جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آثارم را نقد کنید


آثارم را نقد کنید
فیلم سینمایی «مجنون لیلی» جدیدترین ساخته قاسم جعفری است. فیلمی که به صورت اپیزودیک ساخته شده است و به عقیده بسیاری از منتقدان می‌توانست به خاطر اپیزودیک بودنش بسیار بهتر از آنچه باشد که ما بر پرده سینماها دیدیم. وقتی در تعریف «سانتی‌مانتالیسم»- تحریک احساسات سطحی مخاطب و جلب ترحم او نسبت به شخصیت در اثر هنری بدون ایجاد تعمق و پیش زمینه‌ای- تعمق می‌کنیم، به سادگی متوجه می‌شویم «مجنون لیلی» تابع همان قانون است فقط حالت اپیزودیک این قصه با سانتی‌مانتالیسم در تضاد قرار می‌گیرد. به هر حال جعفری بسیار خوب راه‌های جذب تماشاگر را بلد است و سریال‌هایی که ساخته است (خط قرمز، مسافری از هند، همسفر و ...) گواه این مدعا ست. قاسم جعفری قصد دارد فعلا برای تلویزیون کار نکند و به تجربه‌های سینمایی خود اضافه کند. ازاینکه کارهایش را در سکوت خبری می‌سازد خوشحال است و دلیلش را خرافاتی بودن خودش و ترس از چشم خوردن می‌داند.
▪ چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید چنین قصه‌ای را بسازید و فکر اولیه این فیلم از کجا شروع شد؟
ـ الان دوره‌ای است که دوست دارم در سینما تجربیاتی را به دست آورم. در تلویزیون این امکان برای من فراهم شد. نزدیک ۹-۸ سال در تلویزیون تجربیاتی کسب کردم که به نظر خودم بسیار هم مهم بود و در شناخت نگاه مخاطب برای من حائز اهمیت بود. دوست داشتم در سینما قصه‌ای بسازم که راوی یک خط مشخص نباشد مثلا از نقطه A شروع شود و در نهایت به B برسد و غیرمتعارف باشد و فیلمنامه «مجنون لیلی» این امکان را برای من فراهم می‌کرد.
▪ به لحاظ در هم بودن زمان، «مجنون لیلی» را غیرمتعارف می‌دانید یا چیز دیگری مدنظر شماست؟
ـ همان قضیه مدنظر من است. اینکه داستان قهرمان ندارد و مسیری از صبح تا شب در واقع جعبه قدیمی طی می‌کند. به هر حال احساس کردم این شکل که بیننده با شخصیت قصه را پی نگیرد و فقط با یک شی و موضوع این کار را بکند در سینمای ما کمتر پرداخته شده است. البته من این نوع روایت را ۱۰ سال پیش با سریال «گل منگلی» در تلویزیون تجربه کرده‌ام. ولی متاسفانه شرایط کنونی سینمای ما امکان و اجازه کسب چنین تجاربی را نمی‌دهد.
همه فیلم‌ها به هم شبیه شده است. حتی تبلیغات فیلم‌ها هم به هم شبیه شده است. وقتی من تبلیغ فیلم خودم را می‌بینم کاملا پیداست که نقطه مقابل بقیه فیلم‌هاست. در پوستر اولیه فیلم که ارشاد آن را نپذیرفت ما قصد داشتیم این نگاه را تبلیغ کنیم ولی نشد و شاید اگر نوع دیگری تبلیغ می‌شد بیننده متوجه می‌شد کمی فیلم غیرمتعارف‌تر از فیلم‌هایی است که در طول سال ساخته می‌شود.
البته من سعی کردم از یک چهارچوبی هم بیرون نیایم و به خاطر اینکه این فیلم تجربه اول من بود و به خاطر اینکه درصدهای خطا کمتر شود و بیننده پس نزد، شخصیت‌ها را به هنرپیشه‌هایی بدهم که خودشان به تنهایی توانایی کشاندن یک قصه را دارند در عین اینکه تینیجری هم نیست.
▪ البته اگر قبول کنیم که داستان غیرمتعارف بوده است ولی دیالوگ‌ها تینیجری و در بسیاری از لحظه‌ها حالت سانتی‌مانتالیسم بوده است؟
ـ هر قصه به نوعی اپیزود بوده است و دیالوگ‌های اپیزود گلزار و شاکردوست مناسب این نوع فضاها بود ولی در اپیزود «حامد و لب خط» سعی کردیم دیالوگ‌ها را به گونه‌ای انتخاب کنیم که متناسب با آن فضا باشد.
▪ گفته می‌شود محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست برای همکاری در «مجنون لیلی» به دلیل اینکه اولین کار سینمایی شما بوده است دستمزدهای بالا طلب کرده بودند؟
ـ خیر درست نیست. محمدرضا گلزار دستمزدی که گرفت مساوی با آخرین دستمزدی بود که در فیلم قبلی‌اش «توفیق اجباری» گرفته بود و شاکردوست هم به خاطر علاقه‌اش به قصه کمتر از دستمزدش برای همکاری در این پروژه گرفت.
▪ چرا اصرار داشتید از تمام بازیگرانی در فیلم استفاده کنید که برای مردم شناخته شده باشند (حتی کوتاه‌ترین نقش‌ها)؟
ـ به دلیل اینکه زمان نداریم که بتوانیم روی شخصیت‌پردازی کار کنیم .این نوع داستان احتیاج دارد که از بازیگران حرفه‌ای استفاده کنیم تا تماشاگر یک پیش زمینه ذهنی نسبت به آن داشته باشد ما در این قصه امکان معرفی بازیگر را نداشتیم و به همین خاطر فکر کردم باید بازیگرانی انتخاب شوند که ضمن رنگ دادن به فیلم برای تماشاگر هم جذاب باشند. این نوع قصه نیاز به بازیگران چهره داشت. من در این فیلم فضایی را ایجاد کردم که بچه‌ها بدون اینکه با هم بازی داشته باشند در اپیزود خود وقت و انرژی که لازم بود را صرف کنند.
▪ یعنی به دلیل اینکه قصه به شما امکان شخصیت‌پردازی نمی‌داد از این همه بازیگر چهره استفاده کردید؟ مگر همه فاکتورهای یک فیلم خوب به شخصیت‌پردازی برمی گردد؟ یعنی شما قصد ساخت فیلم تجاری نداشتید؟
ـ قطعا گوشه ذهن آدم مسائل مادی وجود دارد. ولی با تجربه‌ای که من کسب کردم; بلد بودم بدون این مسائل فیلم تینیجری و پرفروش بسازم که به شدت تجاری‌تر باشد. به عقیده من قابلیت‌های فرهنگی، هنری هم در «مجنون لیلی» وجود دارد و فیلم را ارزشمند می‌کند. همین که به یک فرهنگ و سنت قدیمی اشاره می‌کند و نشان می‌دهد عشق مال ما بوده است. اگر قرار بود فیلم صرفا تجاری باشد شک نکنید من توانش را داشتم فیلمی بسازم که دوبرابر «مجنون لیلی» فروش کند.
▪ البته ساخت فیلم تجاری ربطی به افکار کارگردان ندارد. افکار کارگردان تازمانی که فیلم دیده نشود امکان بروز ندارد اما عکس سوپر استار برسر در سینماها باعث می‌شود علاقه‌مندان به آن سوپراستار وارد سینما شوند بدون اینکه حتی لحظه‌ای به اندیشه کارگردان فکر کنند؟
ـ در همه جای دنیا همین گونه است و اصلا بد نیست. مگر ما چند تا سوپراستار داریم. ما ازنظر بازیگر بسیار ضعیف هستیم و بضاعتی که ما در این زمینه داریم بسیار کم است. وقتی یک قصه با این حال و هوا ساخته می‌شود، فکر می‌کنم باید حق مطلب ادا شود و اگر این نقش‌ها را به آدم‌های ناآشنا ودرجه ۲و۳ می‌سپردم در حق فیلم ظلم می‌شد وقتی از این آدم‌ها حتی برای نقش‌های کوتاه استفاده کردم هدفم احترام به بیننده بود و می‌خواستم به تماشاگر القا کنم که برای سلیقه و نگاهش ارزش قائل هستم و می‌گویم تو حق داری یک مجموعه بازیگر رادر یک فیلم ببینی به دلیل اینکه قصه این امکان را می‌دهد.
مثلا نیما شاهرخ شاهی تجربه‌گرایی را دوست دارد حتی نقش فرهاد (محمدرضا گلزار) به ایشان پیشنهاد شد ولی گفت: بازی نمی‌کنم، دوست دارم نقش کارگر مترو را بازی کنم. این از نظر من ارزشمند است و به حمید گودرزی گفتم تو می‌توانی «هدایت» را بازی کنی ولی دوست داشت یک نقش کم‌رنگ را بازی کند و با آن نقش کم‌رنگ خودش را نشان دهد.
▪ نقش «هدایت» همان حرکات فیزیکال اکت است که نمونه آن را تقریبا درتمام کارهای قبلی بهداد دیده بودیم؟
ـ البته این نقش را تاکنون بازی نکرده است. ولی این نوع شخصیت‌های جنوب شهری، عاصی و یاغی را بله از حامد دیده‌ایم. ۱۲ سال پیش در همسفر نقش آدم عاصی و پریشان احوال را بازی کرد.
▪ اگر قرار باشد «مجنون لیلی» را به دو قسمت تقسیم کنیم اتفاقا اوج و بهترین جای قصه آنجایی است که حامد بهداد با همان کلیشه وارد می‌شود؟
ـ بله، فیلم ما یک بخش اول دارد که حضور گلزار است و بخشی از آن همان قماربازی است. ولی واقعا آن بخشی که حامد وارد می‌شود جزو آن فصل‌های خوب است و شاید به دلیل اینکه من بچه جنوب شهر هستم و از آن فضاها و آدم‌ها مطلع هستم یک تعلق خاطری داشتم و شاید انرژی بیشتری گذاشته‌ام که بهتر از آب درآمده است.
تلاش کردم فصل ابتدایی کارم هم قابل باور باشد ولی من عینا آن جوانی را تجربه نکرده‌ام و به همین خاطر ملموس نشده است.
▪ قبول دارید «مجنون لیلی» از بسیاری جهات نزدیک به سریال «همسفر» است.
ـ بله، همسفر بهترین کار تلویزیونی من است. قصه این سریال راجع به طلاق در ۳۲ قسمت در طبقات مختلف اجتماع ساخته شد. حسنی که آن سریال داشت این بود که ما یک موضوع مشترک به نام عشق داشتیم که به یک سرانجام تلخ رسیده بود در «مجنون لیلی» هم ما عشق را داریم که با آمدن جعبه خودش را نشان می‌دهد. الان هم احساس می‌کنم بدون اینکه قراری داشته باشم مجنون لیلی و همسفر خیلی به هم شبیه هستند.
جذابیت کار هنری همین است که کارگردان اندوخته‌هایی دارد که در جاهای دیگر از آن اندوخته‌ها وام می‌گیرد و من احساس می‌کنم تجربه کار «همسفر» بسیار به من کمک کرده است. «مجنون لیلی» را بسیار دوست دارم به دلیل اینکه سریع به سرانجام رسید یعنی ۴ ماه تولید شد و بلافاصله اکران شد و مردم از آن استقبال کردند. «همسفر» را هم بسیار دوست دارم به دلیل اینکه هم به خودم نزدیک بود و هم خاطره‌های خوبی از آن دارم.
▪ از ابتدا در «مجنون لیلی» شاهد یک قصه طبیعی و به دور از التهاب هستیم اما با رفتن به لوکیشن ریل قطار بدون هیچ پیش زمینه ذهنی به یکباره وارد یک فضای پر التهاب می‌شویم؟
ـ بله، یک نمودار است. فیلم وقتی تمام می‌شود ما شاهد تیتراژ هستیم که بلافاصله بعد از آن فیلم از ته به سر شروع می‌شود. و فیلم از ته به سر پخش می‌شود. در مرحله مونتاژ ما فکر کردیم دوباره فیلم را به هم بزنیم ودگرگون شروع کنیم و مثل پازل جابه جا کنیم ولی من فکر کردم قطعا تماشاگر پس خواهد زد. قصه قراربود آرام، آرام شروع شود وهر چقدر جلو می‌آید ملتهب‌تر می‌شود مثلا در فصل آشغال‌دانی، پورعرب پسر نوجوان را به شدت کتک می‌زند ولی از صدقه‌‌سر دوستانی که کار نظارت می‌کنند صحنه‌های زیبای فیلم در آشغال‌دانی حذف شده است ولی به دلیل اینکه از وسط فیلم یک صحنه‌هایی درآمده است مقدمه التهاب وجود ندارد واصلا در قهوه‌خانه به یک صورت دیگر شروع می‌شد به هرحال آن مسیر ملتهب‌شدن فیلم را ما براساس یک نمودار به درستی عمل کردیم ولی وقتی صحنه‌هایی حذف شد با شما موافقم که به یکباره و بدون هیچ پیش زمینه‌ای ما وارد یک اپیزود ملتهب شدیم.
در مورد انتخاب هدایت بگوئید؟ اینکه تمام رفتارهای بهداد به گونه‌ای است که به یکباره تماشاگر را پس می‌‌زند و متوجه می‌کند که در حال بازی‌کردن نقش نیست و خودش را بازی می‌کند.
حامد یک استثناء است. اعتماد به نفس بالایی دارد و می‌گوید من در دنیا بهترین هستم. قبل از اینکه جلوی دوربین برود هم از توانایی‌های خودش مطمئن بود. در کار هنری ما متاسفانه کم کم این بازیگرها هرز می‌روند. اصرار حامد براینکه خودش را به کاراکتر نزدیک کند ضعف است. اگر بازیگرهایی که اینگونه فکر می‌کنند سعی کنند نقش را بازی کنند و به خودشان نزدیک نکنند بهتر است ولی ما از فقر بازیگری مجبور هستیم به بازیگر اجازه دهیم تا از خودش هم به نقش اضافه کند. و من اعتقاد دارم و قبول دارم که حامد در لحظاتی از «مجنون لیلی» به شخصیت‌های قبلی که بازی کرده است نزدیک شده و این جزو عیبهای حامد است که باید از خودش بگیرد.
▪ ۸۰ دقیقه از فیلم حذف شده است؟
ـ بله، بخش‌هایی از رابطه عاشقانه گلزار و شاکردوست حذف شده است که بعضی اوقات رابطه این دو سخت به نظر می‌رسد. نمی‌خواهم ضعف‌های کار را گردن حذفیات بیندازم ولی یک جاهایی به فیلم ضربه زده است. به هرحال اگر من می‌خواستم مقاومت کنم «مجنون لیلی» به این زودی‌ها رنگ پرده را نمی‌دید.
▪ با توجه به اینکه شما در عرصه تلویزیون موفق بودید چرا به یکباره تصمیم گرفتید تلویزیون را رها کنید آیا مشکلی با مسئولان پیدا کردید یا...؟
ـ اتفاقا مدیران کنونی تلویزیون از دوستان نزدیک من هستند به نظر من کار هنری سفارش پذیرنیست و نمی‌توانستم کار سفارشی کنم. دوست دارم در کار خودم استقلال داشته باشم. در کار تلویزیونی به آن نقطه‌ای که ‌مدنظرم بود رسیدم و هر نوع کاری را که خواستم در تلویزیون تجربه کردم هنری، ماورائی و... ولی فکر کردم اگر این مسیر را ادامه دهم به تکرار خواهم افتاد. و الان می‌بینم همین طور که من از تلویزیون کنار آمدم خیلی از آدمها کارهای مرا تکرار می‌کنند. مثلا در ایام نوروز آقای مقدم «پیامک از دیارباقی» را ساختند که من قبلا در «مسافری از هند» مرگ سوری و آن شیوه خوابیدن در قبر را نشان داده بودم و به‌نظر من پرداخت کار من بهتر بود.
ولی حیف است. الان با توجه به شرایط اجتماعی سوژه‌های زیادی وجود دارد. به همین خاطر فکر کردم اگر در کارم به تلویزیون ادامه دهم یک کارمند سفارشی‌ساز خواهم شد و به یکباره دلم برای سینما تنگ شد. هنوز هم دلتنگ سینما هستم. من به سینمامدیون هستم به دلیل اینکه در سینمافیلمساز شدم و کارگردانی یاد گرفتم و الان دوره‌ای است که سینمادچار رکود شده است و ما هم که بلد هستیم مخاطب را جذب کنیم باید ثابت کنیم که سینماهنوز زنده است و هنوز هم می‌شود انگیزه مردم را برانگیخت تا در صف بایستند و بلیت بخرند.
برای من مهم است که مردم با سینما آشتی کنند و اینکه با فیلم من این اتفاق بیفتد یا یک کارگردان دیگر هیچ فرقی نمی‌کند. همه ما از رونق سینما خوشحال می‌شویم.
▪ به نظر می‌رسد به دلیل اینکه یک گروه در نوشتن «مجنون لیلی» همکاری می‌کردند فیلم یک‌دست درنیامده و انگار یک فکر مشخص پشت این فیلم نیست؟
ـ این نوع قصه به دلیل اینکه در طبقات مختلف اجتماعی می‌گذرد لازم بوده آدمهای مختلف با نگاه‌های مختلف فیلم‌نامه را بنویسند شاید اگر یک نفر می‌نوشت بسیار بد می‌شد. من از فیلمم دفاع نمی‌کنم. فیلم ضعف‌هایی دارد ولی قبول کنید این نوع کار سخت است.
▪ چرا نقطه اتصال این اپیزودها یک شی (جعبه) است؟
ـ فکر کردم یک چیزی که از گذشته باشد با‌توجه به اینکه در فیلم هم به این مسئله که روز عشق متعلق به خود ما بوده است اشاره می‌شود بنابراین تصمیم گرفتیم از جعبه‌ای استفاده کنیم که درش هرگز باز نمی‌شود و می‌خواستیم بگوئیم هر کس با ذهنیت خودش به جعبه نگاه می‌کند. به مدل‌های مختلف فکر کردیم ولی بهترین گزینه همین جعبه بود.
▪ اکثر کارگردانهایی که امکان ساخت سریال برایشان فراهم است اگر بخواهند فضای دیگری را تجربه کنند به سراغ «تله فیلم» می‌روند شما چرا اینکار را نکردید؟
ـ من به «تله‌فیلم» اعتقاد ندارم. امکانش برای من بسیار زیاد بود و فکر می‌کنم «تله فیلم» به سینما لطمه می‌زند. ساخت تله فیلم به بی‌احترامی به سینماتبدیل شده است و یک سری آدمی که امکان ساخت فیلم سینمایی ندارند «تله فیلم» می‌سازند. حس من این است که وقتی کسی می‌خواهد کار سینمایی انجام دهد باید با دوربین ۳۵ و نگاتیو فیلم را بگیرد. اصلا نمی‌توانم بپذیرم فیلم سینمایی را با ویدئو بگیرم صدای دوربین طراوت دیگری به کار می‌دهد و ساخت این تله فیلم‌ها باعث شده است فیلم‌های سینمایی توسط تلویزیون خریداری نشود و به عقیده من این لطمه بسیار زیادی به اقتصاد سینمامی‌زند.
▪ منتقدان شما می‌گویند وقت لازم را روی کارهای سینمایی و تلویزیونی نمی‌گذارید، این مسئله را می‌پذیرید؟
ـ نه، به عقیده من قبل از اینکه شروع به فیلمبرداری و ساخت فیلم کنیم،فیلم روی کاغذ ساخته شده است. این را از آقای مخملباف یاد گرفتم. معماری فیلم قبل از اینکه سر صحنه برویم کامل می‌شود. به خاطر هزینه بالایی که ساخت فیلم و پروسه تولید دارد، درست‌ترین راهش این است که تمام محاسبات صورت گیرد و بعد شروع به فیلمبرداری شود.
وقتی کاری را شروع می‌کنی دوست داری هر چه زودتر نتیجه‌اش را با مردم ببینی در تلویزیون هم اصرار داشتم فیلم وقتی ساخته می‌شود بلافاصله پخش شود. شاید برخی کارها به خاطر سرعت من ضربه دیده باشد ولی در برخی جاها حسن به حساب آمده است. حتی «مجنون لیلی» را می‌توانستم بهمن ماه و هنگام «ولنتاین» اکران کنم ولی به دلیل وسواس‌های من این اتفاق نیفتاد.
▪ یعنی می‌توانستید فیلم را به جشنواره فجر هم برساند؟
ـ بله، ولی اعتقاد زیادی به جشنواره ندارم. به عقیده من فیلم باید سریع اکران شود به دلیل اینکه بسیار زودتر از آنچه بتوانی فکرش را بکنی کهنه می‌شود و احساس غریبگی به وجود می‌آید.
▪ درباره عدم ساخت «هستم اگر می‌روم» بگوئید؟
ـ چند سال پیش این کار را پیشنهاد کردم که قسمت‌هایی از آن را خودم کارگردانی کنم و قسمت‌هایی از آن را کارگردان‌هایی که در عرصه دفاع مقدس تجربه داشتند. فیلم‌نامه‌اش کامل نوشته شد. متاسفانه به دلیل اینکه قرار بود به شکل مدونی به موضوع پرداخت شود ممیزی‌‌ها اجازه ساخت را به ما نداد . و تلویزیون مانع تراشی کرد. امیدوارم در شروع سال جدید فیلمسازهایی که نگاه خوبی دارند دوره‌ای از جنگ را به تماشا بگذارند که حق مطلب نسبت به آنها ادا نشده است.
▪ کار جدیدتان معلوم است؟
ـ فیلم سینمایی «خدای چیزهای کوچک» که اسمش از یک رمان هندی گرفته شده است. موضوعش مهاجرت است و از اول خرداد قرار است کار تولید را شروع کنیم. فیلمبرداری این فیلم هم به عهده محمود کلاری است. مدل فیلم تجربی است و قرار است یک گروه کوچک ۹ و ۸ نفره برای ساخت این فیلم به کانادا برویم فیلم مخاطب خاص است. احساس می‌کنم فیلم به خودم و علاقه‌ام نزدیک‌تر است. دوست ندارم این تصور به وجود آید که من فیلم تجاری می‌سازم برای همین به سراغ این سوژه رفتم.
▪ بازیگرها مشخص هستند؟
ـ حامد بهداد قطعی است و بقیه بازیگرها کانادایی هستند و من دنبال چهره‌های جدید هستم به خاطر این که مضمون فیلم درباره آدم‌ها از ملیت‌های مختلف است.
▪ چرا کارهای شما در سکوت خبری مطلق ساخته می شوند؟
ـ من یک کمی آدم خرافاتی هستم و می‌ترسم چشمم بزنند. وقتی برای یک کاری خبرسازی می‌شود احساس می‌کنم به چشم می‌آیم و چشم می‌خورم و به یکباره یک سری از امکاناتم توسط خبرسازی از بین می‌رود.
▪ حرف آخر؟
ـ بسیار مشتاق هستم که درباره کارهایم نقد نوشته شود ولی نقدهایی باشد که واقعا از کار من گرفته شود و نه به علت پیشینه قاسم جعفری درباره کارش قضاوت شود. خواهش می‌کنم منتقدان نقدهایی بنویسند که برای کارهای بعدی من کارساز باشد.
سعیده خدابخش-گلا‌ره پاکزاد
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید