پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تصویری از زندگی بوتو در قابی سه لته


تصویری از زندگی بوتو در قابی سه لته
وقتی ذوالفقارعلی بوتو نخست وزیر و رئیس جمهور پاکستان در دهه ۱۹۷۰ با کودتای نظامی ژنرال ضیاءالحق از کار برکنار شد، دختر ۲۴ ساله اش هنوز سعی می کرد خوشبین و امیدوار باشد که ضیاء الحق به زودی انتخاباتی دموکراتیک در پاکستان برگزار خواهد کرد و کشور به شرایط عادی بازخواهد گشت. اما ذوالفقارعلی که دخترش را هنوز به خاطر رنگ پوستش در دوران نوزادی با لفظ محبت آمیز و پدرانه «صورتی» خطاب می کرد به او گفت؛ «احمق نباش صورتی، نظامی ها هیچ وقت قدرت را به دست نمی گیرند که بعداً به کسی واگذارش کنند.» کمتر از دو سال بعد در سحرگاه ۴ آوریل ۱۹۷۹ (۱۵ فروردین ۱۳۵۸) جسد ذوالفقارعلی بوتو از طناب داری در زندان دولتی راولپندی آویخته بود، ضیاءالحق جایگاه خود را در مقام رهبری پاکستان مستحکم تر می کرد و «صورتی» که پدر برایش «خدایی» بود، اندک اندک و ناخواسته وارد عرصه یی می شد که او را بی نظیرترین زن تاریخ پاکستان کرد و در نهایت جانش را گرفت. بی نظیر نه فقط وارث حزبی (حزب مردم) بود که پدر بنیان گذاشته بود، بلکه میراث دار بسیاری از خصلت های او بود؛ مانند او شجاعت و جسارتی داشت که نفس را در سینه ناظران حبس می کرد، از فرط آرمان گرایی به بدگمانی جنون آمیز می رسید، شخصیتی کاریزماتیک و پوپولیست داشت در حالی که بسیاری از رفتارهای افراطی نخبه سالارانه اش ممکن بود برای مردم عادی پاکستان اهانت آمیز باشد و در نهایت مانند پدر بر سر سیاست جان باخت تا ثابت کند از خانواده یی است که در سه نسل معاصر آن هنوز هیچ کس در بستر نمرده است. بی نظیر در سه دنیای بسیار متفاوت رشد و زندگی کرد؛ اولین دنیایی که او شناخت دنیای آریستوکراسی پاکستان بود، دنیایی مجلل شبیه قصه های شاه پریان. او فرزند یک فئودال بود از همسر ایرانی اش.
امروز هنوز بعد از سال ها خانواده های اصیل پاکستانی به داشتن نسبی ایرانی افتخار می کنند و دشوار نیست تصور دنیای دختری که از پدری نجیب زاده و مادری ایرانی تبار در اوایل دهه ۱۹۵۰ در پاکستان به دنیا آمده است. داستان های دوران کودکی او به جای داستان های فولکلور پاکستان که ریشه در فرهنگ هندی یا ایرانی دارند، داستان حیرت چارلز نپیر فاتح بریتانیایی ایالت سند بود از وسعت املاک و ثروت بیکران خاندان بوتو. پس از مرگ ذوالفقارعلی، بی نظیر پیش از آنکه وارث حزب او شود وارث مقام او به عنوان ارباب چندین پارچه آبادی در لارکانه، خاستگاه خاندان بوتو شد. بی نظیر در مدت کوتاهی میانجی روستایی هایی شد که بر سر تقسیم آب یا دادن و ستاندن دختر از این و آن خاندان با یکدیگر اختلاف داشتند؛ انگار که این دختر ۲۶ ساله سال ها ارباب و آنها سال ها رعیت او بوده اند. ازدواج بوتو نیز ازدواجی فئودالی بود. عقدی از پیش برنامه ریزی شده با مردی که خود بی نظیر در خاطرات خودنگاشت اش او را «وارث ریاست ایل ۱۰۰ هزار نفری زرداری» توصیف می کند. آصف علی زرداری از قبیله یی بلوچ ساکن در استان سند پاکستان بود. او و بی نظیر در لندن یکدیگر را ملاقات کردند. حاصل ازدواج آنها سه فرزند بود؛ بیلاوال، عاصفه و بخت وار. بوتو به رغم فسادهای مالی و اخلاقی زرداری که حتی دوست ها به آن معترف شدند به طرز حیرت آوری به او وفادار ماند.
زرداری هرگز در دادگاهی محکوم نشد هرچند دست کم هشت سال را به خاطر اتهاماتش در زندان گذراند. بعدها پس از آن که ضیاءالحق در سانحه هوایی مشکوکی در سال ۱۹۸۸ کشته شد، بوتو دوبار به نخست وزیری پاکستان در سال های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ رسید اما هر دو بار به خاطر اتهامات متعدد فساد مالی از سوی روسای جمهور وقت پاکستان برکنار شد. بسیاری به درستی عقیده دارند زرداری در تمام ناکامی ها و رسوایی هایی که گریبانگیر بوتو شد نقش اصلی را داشته است. با این حال پس از آن که بوتو بعد از یک تجمع تبلیغاتی در مقابل پارک لیاقت باغ در راولپندی ترور شد، رهبران حزب مردم وصیتنامه اش را که دو روز پیش از عزیمت او به پاکستان نگاشته شده بود، باز کردند و در آن زرداری، مردی نه از خاندان بوتو را وارث حزبی شناختند که ذوالفقارعلی بنیان گذاشته بود. بی نظیر به رغم تمام اتهاماتی که متوجه زرداری است در این وصیتنامه او را «مردی شجاع» توصیف کرده است. این در حالی است که زرداری حتی در قتل مرتضی بوتو برادر بی نظیر نیز از جمله مظنون های اصلی به شمار می رود. دومین دنیایی که بوتو تجربه کرد زندگی دانشجویی او بود، البته در مقام دانشجویی از خانواده یی متمول بود. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه مذهبی مسیحی گذرانده بود (از آن دست مدارسی که میراث دوران استعمار بریتانیا هستند و هنوز مایه مباهات خانواده های متمول پاکستانی است که فرزندان شان در این مدارس تحصیل کنند). او بعدها برای تحصیلات دانشگاهی ابتدا به هاروارد و سپس به آکسفورد رفت. در این سال ها او مانند همه جوان های آن روزها شلوار جین می پوشید با تی شرت و در خوابگاه دانشجویی زندگی می کرد.
پس از آن که بوتو کشته شد، دوستان نزدیک او در این دوران خاطراتی از او فاش کردند که حاکی از علاقه بوتوی جوان به رمان های عاشقانه عامه پسند و بستنی های امریکایی بود که در سال های تحصیل او در دانشگاه آکسفورد به تازگی شعبه یی در لندن باز کرده بود و بی نظیر جوان برای لذت بردن از طعم خوش آنها تقریباً هر روز با ماشین کروکی زرد رنگ اش مسافتی طولانی را تا لندن می رفت و باز می گشت. موفقیت های تحصیلی او در این دوران موجب افتخار پدرش شد که خود پیش از ورود به عرصه سیاست استاد کالج اسلامی سند بود. دنیای سوم بی نظیر دنیای سیاست بود. پس از آن که ذوالفقارعلی بوتو از کار برکنار شد، مرتضی بوتو پسر ارشد او که در نظام مردسالار سیاست پاکستان باید بالطبع جانشین پدر می شد به افغانستان گریخت که در آن دوران با حمایت مسکو حکومتی کمونیست بر آن حاکم بود. این در زمانی که ضیاءالحق به عنوان دیکتاتوری نظامی- مذهبی با حمایت امریکا بر پاکستان حکم می راند به معنای پایان هرگونه فعالیت سیاسی برای مرتضی بود. به همین خاطر بی نظیر وارث پدر شد تا وارد یکی از آشوب زده ترین، فاسدترین و غیردموکرات ترین محیط های سیاسی جهان شود. او اندکی پیش از آنکه ذوالفقارعلی را به دار بیاویزند فقط و فقط به خاطر اینکه یک «بوتو» بود به زندان افتاد و شش سال از زندگی اش را پشت میله های زندان های ضیاءالحق و بیشتر آن را در سلول انفرادی گذراند؛ دورانی که خود او بعدها آن را سخت ترین دوران زندگی اش توصیف کرد.عزم راسخ او زمانی مشخص شد که پس از آزادی از زندان در حالی که دیکتاتور بزرگ ضیاء الحق هنوز زنده و حاکم بود مبارزات خود علیه او را با سخنرانی در گوشه و کنار پاکستان آغاز کرد. در این مدت برادر کوچکتر او شهنواز بوتو که مقیم فرانسه بود و می کوشید مجامع بین المللی را به محکوم کردن قتل پدرش در پی محاکمه یی ناعادلانه ساختگی وادارد، مسموم و کشته شده بود. سال ها بعد از سقوط حکومت ضیاءالحق معلوم شد که قتل شهنواز توطئه سازمان امنیتی تحت فرمان او بوده و با همکاری همسر شهنواز صورت گرفته است. بوتو در این شرایط با جسارت به مبارزات سیاسی ادامه داد و به لطف جوانی و شادابی و خاطره پدری که پاکستانی ها در خفا «شهید» می خواندندش به حدی از محبوبیت رسید که بعد از سقوط دیکتاتور، او اولین و برترین گزینه برای تصدی نخست وزیری پاکستانی بود که گویی از نو متولد شده است.اما دو سال بعد در سال ۱۹۹۰ اولین ناکامی بوتو با اتهام فساد مالی آغاز شد و تاجری از خاندان ضیاءالحق یعنی محمد نواز شریف جای او را گرفت. دهه ۱۹۹۰ از این پس شاهد «پینگ پنگ» قدرت بین شریف و بوتو بود و زمانی که بوتو در سال ۱۹۹۹ پس از کودتای پرویز مشرف پاکستان را برای تبعیدی خودخواسته ترک می کرد نام او تقریباً مترادف بود با فساد مالی و بی کفایتی در اداره کشور. انگ برادرکشی پس از میانجی گری بوتو برای آشتی دادن زرداری و نصرت بیگم اصفهانی مادرش پس از مرگ مرموز مرتضی در سال ۱۹۹۶ که در پی مشاجره یی جدی و طولانی با بی نظیر و زرداری رخ داد نیز مزید بر علت شده بود. اسناد مربوط به پولشویی حساب های چند میلیون دلاری زرداری و بوتو در بانک های اروپایی همچنان بی پاسخ مانده اند.سال ۲۰۰۷ اما برگ دیگری از این فصل زندگی بوتو ورق خورد که آخرین برگ زندگی او نیز بود. بوتو که انگار آخرین آموزه پدر را فراموش کرده بود به خیال خام شراکت در قدرت با نظامیان به پاکستان بازگشت. بازگشت او در کراچی با شکوه بود اما به خاک و خون کشیده شد. ۱۵۰ نفر در شب ورود او در دو انفجار همزمان کشته شدند. بوتو عقب ننشست؛ با مشرف درگیر شد، در خانه محبوس شد، اعتراض کرد، آزاد شد و در نهایت عصر ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ درست جایی که ۵۶ سال پیش لیاقت علی خان اولین نخست وزیر پاکستان ترور شده بود، کشته شد تا به یکی از اسطوره های ملتی تبدیل شود که افسانه اسطوره های ابرانسانی جهان سیاست را بیش از رهبرانی با ضعف ها و کاستی های انسانی دوست دارند و البته در افسانه سرایی در این زمینه نیز سابقه یی دراز و تبحری خاص دارند. بوتو اولین زنی بود که در یک کشور مسلمان با اتکا به ابزار دموکراتیک به راس قدرت سیاسی رسید. او همراه ایندیرا گاندی دختر جواهر لعل نهرو از پیروان مهاتما گاندی و اولین نخست وزیر هند، حسینه واجد دختر شیخ مجیب الرحمن رهبر جنبش استقلال بنگلادش و آونگ سان سوچی دختر ژنرال آونگ سان رهبر جنبش استقلال برمه (میانمار) از جمله زنانی بود که با توسل به ماهیت فئودالی و موروثی نهاد سیاست در شبه قاره هند (و شاید برمه در همسایگی آن) وارد عرصه یی شدند که پیش از آن در انحصار مردان بود و به این ترتیب به عنوان «اولین» در تاریخ کشورهای خود ثبت شدند. در این بین بوتو هرچند پرونده یی به پاکیزگی آونگ سان سوچی نداشت اما پایان خونین اش او را دست کم در نظر مردم پاکستان تطهیر کرد.
آرش مومنیان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید