چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اعتراض خاموش یا بی تفاوتی سیاسی


اعتراض خاموش یا بی تفاوتی سیاسی
با اعلام نتایج دور دوم انتخابات مجلس و بسته شدن پرونده هشتمین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی آنچه بیش از نتایج انتخابات نگاه برخی تحلیل گران و اندیشمندان را به خود معطوف نموده است آمار و ارقام معنی دار مربوط به مشارکت هم وطنان در حوزه های انتخابی مختلف بخصوص کلان شهر ها مانند تهران که غالبا نقش تعیین کننده ای در آرایش هیات رئیسه ، پست های حساس، تعیین خط مشی سیاسی مجلس در ادوار مختلف ایجاد کرده است می باشد .
با توجه به رابطه معکوس بین وسعت و جمعیت شهر ها با تعصبات قومی و قبیله ای و همچنین بالا بودن معدل سطح تحصیلات در شهر های بزرگ از سویی و دسترسی بیشتر به رسانه ها و خبر گزاری های مستقل از سوی دیگر می توان عدم اقبال قابل قبول در انتخابات هشتمین دور مجلس شورای اسلامی در تهران و برخی دیگر از کلان شهر ها را از نظر سیاسی کاملا معنی دار قلمداد کرد . بنا به گزارش برخی منابع میزان مشارکت شهروندان پایتخت در دور اول انتخابات اخیر ۲۸ درصد و در دور دوم ۱۳ درصد واجدین شرایط رای بوده که به تعبیر دیگر می توان آن را عدم اقبال ۷۲ در صدی در دور نخست و ۸۷ درصدی در دور دوم از سوی شهروندان پایتخت دانست . با نگاهی به سیر نزولی مشارکت شهروندان تهرانی از انتخابات مجلس ششم تا کنون می توان دید که مشارکت ۵۵.۹ درصدی شهروندان تهران در انتخابات مجلس ششم به ۳۲.۵ درصد در انتخابات مجلس هفتم و در نهایت به گزارش برخی منابع به ۲۸ درصد در انتخابات مجلس هشتم کاهش پیدا کرده است . و این روند نزولی می تواند یک زنگ خطر برای مسئولین و دست اندر کاران امور سیاسی و همچنین پیام آور یک اعتراض خاموش از سوی بخش مهمی از شهروندان هم وطن باشد . اما سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که به راستی دلیل این سیر نزولی و عدم اقبال قابل قبول بخش مهمی از شهروندان که غالبا در کلان شهر ها سکونت دارند چیست و چه عواملی رفتار سیاسی ساکنین در کلان شهر ها را از سایر نقاط متمایز ساخته است ؟ و اساسا تعبیر این کاهش مشارکت را می توان یک اعتراض خاموش دانست و یا بی تفاوتی سیاسی .
قبل از بررسی علل کاهش مشارکت در کلان شهر ها باید گفت که هرچند نمی توان وقوع بی تفاوتی سیاسی در کلان شهر ها را منتفی دانست ، اما نشانه هایی از عدم وقوع بی تفاوتی سیاسی را می توان مشاهده نمود غالبا بی تفاوتی سیاسی در میان یک گروه یا یک طبقه زمانی رخ می دهد که فعل و انفعالات سیاسی و تصمیمات حکومتی دارای هیچ عکس العمل معنی داری در میان افراد آن گروه خاص نباش ، در حالی که به عنوان مثال می توان دید که همواره با تنگ تر شدن حلقهء تایید صلاحیت شدگان بخصوص در ارتباط با چهره های شاخص جبههء موسوم به اصلاح طلبان روند نزولی اقبال عمومی به مشارکت در انتخابات به صورت معنی داری آغاز و تداوم یافته است . و بدین ترتیب می توان گفت که بخش عظیمی از شهروندان در کلان شهر ها نسبت به انتخابات و نتایج آن بی تفاوت نبوده بلکه بصورت آگاهانه تصمیم گرفته اند در انتخابات شرکت نکنند و لذا از این عکس العمل سیاسی بهتر می توان تعبیر به یک اعتراض خاموش کرد تا بی تفاوتی سیاسی . اما در خصوص مشارکت شهروندان در هر انتخاباتی به صورت کلی می توان سه عامل را در میزان مشارکت بیش از سایر عوامل موثر دانست . ۱- انگیزهء رای دهندگان برای شرکت در انتخابات ۲- وجود محیط رقابتی برای انتخابات . ۳- وجود گروه ها و احزاب دارای پایگاه های اجتماعی و اهداف مشخص . در خصوص انگیزهء شرکت در انتخابات باید گفت که بر خلاف آنچه صدا و سیما و بسیاری از مسئولین و دولت مردان همواره در روز های نزدیک به برگزاری هر انتخاباتی اعلام می نمایند ، انگیزهء رای دهندگان تنها کوبیدن مشت محکم بر دهان آمریکا و یا صهیونیزم و تجدید پیمان با آرمان های انقلاب و نشان دادن بیداری و در صحنه بودن ملت ایران در انظار جهانیان نیست . بلکه چه مسئولین و به واسطهء آن صدا و سیما و رسانه های وابسته به دولت بپذیرند و یا نپذیرند ، بخش بزرگی از انگیزه های رای دهندگان شامل ملاحظات قومی و قبیله ای و مذهبی ، منافع اقتصادی ، ملاحظات سیاسی ، سهم خواهی از قدرت اجتماعی و سیاسی ، خواستگاه های طبقاتی ، ایجاد آزادی های اجتماعی ، دست یابی به جامعهء مدنی و حل معضلات بی کاری ، تورم ، اعتیاد ، ازدواج و ... با اولویت های متفاوتی از هر شهر به شهر دیگر و از هر طبقه به طبقهء دیگر است . و همین اولویت بندی ها در انگیزهء شرکت کنندگان در انتخابات باعث ایجاد تفاوت های فاهش در میزان مشارکت شهروندان در مناطق مختلف کشور می شود . به عنوان مثال در برخی شهر های مرزی همچون کردستان و سیستان و بلوچستان ، انگیزه های قومی و قبیله ای و گرایشات مذهبی شیعه و سنی در اولویت بالا تری نسبت به سایر موارد قرار گرفته و بر عکس در کلان شهر هایی همچون تهران ، انگیزه های قومی و قبیله ای و مذهبی به حد اقل رسیده و به عنوان مثال ، انگیزه برای دست یابی به جامعهء مدنی ، ایجاد آزادی های اجتماعی ، خواستگاه های طبقاتی و منافع اقتصادی و همچنین حل معضلات بی کاری و تورم در اولویت بالاتری قرار می گیرد . بی شک تنها با تشویق و تشکر پیش از موعد از حضور پر شور مردم در انتخابات نمی توان به ایجاد انگیزه در اقشار و طبقات مختلف مردم با خواستگاه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مختلف برای شرکت در انتخابات پرداخت .
رقابت انگیزه ها و خواستگاه های مختلف را تنها یک انتخابات آزاد و رقابتی می تواند تضمین نماید . و چنانچه بنا بر هر دلیلی و با هر عنوانی اعم از وجود فیلتر های نظارتی نا متعارف و یا عدم احراز و یا اثبات صلاحیت ، حضور کمی و یا کیفی چهره های شاخص یک جناح کاهش یابد و بدین ترتیب خللی در فضای رقابتی انتخابات وارد گردد ، قاعدتا می بایست منتظر کاهش چشم گیر مشارکت گروه و یا طبقه ای که نتوانسته کاندیدای متناسب با انگیزه های در اولویت خود برای شرکت در انتخابات را پیدا کند باشیم . آنچه بنظر می رسد تا حدود زیادی در انتخابات اخیر پایتخت رخ داده است .
و در نهایت سومین عامل موثر بر شرکت شهروندان در هر انتخابات وجود احزاب و گروه های دارای پایگاه اجتماعی و اهداف مشخص می باشد که شاید در نگاه نخست کمتر از دو مورد دیگر ملموس باشد لیکن در موارد بسیار نقشی مهم و حساس ایفاد می نماید . همواره با توسعهء صنعتی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه اقشار و طبقات جدید ظهور و به جهت چانه زنی بر سر احقاق حق خود احتیاج به گروه ها و تشکل های دارای قدرت سیاسی و قانونی خواهند داشت تا در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی از آنها دفاع نمایند . در اینجاست که نیاز به ظهور احزاب در جوامع آشکار می گردد . متاسفانه در کشور ما علی رقم سابقهء دیرین حضور احزاب در عرصه های سیاسی هیچ گاه این احزاب در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته اند . بدین معنی که پایگاه اجتماعی و اهداف سیاسی احزاب تشکیل شده در تاریخ ایران یا مشخص نبوده و یا اگر مشخص بوده این احزاب دارای عمر مفید و طولانی نبوده اند و عموما در ایام نزدیک به انتخابات تشکیل و خیلی زود پس از بسته شدن پرونده آن انتخابات از صحنه سیاسی محو شده اند . در حالی که در سایر کشور های توسعه یافته و یا بعضا در حال توسعه احزاب مختلف با پایگاه اجتماعی و اهداف مشخص به صورت فراگیر و طی سال های متمادی در شکل دهی به فرایند های سیاسی و همچنین تاثیر گذاری در میزان مشارکت شهروندان طبقه مربوط به خود نقش بسیار مهمی را ایفاد می کنند .
به عنوان مثال حزب کارگر انگلیس همواره در طی سالیان متمادی به دفاع از حقوق زحمت کشان و طبقه کارگر چرداخته از سوی دیگر حزب محافظه کار این کشور به حفظ وضعیت موجود و آنچه سرمایه داری ایجاد کرده و دفاع از مالکیت خصوصی و فردی تمایل دارد . و به همین ترتیب حزب جمهوری خواه آمریکا ، حزب دمکرات مسیحی در آلمان ، حزب گلیست ها در فرانسه ، حزب دمکرات مسیحی در ایتالیا ، حزب (( مام وطن )) و (( راه رستگاری )) در ترکیه هر کدام با خواستگاه طبقاتی و اجتماعی مشخص در انتخابات مختلف نقش تعیین کننده ای را ایفا کرده و با طرح شعار هایی در جهت دفاع از منافع گروه و طبقه هوادار خود باعث انگیزش و مشارکت هدفمند شهروندان در انتخابات مختلف می شود . این در حالی است که در جریانات سیاسی حال حاضر کشور ما دو جناح عمدهء موسوم به اصلاح طلبان و اصول گرایان هردو دعوی دفاع از حقوق تمامی طبقات و حل تمامی معضلات کشور را دارند . به عنوان مثال هرگز به وضوح مشخص نشده که دفاع از حقوق قشر زحمت کش در برنامه کدام یک از احزاب و یا گروه های جناح موسوم به اصلاح طلب یا اصول گرا قرار گرفته است ؟ به راستی کدام حزب و یا گروه قرار است از منافع صاحبان صنایع و مدیران و سرمایه داران دفاع نماید ؟ چه احزابی حافظ منافع و اندیشه های قشر روشن فکر و تحصیل کرده می باشد ؟ بنا بر این با توسعه روز افزون کلان شهر هایی همچون تهران و تفکیک هر چه شفاف تر طبقات و لایه های اجتماعی با منافع و خواستگاه های متفاوت و بعضا متناقض ، عدم وجود جناح های قابل اطمینان برای این طبقات و لایه ها از جامعه می تواند بر روند نزولی اقبال به شرکت در انتخابات تاثیر گذار بوده و حتی بر شدت آن بیفزاید .
علیرضا نصیرزاده


همچنین مشاهده کنید