شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


بیاد موریس بژار، هنرمند قرن بیستم


بیاد موریس بژار، هنرمند قرن بیستم
موریس بژار (۱) (Maurice Béjart) ، رقصنده و طراح رقص (chorégraphe) نام آور فرانسوی در۲۲ نوامبر ۲۰۰۷ در شهر لوزان سوئیس، دیده از جهان فرو بست.
بژار، از پیشتازان مکتب نئوکلاسیسیم (۲) در هنر رقص باله بشمار میامد. صحنه پردازیهای او برای نشان دادن ایده های سمبلیک، فلسفی و متافیزیک که تجسم الهام آنهارا درکنکاش و تعمق در فرهنگهای گوناگون می جست بخصوص در سالهای ۣ۱۹۶۰ از او چهره ای جهانی و ماند گار به جا گذاشت.
آخرین طراحی بژار که قرار بود بزودی بروی صحنه بیاید دور دنیا در۸۰ دقیقه (Le tour du monde en ۸۰ minutes) نام داشت. این طراحی سخنهای بسیار از سوی خالق خود که در همه نقاط جهان سفر کرده و کولباری قرین به ۵۰ سال تجربه حرفه ای از فرهنگها و رقصهای جهان را گرد آورده بود پیش چشم بیننده خود برای گفتن داشت.
بژار دنیای باله (۳) کلاسیک را که بسیار استاندارد وشسته و رفته مینمود، بسختی تکان داده و تغییر داد. با خلق اثر معروفش سمفونی برای یک مرد تنها (Symphonie pour un homme seul) برای اولین بار، دنیای درونی انسان مدرن را برای تماشاچی، بروی صحنه باله آورد.
● موسیقی در طراحی های بژار
بژار از تمام موسیقی های دنیا برای طراحی هایش استفاده کرد. از علمی ترین و تکنیکی ترین و پیچیده ترین موسیقی ها تا مردمی ترین آنها. در مورد موسیقی رقص میگوید: « هیچ موسیقی وجود ندارد که نشود با آن رقصید. مسئله تنها اینست که انسان باید بداند، چه تیپ رقصی با کدام موسیقی اجرا شود ».
در کارهایش بخاطر احترامی که به صدای گرم ام کلثوم و ادیت پیاف (Edith Piaf) داشت، از صدای آنان وهمچنین از ترانه های ژاک برل (Jacques Brel) و باربارا(Barbara) استفاده کرد. مدتها توجه خاصی به گوستاو مالر(Gustav Mahler) و واگنر(R. Wagner) نشان میداد و حتی سنفونی های بتهوون(Beethoven) را که برای باله بسیار عظیم و سنگین مینمودند را تنظیم کرد.
بژار علاقمند به معماری موسیقی باخ(Bach) ، رنگ آمیزی های درخشان ویوالدی(Vivaldi) و همچنین دوستدار رمانتیکها بود. ورای آنها سخت گرفتار مکتب وین و سریالیستها بود. در طراحی رقص بکتی(Bhakti) از خدایان هندی و موسیقی این کشورالهام می گیرد؛ همچنان که در بالۀ گلستان از عناصر موسیقی ایرانی استفاده میکند. بژارهمچنین با مخطوط کردن سبکهای مختلف چندین باله طراحی میکند.مثال: نیژینسکی دلقک خدا (Nijinski, clown de Dieu) با استفاده از هیپررمانتیسم (hyper-romantisme)چایکوسکی(Tchaïkovsky) و موسقی کنکرت(concrète) پیئرهانری(Pierre Henry) . اثار دیگر : فاوستِ ما (Notre Faust) مخلوطی از موسیقی باخ و موسیقی تانگو(tango) و درعشق شاعر(Dichterliebe) از موسیقی روبرت شومان (Robert Schumann) و نینو روتا(Nino Rota) استفاده میکند.
● مکتبِ بژار؟
شاید یکی از مهمترین شاخصهای کار بژارکه در ضمن انتقاد و مخالفت بسیاری را هم بر علیه او بر انگیخته بود، این باشد که با تکان دادن کدها (استانداردها) نفس و اکسیژن تازه ای به رقص باله بخشید. او با استفاده از زبانی زنده و چند رگه، رقص را برای همگان قابل فهم و ملموس نمود. پیش از آن، بالرینهای تئاترهای استاندارد ایتالیائی هرگز پایشان را خارج از صحنه اپرا نمی گذاشتند. بژاربا کمپانی خود در محل هائی مانند کاخهای جوانان و محل های عمومی حاضر میشد تا بتواند تماشاچیان بیشتری را به هنر رقص جلب کند.
او استعداد زیادی در کشف توانائیهای رقصنده گانش داشت و برای تربیت آنها در تحقق بخشیدن به ایده های نوین زحمات فراوانی کشید. رقصنده گان مرد و زن، در طراحی های اوجلوه ای دیگر دارند زیرا دلبستگی بژار به حرکات بود و در این میان معمولآ جنسیت رقصنده گان محو میشد.
او خود در مورد تیپ مورد نظرش، در مثاحبه ای که در سال ۱۹۹۱ با مجلهً "رقصنده" (le danseur) داشت، میگوید: » در اوائل کارم منتقدین میگفتند، من فرم بدنی خوبی برای رقصنده درجه یک شدن را ندارم. بلکه تنها شکل موجودی را دارم که یک استیل جدید دارد! بعد ها که با پیدا کردن مورفولوژی های زیباتر از خودم نوعی رقصنده مرد را تربیت کردم که این رقصنده مرد، متفاوت از "رقاص" بود، منتقدین التفات بیشتری نسبت به پرسوناژهای کار من پیدا کردند.
در واقع این نقطه شروع کار من بود. من میخواستم رقصنده های ما شکل "رقاص" را نداشته باشند. میخواستم رقصنده های ما چون مردان و زنانی بلند بالا و زیبا باشند، ولی مردان و زنانی که میرقصند و سعی کردم جنبه "رقاص" بودن را پاک کنم. با یک "رقاص" مردم معمولآ موجودی را میبینند که یا از او خوششان میاید یا از او تعجب میکنند یا به او میخندند.
اما هرگز خودشان را در او پیدا نمیکنند. اما، تماشاچی ها در رقصنده های من، خودشان را پیدا میکنند. این همیشه آرزوی من بوده و فکر میکنم تا به امروز به آن وفادار مانده ام ».
از او پرسیده میشود: « آقای بژار همه مردم تنها نام شما را میشناسند، آیا گروه مهمتر است یا کورگراف(chorégraphe) ؟ »
او در جواب میگوید: « باله قبل از هر چیز رقصنده زن و مرد است و کار گروه. در یک کمپانی باید افراد قادر به زنذگی باهم باشند تا همراه با پیشترفت و تکوین مورفولوگی بدن، امکانات تنظیم و تغییرات در بدن پیدا شود. تکنیک ما بسیار مهم است ولی من یک تکنیک خاص درست نکردم، مکتبی بنام مکتب بژار وجود ندارد. در تکنیکهائی که ما استفاده میکنیم، اهمیت دست به اندازه اهمیت پا است. دست بسیار معنی دار است و دست رقصنده باید بسیار قوی باشد. این دست و تفکر آن در رقص، یک سمبل و علامتی ست که در هند و چین و کلآ در شرق پدید آمده است" ...»
● اهمیت صحنه آرائی
بژارهرگز کششی برای دکورهای گران قیمت و پر کار نداشت. او دستورالعمل دیاگیلف(Diaghilev) برای صحنه پردازی های رویائی و جلوه های اشرافی که برای باله روس (Ballets russes)ساخته بود بکناری نهاد. دراینباره در کتاب خاطراتش میگوید: « من هیچوقت نتوانستم مشکل فضای روی صحنه را حل کنم. دکورها از من فراریند! در کار من ملاقاتی بین کُرگرافی(chorégraphie) و دکور انجام نگرفت یا بسیار به ندرت انجام گرفت! من بدون دکور و دکوراتور راحت ترم! با چند ابزار مختلف که شاعرانه باشند یا بهتر بگویم، مفید باشند، راضی هستم ! ».
تنها دو طراحی را در صف طولانی کارهای بژار میتوان یافت که دارای دکور هستند: لا تراویاتا (la Traviata) و لو تِک .(le Teck)
● پایبندی به معنا
بژار حدود ۲۰۰ باله طراحی کرده است که تمامی آنها، معانی شخصیتی ومفاهیم ذهنی او را تداعی میکنند. این طراحی ها شامل قطعات ادبی یا تاریخی هستند که بژار درآنها کوشش میکند دنیای خود را با سمبلهای عشق، مرگ، نور و زنان با نهایت زیبائی بروی صحنه بیاورد. بیان او فریادیست بلند که اعلام میکند، هنر رقص، هنر قرن بیستم است !
● بیوگرافی وآثار مهم
موریس بژار متولد ژانویه ۱۹۲۷ و اهل شهر مارسی فرانسه بود. پدرش گاستون برژه(Gaston Berger) یک فیلسوف بود. در۷ سالگی بعد از فوت مادر، پزشک خانواده برای رشد و تقویت قوای جسمی و روحی موریس کوچک به پدراو پیشنهاد میکند تا وی را برای فرا گرفتن رقص به کلاس بفرستد.
در آن زمان موریس مانند هر پسر بچه همسن و سالش شیدای میادین گاو بازی و در رویای ماتادور شدن بود. سالها بعد که موفق به پایان تحصیلات دانشگاه در رشته لیسانس فلسفه شد، تصمیم گرفت تمامی عمرش را صرف هنر رقص نماید.
چهارده ساله بود که وارد اپرای پاریس شد وتا سال۱۹۵۱ نزد استادانی چون ژانین شارا(Janine Charrat) ، ایوِت شوویره(Yvette Chauviré) ، رولان پُتی(Roland Petit) تعلیم دید و از آن زمان به بعد همکاری خود را با برگیت کولبرت(Birgit Cullberg) آغاز کرد. در همان سال اولین طراحی رقص خود به نام آدم ناشناخته(L’inconnu) و تنظیم رقص روی موسیقی پرنده آتشین(L’oiseau de feu) استراوینسکی(Igor Stravinski) را در استکهلم بروی صحنه آورد.
بژار در سال ۱۹۵۳ اولین گروه باله خود، بالۀ ستاره(Ballets de l’étoile) را در فرانسه پایه گذاری کرد. با همین گروه و در کناررقصنده محبوبش میشل سِنیوره(Michèle Seigneuret) سمفونی برای یک مرد تنها(Symphonie pour un homme seul) را بر روی موسیقی پیئر شِفِر(Pierre Schaeffer) و پیئر هنری(Pierre Henry) طراحی و شخصآ اجرا کرد. این باله زمانی اجرا شد که کمتر کسی به موسیقی کنکرت توجه داشتک؛ اما بیشترین امتیازات منتقدین هنری را بخود جلب کرد. این طراحی از بارزترین نمونه های کاری بژار در نشان دادن روحیات و تفکرات شخصی او بشمار میرود.
در سال ۱۹۵۹ بژار بدلیل آنکه دولت فرانسه محل مناسبی در اختیار کمپانی باله ستاره قرار نمی داد فرانسه را بمقصد بروکسل، پایتخت بلژیک ترک گفت. اقامتی که ۲۷ سال به طول انجامید. دلیل انتخاب بروکسل قراردادی بود که بژار با موریس ویسمَن(Maurice Huisman) مدیرThéâtre Royal de la Monnaie برای طراحی یک باله بروی موسیقی پرستشِ بهار(Le Sacre du Printemps) استراوینسکی بست. این قرار داد به دلیل موفقیت آن، سالها به طول انجامید و سبب تشکیل دومین و معروفترین گروه باله بژار، بالۀ قرن بیستم(Ballets du XXe Siècle) شد.
بژار با کمپانی باله قرن بیستم به سراسر جهان سفر کرد و بیشمارانی را با رقص باله مدرن آشنا کرد و خود به شهرتی جهانی دست یافت.
در همان سال، بژار باله بولرو (Boléro) بروی موسیقی موریس راول(Maurice Ravel) را طراحی کرد. برای ایفای نقش اول در این رقص، بژار هر بار از رقصنده نامدار دیگری از گروهش استفاده میکرد و در نقش گروه، زنان و مردان به یک صورت ایفای نقش میکردند
تا اواخر دهه۶۰ فستیوال مشهور آوینیون هنوز قلمرو بلامنازع تئاتر بود. در سال ۱۹۶۷ بژار و کمپانیش توسط ژان ویلار(Jean Vilar) مدیر جشنواره و دوست بژار، به عنوان اولین گروه رقص در بیست و یکمین جشنواره تئاتر آوینیون دعوت شدند.بژار در آوینیون، در قصر پاپ(Palais des Papes - Avignon) ، طراحی خود بنام آئینی برای زمان حال(Messe pour le temps présent) را بروی صحنه آورد.
در این طراحی از "چنین گفت زرتشت" اثرِ نیچه و آوازهای مقدس تورات الهام گرفته شده و همچنین از تکنیک نفس کشیدن هندیها (تکنیکهای یوگا) و موسیقی آنان، سازهای کوبه ای ژاپنی و در نهایت از موسیقی کنکرت پییرهانری استفاده شده است.
در ضمن، بژار در این صحنه آرائی از دو هنرپیشه تئاتر برای ایفای دکلمه استفاده میکند. طراحی این مجموعه بسیار پرکار است و به مدت دو ساعت بدون تنفس، نه تنها از رقصنده گان بالاترین حد تمرکزفکری و مهارت بدنی را انتظار دارد بلکه تماشاچیان را نیز به همان اندازه، گرچه خاموش ولی به تمرکز مدام وا میدارد. آئینی برای زمان حال شهادتی ست واضح و منفی بروال اجتماع مدرن و در عین حال تآکید به آینده متافیزیک انسان.
در سال ۱۹۷۱ بژار و کمپانی او به دعوت شهبانوفرح برای اجرای باله در تالار رودکی تهران به ایران آمدند. همچنین با مساعد ت ایشان، بژاردو طراحی جدید در ایران بوجود آورد که در چهارچوب جشن هنر شیراز ۱۹۷۳ در محل خرابه های باستانی تخت جمشید به اجرا در آمدند. اولین باله گلستان ،الهام گرفته از اثرسعدی شاعربزرگ قرن سیزدهم و دیگری فرح نام داشت. در ارتباط با این دو باله بژار با نوازنده گان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی و همچنین نوازنده گان موسیقی فولکلوریک ایران همکاری برقرار کرد.
در ۱۹۸۷ به دنبال اختلاف با ژرار مورتیئر(Gérard Mortier) رئیس وقتِ Théâtre Royal de la Monnaie ، بژار تصمیم میگیرد دعوت موسسه فیلیپ موریس را پذیرفته، به لوزان سوئیس برود. درلوزان کمپانی جدیدی به نام
Béjart Ballet Lausanne ، با رقصنده گانی مشهور از ملیتهای مختلف تاسیس میکند.
بژار همچنین سه مدرسه تعلیم رقص برای جوانان دائر کرد. مودرا(Mudra) در بروکسل و رودرا(Rudra) در آفریقا (داکار) وسپس رودرا را به لوزان انتقال داد.
▪ سمفونی برای یک مرد تنها(Symphonie pour un Homme Seul)
اولین اجرا، سال ۱۹۵۵ در تابستانی بسیار گرم در صحنه قدیمی تئاتر بالۀ ستاره در پاریس با اجرای خود موریس بژار و میشل سنیوره و گروه باله ستاره در مقابل گروه کمی از تماشاچیان که درهوای گرم به سالن آمده بودند، اجرا شد. در این باله بژار از تمام امکانات رقصند گی خود برای نشان دادن افکار و احساساتش بهره گرفت و در واقع مهر زندگینامه خود را بر این طراحی کوبید.در این طراحی بژار با شلواری سیاه و بالا تنه لخت، مردی را تجسم میکند که در تنهائی خود در دنیای شهری غمگین، پر از مردمان، سر در گم است. در این میان و از میان مردم و همه غریبی ها، زنی آشکار میگردد ( میشِل سینیوره). با آشکار شدن زن، فضائی گیرا، پر از فریبند گی صحنه را پر میکند و یک رقص دو نفره pas de deux آغاز میشود. مدتی نمیگذرد که مرد اندیشناک و ترسیده از اغواگری زن دچار نوعی شیزوفرنی شده و میل به فرار دارد. ناگهان طنابی از بالای صحنه به پائین میافتد و او خود را در اندیشه گریز به طناب میاویزد و در این حال بسوی بالا کشیده میشود.
این موتیو، یعنی هراس و تنهائی انسان جامعه مدرن و میل به فراراو و جستجوی پناهگاه یا یک راه نجات مرتبآ تکرار میشود. بژار آن راه نجات را معمولآ از غیب و از بالامیداند و این نجات را در صحنه پردازی هایش به اشکالی سمبلیک نشان میدهد.
بژار خود در مورد اینکار گفته بود که ایده طراحی این رقص، تحت نفوذ مارتا گراهام انجام گرفت و از لحاظ موسیقی با پییر شفر و پییر هانری دو موسیقیدان پیشتاز موسیقی الکترو اکوستیک – الکترونیک برای پیدا کردن یک موزیک متن، مناسب شبانه روز کار کرده اند.
بژار درمورد رقصنده زن این اثر با عمیقترین احساساتش سخن میگوید: « من اگر زن بودم میخواستم مثل او باشم. او موجودی ویرانگر است. او زیبائی مطلق است. میشا یک زن مدرن است که میتواند بیشترین شادیها و بالاترین پریشانی را بیان کند. من با او بود که به این کشف رسیدم، مهمترین چیز در رقص، نه پا، نه دست، بلکه تمام بدن است و من مطمئنم که به خاطر او با توتو(tutu) (۴) قهر کردم »
صحنه خالی از دکور و لباس استرچ بسیارساده رقصنده گان، لحن شدید منتقدین را که برای اولین بار شاهد چنین رویدادی بودند، برانگیخت. حقیقت پاسخی که پییر شفر به منتقدین داد تا به امروز برای ما قابل لمس است، او میگوید: یک رقصنده مدرن حتی اگر بدون لباس مجلل، بدون دکور و با کمترین بساطی تنها در صحنه باشد،زمانیکه صمیمی و پاکدل باشد، با ریتم دلش خواهد رقصید و چنین رقصی، رقصی اصیل و واقعیست.
▪ پرستشِ بهار – ۱۹۵۹ (Le Sacre du Printemps)
اولین اجرای باله پرستش بهار در ۲۹ می ۱۹۳۱ توسط گروه نام آور باله روس (۵) )Ballets russes(، سولیستی واسلاو نیژینسکی(Vaslav Nijinski) ، حضور شخص استراوینسکی و به سرپرستی سرگئی دیاگیلف(Sergueï Diaghilev) در Théâtre des Champs-Élysées پاریس بروی صحنه آمد. غیر ازاجراهای باله روس هیچ گروه دیگری پرستش بهار را اجرا نکرده بود.
بژار شیفته موسیقی استراوینسکی بود و پیشنهاد موریس ویسمن در بروکسل برای طراحی پرستش بهار برای او یک فرصت فوق العاده بود. برای بژار دو مشکل اساسی وجود داشت یکی اینکه برایش بسیار مشکل بود که پس از اجراهائی با موسیقی کنکرت به استراوینسکی باز گردد و دیگر اینکه او ابدآ تصمیم نداشت فضائی از تنظیم سنتی و کلاسیک دیاگیلف را در کارش دخالت دهد. برای اولین بار به این فکر افتاد که از گروه زیادی از رقصنده گان استفاده کند.
او با سه گروه شروع به کار می کند : گروه باله تئاترپاریس(ballet-théâtre de Paris) ، گروه باله تئاتر سلطنتی دولا مونه(théâtre royal de la Monnaie) و گروه وسترن تئاتر باله(Western Theatre Ballet) . کار با این سه گروه به دلیل متدهای مختلف کاری آنها بسیار سخت می نمود. بژار کار را بین دو گروه زن و مرد و دو سولیست تقسیم میکند.
داستان این باله از سه صحنه تشکیل شده و رقص حکایتیست از رویاروئی دو جنسیت، کشمکش و ضدیت آنها با یکدیگر از یکسوو مکمل بودن ودر نهایت بسوی کمال رفتن آنان از سوی دیگر. در ابتدا، پسران بروی زمین نشسته، شلوارهای سبز و قهوهای به تن دارند. در خود فرو رفته و منقبض هستند. آنها با اولین طلیعه های نور خورشید از غالب خود بیرون میایند و با یکدیگر به زور آزمائی می پردازند تا پیش آهنگی نهائی از میانشان انتخاب شود.
قهرمان پیشاهنگ، جلوی دیگران به حرکت در می آید و بسوی گروه دختران میرود. دختران در خوابی رویائی اند، با لباسی برنگ پوست بدنشان. با رسیدن پسران بیدار می شوند و پیش آهنگ آنان برقص میپردازد. رقص پیشاهنگ بیان خواسته های دختران است. در طول رقص پیشاهنگان، دو گروه دختران و پسران به هم میپیوندند. رویاروئی آنان به وصلت میانجامد تا جائی که به گروههای دوتائی تقسیم میشوند. در این طراحی، رقص جفت یابی بدون پرده پوشی، تعدادی از تماشاچیان را شوکه و حیران میکند. تآثیر این نمایش به اندازه ای بود که تا به امروزاجرای پرستش بهار موریس بژار یکی از جنجالی ترین اجراها در تاریخ باله معاصر به شمار میاید.
▪ گلستان – ۱۹۷۳ (Golestan)
اولین اجرای باله گلستان در ۳۰ آگوست ۱۹۷۳ با لباسهائی که بساد گی طراحی شده بودند در محل خرابه های باستانی پرسپولیس و قبل از غرب آفتاب انجام گرفت. بژار ظرافت و دقت بسیاری در انتخاب قطعات موسیقی ای بکار برد که بوسیله نوازند ه گان ایرانی و سازهای ملی نواخته شدند.
داستان این باله تمثیلی، برگرفته از حکایتیست از سعدی وداستان مسافری را بازگوئی میکند که از بیابان میگذرد. مسافر خسته و درمانده با کوشش بسیار به جلو میرود و با طوفانی از شن داغ در ستیز است. کم کم از دوردست کویر کاروانی با مردانی چند پدیدار میشود.
کاروان به آهستگی نزدیک میشود و سی و چهار رقصنده مرد که همگی شلوار سفیدی بر تن دارند با حرکت مواج دستها، نیم خیزو پا کوبان حرکت میکنند. کاروانیان در هوای عبادتند وبه حال سجده به پیش می آیند. حرکات با بالا گرفتن نواها و ریتم، هیجان بیشتری میگیرد. ناگهان چهار مرد از دایره مردان جدا میشوند و به رقص هیجان آوری می پردازند .
با رقص چهار مرد همگان به اوج هیجان میرسند.در این میان، با رسیدن شب، هر مردی به زیر عبای خود پنهان شده بخواب میرود. شب هنگام، رویای گلستانی در خواب مردان پدیدار میشود. گلهای این گلستان-رقصند گان زن با لباسی سبز و چسبان و کلاهی از گلبرگهای سفید و بنفش مزین به مروارید-در رویا ظاهر میشوند.
شبنمی الماس گون بر پیشانی و گونه هایشان میدرخشد و ظاهر گلهائی ابستراکت را دارند.پیوسته بر نوک انگشتان میروند و به هم در می آمیزند. از حرکات آنان، مردان-در رویا-گاه لبخند میزنند و گاه به هراس میافتند. در این میان رقصنده مردی (خورخه دن( Jorge Donne)) که دارنده روشنائی است ظاهر میشود. نیم تنه او نقشی از گل دارد و حرکاتش فکور و مدیتاتیو است. آمدن او، نشانه ای از نزدیک شدن گل آسمانیست. گل آسمانی به دنبال میرسد، و نشانه ابدیت و جاودانگیست. بین دارنده روشنائی و گل آسمانی رقصی پر ظرافت و احساس شکل میگیرد.
سوزان فارل(Suzanne Farell) قامتی بلند، چهره ای جذاب و رفتاری موقر دارد و زیبائی او جلوه خاصی به جمال گل آسمانی که سمبل عشق خدائی ست میبخشد. گل آسمانی بسوی مردان به خواب رفته میرود و آنان را به آرامی لمس میکند و آنها با احترام بسیار به دور او جمع میشوند. مرد مسافر که شاهد همه قضایاست، تشنه دست یافتن به اسرار این ماجراست.
شمایل پوشیده و بلند بالائی را میبیند ، که بسوی او میاید. بدنبال شمایل، گلهای گلستان هر کدام با شعله نوری در دست در حرکتند. شمایل که بنظر میرسد نجاتبخش موعود است، آئینه ای به عنوان هدیه، به مسافر میبخشد. ناگهان نوری از این آئینه ساطع میشود که از انعکاس آن همه جای شب تاریک روشن میشود. مسافر در نور آینه بدنبال نور خدائیست....
صحنه بعدی، سپیده دم است. ردیفی از رقصند گان زن که شلوارهائی گشاد بر تن دارند وارد میشوند و بدنبال آنان ردیفی از رقصنده گان مرد. تصویری از روزمر گی.... صحنه، این سوال را برای بیننده پیش میاورد که این ماجرا تنها روایتی از خواب و رویائی خوش بوده یا حکایتی از جستجوئی عرفانی؟....
● حال که دیگربژاردر میان ما نیست...
حال که دیگربژار در میان ما نیست، با نگاهی به مسیر طولانی کاری او، که فصل به فصل برجسته تر میشود، با شکستها و موفقیتهای بسیارش، این سوال برای ما پیش می آید که حقیقتآ بژار چگونه شخصیتی بود؟ ...آیا او ستاره ای بود که به دنبال شهرت و مطرح کردن ایده های اوریجینال بود؟...یا یک انقلابی، که صحنه های باله را بروی عموم مردم باز کرد و در همان حال آنها را با ایده های نوینش شوکه میکرد!؟... پرومته ای بود که مشعل مقدس رقص کلاسیک را از نزد خدایان آن ربود تا بنزد مردمان عادی برساند ؟...یا اینکه فیلسوفی بود، که از جوانی محو فلسفه شرق شد و در پی یافتن پاسخی به سوالاتش به رقصهای جهان و به متافیزیک روی آورد؟... شاید او هر سه اینها بود!... ولی نه تنها اینها، بلکه چیز دیگری هم در کارهای بژار وجود دارد و آن اینست که بژار نظر تیز و کنجکاوی بروی همه کس و برای هر آنچه که در جهان اتفاق میافتد داشت. نظری که بسیار انسانیست، میتوانست بخنداند، بگریاند و یا به تعمق وادارد. همه این خصوصیات-اگر چه گاه متضاد-از اویک هنرمند به تمام معنا و یک هنرمند قرن بیستم می سازند!
منابع:
▪ Mathieu Brunstein et Régis Cuturier – Télérama
▪ Marie-Françoise Christout – Zoom sur quatorze ballets
▪ Brigitte Hernandez – Il était une foi...
▪ Wikipedia
(۱) بژار- نام خانوادگی آرماند بژار،همسر مولیرازخانواده تئاتری مشهوردر قرن هفدهم میلادی
که همراه با مولیر L"Illustre Théâtre را پایه گذاری کردند.
(۲) نئوکلاسیسیم در باله، به حرکت رفرمیستی اطلاق میشود که در۱۹۳۰ بطور مشخص از سوی کرگراف مشهور جرج بالنشینGorge Balanchin آغازو پایه گذاری شد.
(۳) باله در زبان ایتالیائی به معنای رقصballetto ballo = میباشد و در اصل صحنه پردازی هائی است همراه با رقص و موزیک که در قرن۱۵ و۱۶ در مجالس اشرافی ایتالیا و فرانسه بوجود آمده.
(۴) توتو- لباس باله برای زنان است، متشکل از دامنی کوتاه که ازچندین طبقه تشکیل شده. برای اولین بار در سال ۱۸۳۲ بکارگرفته شد؛ زمانیکه اخلاق جامعه هنوز دیده شدن زانوی زن را عملی غیر اخلاقی میدانست.
(۵) گروه باله روس از پر آوازه ترین گروه های باله در قرن بیستم بشمار میرود که در سال ۱۹۰۳از بهترین بالرین های روس و به سرپرستی سرگئی دیاگیلف تشکیل شد. این گروه بعد از انقلاب اکتبر به خارج از روسیه رفت.
منبع : فرهنگ گفتگو


همچنین مشاهده کنید