جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

توجه نظری و عملی به قرآن در سیره پیشوایان


توجه نظری و عملی به قرآن در سیره پیشوایان
● عظمت قرآن :
نظر به این که حقیقت قرآن ، کلام الله است و از این جهت از توحید افعالی الهی نشأت می‏ گیرد ، مقام بسیار ارجمندی دارد که در مقایسه با عترت ، گرامی ‏تر است. از این رو در وصیت معروف رسول خدا (ص) آمده :
«من در میان شما دو یادگار گران قدر را می ‏گذارم که اگر از این دو پیروی کنید ، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و این دو قرآن و عترت من هستند که از همدیگر جدا نشوند تا در قیامت در کنار حوض کوثر نزد من آیند ، بنگرید که چگونه این دو را جانشین من خواهید کرد.»
در این تعبیر آمده : «أَحَدُهُما أَعْظَمُ مِنَ الآخَرِ ، کِتابُ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی الاَرْضِ؛ مقام یکی از این دو ، یعنی قرآن کتاب خدا ، ارجمندتر از دیگری (عترت) است که ریسمان (وحیِ) کشیده شده از آسمان به سوی زمین است.» (۱)
پیامبر (ص) این دو (قرآن و عترت) را ثِقْلین نامید. واژه ثِقْل به معنای خطیر ، عظیم و گران قدر است ، سپس قرآن به عنوان ثقل اکبر و عترت به عنوان ثقل اصغر (و به تعبیر بعضی ، قرآن به عنوان ثقل کبیر ، و عترت به عنوان ثقل صغیر) نامیده شده ‏اند.
بنابراین حقیقت قرآن از نظر مقام دردرجه بسیار بالایی بوده و معجزه جاوید پیامبر اسلام (ص) است که چیزی بلند مقام ‏تر از قرآن نداریم.
البته پیامبر (ص) در این وصیت ، به طور مکرر تذکر داد که این دو (قرآن و عترت) از هم جدا نشوند ، یعنی اگر کسی فقط قرآن را پیروی کند و بگوید «حَسْبُنا کتابُ الله ؛ قرآن برای ما کافی است» معنایش این است که قرآن را ـ برخلاف وصیت پیامبر (ص) ـ از عترت جدا نموده است ، پیامبر (ص) به قدری به موضوع عدم افتراق این دو توجّه داشت که در خطبه غدیر خُم در حضور بیش از صد هزار مسلمان ، دست علی(ع) را گرفت و بالا برد و به مردم نشان داد و فرمود : «هذا علیٌّ مَعَ القرآنِ والقرآنُ معَ علیٍّ لا یَفتَرقا حتّی یَرِدا عَلَیّ الحَوْضَ ؛ این علی (ع) با قرآن است و قرآن با علی (ع) است ، این دو از همدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر درقیامت با هم بر من وارد گردند.» (۲)
● حقیقت احترام به قرآن :
بی ‏تردید ، احترام به قرآن با دو موضوع به دست می‏ آید :
۱) آن را بشناسیم و دستورات و احکام نورانی آن را در ابعاد مختلف شناسایی و کشف نماییم.
۲) به آن عمل نموده و دستورهایش را در زندگی فردی و اجتماعی و در همه عرصه‏ ها اجرا و پیاده کنیم.
در آیات قرآن به طور مکرّر به این دو موضوع تصریح و تأکید شده ؛ مثلاً در مورد موضوع اول (شناخت قرآن) می‏ فرماید :
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ؛ آیا آنها در قرآن تدبّر نمی ‏کنند ، یا بر دل هایشان قفل نهاده شده است؟» (۳)
نیز می‏ فرماید :
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِّلْمُوءْمِنِینَ ؛ ای مردم ! کتابی از طرف خدا به سوی شما آمد که سراسرش اندرز و شفای دل‏های شما بوده ، و مایه هدایت و رحمت بر مؤمنان است.» (۴)
بنابراین قرآن موعظه ، یعنی نابودکننده غرورها و برطرف کننده موانع رشد و کمال انسانی و شفابخش بیماری‏ های معنوی است و موجب صفای روح و هدایت و رحمت می ‏باشد. به تعبیر دیگر : (چنان که در آیه اول سوره ابراهیم آمده) انسان را از تیرگی‏ های جهل و گناه به سوی نور علم و ایمان بکشاند. این است وصول به حقیقت قرآن.
به عنوان مثال :
به گفته فلاسفه هر چیزی چهار وجود دارد : وجود لفظی ، ذهنی ، خطّی و حقیقی.
آن چه انسان را به هدف می ‏رساند وجود حقیقی است. البته وجود های دیگر مقدمه آن هستند. اگر انسان تشنه باشد و هزاران بار واژه آب را تلفظ کند یا در دفتری بنویسد و یا هزاران لیتر آب زلال را در ذهن خود تصوّر نماید ، تشنگی او برطرف نخواهدشد ، بلکه زمانی از او رفع تشنگی می ‏شود که به سوی حقیقت آب که در لیوان قرار دارد برود و آن را بیاشامد.
در مورد قرآن نیز حقیقت آن یعنی عمل به دستور های آن. همین کارساز و نجات بخش است ، اما خواندن و نوشتن و در ذهن آوردن آیات آن ، منهای عمل به دستور های آن ، هرگز مایه شفا ، هدایت و رحمت نخواهد بود. برهمین اساس پیامبر (ص) در تفسیر آیه : «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ ؛ مؤمنان کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است ، تلاوت می ‏کنند» (۵) فرمود : «یتبعونه حقّ اتّباعه ؛ آن گونه که سزاوار پیروی است ، از قرآن پیروی می ‏کنند.» (۶)
از سوی دیگر فرمود : «ربّ تال القُرآنَ والقرآنُ یَلْعَنُهُ ؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن ، که قرآن آنها را لعنت می‏ کند.» (۷)
● قرآن از دیدگاه روایت
امام باقر (ع) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه درباره قاریان قرآن چنین فرمود :
«قرآن خوانان بر سه گروه ‏اند :
۱) عده ‏ای خواندن قرآن را سرمایه کسب مادّی خود قرار داده و با قرائت قرآن ، پادشاهان را بدوشند (از آنها صله بگیرند) و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند ،
۲)برخی در خواندن قرآن ، زیبایی حروف (و تجوید آن را) رعایت کنند ، ولی حدود و مرزها و برنامه ‏های قرآن را تباه سازند که قرآن برای آنها همانند جام نگهدارنده است که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می ‏برند و هنگام سیرابی ، آن ظرف را مانند سواره به پشت سر خود می ‏افکنند [این دو گروه هرگز نجات نمی ‏یابند]
۳) گروه آخر قرآن می ‏خوانند و داروی قرآن را بر دل بیمارشان می‏ نهند و با تلاوت قرآن ، شب زنده داری کرده و نمازشان را براساس آن برپا دارند. سوگند به خدا چنین گروهی ، اهل نجاتند ، ولی این گونه افراد از کبریت احمر کمیاب ‏تر می ‏باشند.» (۸)
امام صادق (ع) فرمود :
«هنگامی که قیامت برپا شود و خداوند همه خلایق را در صحرای محشر جمع کند ، ناگاه آن‏ها شخص زیبایی را بنگرند که هرگز چهره ‏ای زیباتر از آن را ندیده ‏اند ، آن شخص به سوی آن‏ها آید ، وقتی مؤمنان آن را بنگرند ، گویند : این قرآن است و از ما است که نظیرش را ندیده ‏ایم ، آن شخص از آنها بگذرد و به شهیدان برسد ، شهیدان نیز گویند : این قرآن است ، آن شخص از شهیدان نیز بگذرد و به پیامبران مرسل برسد ، پیامبران نیز می ‏گویند : این قرآن است. از آنها نیز بگذرد ، تا به سمت راست عرش برسد و در آن جا بایستد.
آن گاه خداوند جبّار می ‏فرماید : «به عزّت و جلالم سوگند امروز گرامی بدارم آن کس که تو را در دنیا گرامی داشت و خوار کنم آن کس را که تو را خوار کرد.» (۹)
● توجّه پیشوایان به قرآن و انس با آن
پیامبر (ص) و امامان (ع) مصداق روشن و کامل عبادُ الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند که خداوند در وصف آن‏ها می‏ فرماید :
«آنها کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود کر و کور روی آن نمی ‏افتند.» (۱۰)
نیز آنها مصداق واقعی سخن حضرت علی (ع) هستند که در شأن قرآن فرمود : «قرآن را فراگیرید که بهترین گفته هاست ، در آن بیندیشید که بهار قلب‏ ها است و از نورش شفا بجویید که شفای دل ‏های بیمار است.» (۱۱)
بر همین اساس پیامبر (ص) و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت کامل آن ، انس ویژه‏ای با آن داشتند. سیره زندگی درخشانشان در عمل آکنده از دستورهای قرآن بود ، هرگز از قرآن ـ از نظر فکر و عمل در همه ابعاد ـ جدا نشدند ، بلکه تندیس قرآن و به عبارت روشن ‏تر ، تجلی‏ گاه قرآن و مفسّر و همدم آن بوده‏ اند از این رو به عنوان قرآن ناطق معرفی شده ‏اند.
برای درک این حقیقت به چند نمونه اشاره می‏ کنیم :
۱) رسول اکرم (ص) در خطبه شعبانیه ـ که در سال دوم هجرت و در آخرین جمعه ماه شعبان در شأن ماه رمضان در مسجد ایراد کرده ـ می ‏فرماید : «کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند ، پاداشش معادل یک ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه ‏های دیگر است.» (۱۲)
۲) امامان (ع) آن چنان با قرآن خو گرفته و با آن انس داشتند که امام سجاد (ع) فرمود :
«اگر همه موجودات و انسان‏های شرق و غرب جهان بمیرند و من تنها بمانم ، پس از آن که قرآن با من باشد ، هیچ گونه وحشتی نخواهم داشت.» (۱۳) این موضوع جلوه عینی همان سخنی است که حضرت علی (ع) فرمود :
«کسی که با تلاوت قرآن انس و الفت گرفت از جدایی دیگران به وحشت نمی ‏افتد.» (۱۴)
حضرت علی (ع) روزی به یاد یارانش ـ که اهل قرآن بودند ـ افتاد و آه جگرسوزی کشید و فرمود :
«آه بر برادرانم ، همان‏ها که قرآن را تلاوت می‏ کردند و به کار می ‏بستند.» (۱۵)
۳) وقتی که آیه جهنم (۴۳ و ۴۴ حجر) نازل شد :
«دوزخ میعادگاه شیطان و پیروانش است و دارای هفت در می ‏باشد...» پیامبر(ص) گریه شدیدی کرد ، به طوری که اصحاب از گریه او گریه افتادند. یکی ازاصحاب که می ‏دانست پیامبر (ص) با دیدار حضرت زهرا (س) شاد می ‏شود ، به خانه زهرا (س) رفت تا او را نزد پیامبر (ص) بیاورد. دید حضرت زهرا (س) مشغول آسیا کردن گندم یا جو است و (از آن جا که با قرآن مأنوس بود) این آیه (۶ قصص) را مکرر می‏ خواند : «وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی؛ آن چه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است.»
سلام کرد و گریه پیامبر (ص) را به حضرت زهرا (س) خبر داد. زهرا (س) نزد پیامبر (ص) شتافت و از علت گریه پرسید ، پیامبر (ص) آیه مذکور را خواند. فاطمه (س) آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که با صورت بر زمین افتاد و مکرر می ‏گفت : «الوَیلُ لِمَنْ دَخَلَ النّارَ؛ وای بر کسی که وارد دوزخ گردد.» وقتی حضرت علی(ع) نیز این آیه را شنید آن چنان منقلب شد که فرمود : «ای کاش مادرم نازا بود و مرا به دنیا نمی ‏آورد تا این آیه را نمی ‏شنیدم» و در حالی که می‏ گریست می ‏گفت : «وای از دوری سفر و کمی توشه راه سفر.» (۱۶)
۴) فضّه ـ شاگرد تربیت شده حضرت زهرا (س) ـ آن چنان با قرآن انس داشت که همواره با آیات قرآن سخن می‏ گفت و مردم را به تفسیر و تأویل قرآن آشنا می ‏کرد ، چنان که ماجرای او با عبدالله مبارک و گفت‏وگوی عبدالله با او بیان گر این مطلب است و سرانجام پسران فضّه گفتند : «این بانو مادر ما است که کنیز حضرت زهرا (س) بوده و بیست سال است که به غیر از قرآن سخن نمی ‏گوید.» (۱۷)
۵) امام حسن (ع) نیز با قرآن مأنوس بود و همواره با قرآن سخن می‏ گفت. شخصی از آن حضرت پرسید در شما یک نوع تکبّر و بزرگ منشی می‏ نگرم ، فرمود : بلکه در من عزّت هست (و تو عزت مرا با تکبّر اشتباه گرفته ‏ای) و قرآن می ‏فرماید :
«و عزّت از آنِ خدا و رسول خدا و مؤمنان است.» (۱۸)
نیز روایت شده : یکی از کنیزان آن حضرت ، شاخه گلی به امام حسن (ع) اهدا کرد. حضرت، کنیز را آزاد نمود. یکی از حاضران به امام عرض کرد : به راستی به خاطر یک شاخه گل بی ‏ارزش ، کنیز را آزاد کردی ؟
آن حضرت در پاسخ فرمود : «قرآن ما را چنین تربیت کرده ، آن جا که می ‏فرماید : «هنگامی که کسی به شما تحیّت گوید پاسخ او را به طور بهتر یا همان گونه بدهید.» لذا پاسخ بهتر همان آزاد کردن او است. (۱۹)
روزی آن بزرگوار به سوی مسجد می‏رفت و زیباترین لباس هایش را پوشیده بود. شخصی خطاب به او گفت : ای پسر رسول خدا چرا زیباترین لباس خود را در نماز می ‏پوشی ؟ در جواب فرمود : خداوند زیبا است و زیبایی ‏ها را دوست دارد و در قرآن (آیه ۳۱ اعراف) می ‏فرماید : «زینت و زیبایی خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید.» (۲۰)
۶) امام حسین (ع) بعد از ظهر تاسوعا ، برادرش حضرت عباس (ع) را در کربلا نزد دشمن فرستاد تا به آنها چنین پیام دهد :
«امشب را به ما مهلت دهید ؛ زیرا : هُوَ یعْلمُ اَنّی اُحِبُّ الصّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةِ کِتابِهِ؛ خداوند می ‏داند و گواه است که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. امشب را به خاطر انجام نماز و تلاوت قرآن به ما مهلت دهید.» (۲۱)
آن حضرت در روز عاشورا ، این آیه قرآن را می‏ خواند : «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ ؛ در میان مؤمنان مردانی هستند به سر عهد خود صادقانه ایستادند ، بعضی پیمان خود را به آخر بردند و بعضی در انتظار آنند ...» (۲۲)
۷) در سیره امامان دیگر نیز با کمال وضوح دیده می ‏شود که همواره به قرآن دل بسته و با آن در فکر و عمل ، انس مخصوصی داشتند ، مثلاً در مورد امام سجاد(ع) روایت شده :
هنگامی که در نماز سوره حمد را قرائت می‏ کرد به آیه «مالک یوم الدّین» که می ‏رسید آن قدر این آیه را با خضوع ویژه ‏ای تکرار می‏ کرد که نزدیک بود جانش به لب برسد و آن چنان قرآن را با صدای شیوا و دلنشین می‏ خواند که وقتی سقّاها در کنار خانه ‏اش عبور می ‏کردند ، همان جا توقف می‏کردند تا صدای دلنشینش را بشنوند. (۲۳)
امام صادق (ع) نیز با حالت ملکوتی خاصی آیات قرآن را در نماز تلاوت می ‏کرد ، به طوری که از حال عادی خارج می ‏شد.
روزی یکی از حاضران از او پرسید : این چه حالی بود که به شما دست داد ؟ فرمود : «پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده ‏اش شنیده ‏ام.» (۲۴)
از انس و الفت حضرت رضا (ع) با قرآن این که هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می‏ کرده و می ‏فرمود :
«اگر خواسته باشم که در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم می ‏توانم ، ولی هرگز هیچ آیه ‏ای را نخوانده ‏ام ، مگر این که در معنای آن اندیشیدم و درباره این که آیه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فکر کردم ، از این رو هر سه روز قرآن را می‏ خوانم ، وگرنه کمتر از سه روز، همه آن را تلاوت می‏ کردم.» (۲۵)
۸) در سیره امام هادی (ع) آمده :
یک نفر مسیحی با زنی مسلمان زنا کرد. او را نزد متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسی) آوردند.
متوکل خواست حدّ اسلامی را (که اعدام بود) بر او جاری کند ، ولی او هماندم مسلمان شد ، یحیی بن اکثم قاضی القضاة وقت گفت :
او با مسلمان شدنش ، شرک و گناهش را نابود کرد ، بعضی از علما گفتند : باید سه حد بر او جاری گردد ، بعضی سخن دیگر گفتند. متوکل دستور داد در ضمن نامه ‏ای این مسئله را از امام هادی (ع) بپرسند ، نامه ‏ای نوشتند وقتی که نامه به دست امام رسید ، امام در پاسخ نوشت : «باید آن قدر به او شلاّق بزنند تا در زیر شلاق بمیرد.»
وقتی جواب امام به متوکل رسید و او آن را برای علما خواند ، علما منکر شدند و از متوکل خواستند تا در ضمن نامه ‏ای علّت آن را از امام هادی (ع) بخواهد. متوکل در نامه ‏ای علت چنین حکمی را از امام خواست ، امام هادی (ع) در پاسخ نوشت :
در قرآن می ‏خوانیم : «هنگامی که آنها (فرعونیان و...) عذاب شدید ما را دیدند ، گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آورده و به معبودهایی که همتای او می ‏شمردیم کافر شدیم ، اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند ، ایمانشان برای آنها سودی نداشت...» (۲۶) وقتی این پاسخ از سوی امام هادی (ع) به متوکل رسید ، آن را پذیرفت و دستور داد آن نصرانی زناکار را آن قدر شلاق زدند که جان سپرد. (۲۷)
آری! این بود نمونه هایی از رابطه تنگاتنگ پیشوایان اسلام با قرآن که به ما می ‏آموزد تا هرگز قرآن را مهجور قرار ندهیم ، تا مبادا در روز قیامت در پیشگاه قرآن روسیاه شده و از شفاعتش محروم گردیم.
حجة الاسلام محمد محمدی اشتهاردی
۱. صحیح ترمذی ، ج۲ ، ص۳۰۸ ؛ ذخائرالعقبی طبرانی ، ص۱۶ ؛ مستدرک حاکم ، ج۳، ص ۱۰۹
۲. المراجعات شرف الدین ، ص۲۲، به نقل از احیاء المیت سیوطی ، و اربعین الاربعین تیهانی ، طبق استخراج طبرانی
۳. سوره محمّد ، آیه۲۴
۴. سوره یونس ، آیه۵۷
۵. سوره بقره ، آیه۱۲۱
۶. تفسیر الدّرالمنثور سیوطی ، ج۱، ص۱۱۱
۷. بحار، ج۹۲، ص۱۸۴
۸. اقتباس از اصول کافی، ج۲، ص۲۷
۹. همان، ص۶۰
۱۰. فرقان ، ۷۳
۱۱. نهج البلاغه ، خطبه ۱۱۰
۱۲. عیون اخبارالرضا ، ج۲، ص۲۹۵
۱۳. اصول کافی ، ج۲، ص۶۱۰
۱۴. غرر الحکم ، باب المیم
۱۵. نهج البلاغه ، خطبه ۱۸۲
۱۶. بحار ، ج۴۳، ص۸۷
۱۷. همان ، ص۸۶ و ۸۷
۱۸. منافقون ، آیه۸ ؛ بحارالانوار ، ج۴۳، ص۳۸
۱۹. نساء ، آیه ۸۶ ؛ فصول المهمّه ابن صبّاغ مالکی ، ص ۱۳۸
۲۰. بحار ، ج۸۳ ، ص ۱۸۵
۲۱. تاریخ طبری ، ج۶، ص۳۳۷ ؛ نفس المهموم ، ص۱۱۳
۲۲. تفسیر صافی ، ذیل آیه ۲۳ احزاب
۲۳. اصول کافی ، ج۲، ص۶۰۲ و ۶۱۶
۲۶. مؤمن ، آیات ۸۴ و ۸۵
۲۷. تفسیر نورالثقلین ، ج۴ ، ص۵۳۷ و ۵۳۸
۲۴. بحار، ج۸۴، ص۲۴۸
۲۵. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۰
منبع : سایت مناجات


همچنین مشاهده کنید