چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

درسی از همسایگان


درسی از همسایگان
به‌طور اتفاقی سه روز قبل در صفحه کتاب روزنامه کارگزاران نقدی را از فرید زکریا و کاکوتانی در مورد دو نوشته از بی‌نظیر بوتو خواندم که یکی از آنها آخرین نوشته او بود با نام: «آشتی: اسلام، دموکراسی و غرب» و دیگری «دختر سرنوشت» که در واقع اتوبیوگرافی اوست. پیش از این نیز نوشته‌هایی از او خوانده بودم اما چند جمله‌ای از نقل قول‌های او در این نقد برایم بسیار تکان‌دهنده بود؛ به‌ویژه با نیم‌نگاهی به وضعیتی که در آن قرار داریم و شرایط سخت و دشوار این روزها که به صورت سهل و ممتنعی جمع زیادی از دوستان خوش‌فکر، دلسوز و دوست‌داشتنی و به‌خصوص اصلاح‌طلب را در سردرگمی و ابهام و دودلی گرفتار می‌بینیم؛ ابهام در اینکه با این همه نامهربانی‌ها و شاید بی‌عدالتی‌ها، طرد و مایوس کردن‌ها آیا باید بازهم بایستیم و دیگربار به صحنه بیاییم؟ برای تحقق اهداف و آرمان‌هایمان فعالیت و مقاومت کنیم یا حداقل برای مدتی امور را رها کنیم، عطای سیاست را به لقایش ببخشیم و خلوتی را گزینیم و افسار شتر حکمرانی به گرده فرازش افکنده تا شاید روزی دیگر و صحنه‌ای دیگر. فکر کردم برای ما و همه دوستانمان چقدر ضروری است که نیم‌نگاهی به اطراف خود بیندازیم و ببینیم که واقعا چه می‌گذرد و چه کسانی با چه روحیه و منطقی برای تحقق دموکراسی چه می‌کشند، چه می‌گویند و چگونه می‌اندیشند و چه راه دشوار و درازی را طی کرده و می‌کنند و چه بهایی می‌دهند و چه واقعا ناهموار مسیری می‌پیمایند و چه نفسگیر و صادقانه با عشق و ایمان به کشور و دموکراسی سختکوش و شکیبا ایستاده‌اند، می‌میرند و با پایداری تا آخرین لحظه راه را برای بعدی هموار می‌کنند آنقدر که در فرآیند زمان بالاخره تحمل، مدارا و سازگاری جمعی که خصلت اصلی دموکراسی‌خواهی است در موافق و مخالف تثبیت شود. آموزنده است اگر در این مقطع زمانی و عبور از این زمان دشوار به تاریخ ۳۰ ساله خود و همسایگان نزدیک و دیوار به دیوار پاکستان، ترکیه، عراق و آن‌طرف عرب‌ها و آسیای میانه نگاه کنیم. در شمال به سرنوشت ده‌ها جمهوری امروزی و اتحاد جماهیر شوروی دیروز که روشنفکرانشان به دلیل بی‌صبری و چپ‌زدگی افراطی دچار فاجعه کمونیسم و استالینیسم شدند و هنوز نتوانسته‌اند کمر از زیر بار فشارهای سازمان‌یافته و باقیمانده‌های آن ۷۰ سال راست کنند و وضعیتی دارند که می‌دانید و می‌دانیم.
همان‌طور که به رفاه‌طلبی همسایگان جنوبی که دل در خوشگذرانی، آسایش و سفرهایی بسته‌اند که به هر صورت برای بخش‌هایی عمده از مردم فراهم شده و با آن همه سابقه انقلابی‌گری دنیای عرب در زمان عبدالناصر و عرفات و انقلابیون عراق و روشنفکران فلسطینی و لبنان و ... اکنون هر تکه‌زمینی در دست پادشاهی و امیری، تا کی بتوان امیدوار به بهبود اوضاع و نسیمی از آزادی و دموکراسی و آن همه معیارها و اصول آزادیخواهی و انقلابی و روشنفکرمداری. بگذریم و بپردازیم به دو محور اصلی ترکیه و پاکستان؛ به راستی آنچه را ما در این دو کشور برای دموکراسی و دین گذشته و می‌گذرد هیچ از جلوی چشم می‌گذرانیم؟ از طرفی بلایی که بر سر اربکان و حزب اسلامی او با فشار برای برکناری دولت، انحلال حزب رفاه، تشکیل دادگاه و برخورد با وی و اطرافیانش آوردند و از طرف دیگر همه آنچه که بر سر رجب طیب اردوغان آمد از به زندان افتادن (در زمانی که شهردار استانبول بود) تا ایستادگی، تاسیس حزب عدالت و توسعه و مقاومت حساب‌شده و سپس پیروزی در انتخابات و باز هم ابطال انتخابات و تکرار ایستادگی و پیروزی در پرتو پیگیری و تلاش و حالا هم که بار دیگر سخن از دادگاه و انحلال حزب حاکم به میان آمده و هر روز گربه‌رقصانی.
اما هرگز نه‌تنها خم به ابروی این روشنفکران مقاوم و مسلمان نیامده که بر نشاط، مقاومت و ایستادگی و کار فعال سیاسی آنها افزوده است.
در عین حال هم مردمی را می‌بینیم که این روحیه کار و تلاش را دارند و در هر شرایطی ایستاده‌اند، رای داده‌اند و حمایت کرده‌اند. محور دوم پاکستان است که باید به آنچه در این مدت بر سر حزب مردم و رهبران و آزادیخواهان این مجموعه آمده بیندیشم؛ از اعدام ذوالفقار علی بوتو گرفته تا رفتار نظامیان و حتی پرویز مشرف با حزب مردم و اخیرا هم با خانم بوتو که با آن همه حمایت‌های مردمی و دوبار رای آوردن به عنوان نخست‌وزیر و کشته‌شدن پدر و دو برادر و در نهایت خود او. بوتو با وجود سال‌ها تبعید، آبروریزی مالی و اقتصادی برای همسرش و خودش و اتهام‌ها و جوسازی‌ها مقاومت را همچنان ادامه داد. به یاد داشته باشیم که با همه اینها چگونه در برابر افراطی‌گری‌های طالبان و دیکتاتوری نظامی به‌وجودآورنده این افراطی‌گری‌ها (همان‌طور که در کتاب خود تشریح کرده است) و دخالت خارجی در کشورش (عمدتا آمریکا که برای مقابله با نفوذ شوروی به وجود آوردند طالبان و نهضت افراطی آن بود) ایستاد. دو نقل قول از بی‌نظیر بوتو به‌شدت تکان‌دهنده است برای ما که احیانا با کوچک‌ترین ناملایمات و فشار می‌خواهیم صحنه مبارزه اجتماعی را با بهانه‌های روشنفکری ببوسیم و کنار بگذاریم و طلبکارانه همه را هم بدهکار می‌کنیم. به راستی ما برای رشد و باروری دموکراسی در این کشور چقدر مقاومت، تلاش و کار سیاسی منسجم می‌کنیم؟ چقدر فداکاری و ازخودگذشتگی نشان می‌دهیم؟ بوتو در کتاب «دختر سرنوشت» می‌گوید: «روزی که پدرم را گرفتند من از دختر به زن بدل شدم! او در دو سال بعد مرا راهنمایی و توصیه می‌کرد که تمرکز و تعهدم را از دست ندهم و هرگز مایوس نشوم. روزی که میراث او به من رسید دانستم که زندگی‌ام پاکستان خواهد بود و وظیفه رهبری میراث پدرم و حزب پدرم را پذیرفتم.» خانم بوتو بعد از ۳۰ سال مقاومت، پایداری، مبارزه و تبعید، عزل و شکست، رفت و پرکشید. پس از همه فراز و فرودها سرانجام همان مجموعه منسجم و قوی به نام حزب مردم با همه فشارهای نظامی خارجیان و افراطیون مذهبی (طالبان) برنده و قدرت اصلی پاکستان شده است. خانم بوتو درست چندی قبل از ترور می‌نویسد: «حاضر بودم هر کاری بکنم تا کودکانم از آن دردی که من هنگام مرگ پدرم تحمل کردم و هنوز تحمل می‌کنم در امان بمانند اما این تنها کاری بود که توان انجام دادنش را نداشتم. نمی‌توانستم از حزب و برنامه‌ای که بخشی از زندگی‌ام را وقف آن کرده بودم تبری بجویم.» ما و تمامی روشنفکران و اصلاح‌طلبان و منصفین ایران واقعا باید به این روشن‌بینی و مقاومت و هشیاری و تلاش بی‌وقفه غبطه بخوریم. با وجود همه مسائلی که داریم باید به شرایط مناسبی فکر کنیم که به یمن انقلاب ضد سلطنتی بسیاری از زمینه‌ها را برای فعالیت‌های آزادیخواهانه ما مهیا کرده و امروز بر ماست که باقیمانده ناهمواری‌ راه دموکراسی را با کار، تلاش، جدیت و مقاومت، هشیاری و بردباری هموار کنیم و از خود بپرسیم که چرا عجولانه و بی‌صبرانه می‌رنجیم و با هر ناملایمتی قهر می‌کنیم و برای حفظ دستاوردهای مردم‌سالاری حاضر به پذیرش قوانین مبارزه مستمر برای دستیابی به دموکراسی پایدار نیستیم؟ اگر قبول داریم که دموکراسی در هیچ کجای دنیا یک کالای وارداتی نیست (که نیست) باید بیاموزیم که بیندیشیم، طراحی کنیم و راه مبارزه مستمر را پیشه کنیم و پایدار و صبور و هشیار در هر مرحله در مقام اقلیت یا اکثریت دستاوردهای انقلاب و اسلام و دموکراسی و آزادی را پاس بداریم.
قهر از صندوق‌های آرا و زودرنجی و بی‌برنامگی هرگز برای کسی دموکراسی و مردم‌سالاری به ارمغان نیاورده. همان‌طور که تندروی و ناشکیبایی و از هول حلیم در دیگ افتادن و بی‌استراتژی پیش‌ رفتن آزادی را تحکیم نکرده است. حفظ حداقل جایگاه یک مجموعه عظیم از اراده ملی کشور که تحت پرچم اصلاحات و اعتدال جمع‌ شده‌اند در گرو شرکت گسترده و رای هشیارانه‌ای در همین انتخابات دور دومی است که خیلی‌ها از جمله رقبا بیشترین موفقیتشان در گرو عدم شرکت ماست و رمز بسیاری از بدخلقی‌ها و حرکت‌هایشان با همین جمله گشوده می‌شود.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید