چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

روسیه و گرجستان؛ بحرانی دائمی


روسیه و گرجستان؛ بحرانی دائمی
پیروزی مجدد میخائیل شاآکاشویلی در انتخابات ریاست جمهوری گرجستان در شرایطی رقم خورد که تنش های فزاینده میان مسکو و تفلیس همچنان ادامه دارد ؛ شدت و حدت این تنش ها به ویژه پس از پیروزی انقلاب گل رز در سال ۲۰۰۳ به حدی بوده که حکایت از بحرانی دائمی میان روسیه و گرجستان دارد. در این بین علیرغم آنکه تنش های متعددی میان دو کشور حاکم بوده است، با این حال باید ریشه این بحران ها را در روابط دو کشور و در گذشته ای نه چندان دور جستجو نمود. در واقع درک بحران ها و تنش های موجود میان گرجستان و روسیه بدون فهم مناسبات گذشته و متغیرهای گوناگون در روابط این دو کشور ناممکن می نماید. از این رو در بحث حاضر ضمن مرور ریشه های تنش میان روسیه و گرجستان، به بررسی بحران های حاضر و آینده روابط مسکو و تفلیس خواهیم پرداخت.
● ریشه های بحران
در میان کشورهای حاضر در قفقاز، موقعیت ژئوپلتیکی گرجستان به عنوان پل ارتباطی مسکو با دریای سیاه و به تبع آن آب های گرم جهان، به همراه مناقشه بر سر جمهوری های آبخازیا و اوستیای جنوبی، گرجستان را به صورت کشوری مهم در سیاست خارجی روسیه در آورده است. در این بین علیرغم آنکه سیاست خارجی روسیه نسبت به گرجستان تقریبا ثابت بوده و سعی کرده اختلافات را از راه های صلح آمیز حل و فصل&#۶۱۴۷۲;کند، با این حال سیاست خارجی گرجستان چند دوره ی عمده و مشخص را تجربه کرده است. به طور کلی وجه مشخص این دوره ها جهت گیری سیاست خارجی گرجستان، نشان از یک موضع ضد روسی در میان مردم و دولتمردان گرجی دارد.
الف) ملی گرایی و ضد روس گرایی
نخستین تعارض در میان دو کشور به «جنبش ملی گرایی» گرجستان به رهبری «زویاد گامسا خوردیا» که درصدد کسب استقلال ملی و رهایی از سیطره روسیه بود، باز می گردد. این جنبش که در نهایت به خروج گرجستان از پیمان کشورهای مشترک المنافع انجامید، به عنوان سر آغاز سیاست های ضد روسی گرجستان شناخته می شود. اختلافات سرزمینی در «آبخازیا» و «اوستیای جنوبی» نیز یکی دیگر از مهمترین مناقشات میان دو کشور می باشد. در حالی که مسکو به دلیل حضور&#۶۱۴۷۲;تعداد زیادی از روس ها در این جمهوری ها به ویژه اوستیای جنوبی و همچنین ادامه حضور&#۶۱۴۷۲;در قفقاز جنوبی، به خوبی آگاه است که استیلای گرجستان بر این دو جمهوری به معنای پایان نفوذ روسیه بر قفقاز می باشد، تلاش خود را جهت حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات به کار گرفته است. در این راستا استقرار نیروهای صلح بان روسی پس از جنگ و درگیری گرجستان و اوستیای جنوبی در اوایل دهه ۱۹۹۰ قابل ارزیابی می باشد. از این رو دولت&#۶۱۴۷۲;گرجستان به ویژه پس از انقلاب گل سرخ، همواره روسیه را متهم به نقل و انتقال تجهیزات نظامی به اوستیای جنوبی کرده که این مطلب تا حد زیادی نیز به تنش های مابین دو کشور دامن زده است.
ب) بحران های اقتصادی و حرکت به سوی غرب
مسائل اقتصادی، فصل دیگری از تنش ها و تعارضات میان دو کشور روسیه و گرجستان را شکل می دهد. گرجستان که پس از استقلال با بحران جنگ داخلی و جنبش های جدایی طلب رو به رو شده بود، هزینه های بسیاری را صرف بازگرداندن ثبات به کشور نمود. این عامل به همراه بحران های اقتصادی و نابسامانی های ساختاری به جا مانده از اقتصاد دوره شوروی، بیکاری و فقر و فساد مالی مقامات بلند پایه، به شکاف عمیق طبقاتی دامن زد. در این بین مردم گرجستان که همواره احساسات ملی گرایی و ضد روسی شدیدی از خود نشان داده اند، مشکلات اقتصادی، عقب ماندگی و توسعه نیافتگی خود را به زیر ساخت های نامناسب شوروی و رابطه با روسیه نسبت دادند. از این رو گرایش به غرب برای رهایی از بحران اقتصادی به ایده‌ی ملی و آرمانی دولتی مبدل شد. اگر چه مشکلات اقتصادی گرجستان با پیوستن به ساختارهای یورو ـ آتلانتیکی نیز لاینحل ماند، اما این موضوع تاثیری منفی بر روابط مسکو و تفلیس بر جای گذاشت.
مسیر خطوط لوله ی صدور نفت نیز یکی دیگر از چالش های اقتصادی مسکو و تفلیس می باشد. در حالی که ایالات‌متحده، ترکیه، آذربایجان و گرجستان از مسیری که بندر سوپسا (Supsa) در گرجستان را به تنگه بسفر و آنجا را به اروپا منتقل می کند، حمایت می کنند، روسیه خواهان مشارکت در این طرح ها و عبور خطوط لوله از خاک خود می باشد. در این بین علاوه بر آنکه فشارهای ایالات متحده، مسیر ایران و روسیه را برای انتقال نفت و گاز منطقه کاملا کنار گذاشته است، با این حال در این میان گرجستان نیز به طور آشکارا مخالفت خود را نسبت به مسیری که خاک روسیه را نیز در بر گیرد، اعلام نموده است. این مطلب از یک سو نقش گرجستان را به عنوان تنها راه موجود برای انتقال منابع انرژی منطقه پر رنگ تر از گذشته کرده و از سوی دیگر ضعف این کشور در مورد عدم برخورداری از منابع هیدروکربونی را جبران نموده است.
بنابراین در شرایطی که تعارض ایران و روسیه با غرب، گرجستان را کشوری مهم برای غرب نموده، خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان، زمینه های کاهش اتکای کشورهای مستقل مشترک‌المنافع به روسیه را فراهم آورده است. از این رو سیاست تمایل به غرب برای گرجستان که کاهش اتکا به روسیه و محدود نمودن نقش این کشور در مناسبات منطقه ای را دنبال می کند، بخش مهمی از راهبرد سیاست خارجی تفلیس به شمار می آید.
ج) تمایل به ساختارهای یورو آتلانتیکی
روند واگرایی روابط میان مسکو و تفلیس تنها به مسائل اقتصادی و اختلافات سرزمینی و تاریخی ختم نشد و گسست در روابط دو کشور، با اتخاذ سیاست های خاص گرجستان برای حرکت در روند پیوستن به ساختارهای یورو ـ آتلانتیکی با سرعت بیشتری ادامه یافت. در این راستا تقاضا برای عضویت در ناتو , پیوستن به «طرح مشارکت برای صلح ناتو» در ۱۹۹۵، توافق نظامی با واشنگتن در مارس ۱۹۹۸ برای بازسازی ارتش گرجستان، به همراه ورود به «شورای همکاری اروپا» و نزدیکی به «سازمان امنیت و همکاری» اروپا از جمله مواردی هستند که زیربنای مهمی برای پیوستن گرجستان به غرب محسوب می‌شوند.
همچنین ورود مشاوران نظامی آمریکا به گرجستان در پایان فوریه ۲۰۰۲ که به دنبال حضور و فعالیت احتمالی اعضای القاعده در «دره پانکیسی» صورت گرفت، علاوه بر اینکه روابط گرجستان و غرب را بیش از پیش مستحکم نمود، حیاط خلوت روسیه را نیز با مشکل ناامنی مواجه کرد. در این بین علیرغم آنکه آینده حضور نظامی آمریکا در گرجستان نامعلوم بود، اما حضور نظامی آمریکا در شرایطی که مسکو نیز به دلیل مبارزه با تروریست های چچنی خواهان حضور در دره پانکیسی بود، تهدیدات امنیتی مهمی برای روسیه به شمار می آمد و حضور نظامی روسیه را در منطقه کمرنگ نمود.
د) گوام و واگرایی در روابط مسکو ـ تفلیس
یکی دیگر از مسائل نظامی و امنیتی که باعث تیره گی روابط مسکو و تفلیس شده است را باید در تشکیل نیروی پلیس "گوآم"، متشکل از کشورهای گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی، و توافق این کشورها برای جایگزینی این نیرو با نیروهای پاسدار صلح روسیه در مناطق مناقشه جستجو کرد. از دید مسکو، "گوام" یک اتحاد ضدروسی است که مورد حمایت آمریکا واقع شده و در جهت تضعیف جایگاه روسیه در منطقه فعالیت می کند. واقعیت امر آن است که تمایل اعضای "گوآم" برای رهایی از دست نیروهای پاسدار صلح روسیه از یک سو به معنای نارضایتی از رفتار روسیه در حل مناقشات منطقه ای است و از سوی دیگر حکایت از تمایل کشورهای منطقه به کاهش حضور و نفوذ سنتی روسیه در این کشورها دارد.
و) انقلاب گل سرخ
ریشه ی دیگر تنش های فزاینده میان مسکو و تفلیس را باید در انقلاب گل سرخ گرجستان در سال ۲۰۰۳ یافت که دور جدیدی از تنش ها را در روابط دو کشور آغاز کرد. این انقلاب از یک سو نیروهای مخالف داخلی را با کمک ایالات متحده و حمایت غرب به قدرت رساند و موجبات تشدید سیاست های ضد روسی تفلیس را فراهم نمود و از سوی دیگر به عنوان سرآغاز و الهام بخش انقلاب های رنگی و ضد روسی در آسیای مرکزی و قفقاز، نقش مهمی در منطقه ایفا نمود. در واقع انقلاب رنگی گرجستان، علاوه بر آنکه به عنوان نقطه اوج ضد روس گرایی مردم گرجستان و دولتمردان این کشور به شمار می آمد، مشکلات و تهدیدات امنیتی بسیاری نیز برای مسکو بوجود آورد. این انقلاب از یک سو گرجستان را کاملا در سبد غرب قرار داد و از سوی دیگر از نفوذ سنتی روسیه در تفلیس تا حد بسیار زیادی کاست.
در واقع انقلاب رنگی، زمینه های دخالت آشکارتر آمریکا در امور داخلی گرجستان را فراهم نمود. به نحوی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، دولت ایالات متحده آمادگی خود را برای همکاری با نینو بورجانادزه، رئیس جمهوری موقت گرجستان اعلام کرد و در بیانیه‌ای از آمادگی واشنگتن و جامعه جهانی برای کمک به حکومت جدید گرجستان در امر برگزاری انتخابات پارلمانی خبر داد. همچنین وزرای دفاع و امورخارجه آمریکا در سفری به گرجستان و در دیدار با رهبران جدید این کشور از روسیه خواستند که نیروهای نظامی خود را از خاک گرجستان خارج کند. شایان ذکر است که «جرج بوش» رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا نخستین رهبر سرشناس جهان بود که پس از پیروزی انقلاب گل رز به تفلیس سفر کرد. رئیس جمهور آمریکا در این سفر به تشریح یکی از شعارهای محوری خود دایر بر ادامه «رژه آزادی» در جهان پرداخت. جرج بوش در سخنرانی خود از میخاییل ساکاشویلی و ده ها هزار تن از اهالی تفلیس که در میدان آزادی این شهر به سخنان او گوش می دادند، تجلیل به عمل آورد و گرجستان را «مشعل آزادی» برای منطقه و جهان خواند. وی که انقلاب گل رز را سرمشقی برای تمام مردم جهان نامید، خطاب به مردم گرجستان گفت: «شما اینجا تنها با گل سرخی که در دستتان بود و با قدرت اعتقادتان، آزادی را بدست آوردید».
بدین ترتیب پس از پیروزی انقلاب رنگی، میخائیل ساکاشویلی اولویت‌های مهم سیاست خارجی دولت خود را در همگرایی و الحاق به ساختارهای اروپایی (یورو ـ آتلانتیک)، تعمیق و تقویت همکاری های استراتژیک با آمریکا، برقراری نوعی تعادل میان منافع استراتژیک آمریکا و روسیه و توسعه وگسترش همکاری با کشورهای همسایه برشمرد. وی به منظور اجرای سیاست الحاق به ساختارهای یورو ـ آتلانتیکی، هنگام مراسم تحلیف ریاست جمهوری و همزمان با به اهتزاز درآوردن پرچم جدید گرجستان، پرچم اتحادیه اروپا را نیز شخصا به اهتزاز در آورد. از این رو نهادهای اروپایی به ویژه اتحادیه اروپا و سازمان امنیت و همکاری اروپا به منظور برگزاری انتخابات‌ ریاست جمهوری و پارلمانی گرجستان بالغ بر ۱۲ میلیون یورو به این کشور کمک کردند.
همچنین ساکاشویلی با اولویتی که برای برقراری روابط استراتژیک با آمریکا قرار داده بود، موفق به کسب حمایت سیاسی و مالی مقامات آمریکایی شد. به نحوی که آمریکا با اختصاص بودجه ای ۶۰ میلیون دلاری، تدارک اجرای برنامه آموزش و تعلیم حدود ۴ هزار نفر از نیروهای دفاعی و ارتش گرجستان را بر عهده گرفت. همچنین آمریکا کمک های ۱۰۰ میلیون دلاری خود به رژیم شواردنادزه را به ۲۰۰ میلیون دلار افزایش داد و در مقابل گرجستان نیز موضوع افزایش نیروهای نظامی خود از ۸۵۰ نفر به ۲ هزار نفر در عراق را پی گیری نمود. همچنین گرجستان همکاری‌های خود را با ناتوگسترش داد و علاوه بر عراق، نیروهای نظامی خود را به افغانستان نیز اعزام نمود. ضمن آنکه تیمی از مربیان آمریکائی وارد تفلیس شدند تا به اجرای یک برنامه‌ی نظامی ۳۲ میلیون دلاری مشترک بین آمریکا و گرجستان مبادرت ورزند.
علاوه بر این سازمان‌های بین‌المللی به ویژه بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول نیز کمک های بلاعوض و وام ‌های درازمدت با بهره‌های کم را به این کشور اختصاص دادند. در این بین حتی روزنامه معروف اروپایی «صدای اروپا» (European Voice) نیز میخائیل ساکاشویلی را به عنوان مرد سال اروپا انتخاب نمود. با توجه به اینکه لقب فوق به فردی واگذار می‌گردد که بیشترین تاثیر را بر جریان توسعه اروپا گذاشته باشد، انتخاب رهبر انقلاب رنگی گرجستان به عنوان مرد سال اروپا و حمایت های بی دریغ غربی ها از رژیم جدید حکایت از پشتیبانی بی شائبه و همه جانبه غرب از جریان انقلاب های رنگی داشت.
بنابراین در نتیجه ی انقلاب گل رز، گرجستان که زمانی در زیر چتر حمایتی روسیه قرار داشت، به متحد ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و ضمن خصومت با مسکو و اقدامات خصمانه ای نظیر لغو قرارداد دراز مدت انرژی و قطع نفوذ سنتی روسیه در منطقه خود مختار «آجارستان»، خواهان پیوستن به ناتو و ساختارهای یورو آتلانتیکی نیز شد.
● تداوم بحران ها
در سال ۲۰۰۶ به دنبال دستگیری ۵ افسر روس در گرجستان به اتهام جاسوسی، و همچنین محاصره پایگاه نظامی روسیه در تفلیس، بحران نوینی میان روسیه و گرجستان آغاز شد. در این بحران که گرجی ها افراد دستگیر شده را متهم به طرح ریزی آشوب در سطحی گسترده و جمع آوری اطلاعات در مورد روابط این کشور با ناتو و همچنین تاسیسات بندری و راه آهن و احزاب سیاسی و ارتش گرجستان کردند، روسیه نیز سفیر و کارمندان خود را از گرجستان فراخواندند ، صدور روادید برای شهروندان گرجستان را متوقف نمودند، قیمت صدور گاز به گرجستان را دو برابر کردند و خواهان رسیدگی شورای امنیت به اقدامات گرجستان شدند. همچنین روسیه خروج ۳ هزار سرباز روسی از پایگاه های «باتومی» و «آخالکالاکی» که قرار بود طی یک برنامه زمان بندی شده تا پایان سال ۲۰۰۸ از خاک گرجستان خارج شوند را نیز به حالت تعلیق درآورد.
در سال ۲۰۰۷ نیز در شرایطی که انقلاب گل رز با مشکلات عدیده ای مواجه شده بود و ساکاشویلی از عمل به وعده های خود باز ماند،«سازمان های ویژه روسیه» را عامل ناآرامی و تظاهرات مردمی در گرجستان نامید. وی شورش ها و ناآرامی ها را در گرجستان حاصل توطئه روسیه تلقی نمود و در اقدامی سه دیپلمات روسی را نیز اخراج کرد که در مقابل با واکنش متقابل مسکو و اخراج سه دیپلمات ارشد سفارت خود از روسیه مواجه شد.
از این رو موارد فوق به همراه احتمال عضویت گرجستان در ناتو یکی دیگر از مواردی است که از نظر مسکو، تغییرات محرزی در زمینه امنیت را در بر خواهد داشت. بنابراین الحاق گرجستان به ساختار کنونی و دگرگون نشده ناتو، بطور جدی منافع سیاسی، نظامی و اقتصادی روسیه را تحت تاثیر قرار می دهد. به همین سبب روسیه علاقه‌مند است که غرب را از منطقه و منطقه انحصاری علایق خود، دور سازد. زیرا درگیری خارجی در منطقه به ویژه حضور نظامی غرب، باعث تضعیف روسیه شده و نفوذ سنتی این کشور بر منطقه را با چالش مواجه ساخته است.
از آنچه گذشت در می یابیم که بحران کنونی میان روسیه و گرجستان از ریشه های عمیق سیاسی، اقتصادی، نظامی، تاریخی و فرهنگی برخوردار می باشد. تفلیس در حالی خود را به غرب نزدیک تر می نماید که مسکو، حضور ناتو و نیروهای آمریکایی را در مرزهای خود به عنوان تهدید تلقی می نماید. در واقع گرجستان ضمن مستحکم نمودن روابط با غرب، رابطه خود با روسیه را نیز تحت الشعاع قرار داده و در ایجاد تعادل و توازن در مناسبات سیاسی خود ناتوان مانده است. از این رو انتخاب مجدد میخائیل ساکاشویلی ضمن آنکه تا حد زیادی به تنش های پیشین میان روسیه و گرجستان دامن خواهد زد، به احتمال زیاد تنش ها و بحران های نوینی نیز بوجود خواهد آورد.
نویسنده: شعیب بهمن
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید