پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رستاخیز خونخواهی


رستاخیز خونخواهی
جنبش های تاثیرگذار در جریان تاریخ همواره تحولات بنیادینی را پدید آورده اند؛ تحولاتی که فقط محدود به پیامدهای آنی و زودگذر حوادث نیستند بلکه ریشه هایش در حقیقت تاریخی جای دارد. واقعه کربلا در طول تاریخ اسلام با توجه به حرکت آفرینی نتایج بلندمدتی در پی داشت و بسترساز جنبش های فراگیری شد. مهمترین قیام نشات گرفته از نهضت خونین کربلا، قیام «مختاربن ابی عبید ثقفی» است. نوشتار زیر کوششی در جهت معرفی چهره واقعی رهبر آن است.
«مختاربن ابی عبید» از قبیله مشهور ثقیف در سال اول هجرت و در شهر مدینه متولد شد. قبیله ثقیف یکی از قبایل اصیل و معروف عرب در شجاعت و سلحشوری بود. مختار در دوران گذار جاهلیت به اسلام ناب پرورش یافت و حوادث پرفراز و نشیب اسلام را لمس کرد. تجارب بزرگ این مسیر از او انسانی بافراست و سیاست ساخت و از فضایل برجسته اش، بعد معنوی و تقوا و عبادت بود. اقدامات حساب شده و باکیاست و تدبیرش او را سزاوار لقب «کیس» نشان داد که امیرمومنان در کودکی به آن ملقبش کرده بود. پدرش ابوعبید از جنگجویان لشگر خلیفه دوم بود. زمانی که پادگان مهم نظامی ارتش خلیفه در مرزهای شرقی جهان اسلام در کوفه قرار داشت، مختار همراه پدرش به عنوان رزمنده داوطلب به ارتش اسلام پیوست و از سرزمین حجاز مهاجرت کرد؛ شهری که هسته مرکزی جنبش شیعیان به شمار می آمد. در آستانه سال ۶۰ ه.ق. از خشونت عمال اموی رنج می برد. گروه های طرفدار گرایش علوی با فرستادن نامه هایی بسیار از امام حسین(ع) دعوت کردند به کوفه بیاید. «مسلم بن عقیل» به دستور امام حسین(ع) برای گرفتن بیعت از کوفیان راهی این شهر شد و مستقیماً به خانه مختار رفت. با حضور همزمان «عبیدالله بن زیاد» در کوفه به عنوان استاندار و افشای جریان بیعت گیری، مسلم به شهادت رسید و مختار به اتهام یاری اهل بیت به زندان افکنده شد. قیام کربلا به وقوع پیوست. این حادثه برای مختار چنان تکان دهنده بود که به «عبدالله بن عمر» فرزند خلیفه دوم نامه نوشت و خواستار آزادی خود شد.
براساس روایات، امیرمومنان و دیگر ائمه قیام مختار را بشارت داده بودند. مختار پس از رهایی از زندان به خونخواهی شهیدان کربلا راهی سرزمین مقدس حجاز شد تا با «عبدالله بن زبیر» فرزند صحابه معروف پیامبر ملاقات کند. عبدالله بن زبیر که همانند پدرش فردی سازش پذیر و فرصت طلب بود، به دنبال زمان مناسبی می گشت تا حجاز را از چنگ امویان خارج کند.در عین حال او نسبت به خاندان پیامبر(ص) به سبب آنچه در جنگ جمل رخ داده بود، عداوت و دشمنی داشت و با کینه یی خصمانه منتظر روزی بود که انتقام بگیرد. موج نفرت عمومی علیه بنی امیه مجالی فراهم آورد تا ابن زبیر با فریب مردم خود را خونخواه امام حسین معرفی و توجه مختار را به خود جلب کند. مختار مشروط به اینکه مشاور ابن زبیر باشد با وی بیعت کرد و هنگام حمله یزیدبن معاویه به مکه در کنار او قرار گرفت. مدتی گذشت تا مختار دریافت که عبدالله بن زبیر به او موقعیت و امکان فعالیت نخواهد داد. با مرگ یزید در سال ۶۴ ه.ق. ابن زبیر رسماً خود را خلیفه مسلمین قلمداد کرد. انتقام از عاملین واقعه کربلا هدف مشخص مختار بود، پس به دیدار بازماندگان اهل بیت و خاندان پیامبر رفت تا کسب تکلیف کند. موقعیت حساس امام سجاد(ع) و اقتضای اصل تقیه سبب شد ملاقات به صورت سری و مخفی صورت گیرد. مختار در دیدار با محمد حنفیه فرزند بزرگ امام علی(ع) با نظر مساعد مواجه شد، هرچند محمد صراحتاً آن را اعلام نکرد. فضای باز سیاسی سال ۶۵ ه.ق. فرصت تحقق خونخواهی را فراهم آورده بود اما قبل از حضور مختار، گروهی به نام «توابین» به رهبری «سلیمان بن صدر خزاعی» تصمیم به نبرد ضد حکومت امویان گرفته بودند؛ گروهی که امام حسین را در واقعه کربلا تنها گذاشتند و از سر ندامت، راه توبه و طلب مغفرت را پیکار با عاملین فاجعه کربلا می دانستند. مختار با کاروان خود به کوفه بازگشت و شیعیانی که از آرمان مختار و ملاقات با فرزندان علی(ع) خبردار شدند، با او عهد و پیمان یاری بستند. او در جریان قیام توابین و برای دومین بار در پی یک توطئه به زندان افتاد. قیام با شهید شدن عده کثیری از شیعیان با شکست مواجه شد و مختار که بار دیگر با ضمانت عبدالله بن عمر از زندان رهایی یافته بود، اقدامات خود را تشدید کرد. او شیعیان را در محفل های خاصی گردهم می آورد و به عنوان نماینده محمدبن حنفیه آنان را به سوی خویش دعوت می کرد. این مساله در عین آنکه توجه شیعیان را به سوی او معطوف می ساخت، سبب تردید نیز در میان آنها می شد. تردید آنها در صداقت مختار در نمایندگی از سوی محمدبن حنفیه بود. آنان برای کسب اطمینان لازم تصمیم گرفتند به مدینه رفته، از محمدبن حنفیه در این باره پرس وجو کنند. «عبدالرحمن بن شریح» و گروهی دیگر روانه مدینه شدند و در آنجا به طور خصوصی با ابن حنفیه ملاقات کرده و موضع او را درخصوص مختار سوال کردند.
محمدبن حنفیه به صورت سربسته و مبهم حمایت کرد و گفت؛ «در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت(ع) را بگیرید، به خدا من دوست دارم خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد، انتقام ما را بگیرد.» به این ترتیب در میان شیعیان عراق بیش از هفده هزار نفر که به دنبال اصلاح اوضاع اجتماعی مسلمین و انتقام از عاملان واقعه کربلا بودند، با مختار محرمانه پیمان بستند و بیعت کردند. بسیاری از این شیعیان، موالی و ایرانیانی بودند که با لغو سیاست های تبعیض نژادی اموی به سمت مختار گرایش یافتند. از طرفی یکی از سران بزرگ بصره در حمایت از او از شیعیان بصره بیعت گرفت و تسلط مختار بر آغاز جریان قیام بیشتر شد. با اینکه بسیاری از بزرگان و سران شیعه در این قیام نقش فعال داشتند اما پیوستن قهرمانی کم نظیر همانند «ابراهیم بن اشتر» فرزند مالک اشتر موثرترین نقش را بازی کرد. ابراهیم هم از لحاظ شهرت تشیع پدر و هم از حیث شجاعت و نفوذ در کوفه مقام برتری داشت. مختار پس از مذاکراتی توانست ابراهیم را به خود جلب کرده و به وسیله او موضع خود را در کوفه تقویت کند، گرچه بعدها ابراهیم از او جدا شد.
سرانجام با بررسی همه جوانب، در ۱۴ ربیع الاول سال ۶۶ هـ.ق. قیام مختار آغاز شد. با اعلام حکومت نظامی از طرف حاکم دست نشانده ابن زبیر به نام ابن مطیع، شهر به مقر نیروهای نظامی تبدیل شد. مختار با هدف تسخیر کوفه و پاکسازی آن از عناصر حکومت زبیریان، همه مردم را دعوت به قیام برای خونخواهی شهدای کربلا کرد. دسته های لشگر ابراهیم بن اشتر در شهر گردش می کردند تا مردم شیعه بتوانند به آنها ملحق شوند. مختار بنا به سیره امام علی(ع) که جنگ را قبل از شروع طرف مقابل جایز نمی دید، به ابراهیم گفت تو آغازگر جنگ نباش. در جریان تسخیر شهر به دست نیروهای مختار درگیری های متعددی رخ داد و به رغم نیروهای زیادی که در اختیار ابن مطیع حاکم کوفه بود و شمارشان به بیست هزار نفر می رسید، مختار توانست با یک پنجم این تعداد نیرو، شهر را از دست ابن مطیع بیرون آورد. با وجود درگیری ها و مقاومت های شدید، نیروهای ابراهیم به سمت مرکز شهر رفتند و استانداری را محاصره کردند. ابن مطیع با وضع رقت بار و در لباس زنانه از قصر فرار کرد. آخرین سنگر زبیریان به دست قیام کنندگان افتاد. با سقوط دارالاماره، کوفه به تصرف کامل مختار درآمد. او با انتصاب مهره های انقلابی در پست های حساس تشکیل حکومت داد.
سه جبهه در مقابل این قیام صف آرایی کردند. جبهه شام به رهبری اموی ها و سرکردگی ابن زیاد، جبهه عبدالله بن زبیر و جبهه ضدانقلاب داخلی در کوفه به سرکردگی قاتلین امام حسین(ع). جبهه سوم در کوفه با پشتیبانی اشراف که مهمترین قشر صاحب نفوذ بودند، شورش کردند و مقر فرماندهی محاصره شد. این معرکه به جنگ بزرگی انجامید و شورشیان شکست فاحشی خوردند. وعده خداوند در آیه «و انتقمنا من الذین اجرموا» تحقق یافت و عاملان فاجعه کربلا اسیر شدند و به هلاکت رسیدند. مختار در تصفیه یی خونین قاتلین فاجعه کربلا را گردن زد و به تعقیب فراریان و مجازات شان پرداخت. پس از تسلط بر اوضاع شهر به همه امان داد و آنچه باید بر اساس آن بیعت شود، مطرح کرد؛ عمل به کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهل بیت(ع)، جهاد با تجاوزگران حریم الهی، دفاع از محرومین و جنگ با جنگ طلبان و صلح با خواهندگان صلح.
دومین مرحله خونخواهی مختار با هدف سرکوبی شام آغاز شد. طی نبردی که در سال ۶۷ هـ.ق. میان سپاه مختار و سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد صورت گرفت، مهمترین رهبران اموی ارتش از جمله ابن زیاد کشته شدند. اشراف فراری در بصره با تحریک «مصعب بن زبیر» برادر خلیفه سعی در گرفتن انتقام این خونخواهی داشتند. عبدالله که مدعی خلافت بر تمامی سرزمین های اسلامی بود، با کینه یی دیرینه از خاندان رسول(ص) فتنه و میدان جنگ بزرگی برپا کرد. زبیری ها خواستار پذیرفتن بیعت عبدالله بن زبیر با عنوان امیرمومنان از طرف نیروهای مختار بودند تا جنگ خاتمه یابد. یاران مختار هم از زبیری ها می خواستند خلافت را به آل رسول واگذارند. در نبرد حق و باطل، لشگر شصت هزار نفری مختار بدون تکیه بر بازوی فرماندهی خود، ابراهیم بن اشتر، به جنگ رفت و در جریان تلاقی نیروها، درگیری به نفع زبیری ها خاتمه یافت. مختار به امید نجات مرکز حکومت یعنی کوفه از میدان جنگ به سوی شهر شتافت. در حلقه تنگ محاصره دارالاماره توسط لشگر مصعب، مختار و یارانش به شهادت رسیدند. او در مدت کوتاه یک سال و اندی حکومت، با یک جریان منحرف تاریخی مبارزه کرد تا از ساحت مقدس خاندان پیامبر دفاع کند.
اما قیام مختار با ابهام سازی تاریخی در شخصیتش مورد بی مهری های فراوانی قرار گرفت. اتهام ادعای نبوت برای خودش و مهدویت برای محمد بن حنفیه یا تاسیس فرقه «کیسانیه» و شایع تر از همه لقب «کذاب»، نسبت هایی برای خدشه دار کردن قیامش بود. بیش از همه در میان نوشته های مورخان، او را مدعی نبوت دانسته اند. این افترا به سبب سخنان مسجعی بود که گاهی مختار هم وزن آیات قرآن بیان می کرد. بعدها دشمنان روی آن تبلیغ کردند و آن را به عنوان اینکه مختار مدعی است که وحی بر او نازل می شود، قلمداد کردند. نسبت تاسیس فرقه کیسانیه یا مختاریه هم به سبب گرایش او به محمد بن حنفیه بود. کیسانیه به امامت محمد حنفیه فرزند علی(ع) معتقد بودند و امامت امام سجاد(ع) را قبول نداشتند و می گفتند؛ مختار معتقد به امامت و «مهدویت» محمد بن حنفیه بود. مورخان و صاحبان کتب ملل و نحل با تمام قوا او را محکوم و منحرف دانستند و از او با لقب «کذاب» یاد کردند. هرچند نتوانستند از روایاتی که در مدح عظمتش از بزرگان دین نقل شده بود سرپوش بگذارند. مزار شریف مختار ثقفی جزء مشاهد متبرکه شیعیان است و در کوفه قرار دارد.
مینا شاهمیری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید