سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


فرورفتن در باتلاق انتظارات دیگران


فرورفتن در باتلاق انتظارات دیگران
مجموعه نوروزی مرد هزار چهره ساخته مهران مدیری، فرورفتن شخصیت اصلی در باتلاق انتظارات دیگران را با نگاهی طنز و همه شمول مورد آسیب شناسی قرار می دهد.
به گزارش مهر، مدیری نوروز ۸۷ را با مجموعه ای مهمان خانه ها شد که نقطه عطف خاص از وجوه مختلف در پرونده خود و گروهش محسوب می شود. گام های اولیه او برای ورود به عرصه مجموعه های دنباله دار نوروز دو سال گذشته با جایزه بزرگ برداشته شد و او با مرد هزار چهره این گام را تثبیت کرد.
او با تکیه بر گروه نویسندگان که در کارهای ۹۰ شبی هم با او همکاری می کنند، این بار از تعداد نویسندگان بیشتر بهره برد تا علاوه بر این وجه در عرصه کارهای طنز خود هم قدمی جدید بردارد. پیمان قاسم خانی سرپرست نویسندگان مجموعه که همواره نگاه ویژه به اقتباس در سینما و تلویزیون دارد، ایده اولیه را از کتاب پخمه به عاریت گرفت تا با ایرانی کردن آن بر بستر جامعه روز این بار کارشان را در معرض انتقادات از پیش تعیین شده قرار دهد.
داستان درباره مردی است (مسعود شصتچی) که بر اثر یک اشتباه در موقعیت اشتباهی قرار می گیرد و تخیل پردازی دراماتیک نویسندگان این اشتباهی بودن را بسط می دهد. همانطور که در آثار قبلی این نویسنده و کارگردان فاصله گرفتن از زمان و مکان واقعی نتوانست تیغ انتقادات را بی اثر کند، آنها این بار از ابتدا خود را برای واکنش های شدیدتر آماده کرده و دچار خودسانسوری نشدند.
این وجه از جایی خود را آشکار می کند که چهار انتخاب ممکن برای قرار گرفتن شخصیت اصلی در موقعیت آنها انتخاب هایی جسورانه از طبقات و اقشار قابل انتقاد هستند. پزشکان، نیروی انتظامی، شعرا و مافیا هر چند همه به یک نسبت قابلیت بالقوه برای طنز، انتقاد و البته ما به ازاء واقعی ندارند، اما یک وجه مهم را با خود به کار وارد کردند و آن رسیدن به ترکیب مناسب و متعادل از واقعیت و فانتزی است.
یعنی همان چیزی که می تواند یک کار طنز را از تعلق صرف به زمان خود فراتر برد و در عین حال سلیقه های مختلف را مورد توجه قرار دهد. مسعود شصتچی کارمند بایگانی اداره ثبت احوال که شیرازی و غریب بودنش در تهران تنها بهانه ای می شود تا حضور اشتباهی او در قالب شخصیت های چهارگانه منطق رئالیستی هم داشته باشد و اساس داستان پردازی سست نباشد. علاوه بر این تعریف اولیه و معرفی شصتچی بر اساس ریشه های روانشناختی بنا شود.
او کارمند فراموش شده بایگانی است که به گونه ای این وجه در قرار گرفتن او در زیرزمین اداره فاصله اش را حتی با کارمندان و روسای اداره و مردم جامعه به گونه ای نمادین عمیق می کند و بر وجه دیده نشدن و عقده های فروخورده او در فراموش شدگی تاکید می کند. به این ترتیب قرار گرفتن او در موقعیت های اشتباهی، هر چند در تضاد با قانونمندی ذاتی او قرار می گیرد ولی ریشه های جاه طلبی را در حاشیه ای ترین آدم ها هم برجسته و نوک پیکان خود را متوجه نقطه ای حساس می کند. قصه به گونه ای پرداخته شده که در هر موقعیت شصتچی با آدم هایی نمونه وار از آن قشر مواجه شده و با حرکت ایستگاهی در مدت زمان توقف خود در هر موقعیت با آنها وارد رابطه می شود. حرکت از هر موقعیت به ایستگاه بعدی هم گونه ای طراحی شده که داستان و درام فراتر از منطق حرکت کند و جنس خاص باورپذیری را به مخاطب خود انتقال دهد و این قرار را تا انتها با مخاطب خود حفط می کند تا انتظار منطقی قوی و محکم برای رفتن شصتچی از یک موقعیت به موقعیت دیگر نداشته باشد.
این نوع طراحی داستان شرایطی به وجود می آورد تا شخصیت های متعدد و متنوع در روند قصه حضوری کارکردی داشته و در عین حال لزومی به حضور باری به هر جهت آنها برای حفظ منطق داستانی نباشد. حتی پدر و مادر، نامزد و پدر نامزد شصتچی نیز که تنها نخ ارتباطی او از ابتدا تا انتهای قصه هستند تنها چند گذر به آنها زده می شود تا یادآوری ضمنی شود، ولی این یادآوری هم به ورطه تکرار نمی افتد و از جایی به بعد حذف می شود. انتخاب روایت فلاش بک هر چند شیوه ای چندان دلچسب نیست ولی در قصه خاص این مجموعه کارکردی مناسب پیدا می کند. به این ترتیب چون قصد مجموعه ایجاد تعلیق درباره گرفتار شدن یا نشدن شصتچی نیست، دادگاه ابتدایی فیلم طراحی شده تا در طول ۱۳ قسمت این تعلیق کاذب نباشد که مخاطب را وادار به پیگیری می کند، بلکه جذابیت نهفته در بطن هر موقعیت با توجه به آگاهی از پایان او را به دنبال کردن مجموعه مرد هزار چهره ترغیب کند.
کارکرد مهم دیگر این شیوه روایت بخصوص در قسمت های ابتدایی، آسیب شناسی نگاه مردمی در جایگاه قضاوت و داوری است. تصویری مخدوش که افراد مختلف در دادگاه ابتدایی از مرد هزار چهره ترسیم می کنند، با آغاز فلاش بک و نشان دادن پیشینه شصتچی و چگونگی افتادن او به دام کلاهبرداری ناخواسته، به تضادی دراماتیک می انجامد. از دل همین تضاد است که نقدی عمیق وارد زیرلایه کار شده و به فراخور درک مخاطب، بسطی ویژه پیدا می کند.
چهار موقعیت اشاره شده که هر کدام وجهی از نگاه طناز سازندگان را متوجه خود کرده، شرایطی پدید می آورد تا فرورفتن آرام آرام شخصیت اصلی در باتلاق انتظاراتی که دیگران از او دارند، با نگاهی همه شمول مورد نقد و آسیب شناسی در زیرلایه کار قرار بگیرد و در سطح و رویه داستان هم طنز خاص کار مخاطب را درگیر کند.
در این میان برای برجسته کردن نقش نیروی انتظامی و نوعی رفع و رجوع اشتباهی که پرسنل کلانتری مرتکب شده اند، حضور مامور نیروی انتظامی برای دستگیری شصتچی هم به عنوان یکی دیگر از شخصیت های محوری در نظر گرفته شده که در موقعیت های شاعر و مافیا !هم او را ردیابی می کند و بیش از هر چیز نوعی برگ عبور گرفتن برای شوخی های تند این موقعیت در شوخی با نیروی انتظامی است که البته راهکاری هوشمندانه است
به این ترتیب دستگیری شصتچی و مهر پایان زدن بر این دور تسلسل که می تواند همچنان ادامه پیدا کند، با انتخاب نویسندگان کار زده شده تا ویترین رنگین و البته هوشمندانه خود را برای ارائه تصویری طنز از اقشاری نمونه وار تکمیل کنند و البته از عواقب انتقادناپذیری این اقشار هم در امان نمانند. مرد هزار چهره از جهت حضور کاراکترهای متعدد و به تبع آن بازیگران حرفه ای مختلف (حتی بیش از شب های برره) در کارنامه مدیری نقطه گذاری خاص کرده و همکاری او را با بازیگران برجسته چون علیرضا خمسه که وجهه ای خاص در حیطه کمدی دارند را برجسته می کند. به خصوص که خمسه در نقش پدرخوانده مافیا (بابایی) بازی غیرقابل انتظار و متفاوت از جنس بازی که از او انتظار داریم ارائه می دهد. وجه مهم دیگر در بازی او الگویی از پیش تعیین شده است که برای بازی در نقش پدرخوانده داشته و او به گونه ای باورنکردنی این الگو از پیش تعیین شده را مال خود می کند.
درباره حضور ویژه دیگر بازیگران حرفه ای که تاکنون با مدیری همکاری نکرده بودند، چون بهاره رهنما و. . . هم می توان تحلیل و بررسی خاص کرد که باز هم وجهی دیگر از مدیری را برجسته می کند و این نکته را که او فقط با گروهی خاص می تواند همکاری کند و به نتیجه ای درخور برسد، کمرنگ می کند. مجموعه تلویزیونی مرد هزار چهره به کارگردانی مهران مدیری نوروز ۸۷ در ۱۳ قسمت هر شب ساعت ۲۳ از شبکه سوم سیما پخش شد.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید