جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


مساله فقر و پیامدهای آن در جامعه


مساله فقر و پیامدهای آن در جامعه
یکی از مهمترین مشکلاتی که امروزه جوامع بشری با آن روبه روست، مساله فقر و نابرابری درآمد می باشد. از همین رو، سیاستگذاران همواره کوشیده اند تا با اتخاذ سیاست های مناسب حجم و شدت فقر و نابرابری در این جوامع را کاهش دهند. می توان دو مفهوم برای فقر متصور شد. در مفهوم اول فقر به معنی عدم امکان دسترسی به منابع معیشتی معین است که طبق آن هرگاه کل هزینه ها یا میزان مصرف کالایی خاص توسط فرد از حد معینی کمتر باشد، آن فرد فقیر تلقی می شود.
در مفهوم دوم حق برخورداری از منابع و امکانات اجتماعی و اقتصادی مورد نظر است که اگر درآمد فرد از حد معینی پایین تر باشد به آنها دسترسی نخواهد داشت و بنابراین فقیر خواهد بود. در برخی از تعاریف، فقر چیزی فراتر از عدم تکافوی درآمد یا توسعه انسانی اندک تعریف می شود. بر این اساس، فقر همان آسیب پذیری، فقدان قدرت و توان ابراز عقیده است. مفهوم فقر همیشه با نحوه توزیع درآمد ملی یا درآمد سرانه همراه می باشد. در مطالعات اقتصادی شناسایی افراد فقیر معمولا در قالب تعیین خط فقر صورت می گیرد. اصولا محققان برای اینکه بتوانند دولت ها را مجاب کنند که برای کاهش فقر کاری انجام دهند، همیشه در تعریف خط فقر به حداقل ها بسنده می کنند. در دهه ۶۰، سطح متوسط درآمد در دهک میانی بود. یعنی نیمی از جامعه، کمتر و نیمی بیشتر از متوسط درآمد جامعه، درآمد داشتند.
اما در دهه ۷۰ تنها درآمد ۳۰ تا ۴۰ درصد و در دهه ۸۰ تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت بیشتر از سطح متوسط درآمد بوده و در نتیجه روند نابرابری و راندن بخشی از جامعه به سمت گروه های زیر خط فقر به تدریج تشدید شده است. به عبارت دیگر، هم درصد خانوارهای زیر خط فقر بیشتر شده و هم شدت فقر افزایش یافته است. به اینها افزایش احساس فقر را هم می توان افزود.
تورم و فقر دو روی سکه هستند. تورم و گسترش فقر باعث شکاف بین زندگی شرافتمندانه و کار شرافتمندانه می گردد و همین امر موجب اختلاف روانی گسترده و ناهنجاری های بسیار عمیق می شود که توجه به آن بسیار ضروری است. آمار و اطلاعات نشان می دهد که اقتصاد ایران در برابر نابسامانی های درون ساختاری و برون ساختاری بسیار شکننده و منفعل عمل می کند و همین مهم نشان از بیماری ساختار اقتصادی می باشد.
اعمال کنترل های این چنینی موقتی بوده و مهار تورم لجام گسیخته نیاز به حرکت های اساسی دارد. شکاف طبقاتی مردابی است که میکرب فساد در آن زاد و ولد می کند. این موضوع دوسویه است به این معنا که هر دو طبقه را به فساد آلوده می سازد. از یکسو قشر مرفه و پولدار با امکاناتی که دارند به یک زندگی مشروع و عادلانه راضی نیستند. برای پیشگیری از فساد و فحشا و منکرات در مرحله اول ریشه مفاسد اقتصادی را باید خشکانید، جلوی ثروت های باد آورده را گرفت. به هر صورت مبارزه با مفاسد اقتصادی با موفقیت همراه نبوده است.
به این سوی جامعه می نگریم، قشرهای کم درآمد، عیالوار، از کار افتاده، بی سرپرست، بی خانمان مستاجر با اجاره بهای سنگین. خانواده هائی که با عائله پنج، شش نفره در یک یا دو اطاق محقر یا زاغه ها به سر می برند، خرج زندگی و تحصیل و لباس فرزندانشان را ندارند.
در چنین شرایطی فکر می کنید چه اتفاق می افتد. بنابراین در جامعه از یکسو رفاه و تجمل نقش تخریبی دارد که متاسفانه در تشکیلات ما به وفور دیده می شود و از سوی دیگر فقر و نیازمندی و بی عدالتی که زمینه فساد و فحشا را فراهم می سازد.
بسیاری از خانواده ها نیز براساس محاسبات جزو خانوارهای فقیر محسوب نمی شوند; ولی با کوچک ترین بحران مانند نیاز به درمان یا فوت سرپرست به زیر خط فقر می روند. بنابراین سیاست های دولت باید به گونه ای باشد که این طبقات را هم در برگیرد و آنها را حمایت کند. در صورتی که افزایش قدرت خرید برای طبقه فقیر و آسیب پذیر می تواند ما را در کاهش فقر و فقرا در کشور کمک جدی کند، اما سرانه های حمایتی آنقدر کم است که به عدد ناچیز خط فقر نیز نمی رسد.
نویسنده : عباس محتشمی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید