جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


آوازهای مومیایی


آوازهای مومیایی
اقبال لاهوری در آغاز عمر خود شاعر زبان اردو بود و در اواسط عمر شاعری پارسی گو شناخته شد و در آخر عمر پارسی گویی و اردوگویی را با هم توام ساخته بود. شعرای ریخته گری بزرگ شبه قاره هند او را به مناسبت گفتار اردویش بستوده اند ولی شعرای پارسی زبان معاصر او ایران چون برتر از دیگران به آثار پارسی او دسترسی پیدا کردند کمتر در دوران زندگی او از مقام ادب اقبال در سخن خود ذکر می کرده اند.
تنها همان مرحوم داعی السلام بود که نخستین حلقه ارتباط میان پارسی زبانان را با شعر پارسی اقبال در چهل و اندی سال پیش پیوست، سخن پارسی او زودتر از ایران مورد توجه پارسی زبانان آن مرز و بوم قرار گرفت و نیلکسن که در ترجمه و تصحیح و طبع مثنوی مولوی شهرت جهانی به دست آورده است.
نخستین مثنوی های عارفانه اقبال را در ۵۵ سال پیش به زبان انگلیسی نقل کرد و اقبال را در مجامع جهانی سرشناس ساخت و عالم خاورشناسی پیش از اوبای عالم و پیش از دیگران نسبت به شعر اقبال اظهار علاقه کرد.
اقبال اگر سراسر عمر خود را به سخن سرایی در زبان اردو می پرداخت امروز آثار فراوانی از او در این زبان انتشار یافته بود و همان مقامی که نذرالسلام و تا گور در زبان بنگالی دارند او هم در زبان اردو به دست آورده بود ولی توزیع قوای ادبی و اوقات باروری ذهن او در میان پارسی گویی و اردوگویی دو اثر از آثار طبع او را و زبان بومی او اختصاص داد و بقیه آثارش را به فارسی درآورد و خوشبختانه تمام آن آثار در دوره عمرش بیش از یک یا چند بار از مرحله طبع و انتشار گذشته بود.
اقبال چنانکه نثر انگلیسی او در دو اثر معروف فلسفی و اجتماعی او نشان می دهد در این زبان دانا و توانا و گویا بوده است ولی بی توجهی او به شعر زبان انگلیسی موقعیتی را که انگلیسی دانی به شاعر معاصر و عدیل او در هند( یعنی رابیندرانات تاگور) عاید کرد از او دریغ داشت و اقبال ترجیح داد مردم خاور و باختر او را مولوی ثانی بشناسند تا این که او را دنباله رو شکسپیر و شعرای انگلستان بدانند.
اگر عمر او امتداد یافته بود احتمال می رفت در پایان دوره زندگانی زبان دیگری را برای بیان فکر خود برگزیند و امروز مردم دیوانی از او به شعر انگلیسی هم در دست داشته باشند. زیرا اقبال مرد معنی بود نه صاحب لفظ و وجود او مانند معنی مجسم پیوسته در جست وجوی قالبی برای جلوه گری بود.
حال اگر قالب فارسی دارد و از عهده بیان همه چکیده های خاطر او برنمی آمد ناگزیر قالب دیگری برمی گزید و بدیهی است در میان قالب های لغوی دیگر نخست به زبان انگلیسی و سپس به عربی آشنا بود. این فقدان اثر منظوم به زبان انگلیسی و عربی موجب محرومیت تازی زبانان و انگلیسی گویان از معرفت به آثار ذوق و فکر او نشده است بلکه ترجمه های متعدد از آثار فارسی و اردوی او اینک به زبان عربی و انگلیسی در دسترس مردم قرار دارد.
در ضمن اقبال حکم معنی مجسم را دارد. در این صورت چگونه برای من میسر است که با کمیت و قالب محصوری که از الفاظ معین در اختیار خود دارم او را چنانکه فرد به محضر حضار معرفی کنم با وجود این می کوشم و تا حدی که استطاعت معنوی و لفظی توام حاصل است به شناساندن اقبال بپردازم.
شناسنامه ظاهری اقبال مانند همه افراد دیگر است. او پدری داشته، مادری داشته، در خانه ای می زیسته، سفرمی کرده و فضل و هنری آموخته است. ازاین نظر کمی شباهت به افراد دیگر دارد، نکته در اینجاست که کیفیت وجود پدر و مادر خوب در نشو و نماو تربیت فرزندان چنان موثر اتفاق می افتد که باید همیشه در تنظیم شناسنامه افراد از تشخیص نکات مربوط به کیفیت وجودی پدر و مادر غافل نبود.
اقبال پدر و مادری مسلمان، متدین و باتقوا داشته و اگر از حیث کسب کمال ومعرفت هم در درجه عالی تحصیل قرار نگرفته بودند از حیث کیفیت روحی بدون شک در تربیت اولیه فرزند خود اثر شایسته ای داشته اند و او را به راهی درفکنده اند که در طول مدت زندگانی خود هرگز از متابعت آن طریق انحراف پیدا نکرده. اقبال به مکتب و مدرسه رفته، مقدمات آموخته و درس یاد گرفته بود. از محضر استادان، برگزیده ای مانند مولوی شمس العلما میرحسن استفاده کرد که نباید حسن تاثیر او را در تربیت ادبی اقبال مختصر بگیریم.
اقبال در کالج لاهور از محضر خاورشناس نامی انگلیسی، آرنولد صاحب کتاب معروف دعوت اسلامی که بهترین کتاب معرفی دعوت اسلام به جهان مسیحیت است استفاده شایانی برد و آرنولد در راهنمایی و ارشاد اقبال روشی را در پیش گرفت که پیروی اقبال از آن راه و روش او را تا این درجه مقبول و مطلوب جهانیان قرار داد. اقبال هم مانند هر انسانی از مواهب زندگانی عادی برخوردار بود ولی عوامل موثر در این، خالی از تاثیر و کیفیت و آینده زندگانی او نبوده است.
او اهل کشمیر بود و خانواده اش دویست سال پیش از کشمیر به پنجاب مهاجرت کرده و در نزدیکی سیالکوت اقامت اختیار کرده بودند و بعد جدش محمد رفیق با برادرانش مانند همه کشمیری های دیگری که در جلگه پیرامون رود سند و گنگ پراکنده می زیستند نسبت کشمیری را به آخر نام خود افزودند.
پدرش که به بازرگانی می پرداخت نظر به روح نیرومند مذهبی که داشت پسر را از راه تربیت دینی به سوی سعادت دنیوی و اخروی سوق داد و از او خواست همه چیز را با قرآن شروع کند و چنان که همه چیز را با قرآن به پایان می رساند و هرگز نام او و اندیشه او و آثار او از فیض و برکت قرآن کریم خالی نبوده است. در نیمه اول قرن نوزدهم هندوها که اکثریت سکنه هند را تشکیل می دادند با اقلیت های کوچک دیگر که نسبت به حکومت استعماری انگلیس دستیارو وفادار بودند از مزایای زندگی مادی و معنوی مطلوب داخل هند به مراتب بیش از مسلمانان برخوردار بودند و در صدد استفاده از علم و دانش وصنعت انگلیس برآمدند ولی مسلمانان برعکس رابطه خود را تا جایی که توانستند با حکومت استعماری سست می کردند و از تقرب به دستگاه های صوری و معنوی که در هند به وجود آمده بود، دوری می جستند.
در نتیجه هندوها و سیک ها و زرتشتی ها از راه تعلیم و تربیت توانستند خود را در مقامی مافوق مسلمانان قرار دهند. مسلمانانی که قریب ششصد سال در هندوستان سلطه حکومت را در اختیار داشتند؛ محکوم به عقب افتادگی و ذلت شدند، در همین اثنا افراد مسلمان در هند به این فکر افتادند که برای جبران این عقب افتادگی از راه تعلیم و تربیت راه مناسبی به دست آورند. مرحوم سرسید احمد خان، مدرسه اسلامی علیگر را به وجود آورد که دانشجویان مسلمان در آنجا از راه آموختن زبان انگلیسی با دانش و فرهنگ غربی ارتباط پیدا کنند.
سیداحمدخان پیش خود می اندیشید وقتی مسلمانان از حیث دانش و فرهنگ پیش آمدند موجبات ترقی و تکامل آنان در شرایط حاضر زندگانی اجتماعی هند فراهم خواهد بود ولی از درک یک نکته غفلت ورزیده بود و آن توجه به این معنی بود که تا وقتی زنجیر استعمار غربی بر دست و پای ملت هند قرار گرفته باشد امکان تغییر اساسی در وضع زندگانی مسلمانان همچون هندوان میسر نخواهد بود.
نخستین کسی که در هند به این معنی و از همین زاویه توجه یافت و دیگران را در دوران مسافرت هند از کلکته تا حیدرآباد بدان متوجه ساخت سیدجمال الدین اسدآبادی بود.
سید در راه تبعید از مصر به ایران وقتی به بمبئی رسید از کشتی پیاده شد و به حیدرآباد رفت و کتاب های خود را به بوشهر فرستاد ولی خود در حیدرآباد حوزه مناسبی جهت تربیت نفوس مستعدبه دست آورد چه در این زمان در شمال هند وضعی به وجود آمده بود که جوانان پرشور و ناراضی از مشقات زندگی سیاسی ناگزیر از مهاجرت به جنوب می شدند و در حیدرآباد حوزه ای جهت جذب و قبول این گونه افراد فراهم آمده بود و اینان در محیط نسبتا نیمه آزاد حیدرآباد مجالی جهت امرار معاش زندگانی به دست می آوردند، سید اسدآبادی اینان را هدف تربیت سیاسی خود قرار داد و برای دوام تاثیر افکار خود مجله ای به زبان فارسی وارد و تاسیس کرد که غالب سرمقاله های آن را خودش به فارسی می نوشت.
کتاب آوازهای مومیایی، مقالاتی پیرامون اندیشه های اقبال لاهوری به کوشش اکبر بهداروند عبدالحسین توکلی توسط دفتر نشر معارف به قیمت ۳۸۰۰ تومان منتشر شده است.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید