پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


رویایم بازی در یک فیلم همراه همسر و دخترم است


رویایم بازی در یک فیلم همراه همسر و دخترم است
بازی مرد در نقش زن جسارت می‌خواهد؟ اگر یک نقش درست و حسابی باشد گمان نکنم به جسارتی بیش از جسارت بازی در نقش معتادها یا سیاست‌مدارهای برجسته نیازی باشد. حرفه من همیشه با جسارت همراه بوده است. بگذار این طور بگویم؛ بازی مرد در نقش زن، اگر به کارهای جسورانه عادت نداشته باشی، بله، جسارت می‌خواهد. خیلی جسارت می‌خواهد....
ولی من مردان جسوری را سراغ دارم که سرشان هم برود حاضر نمی‌شوند حتی لحظه‌ای لباس زنانه به تن کنند و جلوی دوربین قرار بگیرند. به گمانم شما . . .
من چی؟ خیلی اعتماد به نفس دارم؟ بله، دارم. در مقام هنرپیشه، همیشه اعتماد به نفس داشته‌ام.
این اعتماد به نفس از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
از پدر و مادرم، از خانواده‌ام، از مردم. آنها هر نقشی را که بازی می‌کنم، می‌پسندند. از هر کاری که می‌کنم، استقبال می‌کنند.
واقعا هم همین طور است که می‌گویید. مردم تمام نقش‌هایی را که بازی کرده‌اید دوست دارند.
گفتم که؛ انگار یک توافقنامه ناگفته و نانوشته‌ بین من و مردم وجود دارد. من خیلی بیشتر از همکارانی که با من در یک پروژه کار می‌کنند به ذوق مخاطب اعتماد می‌کنم. خیلی پیش آمده که به کارگردان، تهیه‌کننده یا هنرپیشه مقابلم گفته‌ام: «به من اعتماد کن. اینکه من می‌گویم از آنچه تو می‌گویی بهتر جواب می‌دهد.» به زبان بی‌زبانی یعنی اینکه: «حس مشترک من و مخاطبم را خراب نکنید، لطفا!» هر چه نباشد من ۳۲ سال است توی این کارم. تازه پیش از آنکه به سینما بیایم ۱۰ سال هم تئاتر کار کرده‌ام. می‌دانم که توانایی‌های خاص خودم چگونه روی مخاطب تاثیر می‌گذارد.
▪ خودتان هم در شکل‌گیری هرچه بهتر نقش «ادنا» کمکی کرده‌اید؟
ـ معلوم است که کمک کردم. در ذره ذره شکل‌گیری شخصیتش حضور داشتم. می‌خواستم شبیه سوفیا لورن‌ای بشود که ۱۰۰ کیلو اضافه وزن دارد. نمی‌خواستم زیاد هم شبیه مادربزرگ‌ها به نظر برسد. می‌خواستم بامزه و پرتحرک باشد.
▪ هر روز چه‌قدر وقت صرف درآمدن به قالب «ادنا» می‌کردید؟
ـ ۵ ساعت. لباس و گریم و غیره، روزی ۵ ساعت طول می‌کشید.
▪ هم‌بازی‌تان «کریستوفر والکن» است. او خیلی...
ـ سرزنده و بانشاط است. اصلا پیشنهاد خودم بود که او نقش شوهرم را بازی کند. او هنرپیشه بسیار بزرگی است.
▪ رفتارتان در نقش «ادنا»، از حرکات دست گرفته تا خندیدن‌تان، کاملا و به شکل باورپذیری زنانه است. چطور این کار را کردید؟
ـ بچه که بودم مادرم را زیاد تماشا می‌کردم...
▪ در بین هنرپیشه‌ها و نقش‌های مشابه، الگوی خاص دیگری هم در نظر داشتید؟ برای مثال بازی داستین هافمن در فیلم توتسی یا رابین ویلیامز در فیلم خانم دات‌فایر؟
ـ نه، نه، نه. ابدا. من بایست الگوهایم را از میان نمونه‌های تئاتر موزیکال و حتما از میان زنان انتخاب می‌کردم.
▪ آیا هرگز همسرتان، کلی، سر صحنه این فیلم آمده؟
ـ با علاقه تمام. هر بار هم که مرا در قالب ادنا می‌دید اشکش در می‌‌آمد.
▪ اشک شادی یا غم؟
ـ شادی دیگر! یعنی تحت تاثیر قرار می‌گرفت. تحت تاثیر بازی من و البته شخصیت ادنا. ادنا شخصیت بسیار تاثیرگذاری دارد.
▪ بچه‌هایتان چطور؟
ـ الا که خیلی خوشش می‌آمد. البته وقتی گریم و لباسم کامل می‌شد. از دیدن من در حین گریم یا در حالی که لباس‌ها را نصفه نیمه به تن داشتم بدش می‌آمد.
▪ از الا بیشتر بگویید.
ـ او شخصیت یک زن ۳۰ ساله را دارد. چند روز پیش بود که از من پرسید: «بابا، کتاب مورد علاقه‌ات چیست؟» من گفتم: «وقتی بچه بودم از کتاب کشتن مرغ مقلد خوشم می‌آمد.» برگشت گفت: «نه، من الان را می‌گویم، نه آن وقتی را که بچه بودی.» من مکث کردم و دنبال جواب می‌گشتم که خودش گفت: «آهان، می‌دانم. تو آنقدر گرفتاری که فرصت مطالعه نداری.» مثل این بود که می‌خواهد بگوید گیرت انداختم. تو اهل مطالعه نیستی. الا قرار است امسال در یک فیلم کمدی با من و مادرش هم‌بازی شود. واقعا این‌کاره است. اسم فیلم «سگ‌های پیر» است که علاوه بر من و کلی، رابین ویلیامز هم در آن بازی می‌کند.
▪ پسرتان، جت، چطور؟
ـ او هم مثل الا عاشق فیلم و سینما است. شنا و دوچرخه‌سواری و کوه‌نوردی را هم خیلی دوست دارد.
▪ اگر آمار و استاندارد هالیوود را در نظر بگیریم، باید بگویم ازدواج شما و کلی خیلی دوام داشته است. رازش چیست؟
ـ ازدواج ما امسال ۱۶ ساله می‌شود. ما در تمام این ۱۶ سال روی رابطه‌مان کار کرده‌ایم. ‌همدیگر را نسبت به تغییرات و خواسته‌هایمان به‌روز نگه‌ داشته‌ایم.
▪ به‌روز نگه داشته‌اید؟
ـ خب، ممکن است در زندگی آدم اتفاقی بیفتد و به دنبال آن شما خواسته‌های متفاوتی از نزدیکان خود داشته باشید. بیشتر مردم حواس‌شان نیست که رابطه را باید خلق کرد، باید شکل داد. آن اشتیاق و شور سال‌های نخست به تدریج فروکش می‌کند و آن موقع وقتش است که شما خودتان رابطه را ایجاد کنید، به آن شکل بدهید. در غیر این صورت رابطه از دست می‌رود.
▪ جایی گفته بودید یکی از آن چیزهایی که رابطه شما را پایدار نگه داشته این واقعیت است که دیگر نمی‌خواهید تنها و مجرد باشید.
ـ بله همین طور است. به هیچ عنوان دوست ندارم که مجرد باشم.
▪ شنیده‌ام که قصد دارید به زودی بچه‌دار شوید.
ـ احتمالا همین امسال و بعد از اتمام فیلم «سگ‌های پیر». من و کلی از این‌که همیشه بچه‌ای کنارمان باشد استقبال می‌کنیم. خیلی برای‌مان جالب‌تر است که برای بچه وقت بگذاریم تا اینکه بخواهیم وقت بیشتری را صرف خودمان بکنیم. بچه‌ داشتن چیزی نیست که همه عمر میسر شود. بچه مثل صاعقه است. فقط در همان یک لحظه خاص که اتفاق می‌افتد، می‌شود آن را تجربه کرد. به علاوه، من از اینکه همیشه نوزادی کنارم باشم خیلی خوشحال می‌شوم.
▪حتی اگر شما را نصف شب از خواب شیرین بیدار کنند؟
ـ بله، بله. جت که بچه بود، وقتی که گریه می‌کرد من و کلی با هم مسابقه می‌گذاشتیم که ببینیم کدام زودتر به تخت او می‌رسیم.
▪ شما از ۲۰ سالگی تا همین امروز بسیار مشهور و سرشناس بوده‌اید. آیا این شهرت نوعی چالش برایتان به همراه داشته؟
ـ من برای شهرت آفریده شده‌ام. البته مبادا از این حرف این‌طور برداشت شود که من آدم پرافاده و خودخواهی هستم. نه، اصلا. از اینکه زندگی بی‌حاشیه و دور از چشم دیگران داشته باشم اصلا نگران نیستم. ذاتم این‌طور است که در شهرت گم نمی‌شوم.
▪ در این حرفه حسرتی هم خورده‌اید؟
ـ نه، حاضر نیستم جایم را با هیچ‌کس دیگری عوض کنم. فقط حسرت یکی‌دو تا از نقش‌های «تام هنکس» را می‌خورم- یکی نقشی که در فیلم «آپولو ۱۳» بازی کرد و دیگری نقشش در فیلم «فارست گامپ». ولی جز این دو مورد، در بقیه موارد، هیچ حسرتی در کار نبوده است. من ۴۵ فیلم بازی کرده‌ام که حداقل ۳۰ تای آنها مشهور است.
۴۵▪ فیلم در طی ۳۰ سال. چه پرکار!
ـ ای‌کاش واقعا این طور بود. «جیمی کاگنی» در ۸۰ فیلم بازی کرد. البته نکته مهم در کارنامه من این است که حداقل ۳۰ تا از فیلم‌هایم به نوعی، اسطوره‌ای تلقی می‌شود.
▪ تجربه۵۰ سالگی، تجربه سختی بود؟
ـ کمی. من ذاتا خوش‌بینم. یک خوش‌بین ابدی. اما یک‌سال تمام نشستم و هی تابستان‌ها و عید‌های سال نو را شمردم و به یاد آوردم. از خودم مرتب می‌پرسیدم چندتای دیگر از آنها را می‌توانم سالم باشم و دوباره تجربه کنم. در حالی که تا قبل از آن، هرگز چنین سوالاتی را از خودم نکرده بودم. بعدش به خودم گفتم: «بیخود داری وقتت را هدر می‌دهی. تا حالا هم بیشتر از خیلی‌های دیگر عمر کرده‌ای و از این به بعد هم هر چه عمر کنی، غنیمت است. تو داری وقتت را برای چیزی هدر می‌دهی که دست تو نیست.» این‌طوری بود که با مساله کنار آمدم. به علاوه، سعی کردم نمونه‌های امیدوار‌کننده‌ای را از آدم‌های پیر در ذهنم مجسم کنم نه نمونه‌های مایوس‌کننده را.
▪ مثلا؟
ـ «شان کانری». من دوست دارم در ۷۶سالگی شبیه او باشم. یا مثلا «کلینت ایستوود». دوست دارم در ۷۷ سالگی مانند او باشم.
کار نکرده‌ای هست که دوست داشته باشید در زندگی شخصی یا حرفه‌ای‌تان انجام بدهید؟
بازی در یک فیلم همراه همسر و دخترم رویایی بود که دارد به حقیقت می‌پیوندد. از این موضوع خیلی خوشحالم. دوست دارم همچنان باانگیزه و تشنه کار باقی بمانم. می‌خواهم اشتیاق و شور بازی در نقش‌‌های جدید را در خودم حفظ کنم. البته من تمام انرژی و شور خود را صرف سینما، خانواده و هوانوردی کرده‌ام. شاید هم وقتش باشد که چیزهای دیگری را تجربه کنم. برای مثال بروم سراغ ماهی‌گیری، یا هواداری جدی از یک تیم ورزشی، یا بیشتر ورزش کنم. باید این کارها را بکنم. وقتش است دیگر. بدنم به آن نیاز دارد.
منبع : هفته نامه زندگی مثبت


همچنین مشاهده کنید