پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


صدایی برای آزادی


صدایی برای آزادی
<اگر آزادی زمانی در آمریکا به قهقرا رود از آن رو است که اقلیت در دام اکثریت به ناکامی کشیده شده‌اند.> در جامعه‌ای که همه برابرند و همه می‌خواهند هر ‌اندازه که ممکن است از <امر اجتماعی> سهم بگیرند سنگ‌بنای آزادی بر پایه‌های شکست و لرزش ساکن می‌شود. بنا است این یادداشت کوتاه به کنکاشی ساده در سفرنامه الکسی دوتوکویل از ایالا‌ت متحده تن دهد. سفرنامه‌ای که بیش از یک و نیم قرن پیش نگاشته شد و همچنان مشهورترین سفرنامه‌ای است که تاکنون - درباره هرجا - به رشته تحریر در آمده است.
در سال ۱۸۳۱ الکسی دوتوکویل، معاون قضایی ورسای، در اوان ۲۵ سالگی به همراه یکی از دوستانش از وزیر دادگستری فرانسه درخواست می‌کند تا مقدمات سفری چند ماهه به آمریکا را برای آن دو فراهم کنند. این دو بنا بود به کندوکاو در سیستم قضایی پیشرفته آمریکا پرداخته و گزارشی ارائه دهند تا سرانجام نظام جزایی فرانسه به سیاقی آمریکایی بهبود و توسعه یابد؛ چه نظام جزایی فرانسه با نرخ بالا‌ی جرایم در آن زمان بیش از همه به <مدرسه جرم> می‌مانست.
با این همه این سفر بیشتر بهانه‌ای بود تا توکویل در محافل سیاسی و ادبی فرانسه برای خود اسم و رسمی دست و پا کند. توکویل کمتر از ۱۰ ماه در آمریکا بود و پس از بازگشت هشت سال را بی‌وقفه صرف نگاشتن مشاهدات خود از آمریکا نمود؛ که بعدها در دو جلد با نام <دموکراسی در آمریکا> به چاپ رسید. در این کتاب او کوشیده است <دانش سیاسی جدیدی> را نشان دهد.
در این کتاب دغدغه توکویل بیش از هر چیز به <سرنوشت لرزان آزادی> در جهان مدرن معطوف است. بزرگترین دغدغه توکویل چنان که خود اذعان نموده < -آزادی> است. با این حال او خود را نظریه‌پرداز نمی‌دانست و هیچ نظریه یا رویکرد نظام یافته‌ای برای آزادی فراروی ما نگشود؛ چه او همواره کوشید تا هرآنجا که ممکن است <انضمامی> باشد.
او بر این اعتقاد بود که ‌اندیشه‌های انتزاعی جعبه‌های بی سروتهی هستند که می‌توانید هرچه بخواهید در آن گذاشته و بی‌آنکه کسی بفهمد بیرون بیاورید. اما در مجموع توکویل آزادی را <دایره> یا <سپهری> می‌داند که در آن فرد اراده خود را به منصه‌ظهور می‌رساند. آزادی <لذت آزادانه سخن گفتن، آزاد عمل کردن و بی‌مخاطره دم‌برآوردن در حکومت خدا و قانون است.>
به باور توکویل مردم آمریکا برخلا‌ف مردمی که در دیگر نقاط جهان می‌زیند <برابر> متولد می‌شوند؛ در بدو تولد همه با هم برابرند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد. برخلا‌ف اروپای سده نوزدهم در آمریکا هیچ کس با <اقتدار قانونگذاری> قدم به جهان نمی‌گذاشت.
سلسله مراتبی که در اروپا <طبیعی> انگاشته می‌شدند و حقوق و وظایف سیاسی را به نام <وراثت> به گونه‌ای ناهمگن در جامعه توزیع می‌کردند در آمریکا وجود نداشت. این شرایط به زعم توکویل به گونه‌ای نظم سیاسی می‌انجامد که در آن همه آزادند تا قانون را آن گونه که می‌خواهند <تعیین کنند> و آزادند تا به شیوه‌ای برابر اراده آزاد خود را در ‌اندام قانون مجسم کنند.
در این نقطه است که دموکراسی در آمریکا زائیده می‌شود. با این همه برخلا‌ف هرچه به ذهن می‌رسد، برخلا‌ف سنت اروپا و برخلا‌ف تاریخ دموکراسی غرب، این زایش آبستن درد و خشونت نبوده است. گذار اروپای فئودالی به دموکراسی هیچگاه فارغ از تنش و درگیری و خشونت، یا خون و خستگی نبوده است. این گذار هماره مستلزم <آموزش سیاسی> و <بسیج ایدئولوژیک> بوده. دموکراسی‌های اروپا یکسره با <انقلا‌ب‌های دموکراتیک> به بار نشسته‌اند. دموکراسی آمریکا اما انقلا‌ب ندارد. این دموکراسی به زعم توکویل برآمده از گونه‌ای <نقصان ساختاری> است.
یک <اصل ساختاری> در آمریکا غایب است؛ در جهان کهنه حقوق و تعهدات سیاسی از <بدو تولد> و به شکلی <نابرابر> میان شهروندان توزیع شده است. آمریکا بدون این هردو از آغاز به <برابری> و <دموکراسی> نیل کرده و این همه برخاسته از غیاب نظام‌های موروثی اقتدار و منزلت است تا همه در <آزادی> و <مساوات> زندگی کنند. به تعبیر توکویل آمریکایی‌ها در <شرایط طبیعی انسانی> متولد می‌شوند؛ آزاد، برابر، فارغ از سنت، برهنه از میراث.
در ادمه توکویل مشتاق است بداند <برابری> چه بلا‌یی بر سر آزادی می‌آورد. او بر این باور است که در جامعه‌ای که اختیارات موروثی و اقتدارهای سنتی رخت بربسته و همه برابرند، حاکمیت از آن اکثریت مردم است؛ در این گیرودار همیشه اکثریت لب به سخن گشوده، تصمیم می‌گیرد و بر آن جامه عمل می‌پوشد. هرکه با اکثریت نباشد به ناچار قافیه را خواهد باخت و در حاشیه امر اجتماعی در محرومیت نسبی خواهد زیست. او بر این عقیده پا می‌فشارد که دموکراسی با این ساختار از برابری به <خودکامگی اکثریت> می‌انجامد. توکویل هماره آزادی را در مقابل استبداد یا خودکامگی می‌نهاد و اصرار داشت که اکثریت نیز قادر است همچون یک فرد، مانند حاکم یا سلطان امر اجتماعی را در سیطره بی‌چون و چرای خود درآورد. ‌
توکویل می‌دانست که همگام با <اصل اکثریت> نه بهترین بلکه بیشترین سیطره می‌یابد و اصل برابری فاهمه انسان را نیز به خود آلوده می‌کند و در این لحظه کمرشکن است که اصول، معیارها و قضاوت اکثریت به فرد فرد جامعه گسترش می‌یابد و اینجا <آزادی> به مخاطره‌ای سهمگین فرو می‌غلتد چرا که نمایندگان مردم هماره بایستی ذائقه اکثریت را به قانون ترجمه کنند و از این رو هیچگاه نخواهند توانست به سلا‌یق اقلیت توجه کنند. از دیگر سو خودکامگی اکثریت موجب سیطره <امر اجتماعی> بر <امر فردی> می‌شود و راه را بر نوآوری‌ها و تجارب آزاد فردی بیش از پیش فرومی‌بندد. ‌
از سوی دیگر با استیلا‌ی اصل برابری و غیاب سلسله مراتب، همه افراد به گونه‌ای برابر بی‌اهمیت می‌شوند، چرا که دیگر هیچ کس نمی‌تواند به مثابه یک <فرد> در برابر خودکامگی اکثریت قامت برافرازد. در این بحبوحه که دموکراسی مناسبات اجتماعی سنتی را پی در پی قرار می‌دهد و همه چیز را در یک سطح برابر می‌سازد پیوندهای جمعی نیز محکوم به فروپاشی می‌شوند و انسان‌ها به ناگزیر سر در لا‌ک <زندگی خصوصی> فرو می‌برند.
توکویل در کتاب خود می‌گوید: <مردم که امروزه دیگر با پیوندهای طبقه کاست، رده یا خانواده به هم پیوند نمی‌خورند بدان سو می‌شتابند تا تنها در پی منافع خصوصی خود باشند، تنها به خود بیندیشند و در فردگرایی حقیری غوطه‌ور شوند، آنجا که تمامی فضیلت‌های عمومی در خود خفه می‌شوند.> آزادی به مثابه یک فضیلت عمومی می‌تواند قربانی این روند شود و هر آینه فدای دسیسه‌ها و یورش‌هایی گردد که حیات سیاسی مدرن را به مرگ تهدید می‌کنند.
چه بسا در آن هنگامه که بادهایی سرد و سوزناک هوای آزادی را زهرآگین کرده و هردم گواه مرگ خاموش انسانیت و نجابت و ارزش‌اند این <فردیت حقیر> در فضای گرم و صمیمی <زندگی خصوصی> تماشاگر خاموش مرگ آزادی باشد. توکویل یادآور می‌شود آنگاه که اشتیاقی برای آزادی نباشد انسانیت از جامعه رخت بر می‌بندد.
محمود اکسیری‌فرد
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید