جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

سازگاری یا ناسازگاری ترجمه


سازگاری یا ناسازگاری ترجمه
«عمران قریشی» (روزنامه نگار و متخصص مسائل اسلام و حقوق بشر) و «هبا رئوف عزت» (استاد علوم سیاسی و فعال حقوق زنان) نقش شریعت در کشورهای اسلامی و میزان سازگاری قوانین شریعت با حقوق بشر را در مکاتبات شان به بحث گذاشته‌اند.
ـ هبا جان؛
قانون شریعت- ‌آن‌گونه که امروزه در بسیاری از کشورهای اسلامی بدان عمل می‌شود- آشکارا ناسازگار با اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
در عین حال من نمی‌توانم تصور کنم که یک قانون شریعت انسانی‌تر و میانه‌روتر که محدود به حوزه شخصی باشد، نتواند در آینده ظهور کند. مسلمانان سنتی - غیر از سلفی‌ها و وهابی‌ها که در عربستان سعودی غالب هستند - مدت‌هاست مشروعیت مکاتب مختلف حقوق اسلامی را به رسمیت شناخته‌اند.
بر این بیفزایید اعمال و عرف‌های قضایی آزادمنشانه و اسلامی را، مثلا اقتباس رویکردهای آزادمنشانه‌تر و لیبرال‌تر از سایر مکاتب فکری. این نشان می‌دهد در اسلام ظرفیت چشمگیری برای تفسیر مجدد شریعت وجود دارد. امروزه سلفی‌ها، همچون قیم کاغذی شریعت با فساد خود، رویکردهای ضداندیشه‌ای و اقتدارگرایانه‌شان را به خورد ما می‌دهند.
«خالد ابوالفضل»- یک مصلح معروف و متفکر اسلامی در ایالات متحده- شاهد متفکران اسلامی معاصری بوده است که «به جای اینکه به اسلام چهره‌ای اخلاقی و انسانی دهند و به ترمیم چهره اسلام بپردازند، اسلام را به آنتی تز غرب تبدیل کرده‌اند. در جهانی که به ‌وسیله این گروه‌ها ساخته شده است، هیچ اسلامی وجود ندارد ؛ آن چیزی که هست تنها مخالفت با غرب است». متأسفانه درست است. این ایده‌های خشن در خلأ بروز نمی‌یابد. بلکه از گفتمان‌های حقیر سلفی/وهابی برمی‌خیزند که در حال فرسایش اسلام از درون‌اند. وجه مشترک تفاسیر و برداشت‌های سلفی/وهابی، اسلامی خشکه‌مقدس، ناعقلانی، زن‌ستیز با شریعتی داغ‌زن و نامتساهل خشونت است که اکنون چهره عقیده ما را لکه‌دار ساخته است. کسانی که با تحریف اخلاقی، عقیده ما را به چالش می‌کشند در عوض، گه‌گاه خود به‌عنوان کافر مورد حمله‌اند؛ آنگونه که در عربستان سعودی شاهدش هستیم.
ارادتمند تو: عمران قریشی
ـ عمران جان؛
قانون شریعت نه‌تنها با حقوق بشر سازگار است، بلکه مؤثرترین راه دستیابی به حقوق بشر نیز هست. تخلفات حقوق بشری در آن مناطقی از جهان اسلام- که رژیم‌های‌شان معمولا مورد حمایت متحدان غربی است - به خاطر شریعت اسلام نیست. خشونت در کشورهای اسلامی عمدتا از سوی دولت‌ها اعمال می‌شود و ریشه در دوران پسااستعماری دارد. پیش‌تر تلاش‌هایی در جریان بود تا قوانین مختلف در جوامع اسلامی را سکولاریزه کنند و شریعت را بزدایند. نظام‌های حقوقی پیشین فرانسه و انگلستان، به عنوان مدلی برای اصلاح قضایی و شالوده‌ای برای نوسازی دولت تلقی می‌شوند. به‌هر‌روی، این رژیم‌‌های سکولارو سوسیالیستی، اقتدارگرا بودند. آنها نهادهای مذهبی سنتی و مستقل را دستکاری و رؤسای نهادهای مذهبی و دانشگاه‌ها را خودشان منصوب کردند. تخلفات حقوق بشری، آنگاه رخ داد که اسلام به سطح قانون کیفری تنزل یافت.
متفکران اسلامی نوگرا از این امر متأثر بودند. در چشم آنها، دولت ابزاری بود که با آن جامعه و مذهب دوباره شکل می‌گرفت، و برای دستیابی به یک رنسانس اسلامی - و به‌همین‌دلیل است که شریعت شاخص دولت‌های اسلامی شده است، آنها (متفکران نوگرای اسلامی) هم در تلاش بوده‌اند تا دستی در دولت داشته باشند. برای مبارزه علیه رژیم‌های توتالیتر آنها می‌خواستند (و البته می‌خواهند) قوانین شریعت را احیا کنند. نزد آنها، تنها با شریعت است که قدرت اسلام می‌تواند بازسازی شود. این تلاش و کشمکشی بر سر قدرت است با موضوع مذهبی که از سوی هردو طرف مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار می‌گیرد. اخوان‌المسلمین که در مصر اجازه فعالیت ندارد، حامی شریعت است و بیش از یک دهه است که برای پذیرش حاکمیت قانون، خواهان حضور در انتخابات بوده است.
کلمه شریعت به معنای «راه» است. جاده اسلام دربردارنده عقیده و اخلاقیات – و به همان ‌اندازه چارچوب‌های حقوقی، اقتصادی و اجتماعی - برای یک فرد جهت اداره جامعه است. افزون بر این، شریعت سکویی پیش‌برنده است که به مردم قدرت بخشیده و در برابر توتالیتاریسم و سرمایه‌داری افراطی فایده‌باور، حامی حقوق آنها است. شریعت می‌تواند نیرویی برابری‌طلب برای عدالت اجتماعی دموکراتیک در کشورهای مسلمان و جهان باشد. ارزش‌های اساسی اسلام، عدالت و آزادی فردی است. با این‌حال، این [ارزش‌ها] می‌تواند منافع اقتصادی غرب را تهدید کند، آنگاه که جوامع مسلمان، نه‌تنها برای ارزش‌های فرهنگی خود دغدغه دارند، بلکه در پی استقلال اقتصادی نیز بر‌می‌آیند. تنزل اسلام به جنبه فردی اخلاقی – همانگونه که شما خاطرنشان ساختید – بدین معناست که اسلام هسته و جوهرش را به عنوان یک الهیات رهایی‌بخش سوسیالیستی و ترقی‌خواهانه با (افق جامعه عدالت محور) از دست می‌دهد.
طنز ماجرا ولی این‌جا است که گروه‌های اسلامی خود با [این‌گونه] فهم [شریعت] فاصله بسیاری دارند و در عوض بر قوانین کیفری و برخی تفاسیر از رده‌ خارج در مورد حقوق اسلامی متمرکز می‌شوند. اگر چه برخی گروه‌های اسلامی، اسلام را همچون آنتی‌تز غرب می‌نگرند، اما این عمدتا به خاطرحمایت غرب از برخی از مستبدترین رژیم‌ها در خاورمیانه است.
ارادتمند تو : هبا رئوف عزت
ـ هبا جان؛
در مجموع من با تو موافقم، هر چند با اندکی احتیاط: شریعت ممکن است روزگاری در آینده‌ای بسیار دور نیروی مثبتی برای تغییر باشد. شریعت آنگونه که امروز به‌منصه عمل درمی‌آید، ترسیم‌کننده بی‌عدالتی و نافی حقوق بشر[!] است. به‌طور مثال، در عربستان سعودی بریدن عضوی از بدن به عنوان یک مجازات همچنان رایج است. ایا این اقدام به لحاظ اخلاقی قابل دفاع است؟ زنان تحت حاکمیت طالبان از ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین حقوق خود: آموزش، مسافرت و بهداشت محروم بودند و این همه هم به‌نام اسلام انجام می‌شد. بسیاری از متفکران مسلمان از روی شرمندگی درخصوص این جنایات یا بی‌تفاوت بودند یا ساکت‌. ایده‌آل‌های شریعت واقعا موجود پر است از ایدئولوژی وهابی و سلفی. به‌همین‌دلیل است که من نه‌تنها شریعتی را که امروز اجرا می‌شود، نقد می‌کنم، بلکه منتقد سلفی‌گری و وهابی‌گری‌ای نیز هستم که چارچوبی فکری برای شریعت فراهم می‌آورند‌. من متوجه شدم که تو حتی نمی‌خواهی از این دو ایدئولوژی چیزی بگویی یا حتی نام آنها را بر زبان بیاوری‌.
قطعا قابل انکار نیست که استعمارگری فاجعه‌ای برای بخشی از مسلمانان بود – عمدتا به‌دلیل ایدئولوژی‌های اسلامی، واکنشی آسیب‌شناختی و نیز دولت‌های مستبدی که در خشونت نقش ایفا می‌کردند. من نمی‌توانم با شما در‌خصوص حمایت دولت‌های غربی از رژیم‌های مستبد مخالفت کنم‌. اما این موضع به‌تنهایی خشونتی را که امروزه در سرزمین‌های اسلامی رخ می‌دهد توجیه نمی‌کند یا نافی این واقعیت نیست که این خشونت عمدتا نتیجه ایدئولوژی جهادی و سلفی جهانی‌شده‌ای خشک و بی‌مغز است. باید در برابر این جهانی‌سازی ایستاد. این خشونتی است که وهنی برای تساهل و تکثرگرایی سنت‌های پیشین اسلامی است .
تو، از اسلام به‌عنوان یک ایدئولوژی سیاسی دفاع می‌کنی اما از آن به‌دلیل تنزل به حوزه اخلاق فردی انتقاد می‌کنی: [یعنی] اسلام نباید به سطح اخلاق تنزل یابد بلکه در عوض باید چونان ایدئولوژی سیاسی اتوپیایی درک شود؛ ایدئولوژی‌ای که در آن دولت مجری اخلاقیات است و مضمونی سوسیالیستی دارد .
از این‌رو اسلام برای اسلام‌گرایان، بیش از یک مجموعه انحصاری از ایدئولوژی‌های مشروع مطلوب‌شان نیست‌. من همچنین انتقاد از ایده‌آل‌هایی را که با آزادی‌های فردی پیوند دارند، نمی‌پسندم بلکه می‌خواهم یادآور شوم که آن آزادی‌های انسانی‌ که اهمیت بسیاری دارند، آزادی‌هایی هستند که نزدیک‌ترین به افرادند .
مخلص تو:عمران قریشی
ـ عمران جان؛
من شریعت را به یک ایدئولوژی سیاسی محدود نمی‌کنم بلکه در عوض در آن به‌‌چشم راه‌حل می‌نگرم؛ راه‌حلی که مشتمل بر حوزه‌های عمومی ‌و‌ خصوصی و تمرکز بر ارزش‌های مدنی و فردی است‌. اصول اخلاق و فضایل مدنی برای ظهور آینده اسلام مهم بوده و خواهد بود‌. اینها در نظام مستقل رفاه اقتصادی – اجتماعی‌ای ریشه دارد که از سوی قضات اسلامی طی قرن‌ها حمایت شده است؛ نظامی که در آن شهروندان دارای قدرت‌اند و سیاست حضور مردم، قوی‌تر است از سیاست نمایندگی نخبگان.
اگر امروز از مفهوم «فراقانونی‌سازی» شریعت سخن در میان است – اشاره من به سوءاستفاده‌هایی است که به نام شریعت انجام می‌گیرد – نمی‌توانیم تنها اسلام‌گرایان را مقصر بدانیم‌. گسترش سرمایه‌داری جهانی و تأثیرات آن بر حقوق بشر نباید در این بحث مورد اغماض قرار گیرد، به‌این‌دلیل که برای بسیاری از اسلام گرایان (البته غیر از سلفی‌ها و وهابی‌هایی که مدافع برداشت ناب و انحصاری از شریعت‌اند و می‌خواهند بر مسلمانان و نامسلمانان تحمیل‌اش کنند)، شریعت شکلی از مقاومت در برابر نظم سرمایه‌داری را ارائه می‌دهد که بنا‌بر نظر اسلام‌گرایان در حال نابود‌کردن حقوق مشترک و ملی‌شان است‌. اگر برخی از اسلام‌گرایان به ابزارهایی خشن برای تحمیل شریعت متوسل شوند، ما باید به‌خاطر داشته باشیم که در نزد میلیون‌ها نفر دیگر از فعالان مدنی، شریعت همچنان یک منبع مشروع شرافت و آزادی و آغازی برای عدالت جهانی و برابری است‌. برای احترام به حق مسلمانان، یک نگرش جایگزین جهانی؛ رویکرد جدیدی باید ایجاد شود درباب اینکه چگونه مسلمانان و جامعه مدنی جهانی بر یکدیگر اثر می‌گذارند و به کنش متقابل می‌پردازند.
اشاره تو به سوء‌استفاده از شریعت در نیجریه یا پاکستان درست، اما در این موارد، شریعت دستکاری شده است‌. همچنین خشونت‌هایی در کشورهای غیرمسلمان رخ می‌دهد که هیچ شریعتی در آنجا نیست و ارزش‌های فرهنگی و مذهبی مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرند . ما باید به کنه موضوع برویم که چرا انسان‌ها به خشونت متوسل می‌شوند‌. در غیر ‌این ‌صورت، ما به مسلمان‌ها و سایر فرهنگ‌ها همچون «بربر» می‌نگریم و شریعت آنها را نیز ریشه تمام رذائل و شرارت‌ها می‌پنداریم‌. این بدین‌معناست که اگر مسلمانان نقش اسلام را در حیات عمومی‌شان کاهش دهند و آن را به اصول اخلاق فردی محدود سازند، تنها می‌توانند به آینده امیدوار باشند. این به‌راستی عادلانه نیست.
ـ هبای عزیز؛
یک دموکراسی، محاسن ذاتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌ای دارد و شایسته تحقیری که تو در حق «نخبگان نماینده» روا می‌داری نیست‌. من با «فضایل مدنی» که توصیف کردی، مشکل دارم . از یک‌سو، اسلام گرایان ـ به‌ویژه سلفی‌ها ـ مایل به تعمیم تفاسیر خودشان هستند و آن را به تاریخ بازمی‌گردانند تا بدان اعتبار بخشند. از سوی دیگر، «فضایل مدنی»، ویژگی‌های تاریخی و جغرافیایی دارد. در اندونزی «اسلامی»، خصائص شهری بیشتر به‌وسیله تأثیرات و امواج مختلف شکل داده می‌شود تا به‌وسیله مراکز جهانی اسلامی یا غیره.
قرن‌ها پیش، فضایل مدنی، زنان را از حق آموزش محروم می‌کرد. به‌هر‌روی‌، اجرای «خصایص» و شریعت، محصولات گفتمان اسلامی است‌: از این‌رو ملاهای پاکستانی نگران شهروندان هستند که موسیقی و فیلم‌های بالیوود «هندو» را تماشا می‌کنند و این الگو خود را در جاهای دیگر تکرار می‌کند. متوجه باشید که اینجا چه‌قدر تلاش‌های هنرمندانه، محدود به‌شکل و ظاهر «خصوصیت» است. همچنین احساس می‌کنم، اسلام‌گرایان عمیقا به‌دنبال تعریف رویکردهای جهانی‌شان، در موضع واکنش نسبت به غرب هستند. از این‌رو اسلام‌گرایی امروز، پیامد جهانی‌سازی است. اسلام‌گرایانی مثل طالبان در افغانستان، به لحاظ ایدئولوژیکی شکست خورده‌اند، اما در مقابل، احزاب اسلامی‌ای که به قول تو در ترکیه هستند و «تلاش می‌کنند تا نیازها و امیال شهروندان خود را برآورده سازند»، موفق‌تر خواهند بود‌. اساسا این اسلام‌گرایان به سکولاریزه‌شدن جوامع خود کمک می‌کنند‌. از این‌رو، اسلام‌گرایان، پیشقراولان جهانی سازی هستند؛ دموکراسی‌، سکولاریزاسیون و حقوق فردی‌. بنابراین باید به آنها برای این امر تبریک بگویم‌.
تو سرمایه‌داری را به‌نام اسلام مسخره می‌کنی اما تردید ندارم که تو جاذبه ابزارهای اخیر سرمایه‌داری (مثل کامپیوترهای قابل حمل، تلفن، تلویزیون و غیره) را انکار نمی‌کنی. لطفا به‌خاطر داشته باش که پیامبر اسلام و همسرش تاجرانی جوانمرد بودند که درگیر تجارت شدند. این حدیث را به‌ یاد داشته باش: «آن کس که از راه راستی و درستی کسب معاش کند، او همانا دوست خداست». جالب اما این است که حضور تاجران مسلمان بود که اسلام را به هند و جنوب ‌شرق آسیا گستراند: یک‌جورهایی جهانی‌سازی اسلامی که از سوی اسلام‌گرایان امروزی مورد انتقاد قرار نمی‌گیرد.
سرانجام، متفکران، مسؤول نقد سنت‌ها و عملکردهای خود هستند. اما من متفکری را نمی‌شناسم - و نه حتی یک «نفر» متفکر اسلامی - که دائما سلفی‌گری و وهابی‌گری را (سرطانی که به جان اسلام افتاده است) به انتقاد بکشد و همچنین نه متفکری را که مشتاق پذیرش نتیجه خشونت انتحار جهادی باشد.
ذکر این نکته، به معنای اهریمنی‌نشان‌دادن مسلمانان نیست، چنانکه باید روشن است که هیچ فردی در خوبی یا بدی مطلق محصور نیست. همچنین خاطرنشان می‌سازم، وقتی رژیم‌های اسلامی در نسل‌کشی یا کشتارهای دسته‌جمعی دخیل‌اند، ما اعتراض اندکی از داخل آن رژیم‌ها می‌شنویم.آنچه ما امروز می‌بینیم چیزی نه کمتر از خردستیزی و اخلاق‌ستیزی است که در حال فرسایش روح اسلام از سوی افرادی است که مدعی دفاع از بیرق اسلام هستند.
ارادتمند: عمران قریشی
ـ عمران جان؛
من از ارزش‌های لیبرال و فضایل مدنی اسلامی و اهمیت‌بخشیدن به شأن انسانی و رفاه اجتماعی حمایت می‌کنم‌. اما باور ندارم که دموکراسی سیستم اقتصادی خاص را ضروری می‌سازد‌. همان‌گونه که اسلام بیشتر یک دموکراسی اجتماعی است تا یک سیستم لیبرال اقتصادی ، لذا می‌تواند یک دموکراسی و سکویی برای مهار سرمایه‌داری تلقی شود.
اگر ما از مزایا و محاسن مدرنیته بهره‌مند هستیم - منظورم عمدتا علم و فناوری است که تو ذکر کردی- بدین معنا نیست که ما نباید منتقد ایده‌های بسیار فایده‌گرایانه‌ای باشیم که برخی مدرنیست‌ها حامی آن هستند. اگر بخواهید مثالی بگویم از اینکه چگونه رژیمی که حامی برداشتی کوته‌نگرانه و قانونی از شریعت است، می‌تواند رژیمی بسیار اقتدارگرا شود و توزیع برابر ثروت ملی و عدالت اجتماعی و تقسیم مناسب قدرت را نادیده بینگارد‌، دارفور نمونه بارز و داستان غم‌انگیزی است. اجازه بده، بپرسم: آیا این مشکل سیاست اسلامی است یا یک سیاست تکراری از سوی نخبگان سیاسی آفریقایی است؟
ایران از یک دگرگونی سیاسی پویا بهره‌مند است و ما تنها می‌توانیم امیدوار باشیم که سایر رژیم‌های منطقه نیز همین میزان شفافیت و صداقت داشته باشند. باید بپذیریم که یک ایران اسلامی نسبتا دموکراتیک‌تر از حکومت سکولار «‌شاه سابق ایران‌» بهتر بوده است که متحد «‌دولت لیبرال آمریکا» بود. افزون بر این‌، بسیاری از مسلمانان صدای اعتراض‌شان را علیه خشونتی که به نام اسلام روا داشته می‌شود، بلند کرده‌اند. وهابی‌ها و سلفی‌ها با انتقادات شدیدی ازسوی متفکران مسلمانی مثل «یوسف قرضاوی» و مرحوم «محمد غزالی» روبه‌رو بودند. هر دوی این اندیشمندان بر برداشت‌های دموکراتیک درباره حقوق زنان و برابری اقلیت‌ها تاکید می‌کردند. بسیاری اسامی دیگر را نیز می‌توان در متون دیگر ذکر کرد که دیدگاه‌هایی انتقادی در خصوص اقدامات وهابیان در قالب سیاست‌های داخلی بسیاری از رژیم‌های شبه جزیره عرب داشتند. درست است که افرادی هستند که از اسلام سوءاستفاده می‌کنند‌. به‌همین‌شکل لیبرال‌ها یا سوسیالیست‌هایی می‌بینیم که از هسته و جوهر اخلاقی ایدئولوژی‌های‌شان سوءاستفاده می‌کنند؛ خواه آزادی فردی باشد، خواه تقدم عدالت اجتماعی. در عصر جهانی، ما باید تمام ایدئولوژی‌ها، مذاهب و فرهنگ‌ها را برای دفاع ازخودمان در برابر افراطیون از هر گروه ‌و دسته‌ای متحد کنیم. با بحث‌های سازنده می‌توانیم به تجربه دموکراتیکی برسیم که – با گذشت زمان – بی‌عدالتی‌، برتری‌جویی و تکبر در هر گوشه از این جهان کوچک را می‌زداید و باز تسخیر قلب اسلام را، به‌عنوان پیام‌آور عدالت‌، راستی و تقسیم قدرت اجازه می‌دهد‌.
محمد حسین باقی
عمران قریشی: روزنامه‌نگار و متخصص مسائل اسلام و حقوق بشر‌. او با مرکز Carr برای سیاست‌های حقوق بشری در دانشگاه هاروارد همکاری دارد‌. کتاب تازه او «‌صلیبیون جدید: برساختن دشمنان مسلمان‌» است. او ساکن اوتاوا است و در حال کار روی کتاب جدید‌ش «مطالعه‌ای از اسلام و حقوق بشر» است.
هبا رئوف عزت: در بخش علوم سیاسی دانشگاه قاهره تئوری سیاسی درس می‌دهد . وی هماهنگ‌کننده «‌برنامه جامعه مدنی در مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی» در دانشگاه قاهره است.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید