پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

دیدگاههای قرآنی معتزله


دیدگاههای قرآنی معتزله
درنگاه همه فرقه های اسلامی, قرآن ارجمند وگرامی است. هرچند فرقه ها به تناسب واقع نگری ویا جمود اندیشی خود, درچگونگی استفاده از آن ومستند ساختن فکر وعمل خویش به آن, نحله های گوناگونی برگزیده اند.
پیش از این که به تجزیه وتحلیل این نظرگاهها بپردازیم ودر صدد جداسازی درست از نادرست باشیم, اشاره ای به زمینه پیدایش اختلاف ورشد فرقه ها در عالم اسلام, دور از انتظار نخواهد بود.
تاریخ نشان می دهد که هرگاه پیامبری الهی در میان امّتها اعلام موجودیت کرده, در نخستین مراحل, دومانع دربرابر حرکت اصلاحی آنان رخ نموده است. نخست مستکبرانی که حرکت اصلاحی انبیا را مایه نابودی جاه وجلال خود می دیده اند ودیگر مستضعفانی که در نتیجه تلقینات استکباری, پایه های فرهنگ کفر و شرک را نابخردانه بر دوش کشیده وسیره بردگی وانحراف آباء واجداد را, راهی بایسته وتغییر ناپذیر تلقی می کرده اند.
تاریخ حرکت انبیا نشان می دهد که معمولاً قدرتهای استکباری, با همه هشدارها وارشادها, سرانجام تسلیم حق نشده وباتمام توان و تا آخرین نفس با انبیا مبارزه کرده اند, ولی رهبران الهی در بیشتر موارد این توفیق را به دست آورده اند که بخش عظیمی از نیروهای مردمی وانسانهای تحت استضعاف فکری واقتصادی را, به هشیاری وادراک رهنمون شوند.
معمولاً تازمانی که نیروهای مستکبر عرض اندام می کنند, جبهه مؤمنان ونیروهای مردمی به منظور حفظ توان ویکپارچگی خود, همت واحد خویش را مقابله با دشمن قرار داده واز اختلاف وتجزیه قوا پرهیز دارند, اما زمانی که در میدان جامعه, موفق شدند وتوانستند که اهرمهای استکبار را فرو کشند واقتدار زور مداران کفر پیشه را درهم شکنند, اختلاف نظرها ودیدگاهها و پراکندگیهای درونی, شدت یافته وبه بحرانی از درون منتهی گشته است!
سامری, زمانی جامعه بنی اسرائیل را به سجده در برابر گوساله ای وامی دارد که ذهن وفکر بنی اسرائیل, از سوی دشمن مشترک فارغ شده است والبته پدیده سامری, همواره از یک نوع نبوده ونیست.
حرکتهای تفرقه انگیز وتشتت آفرین, گاه از سوی نسلی صورت می گیرد که دوحاکمیت شرک وایمان را شاهد بوده وتربیت در حاکمیت شرک, آثار پیدا وناپیدای خود را بر روح وجان آنان باقی گذاشته است. چنانکه در قرآن به این حقیقت اشاره شده است, آن جا که در بیان احوال بنی اسرائیل نمایانده است که گروهی از آنان, نتوانستند به طور کلی اندیشه حس گرایی وبت پرستی را از فکر وخیال خود دور سازند وبه موسی گفتند:
(لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة) بقره/۲۵۵
به توایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را آشکارا ببینیم!
(قالوا یاموسی اجعل لنا الهاً کما لهم آلهة…) اعراف۱۳۸/
ای موسی برای ما خدایی [از نوع بت ومظاهر مادی] قرار ده, همچنانکه ایشان خدایانی دارند.
زمانی دیگر, علت پیدایش تفرقه ها, سوء استفاده عناصر جامعه از خلأهای موجود وتوانهای فردی خویش بوده است.
در صورتی که عناصر مستکبر, به طور کلی نابود نشده باشند وآثار وبقایای اندیشه ومنش آنان در نسلشان باقی مانده باشد, این طایفه نیز که سودای اقتدار گذشته وموقعیت اجداد خود را در سر می پرورانند, به صورت غیر مستقیم وگاه مستقیم به مبارزه با مؤمنان وجامعه ایمانی می پردازند, ولی این بار نه با جنگ وستیز, بلکه نخست با ایجاد تزلزل وشکاف فکری وعقیدتی میان اهل ایمان.
عوامل دیگری نیز در این میان تأثیر دارد, چونان عوامل بیگانه وفرهنگهای بیرونی سلطه طلب….
اکنون باز می گردیم به تاریخ اسلام.
تقریباً همه عوامل یادشده در تاریخ اسلام, برای پراکنده ساختن قوای ایمانی وشکستن اقتدار دینی مردمان, گام در میدان تجربه گذاشته است.
زمانی که پیامبر اسلام با سرعت شگفت انگیزی, جزیرة العرب را به تسخیر فکر واندیشه وباور الهی خود در آورد وعرصه بر مشرکان وجناحهای عقیدتی مخالف وسلطه جویان زور مدار وتزویرگر, تنگ شد, آنان نیز از رحلت زود هنگام پیامبر خاتم, سوء استفاده های فراوان کردند.
برخی به دروغ ادعای نبوت کردند وبحرانهایی مقطعی ومنطقه ای نیز به وجود آوردند! گروهی دیگر به منظور تصرف پایگاه اقتدار دینی, در تلاش برآمدند تا خود را در مسند حاکمیت قرار دهند ویا دست کم کسی را از خود: (انصار, مهاجر, اوس, خزرج و…) در آن مسند جای دهند, تا در پرتو آن ارتباط, از مزایای بیشتری برخوردار شوند.
داستان سقیفه, گروههایی که در آن شرکت داشتند, سخنانی که از سوی عناصر مختلفِ حاضر در آن محفل اظهار شد, همه وهمه گواه فرصت طلبیهای شدیدی است که نخست در زاویه سیاست رخ داد وسپس دامنه آن به همه ابعاد اعتقادی وعملی امت اسلام کشیده شد.
مجموعه دیگری که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) سعی در شکستن وحدت فکری وعملی امت اسلام داشتند, داعیه داران رهبری اقلیتهای مذهبی:(روحانیان یهودی ومسیحی, احبار ورهبان) بودند که جمع پیروان خود را در معرض آسیب می دیدند.
اینان به دلیل جلوگیری از نفوذ اندیشه اسلامی به داخل محافل مذهبی خویش, تلاش می کردند تا به شیوه های گوناگون, در مبانی فکری واعتقادی امت اسلام خدشه کنند.
گذشته از این که به گواهی منابع رجالی و وجود روایات اسرائیلی, این گروه نقش مزوّرانه تری را نیز به کار گرفتند وآن عبارت بود از وارد ساختن اندیشه وباورهای خاص خویش در مجموعه روایی وحدیثی مسلمانان.
همه این عوامل را که در کنار هم مورد توجه قرار دهیم, آشکار می گردد که پیدایش فرقه ها ورخداد مذاهب فکری گوناگون چگونه صورت گرفته است.
البته نباید از نظر دور داشت که ترجمه متون فلسفی از سایر زبانها به زبان عربی, بی شک موج جدیدی را در افکار محافل علمی مسلمانان در آن عصر به وجود آورد که هم می توانست مثبت باشد وهم منفی.
اگر مسلمانان در رویارویی با این امواج, از ابزار وامکانات وروشهای متقن ومستحکمی برخوردار می بودند, بی شک این رویارویی فرهنگها واندیشه ها, بر استحکام بنیه فکری مسلمانان می افزود, ولی چنانچه در برابر این امواج, مرعوب وبی پشتوانه بودند, همراه هر موج به صخره های شک وتردید کوبیده می شدند.
به هرحال, بخشی از اختلافهای فکری مسلمانان, از این رهگذر پدید آمد. گرچه بخشی از تلاشهای ارزنده کلامی وفلسفی نیز نتیجه همین رویارویی بود.
ما در این نوشته برآنیم تا تفاوت دیدگاههای فرقه های مختلف اسلامی را در زمینه قرآن, بررسی کنیم واز این رهگذر به نکاتی بایسته دست یابیم.
● نکته ای در زمینه راه شناخت عقاید فرق
ییادکرد این نکته ضروری است که پژوهش در زمینه عقاید فرقه ها, کار چندان سهلی نیست. چرا که اگر بخواهیم تنها بااستناد به داوریها ونسبتهای نویسندگان کتابهای (فرق ونحل) بسنده کنیم, کار بسیار دشوار ودور از واقع خواهد بود, زیرا بسیاری از فرقه شناسان ونویسندگان, در این زمینه نتوانسته اند خود را از تعصب و وابستگی به یکی از فرقه ها و دشمنی با دیگر فرق, دور بدارند. از این روی, گاه نسبتهای دروغ وتوهین آمیز وتهمتهای آشکار نیز در نوشته های آنان دیده می شود.
آمیختگی گزارش تاریخی با اظهار عقیده شخصی نویسندگان, کار را برمحققان در این وادی دشوار ساخته است.
گواه ادعای بالا, کتابهایی چون: الفرق بین الفرق نوشته بغدادی والتبصیر نوشته اسفراینی است که هنگام نقل اقوال مخالفان خود, به سخنان وآرای آنان, عنوان:(افتضاح), (ضلالت) و (بدعت) داده اند.
بنابراین, راه صحیح در مسیر این پژوهش, مراجعه به منابع دست اول خود فرقه هاست ودرصورت نبود یا کمبود آن منابع, باهوشیاری ودقت زیاد باید به کتابهای (ملل ونحل) استناد جست واتکا کرد.
معتزله و تفسیر
دوران پیش از پیدایش معتزله را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
۱) عصرصحابه. در این عصر, صحابه در تفسیر آیات قرآن از آیات, روایات پیامبر, اسباب نزول, لغات, عادات وسنتهای عرب سود می بردند. آنان در تفسیر بیشترین اعتماد را به آیات وروایات پیامبر داشتند. در میان آنان, ابن مسعود از تفسیر به رأی سود می گرفت وشاگردان خود را در عراق با این روش تفسیری آشنا می ساخت.
۲) عصر تابعان. در این عصر, افزون بر مصادر ومنابع تفسیری صحابه از سخن صحابی نیز به عنوان یکی از منابع تفسیری یاد می شد. مجاهد وبرخی از شاگردان ابن مسعود, افزون بر این منابع, از تفسیر به رأی نیز استفاده می کردند.
با پایان یافتن عصر صحابه وپیدایش فرقه ها وبخصوص فرقه معتزله, تنشها واختلافات در باره قرآن, تفسیر, شیوه ها ومنابع آن, بالاگرفت وهرفرقه وگروهی بر اساس باورها واندیشه های خود, نظریات ونکاتی در باره قرآن وتفسیر ابراز می داشت که از دیدگاه دیگر فرق, مورد پذیرش نبود.
عبد الجبار معتزلی, عالم ومفسر بزرگ معتزله این نظریه ها را به ترتیب زیر می آورد:
▪ قرآن, معنی ومفهومی ندارد وفقط جهت تلاوت نازل شده است.
▪ قرآن ,مفهوم دارد, ولی دلیلی برای شناخت مفاهیم آن نداریم.
▪ فقط پیامبر از مفاهیم قرآن آگاه است وبایستی در شناخت مفاهیم قرآن از آن حضرت نکته ها را فرا گیریم.
▪ قرآن, دارای مفهوم وتفسیر پذیر است وفقط پیامبر وصحابه وتابعان از عهده تفسیر آن بر می آیند.
▪ قرآن, افزون بر ظاهر, باطنی دارد که برخلاف ظاهر آن است وباطن قرآن را تنها پیامبر(ص) یا امام(ع) می دانند.
▪ در ورای ظاهر قرآن چیز دیگری وجود ندارد, ولی تفسیر وتأویل همان ظاهر مختص به پیامبر(ص) وامام(ع) است.
▪ آیات قرآن بر دو قسم هستند: محکمات ومتشابهات. محکمات قرآن مفهوم دارند, ولی متشابهات قرآن بر معنایی دلالت ندارند.
▪ متشابهات قرآن چونان محکمات دارای مفهوم هستند, ولی فقط پیامبر وائمه(ع) از آن آگاهی دارند.
معتزلیان که این نظریه ها را با باورها وافکار خویش هماهنگ نمی دیدند, به کمک عقل, آیات وروایات به ردّ آنها پرداختند ومدعی گشتند:
(صاحبان این اندیشه ها بر قرآن واسلام ضرباتی وارد ساخته اند که از تمام ضربه ها واشکالات کافران وملحدان بر قرآن سهمگین تر است.)۱
برای نمونه به چگونگی ردّ نظریه اول توسط عبدالجبار معتزلی می پردازیم:
(غرض اصلی از آیات قرآن, فهماندن حقایق به مردم است ودیگر اغراض, مانند تعبد به تلاوت قرآن, فرع برفهماندن وفهمیدن آیات است واگر این غرض در کلامی وجود نداشته باشد, آن کلام لغو و گوینده اش یاوه گو خواهد بود وچون قرآن کلام خداست وخداوند از هرگونه لغوی منزه است, بنابراین آیات قرآن مفهوم دارد.
علاوه, شناخت احکام, از تکالیف است ومنبع این شناخت آیات قرآن و چنانچه ما از شناخت مراد و مفهوم آیات ناتوان باشیم, تکلیف به غیر مقدور (مالایطاق) شده ایم.)۲
● روش تفسیری معتزله
چنانکه گفته شد, هیچ یک از نظریه های فوق, مورد پذیرش معتزله قرار نگرفت. آنان قرآن را دارای مفهوم می دانستند وفهم وتفسیر آن را امکان پذیر می شمردند واعتقاد داشتند که فهم ودرک وتفسیر آیات حتی آیات متشابه, اختصاص به پیامبر, ائمه, صحابه وتابعان ندارد.
بنابراین, می توان نتیجه گرفت که معتزلیان در تفسیرقرآن از دو شیوه سود می برده اند:
۱) تفسیر به مأثور
تفسیر آیات به کمک آیات, روایات پیامبر(ص)ومعصومین(ع) ویاسخن صحابی وتابعی چنانکه اهل سنت می گویند, تفسیر مأثور نامیده می شود.
این شیوه از آغاز فعالیت تفسیری معتزله جزء متد تفسیری آنان بود ودر سخنان, گفت وگو وکتابهای اندکی که از آنان بر جای مانده است, به موارد بسیاری برمی خوریم که از این شیوه در تفسیر آیات سود برده اند. بنابراین, آنانی که معتزله را دشمن آیات وروایات معرفی می کنند وتفاسیر آنان را سراسر باطل جلوه می دهند, تحت تأثیر تعصب وکم رنگ جلوه دادن تفاسیر وخدمات تفسیری معتزله سخن گفته اند.
۲) تفسیر قرآن به قرآن
ییکی از شیوه های تفسیری معتزله, تفسیر قرآن به قرآن است. آنان دراین روش تفسیری از مبیّنات برای تفسیر مجملات, از خاص جهت تفسیر عام, از مقیدات برای تفسیر اطلاقات واز محکمات در تفسیر متشابهات سود می بردند ودرمواری نیز از قراءت در تفسیر آیات بهره می گرفتند.
● تبیین مجملات به مبیّنات
(فتلقّی آدم من ربّه کلمات فتاب علیه انّه هوالتوّاب الرّحیم…) بقره / ۳۷
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت وخداوند توبه او را پذیرفت, چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
دراین آیه واژه (کلمات) مجمل است وروشن نیست چه کلماتی آدم(ع) از خداوند آموخت.
زمخشری مفسر بزرگ معتزله در تفسیر این آیه وتبیین (کلمات) از این آیه شریفه سود می برد:
(ربّنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین) اعراف/ ۲۳
گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم واگر ما را نبخشی وبرمارحم نکنی, از زیانکاران خواهیم بود.
وی سپس می نویسد:
(اگر بگویی آن کلمات چیست؟ می گویم آن کلمات آیه شریفه: (ربّنا ظلمنا انفسنا…) است.۳
ودرآیه شریفه:
(یاایّها الذین آمنوا أوفوا بالعقود أحلّت لکم بهیمة الأنعام الاّ مایتلی علیکم…)
مائده/۱
ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید, چهارپایان برای شما حلال شده است, مگرآنچه برشما خوانده می شود.
جمله (الاّ ما یتلی علیکم) مجمل است وزمخشری در تفسیر آن, از آیه دیگر قرآن که مبیّن است, سود می برد. او می نویسد:
(بهیمه به چهارپایان دریا و خشکی گفته می شود واضافه آن به انعام مثل اضافه خاتم به فضّه است. ومبیّن (الاّ مایتلی علیکم), آیه ذیل است:
(حرّمت علیکم المیتة والدم و لحم الخنزیر وما أهلّ لغیراللّه به والمنخنقة و الموقوذة والمتردّیة والنطیحة وماأکل السبع الاّ ما ذکّیتم و ما ذبح علی النّصب وان تستقسموا بالأزلام…)۴ مائده/۳
● تفسیر عام به خاص
(والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجاً یتربّصن بأنفسهنّ أربعة أشهر و عشراً…)
بقره/ ۲۳۴
وکسانی که ازشما می میرند وهمسرانی باقی می گذارند, باید چهار ماه و ده روز, انتظار بکشند [و عدّه نگه دارند].
این آیه درباره عدّه وفات است وازاین جهت که عدّه وفات زن باردار, درآن بیان نشده است, عام نامیده می شود. بنابراین, بایستی درتفسیر آن ازآیات خاصی که دراین مورد وارد شده است, بهره جست.
ابوالحسین بصری معتزلی در تفسیر آیه فوق می نویسد:
(آیه شریفه : (… واولات الاحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ…) (طلاق/۴); [وعدّه زنان باردار این است که بار خود را برزمین بگذارند…] خاص است و به کمک آن, آیه عده وفات را تخصیص زده, تفسیر می کنیم.)
همو درتفسیر آیه: (ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ …) بقره/ ۲۳۱
بازنان مشرک و بت پرست, تاایمان نیاورده اند ازدواج نکنید…
که به صورت عام از ازدواج با زنان مشرک نهی می کند, ازاین آیه سود برده است:
(والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذین أوتوا الکتاب …)
مائده/ ۵
و نیز زنان پاکدامن از مسلمانان, وزنان پاکدامن از اهل کتاب برشما حلالند…
وی آن گاه می نویسد:
(این آیه شریفه خاص است وازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب را جایز می شمارد بنابراین مخصص (لاتنکحوا المشرکات…) است.)۵
● تفسیر مطلق به وسیله مقید
زمخشری در تفسیرآیه: (حرّمت علیکم المیتة و الدّم…)(مائده/۳ ) لفظ(دم) را که مطلق است وخون داخل بدن مذبوح را نیز شامل است به کمک آیه: (الاّ أن یکون میتة او دماً مسفوحاً) که دلالت برحرمت خون بیرون ریخته از بدن حیوان دارد مقید می کند و می نویسد:
(مراد از خون, خون فصید است; [یعنی خونی که با شکافتن بدن حیوان بیرون کشیده می شود.])۶
دراین گونه موارد که دوآیه یا بیشتر درباره یک حکم (تحریم خوردن خون)وارد شده است, معتزلیان برای رفع تعارض بین دوآیه, مطلق را بر مقید حمل می کنند وبه کمک آن به تفسیرآیه مطلق می پردازند, چنانکه زمخشری(دم) را که مطلق است بر(دم مسفوح) حمل کرده است, ولی در مواردی که دو نص برای دو حکم متفاوت رسیده باشد, آنان حمل مطلق برمقید وتفسیر مطلق به مقید را جایز نمی شمارند; مثلاً در آیه:
(والذین یظاهرون من نسائهم ثمّ یعودون لما قالوا فتحریر رقبة) مجادله/۳
کسانی که همسران خود را ظهار می کنند, سپس از گفته خود باز می گردند باید پس از آمیزش جنسی برده ای را آزاد کنند….
واژه (رقبه) که کفاره ظهار است, مطلق است ودرآیه: (… ومن قتل مؤمناً فتحریر رقبة مؤمنه…) که درباره کفاره قتل است, واژه (رقبه) مقید است به (مؤمنه).
دراین گونه موارد که دوآیه دو حکم متفاوت (کفاره ظهار و کفاره قتل) را بیان می کند, برخی به قرینه کفاره قتل(مسلمان بودن برده) کفاره ظهار را نیز مقید می دانند و می گویند مسلمان بودن برده در کفاره ظهار الزامی است, ولی زمخشری که گویا شرط حمل مطلق بر مقید را وحدت حکم می داند, این گونه تفسیر را نمی پذیرد. او می نویسد:
(در کفاره ظهار, مسلمان بودن برده ضروری نیست, زیرا آیه مطلق است. بنابراین, ظهار کننده همچنانکه می تواند برده مسلمان آزاد کند, می تواند برده کافر آزاد کند.)۷
● تفسیر متشابه به محکم
معتزله بر خلاف عده ای که تفسیر متشابهات را ناممکن می پندارند وبرخی که تفسیر متشابهات را مختص به پیامبر و ائمه می دانند و دیگران را از تفسیر آن عاجز می خوانند, تفسیر متشابه را ممکن ومفسران را درتفسیر آن, توانا معرفی می کنند.
عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(گرچه متشابهات دلالت بر مراد شارع ندارند, ولی به کمک محکمات قرآن می توان به تفسیر آنها پی برد.)۸
زمخشری نیز در تفسیر آیه
(وجوه یومئذ ناضرة. الی ربّها ناظرة) قیامة/ ۲۳-۲۴
درآن روز صورتهایی شاداب و مسرور است وبه پروردگارش می نگرد
که از دیدگاه معتزله, متشابه قلمداد می گردد, ازآیه زیر سودبرده است و متشابه را حمل بر محکم کرده است:
(لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار)
چشمها او را نمی بینند ولی او همه چشمها را می بیند….۹
همچنین درتفسیرآیه:
(واذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها القول…)
اسراء/۱۶
چون بخواهیم قریه ای را هلاک کنیم, خداوندان نعمتش را فرماییم تا در آن جا تبهکاری کنند, آن گاه عذاب بر آنها واجب گردد.
که مخالف عقاید معتزله است و از متشابهات به شمار می آید, از آیه محکم بهره می جوید:
(واذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آبائنا واللّه أمرنا بها قل انّ اللّه لایأمر بالفحشاء أتقولون علی اللّه مالاتعلمون) اعراف/۲۸
چون کار زشتی کنند, گویند: پدران خود را چنین یافته ایم وخدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشتکاری فرمان نمی دهد. چرا چیزهایی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید.)۱۰
● تفسیر قرآن به وسیله قراءتهای گوناگون
ییکی از روشهای معتزله در تفسیر قرآن به قرآن, سودگرفتن از قراءتهای مختلف است; برای نمونه:
در تفسیراین آیه:
(والسّارق والسّارقة فاقطعوا أیدیهما جزاء بما کسبا…) مائده/۳۸
دست مرد دزد وزن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند به عنوان یک مجازات قطع کنید.
زمخشری از قراءت عبداللّه (السارقون والسارقات فاقطعوا ایمانهم), سود می برد و در تفسیر آیه می نویسد:
(مراد از دو دست, دو دست راست [دست راست مرد و دست راست زن سارق] است.) ۱۱
ویا در تفسیر آیه: (وکلّم اللّه موسی تکلیماً) که مطابق قراءت مشهورمبنی بر رفع (اللّه), ظاهری بر خلاف باور معتزله دارد, معتزله از قراءتی در تفسیر آیه سود می برد که درراستای اندیشه های معتزله باشد. زمخشری می نویسد:
(ابراهیم ویحیی بن وثاب(اللّه) را به نصب قراءت کرده اند. بنابراین, موسی(ع) با خداوند سخن می گفته است, نه خداوند با موسی.)۱۲
● تفسیر قرآن به حدیث پیامبر(ص)
ییکی از روشهای مهم تفسیری نزد بیشتر مفسران, تفسیرقرآن با استفاده از روایات تفسیری پیامبراست. این شیوه تفسیری, در تفسیر معتزله نیز به کار رفته است, ولی استفاده آنان از روایات تفسیری پیامبر(ص) محدود است, زیرا معتزله مانند بسیاری از مفسران, روایات تفسیری پیامبر را از جهت سند مخدوش می دانند وگویا همین جهت موجب گردیده که بزرگان اعتزال, ضوابطی را برای خبر صحیح وقابل استدلال وضع کنند. عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(خبرصحیح باید دارای شرایط زیر باشد:
۱) تعداد کسانی که خبر را نقل می کنند به حدّی باشد که احتمال تبانی آنان بر دروغ و تهمت منتفی باشد.
۲) قدر مشترکی که آنان را بر دروغ وتهمت توانا سازد, وجود نداشته باشد.
۳) آنچه از آن خبر می دهند ازمشتبهات نباشد…)
و ی پس ازذکر این شرایط می نویسد:
(تمام این شرایط به یک شرط باز می گردد وآن این که بدانیم کسی که خبر را نقل می کند, قصدش اخبار است و انگیزه دروغ گفتن ندارد.)۱۳
براین اساس, عمروبن عبید خبرهای آحاد را نمی پذیرفت و وقتی حدیثی از پیامبر شنید, گفت:
(اگر این سخن را از اعمش و حتّی پیامبر بشنوم آن را قبول نخواهم داشت.)
معتزله با وجود استفاده محدودی که از روایات می بردند, در جهات مختلفی مثل تخصیص عام, تقیید مطلق, تبیین مجمل, مشکل قرآن, فضیلت سوره ها بهره می جستند.
نمونه: درتفسیر آیه:
(حافظوا علی الصّلوات والصّلوة الوسطی و قوموا للّه قانتین) بقره/ ۲۳۸
درانجام همه نمازها, و نماز وسطی کوشا باشید و از روی خضوع واطاعت برای خدا بپاخیزید.
زمخشری برای روشن ساختن مصداق (صلوة الوسطی) به روایات پیامبر تمسّک می جوید و می نویسد:
(مراد از (صلوة وسطی) نماز عصراست, زیرا پیامبر در جنگ احزاب فرمود:(باز داشتند ما را از نماز وسطی; یعنی نماز عصر…) و چنانکه حفصه می گوید: قراءت پیامبر (والصّلاة الوسطی صلاة العصر) بود.)۱۴
ودر تفسیر آیه شریفه: (للذّکر مثل حظّ الانثیین) که درمورد ارث است و به صورت عام سهم پسر را دو برابر سهم دختر بیان می کند, ابوالحسین بصری معتزلی می نویسد:
(این آیه به دو روایت پیامبر تخصیص می خورد: یکی روایت (لایرث القاتل) ودیگری (ولایتوارث اهل ملتین) . بنابراین, نتیجه می گیریم پسری که پدرش را کشته ویا مرتد گردیده است, از پدرش ارث نمی برد.) ۱۵
بیان اهمیت و فضیلت سوره ها از موارد دیگری است که معتزله از روایات سود برده اند. زمخشری در تفسیر سوره حمد می نویسد:
(از پیامبر نقل شده که آن حضرت به أبیّ ابن کعب فرمود: آیا از سوره ای که مثل آن در تورات و انجیل و قرآن نیامده است, تو را آگاه کنم؟ ابیّ کعب گفت: بلی ای پیامبر خدا, پیامبرفرمود: آن سوره فاتحة الکتاب است…)۱۶
● تفسیر قرآن به روایات اهل بیت(ع)
این منبع در تفاسیر معتزله به صورت محدود مورد استفاده قرار گرفته است.
نمونه: روزی عمروبن عبید به حضور امام باقر(ع) رسید و مفهوم رتق و فتق درآیه شریفه: (اولم یرالّذین کفروا أنّ السّموات والأرض کانتا رتقاً ففتقناهما) را جویا شد. امام (ع) درپاسخ فرمودند:
(آسمان بسته بود و باران نمی بارید و زمین بسته بود و گیاه نمی رویید. پس خداوند آسمان را به باران گشود وزمین را با گیاه شکافت.)
درمورد دیگری, عمرو بن عبید از امام (ع) درباره غضب خداوند درآیه شریفه: (ومن یحلل علیه غضبی فقد هوی) سؤال کرد,امام (ع) فرمود:
(مراد از غضب خداوند, عقاب الهی است….)۱۷
و در مواردی نیز زمخشری از سخنان اهل بیت(ع)در تفسیر آیات سود می برد. برای نمونه او در تفسیر: (اهدنا الصّراط المستقیم)(فاتحة/ ۶) از تفسیر علی(ع)که اهدنا را به مفهوم (ثبّتنا) معنی کرده اند, سود می برد.۱۸
● تفسیر قرآن با سخن صحابه وتابعان
معتزله در تفسیر و تبیین برخی از آیات ازسخنان صحابه وتابعان سود می برند.
نمونه: زمخشری در ذیل آیه شریفه: (ادفع بالتی هی أحسن السیّئة…) (مؤمنون/ ۱۰۱), از سخن ابن عباس ومجاهد وحسن بصری استفاده کرده است. ابن عبّاس می گوید: مراد ازاحسن, (لااله الاّ اللّه) است ومراد از سیّئه, شرک.
مجاهد براین باور است که مراد از احسن, (سلام) است.
و حسن بصری معتقد است:(چشم پوشی کردن) مراد از احسن است.۱۹
واز سعید بن جبیر در ذیل آیه: (فدلّیهما بغرور فلمّا ذاقا الشجرة بدت لهما سوءاتهما…) حکایت شده که لباس آدم و حوا از جنس اظفار بود.۲۰
علاوه بر صحابه و تابعان, معتزله در تفسیر از نظریات مفسرانی چون واصل بن عطاء, عمرو بن عبید, کلبی, قتاده و … بهره جسته اند.● معتزله و تفسیر به رأی
تفسیر قرآن به وسیله باورها وتلاشهای فکر با استفاده از لغت, نحو, صرف, بلاغت, کلام, فقه واصول فقه وبدون توجه به احادیث نبوی و معصومین, تفسیر به رأی نامیده می شود.
این شیوه تفسیری نخستین بار توسط ابن مسعود مورد استفاده قرار گرفت وپس از او برخی تابعان مانند مجاهد, این روش تفسیری را به کاربردند. ولی عده دیگری از مسلمانان تفسیر به رأی را مردود می دانستند و اعتقاد داشتند, تنها پیامبر و امام(ع) وصحابه از شایستگی تفسیر قرآن برخوردارند ودیگران از درک وفهم مراد آیات و تفسیر آن عاجزند وبایستی تفسیر آیات را از پیامبرو ائمه(ع) فراگیرند.
ظهور معتزله در قرن دوم هجری وابراز آراء واندیشه های جدید مانند: توحید, عدل, وعد و وعید, منزلت بین منزلتین وامر به معروف ونهی ازمنکر وسعی دراظهار این که این باورها از قرآن الهام گرفته اند, معتزلیان را برآن داشت که طرفدار تفسیر به رأی شوند واختصاص تفسیر به پیامبر و ائمه وصحابه را نپذیرند.
عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(کلام خداوند دلالت بر مراد او می کند و فهم و درک مراد او اختصاص به شخص خاصی ندارد. بنابراین, هرکس از شرایط تفسیر برخوردار باشد, می تواند قرآن را چنانکه پیامبر وائمه تفسیر می کردند, تفسیر کند.)۲۱
این اندیشه معتزله و استفاده وسیع و گسترده از عنصر عقل در راستای اثبات و دفاع از اندیشه های اعتزالی در تفسیرقرآن, موجب دشمنی فقهاءو محدثان با معتزله گشت تا آن جا که ابویوسف, معتزله را از زنادقه به شمار می آورد و مالک وشافعی شهادت آنان را نمی پذیرفتند وشیبانی فتوا می داد:
(هرکس به معتزلی اقتدا کند, نمازش پذیرفته نیست.)
● جایگاه عقل در تفسیر معتزله
عقل, یکی از منابع مهم در تفسیر معتزله است و اهمیتی که معتزله برای دلیل عقلی قائلند, از دیگر ادله شرعی بیشتر است ودرحقیقت دلیل عقل از دیدگاه معتزلیان حاکم برسایر ادله است وسایر ادله بایستی با توجه به دلیل عقل, معنی و تفسیر شوند.
عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(عقل, کتاب, سنّت و اجماع ادله شرعی هستند وازمیان آنها عقل مقدّم برهمه است, زیرا به کمک عقل, خدا را می شناسیم و پس از شناخت خدا, سایر ادله مثل کتاب, سنّت واجماع معنی پیدا می کند. وگرنه اگر بخواهیم بدون دلیل عقل وبا استفاده از آیات و روایات, خدا و صفات او را بشناسیم, دور لازم می آید, زیرا شناخت خداوند و صفات او متوقف بر آیات و روایات است و حجیت آیات و روایات متوقف بر شناخت خدا.) ۲۲
زمخشری می نویسد:
(در راه دین با پرچم برهان و عقل حرکت کن وبه روایت ازاین و آن قناعت نکن….)۲۳
وی در ذیل آیه: (لقدکان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب…) (یوسف/۱۱۱) می نویسد:
(پس از دلیل عقل, قرآن قانونی است که سنت, اجماع و قیاس به آن مستند است.) ۲۴
این اندیشه, معتزله را ناگزیر ساخت آیات قرآن را از جهت محتوا به سه دسته تقسیم کنند:
۱) آیاتی که عقل قادر بر درک آن نیست, ولی مغایرت با عقل نیز ندارد; مانند نماز, روزه و سایر عبادات.
۲) آیاتی که فقط عقل قادر بر درک آن است; مثل توحید وعدل خداوند, زیرا تا عقل, خدا و صفات او را نشناسد, معانی آیات توحید و عدل را نمی تواند بفهمد.
۳) آیاتی که بدون کمک از عقل نیز قابل شناخت است. هرچند اگر محتوای آن آیات در قرآن هم نیامده بود, عقل می توانست به تنهایی آن حقایق را , مثل قابل رؤیت نبودن خدا بفهمد. ۲۵
معتزله در تفسیر دسته اول از آیات به هیچ روی از عقل استفاده نمی کردند, امّا در دسته دوم, پیش ازتفسیر آیات به دلیل عقلی مراجعه کرده, هرآنچه داوری عقل بود عقیده خود معرفی می کردند و سپس به تفسیر آیات قرآن را با توجه به حکم عقل می پرداختند.
نمونه: آنان پیش از تفسیر آیه:(ولمّا جاء موسی قال ربّ أرنی أنظر إلیک…) که درباره دیدن خدا آمده است, به عقل خویش مراجعه می کردند و چون عقل, قابل رؤیت بودن خداوند را مستلزم جسم بودن او می دانست در حالی که خداوند منزّه از جسم است, معتزله این حکم عقل را عقیده خود اعلام می داشتند و سپس آیه را از این جهت که مخالف حکم عقل است, تأویل می کردند و می گفتند: ازاین رو که درآیه شریفه واژه (نظر) آمده است, معلوم می شود که موسی(ع)اعتقاد به دیدن خدا نداشته واین سخن او در حقیقت نقل سخن کفّار است, زیرا وقتی عمروبن عبید و واصل بن عطاء دیدن خدا را به حکم عقل باور ندارند, چگونه بگوییم شخصیّتی مانند موسی(ع) معتقد به امکان دیدن خدا بود و از خدا می خواست خود را به او بنمایاند. ۲۶
ویا درآیه شریفه: (وکلّم اللّه موسی تکلیماً) که درباره کلام خداست, ابتدا به حکم عقل, سخن گفتن خداوند را به صورت مستقیم, از محالات به شمار می آوردند و سپس با توجه به این عقیده آیه را تأویل می کردند و می گفتند: فاعل درآیه شریفه موسی(ع) است. بنابراین, موسی(ع) با خدا سخن می گفت نه خدا با موسی. ۲۷
ویا در مورد آیه شریفه: (وکذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدوّاً…) که با باورها و اندیشه معتزله ناسازگاری داشت و ازطرفی مخالفان آنها در اثبات مخلوق بودن افعال عباد از آن سود می جستند, بسیاری ازمعتزله تاویلاتی بیان می داشتند.
ابوبکراصمّ معتزلی می گوید:
(خداوند سبب دشمنی کافران با پیامبر نبود بلکه کافران به آن جهت که محمد(ص) برای پیامبری مبعوث شد و فقط او قادر برمعجزه بود, بر وی حسد ورزیدند وهمین حسد, سبب دشمنی آنان با پیامبر شد.)
کعبی مفسر دیگر معتزله می گوید:
(خداوند دشمنی با پیامبر را دردل کافران نیافرید, بلکه به پیامبران دستور داد تا دشمن کافران باشند وآنان را از دشمنی کافران با ایشان آگاه کرد واین عوامل باعث شد کافران دشمن انبیا شوند, زیرا دشمنی همیشه دوطرفی است. ازهمین رو, صحیح است که بگوییم خداوند کافران را دشمن انبیا قرار داد.) ۲۸
ودر مواردی نیز از حکم عقل به صورت غیرمستقیم و درخدمت یک منبع تفسیری دیگر سود می جستند, به این معنا که ابتدا با منابع دیگری به تفسیر آیه می پرداختند و دلیل درستی آن تفسیر را حکم عقل قرار می دادند.
نمونه: برخی به آیه: (ثمّ استوی علی العرش) برای اثبات جسم بودن خدا استدلال کرده اند و می گویند: (استوی) درآیه به معنای انتصاب (راست ایستادن) است. بنابراین, خداوند نیاز به مکان دارد و هرآنچه نیازمند مکان باشد, جسم است.
ولی عبدالجبار معتزلی در تفسیرآیه, (استوی) را به معنای دیگری که در لغت یا شعربه کار رفته است, می گیرد و می نویسد:
(استواء, به معنی استیلاء و اقتدار است, زیرا عقل دلالت بر قدیم بودن خداوند دارد و اگر خداوند را جسم ونیازمند به مکان فرض کنیم, حادث خواهد بود, نه قدیم.) ۲۹
● تخصیص آیه به حکم عقل
تخصیص آیه به حکم عقل از دیگر موارد کاربرد عقل نزد معتزله است.
نمونه: درتفسیر آیه شریفه: (ومن یعص اللّه و رسوله و یتعدّ حدوده یدخله ناراً خالداً فیها…) نساء/۱۴
آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند وازمرزهای او تجاوز نماید, او را در آتشی وارد می کند که جاودانه درآن خواهد ماند.
عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(آیه دلالت می کند که هر مسلمانی که خدا و پیامبرش را نافرمانی کند و از مرزهای او تجاوز کند, برای همیشه در جهنم خواهد ماند مگر این که توبه کند.
اگراشکال شود که درآیه, ذکر توبه نیامده است, بنابراین, چه توبه کند چه نکند, همیشه در جهنّم خواهد بود.
پاسخ می دهیم: اشتراط توبه به حکم عقل است, زیرا خداوند کسی را که برای جبران اشتباه و عصیان خود تلاش می کند, عقاب نمی کند… و آنچه را عقل دلالت بر شرط بودن آن کند, در حکم مخصص متصل است.)۳۰
● کاربرد عقل در شناخت محکم و متشابه و تفسیر آن
از موارد دیگر استفاده معتزله از عقل, شناخت متشابه و تفسیرآن است.
همدانی دراین باره می نویسد:
(آیات متشابه دلالت بر چیزی ندارند, ولی به کمک عقل می توان به مدلول آنها دست یافت.) ۳۱
شیوه معتزله در تفسیر متشابهات بدین گونه است که نخست تمام آیاتی را که دریک موضوع وارد شده, کنار یکدیگر قرار می دهند و از عقل برای شناخت محکم و متشابه آن آیات سود می برند; یعنی آیاتی را که با عقل خویش ناسازگار یابند, متشابه معرفی می کنند وآیاتی را که موافق عقل ببینند, از محکمات به شمار می آورند وپس از مرحله بازشناسی متشابهات از محکمات, متشابه را به کمک عقل تأویل می کنند ودرآخرین مرحله, از محکمات جهت تفسیر متشابهات سود می برند.
نمونه: آیه: (وجوه یومئذ ناضرة الی ربّها ناظرة) ازآن جهت که ظاهرش با دلیل عقل ناسازگار است, از دیدگاه معتزله متشابه به شمار می آید وچون از متشابهات است, باید تأویل گردد. زمخشری می نویسد:
(تقدیم مفعول (ربّ) درآیه شریفه دلالت بر اختصاص دارد, چنانکه درآیات(والیه ترجعون) و (علیه توکلّت و الیه انیب) و… پیش بودن مفعول دلالت بر حصردارد. بنابراین, واجب است ماده (نظر) در آیه را به معنای توقع و امید معنی کنیم تا با اختصاصی که از تقدیم مفعول فهمیده می شود, سازگاری داشته باشد.)۳۲
وپس از تأویل آیه, آن را به آیه: (لاتدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار) (انعام/ ۱۰۳) که مطابق بادلیل عقل است و محکم نامیده می شود, تفسیر می کنند.
قفّال مفسر بزرگ معتزله, در مورد آیه شریفه: (الرحمن علی العرش استوی)(طه/۴۹) که به جهت ناسازگاری با عقل و باور معتزله, متشابه نامیده می شود, می نویسد:
(مقصود ازاین سخن و مانند آن, تصویر عظمت خداوند است. بیان مطلب:
خطاب خداوند به بندگان در تعریف ذات وصفات خویش به چیزهایی بود که آنها دربرخورد با پادشاهان و بزرگان به آن خو گرفته بودند و به همین جهت, کعبه را بیت خویش قرار داد تا مردم گرد آن طواف کنند, چنانکه اطراف کاخهای پادشاهان طواف می کنند و دستور داد خانه اش را زیارت کنند, چنانکه خانه پادشاهان را زیارت می کردند وحجرالاسود را دست خویش در زمین قرار داد تا مردم دست او را ببوسند, چنانکه دست پادشاهان را می بوسند.
وازهمین گونه است آنچه درمحاسبه اعمال عباد در قیامت آمده است; مثل حضور ملائکه, انبیا, شهدا و قراردادن ترازو وکتاب واعمال و… وبه همین جهت است که خداوند برای خویش عرشی قرار داده است: (الرحمن علی العرش استوی…) ۳۳
● لغت در تفسیر معتزله
ییکی دیگر از منابع مهم تأویلات معتزله, لغت است. آنان برخی از الفاظ را که مفهومی مخالف باورها و اندیشه هایشان دارد, به معنی دیگری که در شعر آمده است, می گیرند.
برای مثال, ظاهرآیه: (وکذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدوّاً من المجرمین) با اعتقاد معتزله به وجوب رعایت صلاح و اصلح برخدا, در تضاد است. به همین جهت, ابوعلی جبّائی, مفسر بزرگ معتزله, سعی دارد آیه را با عقاید معتزله هماهنگ کند. او می گوید:
(جعل,درآیه شریفه به معنی (تبیین) است, چنانکه دراین بیت شعر نیز به همین معنی آمده است:
جعلنا لهم نهج الطریق فاصبحوا علی ثبت من أمرهم حین یمّموا
بنابراین, معنای آیه چنین می شود:
خداوند دشمنان انبیا را به آنان شناساند تا این که از آنان دوری گزینند.) ۳۴
نمونه دیگر: برخی به آیه:(وللّه ما فی السّموات وما فی الأرض وکان اللّه بکلّ شئ محیطاً) برای جسم بودن خدا واثبات این که افعال عباد مخلوق خداست, استدلال کرده اند و چون این عقیده مخالف عقیده معتزله می نماید, عبدالجبار معتزلی می نویسد:
(لغوی وقتی این گونه سخن بگوید, مرادش جمادات است. بنابراین, آیه دلالت بر مخلوق بودن افعال عباد ندارد, زیرا تمام عبادت کنندگان صاحب شعور و درک هستند.) ۳۵
● اسباب نزول در تفاسیر معتزله
ییکی از منابع و مآخذ مهم در تفسیر به رأی, اسباب نزول است. این منبع در تفسیر معتزله کم وبیش مورد استفاده قرار گرفته است.
نمونه: زمخشری مفسر معتزلی در تفسیرآیه: (یاایّهاالذین آمنوا لاتقولوا راعنا) از سبب نزول سود می برد و می نویسد:
(وقتی پیامبرمسلمانان را با یک مطلب علمی آشنا می ساخت,آنان می گفتند: (راعنا); یعنی ای پیامبر به ما فرصت ومهلت ده تا آن مطلب علمی را درک کنیم واز طرفی یهودیان که در دشنام پیامبر از کلمه(راعینا) استفاده می کردند, وقتی از استعمال (راعنا) توسط مسلمانان آگاه شدند, آنان نیز از این کلمه به منظور دشنام پیامبر(ص)استفاده کردند و به همین جهت, خداوند به مسلمانان دستور می دهد از کلمه (انظرنا) به جای (راعنا) استفاده نمایند.)۳۶
● امتیازات تفسیر معتزله
۱) معتزلیان از نخستین نویسندگان تفسیر علمی بودند و کتاب (التفسیر عن الحسن) تألیف عمرو بن عبید معتزلی نخستین تألیف آنان در این زمینه است.
۲) تفسیر معتزله علمی بود و قرآن را از جوانب گوناگون مورد بحث قرار می داد. پیش از آن, تفسیر منحصربه روایات و سخنان صحابه بود, ولی با پیدایش معتزله تفسیر از صورت کاملاً نقلی خارج شد و معتزله در تفسیر, افزون بر نقل, بر عقل نیز تکیه داشتند. افزون بر این, هرروایت تفسیری و سخن صحابی را نخست با ملاکها و معیارهایی مورد سنجش قرار می دادند وتنها در صورتی که روایت و سخن صحابی باآن معیارها سازگاری داشت, ازآنها در تفسیر آیات سود می بردند.
۳) تفاسیر معتزله پاسخ کوبنده ای به اشکالها وایرادهای کافران بر قرآن و اسلام بود. کافران که درصدد اشکال تراشی بودند و گاه ناسازگاری آیات را مطرح می کردند ویا مخالفت آیات بادلیل عقل را دلیلی برالهی نبودن قرآن می دانستند و… وقتی با پاسخ منطقی معتزله که بیشتر در تفاسیر آنان و به شکل (ان قلت وقلت) صورت می پذیرفت روبه روگشتند, دریافتند که اشکالات آنها بی پاسخ نخواهد ماند و نمی توانند ازاین راه در ایمان مسلمانان خلل وارد سازند.
● کاستیهای تفسیرمعتزله
درکنار امتیازهای تفسیری معتزله و خدمات فراوانی که به اسلام و قرآن داشتند, کاستیهایی نیز در تفسیر آنان به چشم می آید که مهم ترین واساسی ترین آنها عنایت شدید و نامحدود وبی ضابطه ایشان به عقل است.
معتزله که دراوائل قرن دوم هجری با عقاید و افکاری جدید و درعین حال مخالف با دیگر فرق اسلامی, پا به عرصه گذاشته بودند و توحید, عدل, وعد ووعید, منزلت بین المنزلتین وامر به معروف ونهی ازمنکر را از اصول خویش به شمار می آوردند, وقتی با مخالفت اهل حدیث و فقها روبه رو گشتند, به ناچار برای اثبات اصول وباورهای خود که با ظاهر برخی ازآیات نیز ناسازگاری داشت, از عقل در تفسیر آیات سودجستند.
آنان درمباحث کلامی, ابتدا به عقل خویش رجوع می کردند و حکم عقل را قطعی می پنداشتند و براساس آن, آیات را تفسیر و تأویل می کردند وچون ظاهر برخی از آیات برخلاف عقاید ایشان بود, آیات را به معنایی که برخلاف معنی حقیقی آن بود حمل می کردند, غافل از این که برخی از مفاهیم وباورهای قرآنی; مانند حساب, میزان, شفاعت انبیا, معراج پیامبر و… ازحیطه درک و فهم عقل خارج است ودخالت عقل دراین گونه امور آنان را ناگزیر خواهد ساخت تا از ظاهر آیاتی که درباره حساب در قیامت, میزان در قیامت, مناظرات دوزخیان وبهشتیان, شفاعت انبیا, معراج پیامبر و بسیاری از احوال آخرت است, دست بردارند وآنها را برمعنایی که خلاف ظاهر است, حمل کنند.
در مواردی نیز معتزله از عقل در اثبات امری سود می بردند, بدون توجه به این که ممکن است آنچه عقلی می پندارند توهّمی بیش نباشد.
نمونه: ابوعلی جبّائی و بلخی, دوتن از مفسران صاحب نام معتزله, در تفسیر آیه: (الذی جعل لکم الأرض فراشاً والسّماء بناء) می کوشند تا به کمک عقل, مسطّح بودن زمین را به اثبات برسانند. آنان می گویند:
(عقل بر مسطح بودن زمین دلالت دارد, زیرا در زمین آب وجود دارد وآب در سطح کروی قرار نمی گیرد.)
وشیخ طوسی مفسر بزرگ شیعه پاسخ می دهد:
(این دلیل عقلی دلالت برمسطح بودن زمین ندارد, زیرا معتقدان به کروی بودن زمین, تمام زمین را کروی می دانند, نه برخی از قسمتهای آن را.) ۳۷
حال دراین گونه موارد, اگر آیه ای در قرآن دلالت بر کروی بودن زمین داشت, مسلماً معتزله با دلیل عقل آن را تأویل می کردند ودست از ظاهرش برمی داشتند.
اشتباه معتزله در تفسیر روایات تفسیری نیز تکرار شده است, زیرا آنان روایات تفسیری را به این جهت که مخالف عقاید وباورهای خویش می دیدند, مردود به شمار می آوردند, بدون توجه به این که عقاید باید ازآیات و روایات نشأت گرفته باشد, نه این که آیات و روایات برابر با باورهایی باشد که از عقل سرچشمه می گیرد; مثلاً درآیه شریفه: (الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم…)(انعام/۸۲), ظلم در روایت پیامبر(ص)به شرک تفسیر شده است, ولی جبائی, بلخی و زمخشری تفسیر ظلم را به شرک به آن جهت که با عقیده معتزله بر وجوب وعید گناهکاران در تضاد است, نمی پذیرند وظلم را به گناه تفسیر می کنند.۳۸
دومین اشکال و کاستی در تفسیر معتزله آن بود که از تفاسیر ائمه (ع)به صورت بسیار محدود, آن هم در ردیف سخنان دیگر صحابه سود می بردند وهمین امر, سبب شد تا فروغ قرآن و عالمتابی آن کتاب الهی نزد بسیاری از معتزله کاستی پذیرد و چون در اثبات اندیشه ها وباورهای خود نیاز به قرآن داشتند وازطرفی به عترت که عدل قرآن است, بی توجه, یاکم توجه بودند, ناچار گشتند به گونه ای افراطی و نادرست از عقل درتفسیر آیات سود برند و از تمام یا بیشتر ظواهر قرآن دست بردارند.
سومین اشکال تفسیر معتزله, پرداختن به مسائل ومباحث بی ارتباط یا کم ارتباط با تفسیر بود وهمین امرباعث گردیده برخی از تفاسیر آنان به ششصد جلد برسد وبرخی از مفسران آنان, سی سال تفسیر بگویند واز عهده اتمام آن برنیایند.
حسین محمدی
۱. قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۴۵-۳۴۶.
۲.همو, شرح الاصول الخمسه, ۶۰۳.
۳. زمخشری, محمود بن عمر, الکشاف, (قم, رضی),۱/۱۲۸.
۴. همان, ۱/۶۰۱.
۵. بصری, ابوالحسین, المعتمد, (بیروت, دارالکتب العلمیة), ۱/۲۵۵.
۶. زمخشری, الکشاف,۱/۶۰۳.
۷. همان,۴/۴۸۸.
۸.قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۰.
۹. زمخشری, الکشاف,۱/۳۳۸.
۱۰. همان, ۲/۶۵۴.
۱۱. همان, ۱/۶۳۱-۲۳۲.
۱۲. همان, ۱/۵۹۱.
۱۳. همان , ۱۶/۱۰.
۱۴. زمخشری, الکشاف, ۱/۲۸۷.
۱۵. بصری,ابوالحسین, المعتمد,۱/۲۵۵.
۱۶. زمخشری, الکشاف, ۱۸/۱۹.
۱۷. طبرسی,الاحتجاج, (بیروت, مؤسسه اعلمی), ۲/۳۲۶.
۱۸. زمخشری, الکشاف, ۱/۱۵.
۱۹. همان, ۳/۲۰۳.
۲۰. همان, ۳/۳۸۸.
۲۱.قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۹.
۲۲. همو, شرح الاصول الخمسه, ۸۸; قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۱.
۲۳. زمخشری, اطواق الذهب فی المواعظ والخطب, مقاله ۳۷.
۲۴. همو, الکشاف, ۲/۵۱۱.
۲۵.قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, مقدمه.
۲۶. زمخشری, الکشاف, ۲/۱۵۴.
۲۷. همان, ۱/۵۹۱.
۲۸. فخررازی, محمد بن عمر, التفسیرالکبیر, (بیروت, داراحیاء التراث العربی), ۱۳/۱۵۳.
۲۹.قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۳۵۱.
۳۰. همان, ۱/۱۷۹.
۳۱. قاضی عبدالجبار, المغنی, ۱۶/۳۶۰.
۳۲. زمخشری, الکشاف, ۴/۶۶۲.
۳۳. فخررازی, التفسیرالکبیر, ۷/۱۳.
۳۴. فخررازی, التفسیرالکبیر, ۶/۴۷۱.
۳۵. قاضی عبدالجبار, متشابه القرآن, ۱/۲۰۵.
۳۶. زمخشری, الکشاف, ۱/۱۷۴.
۳۷. شیخ طوسی, محمد بن الحسن, التبیان فی تفسیرالقرآن, (قم, دفتر تبلیغات اسلامی), ۱/۱۰۲.
۳۸. زمخشری, الکشاف, ۲/۴۳; طبرسی, مجمع البیان, ۳-۴/۵۰۶.
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید