شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


درنگی در به همین سادگی


درنگی در به همین سادگی
۱) درباره تازه ترین ساخته رضا میرکریمی پس از شگفتی اولیه ناشی از مواجهه با دنیایی که درون آدم هایش را وا می تابد و مخاطب را پس از یک استغراق در عمیق ترین و درونی ترین حالا ت شخصیت اصلی اش (طاهره) پابه پای سکوت هایش، نگاه های پرمعنا و لحن پراندوهش و... با یک ضرباهنگ درونی درگیر می کند و سرانجام با درک عظیم و به کمال رسیده او از پس تجربه هایی مکرر که پوست انداختن و تحولی شگفت را تمهید می کند باید جسارت و هوشمندی کارگردان را در ورود به قلمروی تازه و تثبیت نگاهی که از «کودک و سرباز» تا «زیر نور ماه» و تا همین امروز استمرار داشته و کاشف و کاوشگر ساحت ها و زوایای نایافته و ناب تر انسانی در موقعیت های پیچیده متناقض و ناهمگون با جهان پیرامون خود و آدم های اطراف و درگیر انتخاب هایی که متناظر با اندیشه ای هستی شناسانه و یافتن جایگاه و وضعیتی تازه از پس درک حقیقتی بزرگ است این بار در تجربه ای متفاوت تر و خاص تر - و شاید هم شخصی تر - تحسین کرد. «به همین سادگی» به وضوح، چیزی دارد، «آنی» دارد که وارد شدن به حیطه اش «آداب» می طلبد; همان هوش و همتی که عهده دار تدارک یک درک موشکافانه از ژرف ترین و درونی ترین لا یه های روان و عاطفه یک زن خانه دار باید شود. زنی با همه دغدغه ها و دل شوره ها و درگیری های ذهنی اش، با همه نیازهای ارضا نشده اش، با همه شوق فروخفته و میل مهارشده و واپس زده اش به دیده شدن، شناخته شدن، مورد محبت واقع شدن، مستقل ماندن و خود انتخاب کردن. این ورود به دنیای ناگشوده و حریم و خلوت ره ناگشوده و ساکت و سربسته «طاهره» که به جرات چیزی بیشتر از یک زن خانه دار متوسط شهرنشین است با یک وسعت وجودی و غنای عاطفی که او را ملجا» و محل رجوع اطرافیانش می کند البته باید آن هم محبوبانه و چون خود او توام با معصومیت و نجابت باشد که در همه این مدت - که چشم در چشم و نفس به نفس او مخاطب را با ماجراها پیش می برد - دمی این «آئین همراهی» را فرو نگذارد و خوشبختانه میرکریمی این نکته کلیدی را دانسته است. حضور «طاهره» در تمام اتفاق ها و در طول فیلم آن هم مسلط و پررنگ است و اتمسفر ناشی از آن چندان فراگیر که آگاهی ما از رخدادها تنها از منظر او و در سایه حضور او شکل می گیرد.
۲) میزانسن و ترکیب عناصر و مولفه های بصری در به همین سادگی از آن جهت موفق و در کلیت خود اثرگذار است که بار حذف درام و فقدان یا کم رنگ شدن وجوه، دراماتیک، تعلیق، سوژه و قصه پررنگ و دارای کشش و بسط شماتیک و گره ها و نقطه اوج های معمود در روایت خطی عمدتا مورد پسند عام را بر دوش می کشد.
اشیا در چیدمان درست و هم کنشی منطقی خود بر زمینه ای از قاب بندی و pov و حرکت دوربین روی دست که فضای واقع نمای فیلم را تقویت کرده متناظر با یک کارکرد نشانه شناختی بسیار قوی عمل می کند. اینجاست که اهمیت فضاسازی درونی شده و یک دست اثر را با همراهی آن ضرباهنگ موزون درمی یابیم.
بازی «هنگامه قاضیانی» هم از آنجا یک نقطه عطف و برگ برنده برای فیلم محسوب می شود که این «درام درونی» را بیشتر با تکیه بر سکوت، نوع و حالت نگاه ها، میمیک چهره و زبان بدن (کشیدن دست روی نرده، نوع راه رفتن و ...) عمق و غنا بخشیده و وجوه کاراکتریستیک و شمایلی شخصیت «طاهره» را به شدت به سمت ماندگار شدن می برد. «زنی تنها، در آستانه فصلی سرد» اما درآستانه و گیرودار یک تصمیم یا تحول بزرگ که پابه پای خود، تماشاگر را به روند درونی و ذهنی این درک و انتخاب و در نهایت دگرگونی می خواند.
۳) جزئیات فراوان و پرشمار موجود در فیلم و داستانک های فرعی که در دل آن رخ می دهد همه در امتداد مسیر یک دست و بافت همگون متن عمل می کنند; همه چیز در نسبت با دنیای درون طاهره که چتر خود را بر همه اتفاق ها می گسترد از پی هم رخ می دهد تا این روند پختگی و تکامل و رسیدن او به نقطه مورد نظر نهایی را - به مثابه یک صیرورت و درک تازه - سریع تر پیش برد.
حضور تمامی اشیا هم یکسره در دایره ومدار این «نسبت»، کاربرد ومعنا می یابد.
۴) خالی بودن اثر از جذابیت ها و کنش های معمول دراماتیک زمینه ساز تاکید بیشتر بر فضایی است که هر چه بیشتر این دلتنگی، ملا ل و تلخ کامی شخصیت اصلی را در برابر همه بی تفاوتی، بی اعتنایی و بی مهری دنیای اطراف و آدم هایش (و حتی همسر و دو فرزندش) تداعی کند. جوهره آن اتفاق مهم و پنهان که آرام آرام رخ می نماید و در پایان فیلم به نقطه کمال می رسد در همین بی اتفاقی و بی حادثه بودن است.
۵) و بالا خره مایلم در اینجا مقایسه ای کنم بین این فیلم با «دایره زنگی - پریسا بخت آور» که این روزها همزمان در حال اکران است که در نوع خود فیلم موفقی در ژانر کمدی اجتماعی از کار درآمده و آن اینکه در «به همین سادگی» شخصیت اصلی از روزمرگی در عین آن که احاطه اش کرده و حریم درونی و خلوت امن و جزیره تنهایی او را نیز تهدید می کند با یک
خودآگاهی عمیق و درک درونی قدم فراتر می نهد و در آستانه یک استقلا ل شخصیتی در عین کنار آمدن و مشغول ماندن به امور روزمره پس از منصرف شدن از سفر و تصمیم به ماندن در آن خانه می رسد. در «دایره زنگی» اما نوع دیگری از روزمرگی را شاهدیم. غرق شدن در روزمرگی بدون خود آگاهی و فاصله گرفتن و به شکل یک کنشی غریزی که عمدتا در نمودهای بیرونی اش جلوه می کند.
۶) به همین سادگی با آن که از کمترین تنش و کشاکش ظاهری نشانی ندارد اما سرشار از چالش های درونی و ذهنی است و شاید بتوان گفت فیلم تلخی است. طاهره با آن که خود، نقطه اتکای همه است اما همدردی نمی یابد و حتی زن های دیگر هم بر محور وابستگی به مرد تعریف می شوند حتی دختر کوچک او نیز از دایره این محدودیت رها نیست. مهمترین نقطه عطف به همین سادگی در لحن به شدت آرام، مهربان، همدلا نه و غمخوارانه اش نسبت به طاهره و بقیه این آدم ها و سرنوشت همیشگی آنهاست و اگر نتوان حتی در سینما این گونه برخلا ف اقتضای جهان به انسان و تقدیرش نظر کرد پس دیگر در کجا این فرصت فراهم شدنی است؟
نویسنده : فرزاد زادمحسن
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید