پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


آرامش قبل از توفان


آرامش قبل از توفان
تنهاست... فهمیده نمی شود... دیدن او برای اطرافیانش سخت است... احساس بیهودگی می کند... خود بودن از او دریغ شده است... و بی شمار گزاره هایی که می توان در مورد قهرمان تازه رضا میرکریمی نوشت. قهرمانی که هیچ شباهتی به شمایل تثبیت شده یک قهرمان ندارد، ولی همین که می تواند این بی رحمی های روزمره را تاب بیاورد، دم نزند و زندگی کند پس می تواند نوعی قهرمان- اما ایرانی- لقب بگیرد.
«به همین سادگی» روایت ناب، زیرکانه، ساده و آشنا برای همه ما است؛ قصه انسان هایی که در اطراف ما همه جا هستند ولی به سختی دیده می شوند، گویی هیچ جا نیستند، زنانی که در زندگی سنتی ایرانی پایه و ستون شکل گیری هر نوع موفقیت بوده ولی خود هیچ سهم قابل اشاره و تکیه یی از این موفقیت به وجود آمده ندارند. آنها به خاطر آنچه از سنت کهن به ارث برده اند احساس می کنند تنها سهم شان از زندگی همین شرایط فعلی است. در هر شرایطی باید برای اطرافیان خود پلی به سوی پیروزی و موفقیت باشند و تنها اجازه دارند به احساسی درونی از رضایت و آرامش بسنده کنند. در قاموس سنت دیرپا دیده شدن و ابراز از سوی این نیمه های پنهان گناهی نابخشوده و غیرقابل گذشت است.
زنان دنیای سنت در چرخه یی زیبا، لذت بخش و مقاوم از تکرار به ظاهر متعالی حضور دارند که در نوع خود بسیار سرگرم کننده و ارزشمند است. ولی این چرخه دیرین و پایدار اگر دچار تردید و شک شود به راحتی ترک برداشته و آماده ویرانی می شود. میراث کهن اگرچه سخت است و دشوار ولی به یاری تردید می توان به آن ضربه زد و تولد زندگی دوباره یی را از ویرانه های آن نوید داد، «طاهره» نیز نقطه آغاز این تردیدها و نوید زندگی دیگری است.
فیلم از لحظه آغاز سعی می کند با نمایی خاص و معرف روحیه قهرمانش شروع شود؛ زنی که رو به افقی دوردست در تفکری عمیق غوطه ور است و از دنیای فعلی خود به راحتی جدا مانده تا حدی که فقط با تلنگر زن همسایه از عالم رویای خویش جدا می شود و به زمین خسته و ملال آور بازمی گردد. «زن» از همان ابتدا فردی جدای از روابط معمول معرفی می شود و در اصل این تلنگر- یا دعوت- زن همسایه است- که می تواند نمادی از تمام زنان عادت کرده به چرخه کهن باشد- که او را به جمع خویش دعوت کرده و شریک روزهای تکراری خودشان می گرداند.زن قصه وقتی شعر می نویسد به دوست قدیمی خود سری می زند و با نوعی حسرت و آرزو به او نگاه می کند- گویی سراغ یک رویا رفته است- وقتی می خواهد شریک نزدیک دنیای کودکان خود باشد ولی به فاصله عمیق و برزخی خود با آنها پی می برد، وقتی نسبت به لحن صدای منشی شرکت شوهر خود حسادت کرده و فکر می کند اتفاق خاصی افتاده، وقتی حتی نزدیک ترین فرد زندگی او هیچ چیز را به خاطر نمی آورد و متوجه آرایش ساده و منتظرانه زن خود نمی شود «طاهره» می فهمد او مدت ها است در زمان گم شده و دیده نمی شود. در اصل او مثل یهودای سرگردانی است که تنها وظیفه دارد کمک و یاور مجموعه یی با نام «خانواده» باشد؛ «خانواده یی» که حتی اجازه ندارد به اتاق خواب دختر خود برود و شریک لحظه های تنهایی او باشد. او فاصله ها را می بیند و می فهمد اما مجبور به گذشت است. او وقتی به عاشقانه های دختر و دوستانش خیره می شود می خندد و امید دارد فرزندش هیچ گاه مثل او قربانی این میراث کهن نشود.«به همین سادگی» فضایی منتظر، مردد و در عین حال آرام را به مخاطب القا می کند و همه چیزش بوی آرامش قبل از توفان می دهد. به جز بچه ها که در دنیای کودکانه خویش غرق هستند سایرین دنیایی نگران و خسته را نمایش می دهند. از آن مادری که در روز عروسی دختر خود نگران است، پدری که از فرط خستگی- یا بی خیالی نمی شود گفت- به خواب رفته، طاهره یی که در تردید ماندن یا رفتن مستاصل و آشفته است، همسری که تمام زندگی او کار و تبدیل شدن به یک ماشین درآمد است و حتی چند انسانی که در همان چند پلان حضور خود همین نگرانی پهلو زده به آشفتگی را نشان می دهند، همه و همه دنیایی عجیب ولی آشنا را روایت می کنند و اینکه اینجا... است. «به همین سادگی» تاثیرگذاری خاص خود را دارد، حرکتی بر لبه تیغ که «میرکریمی» تا حد زیادی موفق از آن بیرون آمده است. این تجربه کارگردان «خیلی دور، خیلی نزدیک» بسیار شبیه به تجربه ماندنی و خاطره انگیز ناصر تقوایی در «کاغذ بی خط» است. هر دو روایت تنهایی های یک زن را انتخاب کرده اند ولی جنس روایت و محتوایی که «تقوایی» برای اثر خود انتخاب کرده تفاوت های قابل توجهی با «میرکریمی» دارد.
قهرمان «میرکریمی» زنی است که نسبت به مناسبات موجود و روزمره یی که او را از خود دریغ کرده شک کرده و سعی دارد به یاری این تردید بپرد، ولی زنی که در «کاغذ بی خط» حضور داشت تا حدی تثبیت شده تر رفتار می کرد. او به کلاس فیلمنامه نویسی می رفت و این در اصل ابزار و بهانه یی برای اثبات و جست وجو در دنیای اطرافش بود. زنی که در اثر تقوایی حضور داشت تا حدی مدرن و فضای زندگی او با طراحی امروزی و شیک ارائه شده بود، همسرش نسبت به مرد اثر «میرکریمی» حضوری فعال و قابل لمس تر داشت. او حتی اتاق خانه خود را به نحوی طراحی کرده بود که مخاطب شائبه انجام بعضی کارهای حرفه یی توسط مرد در منزل را می داد، ولی مرد «به همین سادگی» حضوری به شدت نمادین دارد که تنها می تواند یکی از دلایل جدی دیده نشدن و تردید زن فیلم- نسبت به آنچه هست- باشد. قهرمان «میرکریمی» به شعر پناه می برد که بیشتر بهانه یی برای فریاد و دیده شدن است تا جست وجو و حرکت،«طاهره» زنی است که ریشه در سنت دارد ولی هوای دنیای تازه او را دگرگون و مردد کرده است، فرزندانش نشانه هایی از دنیای تازه یی هستند که نه او آنها را درک می کند و نه آنها تمایلی به بودن در کنار او دارند. همین تردیدها است که تنها با یک صدا تصمیم به رفتن می گیرد و باز تنها با یک صدا است که تصمیم به ماندن می گیرد. آری تردیدی نیست. این قهرمان خسته به زودی کاری می کند و روزی به ندای درون خود جواب داده و راه رفتن به سوی خویش را از نو جست وجو می کند و بازمی یابد و آن روز لحظه یی است که او آرام و مطمئن به ساختن خانه یی که در آن دیده می شود می پردازد.
سعید مجتهدزاده
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید