چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


حادثه رانندگی ،آغاز روایت تصادفی


حادثه رانندگی ،آغاز روایت تصادفی
«مصائب دوشیزه» تاثیر نکته مهمی را در پرورش درام به ما یادآوری می‌کند.نکته مهم آن است که بزنگاه‌های دراماتیک حتی‌المقدور بر حوادث تصادفی متکی نباشند و اگر هم عنصر تصادف در حوادث مهم داستان نقش دارد، باید توجیه دراماتیک داشته و محتمل‌الوقوع باشد.
ارسطو در کتاب «فن شعر» در مورد عنصر تصادف در درام می‌نویسد: «یک غیرممکن محتمل‌الوقوع همیشه بر یک ممکن نامتقاعدکننده ترجیح دارد» ولی متاسفانه در «مصائب دوشیزه» حوادث مهم داستان بر تصادف‌هایی نامتقاعدکننده متکی هستند.
اینکه تحول دختر ارمنی «ژانت» (با بازی بهنوش طباطبایی) اصولا متکی بر یک حادثه رانندگی متصل به یک زنجیره تصادف است، فیلمنامه را به یک پدیده فوق‌تصادفی تبدیل کرده است. اینکه او با پسر مسلمانی برخورد کند که تصادفا در کلیسا نقاشی می‌کند و باز هم تصادفا از یک جانباز مسیحی مراقبت می‌کند، سلسله این بی‌منطقی‌ها را کامل می‌کند.
نکته مهم دیگری که مسعود اطیابی در «مصائب دوشیزه» رعایت نکرده، آن است که برخی از گره‌های داستان به‌نحوی سردستی شکل گرفته و بعد به‌گونه‌ای سردستی هم باز می‌شوند، طوری که تماشاگر احساس می‌کند که در صحنه‌های مورد نظر فریب خورده است.
اینکه موتورسواری که ژانت را تعقیب می‌کند، همان پسر مسلمان (امین) باشد یا کسی که به او تلفن می‌کند، بجای پلیس، شخصی باشد که کیف او را پیدا کرده است، واقعا جای سوال دارد. معلوم نیست اطیابی با طرح این مسائل انحرافی در فیلم چه قصدی جز سرخورده‌کردن تماشاگر دارد. این گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها نه‌تنها به‌هیچ وجه از لحاظ دراماتیک در فیلم مفید نیستند، بلکه زائد هم به‌نظر می‌آیند.
«مصائب دوشیزه» در برخی از صحنه‌ها از نظر پرورش درام و رابطه علت و معلولی حوادث هم بی‌منطقی‌هایی دارد که هرگز حل نمی‌شود. معلوم نیست چرا ژانت در رستوران به این راحتی شناسنامه‌اش را دم دست نامزدش می‌گذارد یا معلوم نیست در کلیسا چطور ناگهان پسر مسلمان (مهدی پاکدل) ناپدید می‌شود و ژانت را با جانبازی که دچار حمله شده، تنها می‌گذارد.
برخی از صحنه‌های معنوی فیلم هم سازی جداگانه می‌زنند و به‌جای آنکه معنوی باشند، به صحنه‌هایی ضدمعنوی بدل شده‌اند. جانبازی را در اثر ازدحام عزاداران حسینی نمی‌توانند به‌موقع به بیمارستان برسانند و او می‌میرد اینجا عامل اصلی مرگ جانباز ازدحام جمعیت است ولی همین عزادارن با عزاداری خویش معجزه می‌کنند و جانباز دوباره زنده می‌شود.
برخی از سکانس‌های فیلم متکی بر فیلمنامه اصلی نیست و همان‌طوری که خود کارگردان گفته فی‌البداهه شکل گرفته است مثل همین سکانس عزاداری روز عاشورا که گویی سرصحنه تغییر کرده و شاید همین شتابزدگی موجب بی‌منطق شدن این فصل شده است در صورتی که اگر این سکانس از اول در فیلمنامه به دقت طراحی شده بود دیگر از این ضعف‌های اساسی رنج نمی‌برد. یعنی فیلمساز در مرحله تولید نیز از عنصر تصادف بهره کافی را برده است.
رابطه میان ژانت (بهنوش طباطبایی) و امین (مهدی پاکدل) هم نوعی رابطه مبهم است احساس می‌شود که نوعی رابطه عاطفی و عاشقانه میان آنها ایجاد شده ولی هرگز تماشاگر در مورد این مساله به یقین نمی‌رسد در میان این رابطه مبهم صحنه انتهایی فیلم که ژانت در دوربین امین به جای عکس‌های همسر امین، عکس‌های خود را می‌بیند جای سوال دارد.
آیا این چهره‌های مشابه به معنی تحول نهایی ژانت است و اینکه او بدل به فردی با خصوصیات زن امین شده، یا اینکه اصولا زن امین قیافه‌ای شبیه به ژانت دارد و کاربرد دراماتیک تشابه در این میان مطرح نیست. چون در «مصائب دوشیزه» فیلمنامه براساس تصادف و لحظه‌های غیرمنطقی شکل گرفته است.
بنابراین مضمون فیلم در نشان دادن ریشه مشترک ادیان تعمیق نمی‌شود چرا که تحول ژانت یک مسیر تدریجی و بطئی در متن یک مسیر دراماتیک منطقی و خلاقانه نیست و به نظر می‌رسد ژانت خود این تغییر و تحول را انتخاب نکرده بلکه حوادث اتفاقی باعث این تحول شده‌اند.
کارگردان فیلم گفته است که بیش از هر چیز نشان دادن زندگی مسالمت‌آمیز بین پیروان ادیان مختلف مدنظرش بوده است ولی اینکه در فیلمی نشان دهیم که یک فرد مسیحی با یک فرد مسلمان دوست می‌شوند کافی نیست بیش از هر چیز باید بستر دراماتیک این مساله فراهم باشد و این مساله تحمیلی به نظر نیاید.
فیلم در تصویر کردن زندگی ارامنه هم چندان موفق نیست. لهجه‌ها در اکثر موارد بیش از آنکه ارمنی باشند لهجه‌هایی به شدت تهرانی و غلیظ هستند و معلوم نیست که چه چیز این کاراکترها به شخصیت‌های ارمنی شباهت
دارد؟
«مصائب دوشیزه» بیش از هر چیز ضربه اصلی را از درام‌پردازی ضعیفش خورده است. نکته مهمی که اطیابی و اصولا هر کارگردان دیگری باید مد نظر داشته باشد این است که باید قبل از هر چیز دنبال یک فیلمنامه خوب باشد و سپس در زمینه کارگردانی ذوق‌آزمایی کند.
حسین آریانی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید