پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پارادوکس‌های حمله به حامی قرآن


پارادوکس‌های حمله به حامی قرآن
هنرمند توانا مجید مجیدی به هنگام گرفتن جایزه فیلم آواز گنجشکها گلایه ای دردمندانه از روشنفکرنمایان غرب زده که با کپی برداری از افسانه های غربی حریم پیامبر مهربانی ها را شکستند، نمود و از باب الزام خصم نقل فتوایی از مرشد و مراد حریف -جناب مولانا- ذکر کرده و گفت:
«کسی که ادعای مولوی‌شناسی می‌کند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مرادش مولوی کافر است:
گرچه قرآن از لب پیغمبر است/ هر که گوید حق نگفت آن کافر است
این همه آوازها از شه بود/ گرچه از حلقوم عبدالله بود.»
اما این سخن بر برخی که دوست دارند دیگران، روشنفکرشان بخوانند، گران آمد و رسم مروت فرو نهادند و با تحریف واقعیت هیاهو راه انداختند و توهین های بیشمار و تهمت های ناروا روانه خانه دل این هنرمند نمودند، به جرم اینکه تنها از مولانا یک بیت شعر نقل قول کرده بود و کسی نگفت اگر یک نقل قول از مولوی این مقدار دردناک است چرا جناب سروش همواره تمام مستنداتش به اشعار مولانا است و بس.
در میان این همه هیاهو، عکس العمل جناب آقای فاضل میبدی قابل تأمل تر می نمود. وی در قسمتی از مقاله خود در هجو مجید مجیدی می نویسد:
«پاره ای به خود زحمت اندیشیدن و پاسخ علمی دادن نمی دهند و پای جنجال و شیون گذاشتند به گونه ای که فرد ناخبره ای که کارش تولید فیلم است، بر کرسی فقاهت نشست و فتوای تکفیر صادر کرد و رسانه ملی این فتوای غیر منطقی را پخش کرد.»
جای بسی تعجب دارد که شخصیتی مثل جناب میبدی به ورطه عوام زدگی بیفتد و به جناب مجیدی بگوید برکرسی فقاهت نشستی و فتوای تکفیر صادر نمودی! در حالی که آقای مجیدی فقط ناقل یک فتوا از مولانا -مراد دکتر سروش- بود و سروش در مصاحبه جنجالی خود سعی وافری کرده بود تا مولانا را همفکر خود نشان دهد اما مجیدی با یک جمله نشان داد مولانا نه تنها همفکر سروش نیست بلکه کسانی را که مثل سروش می اندیشند، از حیطه اسلام خارج می داند و اگر سروش خود را پیرو مکتب مولانا می داند، بداند که مرادش چنین افرادی را کافر می داند.
هنگامی که گوینده ای از دیگری نقل فتوا می کند، این از بی سوادی شنونده است که بگوید چرا گوینده چنین فتوایی صادر کرد. در حالیکه بین صدور و نقل قول تفاوتی است آشکار. چگونه باید پذیرفت شما هم در دامان دروغی افتادید که عده ای مغرضانه به یک هنرمند درد آشنا وارد کردند؟
جناب میبدی‏، شما چگونه وقتی یک دانش آموخته داروسازی در باره قرآن نظریه پردازی می کند، آن را گفتگویی مبارک می دانید اما هنگامی که یک هنرمند توانا عشقش را نسبت به پیامبرش ابراز می کند جاهلی ناپخته اش می خوانید؟
آقای میبدی در ادامه سخنانشان با مسلم دانستن مغالطه قبلی می نویسد:
«۱- در اینجا آنچه میمون و مبارک است، باب گفتگویی است که در این باره گشوده شده و به جای بساط تکفیر که حربه جاهلان است، روش تحقیق که روش عالمان است، پیش گرفته می شود.»
جناب آقای میبدی کاری ندارم که اگر کسی چنین نظریه ای در باره قرآن بگوید به تعبیر استاد شما ایت الله سبحانی باید به آغوش اسلام برگردد یا خیر. و نمی خواهم بگویم کسی که قران را آسمانی نداند آیا منکر ضروری اسلام شده یا خیر؟ ولی شما با این حکم کلی که صادر کردید، -تکفیر حربه جاهلان است-، به شخصیت های بزرگی توهین کردید. آیا امام خمینی (ره) را که فتوای ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد را هم -نعوذا بالله- در این زمره قرار می دهید؟
در ادامه افزوده اید به دنبال آن مباحث (طرح مباحث قبض و بسط شریعت) بود که طلاب نو اندیش را به فراگیری فلسفه کلام و فلسفه علم واداشت و غبطه خوردید که چرا امثال دکتر سروش در میان حوزویان وجود ندارد و رشد علمی سالهای اخیر را مرهون شبهات جناب سروش انگاشتید.
این قضاوت عجولانه را تنها می توان نسبت به شخص شما پذیرفت که بعد از طرح مباحث سروش بود که با فلسفه کلام آشنا شدید و این آشنایی را مرهون نواندیشی های ایشان هستید. آیا فراموش کردیم زمانی که کرسی فلسفه غرب در حوزه علمیه برپا بود هنوز نامی از شبهات مطروحه نبود؟
آیا کپی برداری نظریات اندیشمندان غربی و با آرایشی جدید و بدون هیچ استدلال محکمی وارد حیطه اندیشه اسلامی نمودن آنقدر ارزشمند است که آرزو می کنید امثال چنین افرادی که اندیشه ها را کپی می کنند، زیاد باشند؟
جناب آقای میبدی با این پارادوکس چه کنیم؟
شما نحوه مواجهه حضرت آیت الله سبحانی با دکتر سروش را نمونه ای کامل از برخورد حلیمانه و حکیمانه معرفی خوانده اید، در حالیکه ایشان وظیفه خود دانستند از جناب آقای مجیدی نسبت به همان سخنرانی مورد انتقاد شما تقدیر و تشکر کنند، آیا این واکنش آیت الله سبحانی حکیمانه و حلیمانه نبود!
جواد محرابی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید