پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


آینده خانواده


آینده خانواده
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود , ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده , پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد .
از نظر گود یک هماهنگی تئوریکی بین سیستم خانوادة زن و شوهری و جهان مدرن وجود داشت او از این نظر دنباله رو پارسونز بود و زمان این تغییر را نیز ده تا بیست سال آینده می دانست , (زمانی که اکنون دیگر سپری شده است) . طبق این نظر فرایند مدرن شدن جوامع اصلی بدیهی در نظر گرفته می شود و برای تبیین رشد خانواده هسته ای نیز از همین اصل استفاده می شود .
خانواده هسته ای مدرن همان طور که پارسونز و میلز گفته اند , بوسیله جدایی (انزوای ساختاری ) و تفکیک خشک نقشهای زن و شوهر توصیف می شود . این مشخصات خانواده هسته ای را برای عمل در جهان مدرن بهتر تجهیز می کند .
در مقاله آمده , گود و پارسونز هر دو به مارکس و وبر مدیونند چرا که آنها می گویند جامعه و ساختار های آن از طریق دوره انقلابی در مراحل پیشرفته سرمایه داری تغییر می کنند . شهری شدن , صنعتی شدن , فرد گرایی و ... عوامل تسلط خانواده هسته ای هستند . در ادامه مک دانولد هر چهار نفر یعنی گود , پارسونز , مارکس و وبر را مرهون اطلاعات نادرست تاریخ خانواده در اروپای غربی می داند .
نویسنده بین خانواده زن و شوهری و خانواده هسته ای با وجود هم مرز بودنشان فرق می گذارد, (( واژه هسته ای توسط پارسونز استفاده می شده اما غیر فابل پذیرش است زیرا معنی ضمنی آن این است که واحد زن و شوهر و فرزندانشان , کوچکترین خانواده ممکن یا گروه خویشاوندی را بوجود می آورد)) . او اصطلاح گود یعنی خانواده زن وشوهری را ترجیح داده و می نویسد: گود خانواده زن وشوهری چند زنی را نادیده گرفت و تئوری همگرایی را فراتر از بعد ساختاری , و به ابعاد ایدئولوژیکی و کارکردی گسترش داد . گود و پارسونز به خانواده زناشویی غربی دهه ۱۹۵۰ مراجعه کردند و آن را مستقل از دیگر خانواده ها , متمرکز و دارای نقشهای تفکیک شده خشک زن وشوهر دیدند . بنابراین اثبات تئوری همگرایی به پیدایش این شکل از خانواده بستگی دارد .
این تئوری متکی بر این نظر است که تغییر سیستم خانواده به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر تغییرات ساختاری و ایدئولوژیکی است, تغییرات ساختاری مانند صنعتی شدن , شهری شدن , پرولتاریزه شدن و تمرکز قدرت . تغییرات ایدئولوژیکی اجتناب ناپذیر نیز , پذیرش ارزشهای خانواده غربی دهه ۱۹۵۰ است . اصل موضوع تئوری این است که تغییرات کلان ساختاری غربی بوده بنابراین تغییرات خرد نیز لزوما غربی است .
نویسنده ۴ فرض در ارتباط با رد یا قبول این تئوری مطرح می کند :
۱) مدل درست است اما فرایند تغییرات کندتر از آن است که دیده شود .
۲) تغییرات کلان از فرایند تکامل پیش بینی شده توسط طرفداران این نظریه پیروی نمی کند .
۳) تغییر اجتماعی یک جهتی و از کلان به خرد نیست.
۴) سیستم خرد وکلان به طور انعطاف ناپذیری , آن طور که طرفداران این نظریه پافشاری می کنند, به هم متصل نمی شوند .
حال اگر نظر اول درست باشد , نظریه همگرایی درست است , اگر نظر دوم صحیح باشد قابل بخشش است و اگر نظرات سوم یا چهارم درست باشد تئوری همگرایی رد می شود .
نویسنده معتقد است رد این نظریه به سادگی صورت می گیرد زیرا تنها کافی است نمونه های خلاف آنچه انگاره تئوری است, یعنی جهان شمولی, ذکر شود .
تحقیقات جدید بر شبکه های حمایتی خانواده در کشورهای غربی مشارکت بالاو متفاوتی را بین خانوارهای وابسته نشان می دهد که هرگز منزوی نبوده اند . ارث بری و کمکهای پدربزرگ و مادر بزرگ در نگهداری از فرزندان , کمک والدین به فرزندان تازه ازدواج کرده , حمایت از سالخوردگان , حرفه های مشارکتی خویشاوندی , برگشت فرزندان به خانواده ها در صورت از هم پاشیده شدن ازدواج , کمکهای خویشاوندان به یکدیگر در صورت بروز بحران و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر , همه نشان دهنده عدم انزوای خانواده ها در غرب است . علاوه بر این تکرار این مشارکتهای خویشاوندی درشکل و شدت , در بین جوامع غیر غربی هم خود تایید دیگری بر این استدلال است . مثلا اپونگ برخی نمونه ها را نشان داد که اقتصاد خارج از چهارچوب خانواده زن و شوهری داشتند و مراقبت از کودکان بوسیله افراد خارج از خانوار زن و شوهری صورت می گرفت. آرنولد هم در ۱۹۸۴ تفاوتهای قابل توجهی در درجه مشارکت میان گروههای به رسمیت شناخته شده خانواده های وابسته در انجام وظایف میان خانوار گزارش داد. کمپبل نیز قدرت احساس وظیفه فرزندان ژاپنی در حمایت از والدین پیرشان را نشان داد.
نویسنده می نویسد شواهدی برای نظریه همگرایی ارائه می شود که از آنها می توان زادروگای یوگوسلاوی را مثال زد ,‌ کمرنگ شدن این شکل از خانواده را طرفداران نظریه همگرایی به عواملی چون عدم وجود زمین , پول محوری اقتصاد , شهر نشینی و پذیرش ایدئولوژیهای مدرن نسبت دادند. به طور کلی پرولتاریزه شدن و نقش دولت در آن (لوین) , تجاری شدن کشاورزی , جنبه های جمعیتی پرولتاریزه شدن (تیلی) رشد تمرکز اقتصادی , نظم خشک و پلیسی به وسیله قدرت مرکزی , کمیابی منابع , عوامل از بین رفتن خانواده گسترده ذکر شدند.
اما در مقابل محققان , با نمونه هایی از کشور های چین , نیجریه , هند , سنگال , مکزیک , فیلیپین , آفریقای شمالی , آمریکای لاتین , ... نظریه همگرایی را رد کردند و وجود خانواده ها ی گسترده را در این مناطق حتی با وجود تغییرات کلان ساختاری اثبات کردند.
نویسنده در بخش تغییرات جتماعی و احیای خانواده , با نقل قول از بودون تئوری همگرای را یک جبر گرایی ساختاری معرفی کرده و اثر صنعتی شدن بر ساختار خانوداه را وابسته به متن زمانی ومکانی دیده است. توسعه از نظر او زمانی رخ می دهد که مردم سعی می کنند , جامعه شان را از طریق اعمال فردی و مشترک بازسازی کنند . البته الزامهای اجتماعی مانند ارزشهای مذهبی نیز نباید در تعریف راههای تغییر فراموش شوند .
به هر حال بر چسبهای جامعه شناختی مانند جبر گرایی ساختاری به طرفداران نظریه همگرایی نسبت داده می شود . نویسنده معتقد است با کمک یک بازاندیشی این نظریه می تواند ,‌ در دوره زمانی خود مورد بررسی قرار بگیرد . عصر و دوره خانواده گرایی و شوونیسم غربی که در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نفوذ داشت دوره ای بود که روانشناسان افراد طلاق گرفته و یا ازدواج نکرده را نابالغ و یا منحرف می خواند , دوره ای که روستو به ما یک مسیر واحد جهانی برای رشد اقتصادی همه کشورها ارائه داد .
این تئوری از نظر نویسنده نه تنها در مورد سیستم خانواده کشورهای غیر غربی شکست خورد بلکه در پیش بینی شکل ایدآل خانواده زن و شوهری در غرب در اواخر قرن ۲۰ نیز شکست خورده است .
ترجمه سونیا غفاری
منبع : کانون زنان ایرانی


همچنین مشاهده کنید