‌کنیم, چه بزرگ باشد چه کوچک, ‹بسم اللّه› بگوئیم تا پربرکت و میمون باشد.»
۵) ‹بسم الله› نشان فرد مسلمان است که جهت گیری توحیدی او را نشان می‌دهد و رمز عشق به خدا و توکل به اوست؛ چرا که به کسی که رحمان و رحیم است عشق می‌ورزیم و کارمان را با توکل به او آغاز می‌کنیم، که بردن نام او سبب جلب رحمت است. امام رضا (ع) می‌فرمایند:« ‹بسم الله› یعنی نشانه بندگی خدا را بر خود می‌نهم.»
● درسهایی از آیه دوم
‹الحمد الله رب العالمین›؛ سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
وقتی انسان درمی‌یابد که سرچشمه تمام خیرات و رحمت‌ها از خدایی است که جامع تمام صفات جمال و جلال است، خودبه خود زبان به حمد خدا می‌گشاید؛ خداوند را به خاطر جلال و عظمتش می‌ستاید و به خاطر احساس و نیکی‌هایش شکر می‌کند. این آیه نیز نکات و پیام‌های مهمی برای انسانها دارد اما قبل از آنکه به این نکات و پیامها اشاره‌ای داشته باشیم «رب» را تعریف می‌کنیم؛ «رب» به کسی گفته می‌شود که هم مالک و صاحب چیزی است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. بنابراین:
۱) خداوند هم صاحب حقیقی عالم است و هم مدبر و پروردگار آن و هستی را در مسیری که خود معین کرده است، هدایت می‌کند و هستی ساکن نیست، بلکه رشد دارد: ‹رب العالمین›
۲) از ‹رب العالمین› دریافت می‌شود که خداوند، نه تنها پروردگار انسان‌ها، بلکه پروردگار همه جهانیان است و تمام هستی تنها یک پروردگار دارد.
۳) رابطه خداوند با مخلوقات، رابطه دایمی و تنگاتنگ است، چرا که او ‹رب العالمین› است.
۴) به یاد داشته باشیم که سپاس و ستایش واقعی از آن خداوند بخشنده و مهربان است، پس نباید سپاس و ستایش از دیگران ما را از یاد خدا غافل کند.
● درسهایی از آیه سوم
‹الرحمن الرحیم› ؛ (خدایی که) بخشنده و مهربان است.
۱) نکته اول اینکه صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام الاهی دارد که شامل حال همه موجودات از دوست و دشمن گرفته تا مومن و کافر می‌شود:« باران رحمت بی حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده»، رحمت خداوند بر همه چیز سایه گسترده است: ‹رحمتی وسعت کل شی›. اما صفت «رحیم» بیانگر رحمت ویژه الاهی است که شامل حال بندگان مطیع، صالح و فرمانبردار او می‌گردد. در روایـتـی از امـام صـادق (ع) مـی‌خـوانیم:« خداوند معبود همه چیز است, نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان, و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است.»
۲) اساس کار خداوند بر رحمت است و اگر عقوبت می‌کند از روی لطف است و بخشیدن گناهان و پذیرش توبه‌کنندگان و پوشیدن عیب‌های آنان و دادن فرصت برای جبران خطاها، همه مظاهر رحمت اوست. در دعا می‌خوانیم:« ‹یا من سبقت رحمه غضبه› ؛ ای خدایی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است.». بنابراین انسانها نیز باید در برنامه زندگی، اساس و پایه کار خود را بر رحمت و محبت قرار دهند.
۳) از ‹رب العالمین. الرحمن الرحیم› دریافت می‌شود که همچنان که آموزش نیازمند رحم و مهربانی است ( ‹الرحمن علم القران› )، تربیت نیز باید بر اساس رحم و مهربانی باشد. و این یک درس برای معلمان و مربیانی است که وظیفه آموزش و تربیت افراد جامعه را بر عهده دارند.
● درسهایی از آیه چهارم
‹مالک یوم الدین› ؛ (خدایی که) مالک روز جزاست.
۱) مالکیت خداوندی که تمام موجودات هستی را آفریده و لحظه به لحظه فیض وجود هستی به آنها می‌بخشد، مالکیت حقیقی است و همانند مالکیت اعتباری و قراردادی انسانها نیست که تنها در این دنیا اعتبار دارد و به قیامت منتقل نمی‌شود پس خداوند مالک حقیقی تمام هستی و روز جزا است.
۲) مالکیت خداوند در قیامت جلوه دیگری دارد و بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است چرا که در این روز همه پیوندهای مادی و مالکیتهای اعتباری بریده می‌شود، نسبت‌ها و خوشاوندی‌ها از بین‌ می‌رود، مال و ثروت و فرزندان، ثمری ندارند، بستگان و نزدیکان نیز فایده‌ای نمی‌رسانند، نه زبان، اجازه عذرتراشی دارد و نه فکر، فرصت تدبیر. تنها راه چاره، لطف خداوند است که صاحب اختیار آن روز است. آری در آن روز است که همه انسانها در دادگاه بزرگ الاهی حاضر می‌شوند و در برابر مالک حقیقی خود قرار می‌گیرند، تمام گفته‌ها و کارها و حتی اندیشه‌های خود را حاضر می بینند.
۳) اعتقاد به روز رستاخیز، اثر فوق‌العاده نیرومندی در کنترل انسان در برابر اعمال نادرست و ناشایست دارد و شاید به همین دلیل است که در سوره حمد به این امر اشاره شده است تا انسان‌ها هر روز حداقل ده بار روز جزا و قیامت را یاد کنند. در حدیثی از امام سجاد(ع ) می‌خوانیم:« هنگامی که به آیه ‹مالک یوم الدین› می رسید, آنقدر آن را تکرار می کرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند.»
۴) نکته مهمتر این است که خداوند در عین حال که بسیار بخشنده و مهربان است، عقوبت کننده شدید گناهکاران نیز است و این معنی از کنار هم آمدن ‹مالک یوم الدین› با ‹الرحمن الرحیم› دریافت می‌شود و می‌توان گفت که بشارت و انذار باید در کنار هم باشند. خداوند خود در قرآن کریم می‌فرماید:« ‹نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم. و ان عذابی هو العذاب الالیم.› ؛ به بندگانم خبر ده که من بسیار مهربان و آمرزنده‌ام، ولی عذاب و مجازات من نیز دردناک است.»
۵) خداوند در سوره حمد فرموده است: ‹مالک یوم الدین› و و نفرموده که «خدا مالک بهشت یا جهنم است» تا این مطلب را تعلیم دهد که هیچ چیزی حتی شوق بهشت و یا خوف جهنم نباید انسان را از خدا غافل سازد. به عبارت بهتر مومن واقعی نباید بهشت را به خاطر خود بهشت دوست داشته باشد، بلکه به عنوان این که مظهر رحمت خدا و مملوک اوست، به آن اشتیاق نشان دهد و همچنین نباید خوفش از جهنم به خاطر آتش و عذاب جهنم باشد، بلکه بیزاریش از جهنم از آن جهت باشد که مظهر غضب و نارضایتی خدای رحمن است.
● درسهایی از آیه پنجم
‹ایاک نعبد و ایاک نستعین› ؛ (خدایا) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.
۱) در آیات قبلی سوره حمد، سخن از توحید ذات و صفات خداوند بود اما در این آیه سخن از توحید عبادی و افعالی است که این می‌رساند که شناخت خداوند و صفات او، مقدمه توحید عبادی و عملی است. اما منظور از توحید عبادی این است که هیچ کس و هیچ چیزی را شایسته پرستش جز ذات خدا ندانیم، تنها به فرمان او گردن نهیم و از بندگی و تسلیم در برابر غیرذات او بپرهیزیم و منظور از توحید افعالی نیز این است که تنها موثر حقیقی را در عالم، خدا بدانیم، نه اینکه دنبال سبب نرویم، بلکه معتقد باشیم هر سببی هر تاثیری دارد به فرمان خداست. و این تفکر و اعتقاد انسان را از همه کس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند می‌دهد.
۲) نمازگزار در نماز خود به نمایندگی از تمام خداپرستان می‌گوید:» خدایا، نه فقط من که همه ما بنده توییم، و نه تنها من که همه ما محتاج و نیازمند لطف توییم.» بنابراین باید گفت که توحید عبادی و افعالی و استعانت از خداوند متعال، باید به صورت عمل اجتماعی و هماهنگ با امت اسلامی باشد.
۳) ‹نعبد› و ‹نستعین› به صورت جمع آمده است، هم اشاره به این دارد که نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر آن است که مسلمانان همگی برادر و در یک خط هستند.
۴) ‹ایاک نعبد و ایاک نستعین› بیانگر آن است که در نظام خلقت، نه جبر است و نه تفویض؛ چون می‌گوییم: ‹نعبد› پس دارای اختیار هستیم و نه مجبور، و چون می‌گوییم ‹نستعین› پس نیازهای به او داریم و همه امور به ما تفویض نشده است.
۵) بندگی تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران: ‹ایاک›
۶) درس مهم دیگر این است که عبادت، مقدمه و وسیله استمداد است. نخست عبادت، آن گاه استمداد: ‹ایاک نعبد و ایاک نستعین›
● درسهایی از آیه ششم
‹اهدانا الصراط المستقیم› ؛ (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما.
۱) پـس از اظـهـار تـسـلـیم در برابر پروردگار و وصول بر مرحله عبودیت و استمداد از ذات پاک او نخستین تقاضای بنده این است که او را به راه راست, راه پاکی ونیکی, راه عدل و داد, و راه ایمان و عـمـل صـالـح هـدایت فرماید و این می‌رساند که بهترین نمونه استمداد از خدا، درخواست راه مستقیم است، چرا که در مسیر هدایت انسان هر لحظه بیم لغزش و انحراف درباره او می‌رود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگارمان بگذاریم و تقاضا کنیم که ما را بر راه راست ثابت نگهدارد.
۲) انسانها برای رسیدن به مقصود و کمال شایسته و لایق خویش راه دراز و پرخطری را در پیش دارند و همواره نیاز دارند که خداوند آنها را از لغزشها دور نگهداشته و از روی لطف و خیرخواهی به سوی هدفشان ارشاد و راهنمایی کند بنابراین تنها هدایتی می‌تواند به انسانها کمک کند تا مسیر کمال را بپیمایند، که از جانب خدا باشد.
۳) خداوند برای هدایت انسانها هم به صورت تکوینی عقل و سایر امکانات را به آنها داد تا امورشان را تدبیر و اداره کنند و هم به صورت تشریعی انبیاء را فرستاد تا انسانها را کمک کنند تا به مقصودشان برسنند.
۴) ‹صراط› به معنای راه روشن و وسیع است که انسان را به مقصد می‌رساند و راه مستقیم، راه خداست، راه انبیاء خداست، راه بندگی خداست که در گرو توکل و تکیه بر خداست. امـام صادق (ع ) در تفسیر آیه ‹اهدنا الصراط المستقیم›، می‌فرماید:« خداوندا! ما را بر راهی که به محبت تو می رسد و به بـهشت واصل می‌گردد, و مانع از پیروی هوسهای کشنده وآرا انحرافی و هلاک کننده است ثابت بدار.»
۵) خداوند در این آیه فرمود «ما را» و نفرمود « مرا » تا بفهماند که ازنظر اسلام صلاح و فساد هرفردی به شدت متأثر از صلاح و فساد جامعه است، لذا هرفردی مسئول جامعه و مشکلات آن است. که این امر اشاره به وظیفه «امر به معروف و نهی از منکر» هر مسلمان در جامعه دارد.
۶) در راه مستقیم بودن، تنها خواسته‌ای است که هر مسلمان، حتی رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) در هر نماز از خداوند برای ماندن در راه مستقیم طلب می‌کنند.
۷) صراط مستقیم همان آئین خداپرستی و دین حق و پایبند بودن به دستورات خداست, چنانکه در سوره انعام آیه ۱۶۱ می‌خوانیم :« بگو: خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده, به دین استوار آئین ابراهیم که هرگز به خدا شرک نورزید»
۸) راه مستقیم، یعنی میانه‌روی و اعتدال در همه امور و احتراز از هر نوع افراط و تفریط. بنابراین راه مستقیم راه میانه و وسط است، چنانچه علی (ع) می‌فرماید:« ‹الیمین و الشمال مضله و الطریق اوسطی هی الجاده› ؛ انحراف به چب و راست، مایه گمراهی و راه وسط، جاده هدایت است.» بنابراین ما باید در همه امور جنبه اعتدال، را در نظر بگیریم و از افراط و تفریط دوری کنیم.
۹) چنان دیدیم سوره حمد با حمد و ستایش خدا شروع شد در آیات میانی این سوره به عبادت و استمداد خداوند اشاره کردیم و در این آیه به دعا پرداختیم و از خداوند خواستیم که ما را به راه راست هدایت فرماید که این می‌رساند که نخست حمد و سپاس خدا، آن گاه استمداد و دعا.
● درسهایی از آیه هفتم
‹صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین› ؛ راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، نه غضب شدگان و نه گمراهان!
۱) خداوند در این آیه انسانها را از دو خط انحرافی آگاه کرده است؛ خط انحرافی اول مربوط به «مغضوب علیهم» و خط انحرافی دوم مربوط به «ضالین» است. مغضوبین در قرآن افرادی همانند فرعون و قارون و ابولهب و امت‌هایی همچون قوم عاد و ثمود و بنی اسرائیل معرفی شده‌اند که اهل تحریف آیات و گرفتن ربا و فرار از جهاد و … بودند و ‹ضالین› یعنی گمراهان در قرآن افرادی همانند ابلیس‏، فرعون، سامری، دوستان بد، طاغوت‌ها، نیاکان منحرف، مشرکان، کفار، عصیان‌‌گران و کسانی که ایمان خود را به کفر تبدیل می‌کنند معرفی شده‌اند که مردم را از راه خدا باز داشته‌اند، به خدا یا رسول او توهین کرده‌اند، حق را کتمان کرده و از رحمت خداوند مایوس گشته‌اند.
۲) پروردگار مهربان در این آیه به این پرسش پاسخ می‌دهد که صراط مستقیم کدام راه است؟ راه مستقیم راه کسانی است که نعمت ویژه الهی که همان نعمت «هدایت» است شامل حال آنها شده است. آیه ۶۹ سوره نساء این گروه را این چنین تفسیر کرده است: ‹من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین› ؛ کسانی که خدا و رسول را پیروی کنند، آنان به کسانی هستند که خدا آنها را نعمت داده است، از پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان.» و از این آیه دریافت می‌شود که انسان در تربیت، نیازمند الگوست. انبیاء، شهدا، صدیقین و صالحان، الگوهای زیبای انسانیت‌اند.
● سخن پایانی:
در پایان، درسهای تربیتی سوره حمد را به اجمال مرور می‌کنیم:
۱) انسان با گفتن ‹بسم الله› از غیر خدا قطع امید می‌کند.
۲) با ‹رب العالمین› و ‹مالک یوم الدین› احساس می‌کند که مربوب و مملوک است و خودخواهی و غرور را کنار می‌گذارد.
۳) با کلمه ‹عالمین› میان خود و تمام هستی ارتباط برقرار می‌کند.
۴) با ‹الرحمن الرحیم› خود را در سایه لطف او می‌داند.
۵) با ‹مالک یوم الدین› غفلتش از آینده زدوده می‌شود.
۶) با گفتن ‹ایاک نعبد› ریا و شهرت طلبی را زایل می‌کند.
۷) با ‹ایاک نستعین› از ابرقدرت‌ها نمی‌هراسد.
۸) از ‹انعمت› می‌فهمد که نعمت‌ها به دست اوست.
۹) با ‹اهدنا› رهسپاری در راه خدا و طریق مستقیم را درخواست می‌کند.
۱۰) در ‹صراط الذین انعمت علیهم› همبستگی خود را با پیروان حق اعلام می‌کند.
۱۱) با ‹غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین› بیزاری و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز می‌دارد.
نویسنده: علیرضا تاجریان
منبع : باشگاه تحلیلگران جوان آریا


همچنین مشاهده کنید