سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا


تحلیلی جامعه شناختی از موسیقی ایران


تحلیلی جامعه شناختی از موسیقی ایران
ویژگی تاثیر گذاری وتاثیرپذیری موسیقی نیز در عرصه اجتماع به دلیل نقشی است که در فرهنگ ایفا می کند و البته هم از اینروست که دارای پیچیدگی هایی به اندازه عمر نامشخصش در تاریخ است.
وجود این پیچیدگی ایجاب می کند که برای رویارویی با این پدیده ، هوشمندانه و دقیق رفتار شود .با وجود حساسیتی که برای این پدیده برشمرده شد ، اما توجه مورد انتظار و از سر تدبیر تا قرن ۲۰ به آن صورت نگرفت.اگر چه فیلسوفی همچون فارابی با دقت نظر به آن نگریسته و در تقسیم بندی علم ریاضیات آنرا در طبقه چهارم این علم دقیقه جای داده است ، اما انچه مورد نظر است توجه به این پدیده به عنوان یکی از اجزای فرهنگ جامعه انسانی است با پیچیدگی های خاص یک عنصر فرهنگی .
بی شک تئودور آدورنو را باید به عنوان پیشقراول رویکرد مورد نظر به موسیقی دانست.او که به همراه هورکهایمر پایه ریز مکتب انتقادی فرانکفورت در فلسفه و جامعه شناسی می باشد ، در سال ۱۹۴۱ در مقاله ای در مورد موسیقی عامه دست به نقد هوشمندانه وساختارمند موسیقی عامه پسند در جامعه غرب زد.او در این مقاله با برتری دادن موسیقی کلاسیک به موسیقی عامه پسند ، این نوع موسیقی را تولید شده از سوی صنعت فرهنگ تحت تاثیر دو فرآیند استاندارد شدن و فردیت مجازی عنوان کرد .(۱).طبق نظر آدورنو فرایند استاندارد شدن موسیقی موجب استاندارد شدن مخاطب طبق الگوی کمپانی های سازنده می شود.در واقع در این فرایند عمل گوش دادن نیز توسط تولید کننده صورت می گیرد و گیرندگان ، موجوداتی منفعل هستند که مسحور فضای یکنواخت آن می شوند..اما این یکنواختی تا حدی می تواند ، فرد را تحت کنترل داشته باشد ، در مرحله ای که فرد به مرز دلزدگی میرسد فرایند فردیت مجازی وارد عمل می شود و آن عبارتست از تغییرات جزئی در موسیقی و کلام ، تا به فرد اطمینان دهد فردیتش مورد احترام واقع شده است.این تحلیل آدورنو را بر آن داشت تا موسیقی را در جامعه سرمایه داری " سیمان اجتماعی " بنامد ، که سعی دارد توده ها را در موقعیت اجتماعی شان نگه دارد ، و نوعی تخلیه احساسات در آنها صورت دهد.این نگرش آدورنو بی پاسخ نماند و نقدهای فراوانی را در پی داشت که به طور عمده او را متهم کردند مخاطبان را بیش از اندازه بی اختیار تلقی کرده است .از جمله" استوارت هال" و "پدی وانل" در مقاله ای که می توان آنرا اولین تحلیل اجتماعی موسیقی پاپ به شمار آورد ، در ۱۹۶۴ متذکر شدند : " این تصور که جوانان اشخاصی ساده لوح و تحت استثمار صنعت موسیقی پاپ هستند بیش از اندازه ساده انگارانه است"(۲)
آنان تاکید داشتند ، مصرف کنندگان این موسیقی کاملا به عملی که انجام می دهند آگاهی دارند و آنرا به اختیار انتخاب می کنند .میان این نظر و آنچه تئودور آدورنو ارائه کرده بود مباحث زیادی پیرامون موسیقی در گرفته است که می توان هرکدام را در پیوستاری در این دوقطب قرار داد.
تحلیل آدورنو اگر به جهت ضعفهایی همچون نخبه گرا بودنش اکنون از جایگاه قدرتمندی برخوردار نیست، اما با توجه به اینکه به قول سایمن فریت ( ۱۹۸۲) " تحقیقاتش در بر گیرنده نظام مندترین تحلیل و نیز گزنده ترین انتقاد ها درباره فرهنگ توده ای است"(۳)، برای جوامعی که رگه هایی از یک جامعه توده ای را دارند ، مدل ارزنده ای در تحلیل موقعیت و وضعیت موسیقی و سایر محصولات فرهنگی ارائه می کند.بنابراین در تحلیل موسیقی در جامعه ایران نیز ، به دلیل داشتن وضعیت یک جامعه شبه توده ای (۴)، می توان از رهیافت آدورنو بهره جست.
نکته کلیدی در بحث آدورنو ، همانطور که گفته شد، در تعبیر " سیمان اجتماعی” است که در باره موسیقی عامه به کار برده است.یعنی به انفعال کشاندن توده ها و راضی نگه داشتن آنها به موقعیتی که دارند.به عبارتی موسیقی برای آنها حکم یک ماده تخدیری را دارد که وادارشان می کند به وضع موجود رضایت دهند.اینکار هم از طریق بسته بندی کردن و استاندارد کردن سلیقه ها صورت می گیرد.شاید بتوان تعبیر " سیمان اجتماعی " را در تحلیل موسیقی ایران به کار برد اما نه با فرایندی که آدورنو برای موسیقی عامه در نظام سرمایه داری معرفی می کند.به دلایلی همچون : مخاطب متفاوت از نظر فرهنگی ، نبودن یک نظام سرمایه داری مستقل و تعیین کننده و سلطه اقتدارگرانه حکومت و تا حدی سرمایه داری کمپرادور در ایران.
موسیقی ایران را می توان در یک تقسیم بندی کلی به ۳ گروه کلی موسیقی سنتی ( کلاسیک ) شامل ۷ دستگاه با زیر مجموعه های پر تعدادش (خالقی قائل به وجود ۵ دستگاه بود)، موسیقی مقامی ( که در برگیرنده مقامهای موسیقی محلی است) و نهایتا موسیقی مدرن ( که عمدتا برگرفته از انواع سبک های موسیقی قرن بیستمی غرب است ، همان ها که از نظر جامعه شناسان انتقادی موسیقی عامه پسند نامیده شده است).اگر بخواهیم تحلیل آدورنو را از تفاوت میان موسیقی مدرن و کلاسیک در ایران اعمال کنیم باید گفت ، موسیقی مدرن به دلیل الگوی تقلیدوارانه ای که از نسخه های اصلی اش در غرب گرفته است دارای ۲ عنصر استاندارد شدگی و فردیت مجازی است، با این تفاوت که در آنجا این عناصر به خدمت کمپانی های تولید کننده و شبکه در هم تنیده نظام سرمایه داری در می آید ، اما در ایران به دلیل تفاوت چشمگیری که در نوع سیستم حاکم بر جامعه وجود دارد ، در نهایت عناصر یاد شده ، هویت جمعی کاذبی را به افراد القا می کند که از آن می توان با عنوان " هویت مشروعیت بخش " (۵) یاد کرد.که از رهگذر آن منافع نظام سلطه اقتدارگرا ، تامین می شود.هر چند این نوع موسیقی در ظاهر با موضع گیری ایدئولوژیک نظام حاکم در تعارض است ، اما به جهت خاصیتی که برای آن عنوان شد ، در تحلیل نهایی حاصلش انفعال و بی تفاوتی در برابر سرکوب خواهد بود.
اما با توجه به تحلیلی که آدورنو از ماهیت موسیقی کلاسیک ارائه می دهد " در موسیقی جدی مانند موسیقی کلاسیک و موسیقی آوانگارد ، تمام جزئیات ، مفهوم موسیقیایی خود را از کل قطعه و جایگاه خود را در آن کل به دست می آورند"(۶).به عبارتی این موسیقی دارای ساختار ارگانیکی است که در آن هر جزئ بیانگر کل است.چنانچه بخواهیم بدیلی برای چنین تعریفی در ایران بیابیم ، بی شک باید به سراغ موسیقی سنتی ( کلاسیک ) برویم.تفاوتی که در اینجا احساس می شود این است که آدورنو همه آنچه را که در ژانر کلاسیک موسیقی غربی تولید می شود ، از دسته موسیقی تامل برانگیز و متعالی می خواند، اما به نظر برای چنین اظهار نظری در مورد تمامیت موسیقی سنتی ایران ، کمی باید محتاط بود.این نوع موسیقی که پس از مشروطه ، به ویژه ، گرایش های مختلفی را در خود رشد داده است ، خود به دو بخش منفعل و فعال تقسیم می شود .بخش اول دارای خصلتی است که آدورنو از آن با تعبیر " سیمان اجتماعی " یاد کرده است.یعنی نوعی موسیقی که موجبات گره زدن فرد را در موقعیت اجتماعیش فراهم می کند.به عبارت بهتر او را در وضعیتش راضی نگه می دارد در نتیجه سکون را به حرکت و پویایی ترجیح می دهد.
بخش " فعال " موسیقی سنتی ، گرایشی بود که عمدتا با شکل گیری جهت گیری های سیاسی انقلابی ، خصوصا در پس از مشروطه شکل گرفت.این بخش را می توان با ثبت قطعات ماندگارش بر ذهنیت جمعی –تاریخی ملت ایران در ۱۰۰ سال اخیر ، از انواع دیگر موسیقی ایرانی باز شناخت.این گرایش هرچند واکنش های تندی را از سوی سنتگرایان نوع اول در پی داشته است ، اما جایگاه بسیار ویژه ای را در میان ملت و تاثیر و تاثرات اجتماعی – تارخی ، کسب کرده است.این نوع موسیقی را شاید به لحاظ ویژگی بتوان با نوع تامل برانگیز و متعالی مورد نظر آدورنو قیاس کرد.( ۷
اما موسیقی مقامی ، دارای ویژگی منحصر به فردی در این زمینه است.از آنجا که اقوام ایرانی زندگی اجتماعی شان سرشار از آیینهای گوناگون در حالتهای روحی روانی مختلف است ، و بر هریک از این آیینها نوایی از موسیقی ثبت است ، شاید بتوان موسیقی مقامی را روح اصیل جمعی اقوام تلقی کرد.این موسیقی مشحون ازلحظات ناب و تجربه شده ای است که هر یک بر حیات تاریخی – اجتماعی یک قوم صحه می گذارد.
بنابراین این موسیقی مقامی را هر چند باید در دسته موسیقی تامل برانگیزقرار داد اما با این تقسیم بندی نمی توان همه خصوصیاتش را آشکار ساخت.از آنجا که ، آنچه به عنوان موسیقی تامل برانگیز مطرح شده ، هرچند متاثر از وضعیت و شرایط اجتماعی – تاریخی یک ملت است ، اما زاییده یک روح و یک ذهن به نام هنرمند است.در حالیکه موسیقی مقامی زائیده روح جمعی یک قوم است. در شرایط کنونی ، آنچه دستگاه حاکم به عنوان آلترناتیو موسیقیایی مطرح می کند، قاعدتا از نوع موسیقی مدرن و نوع منفعل موسیقی سنتی است ، تا بتواند از این رهگذر منافع و موجودیتش را حفظ کند
نوشته مرتضی اسدی
۱- دومینیک استریناتی-مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، نشرگام نو ۸۴، ص ۹۸
۲- جان استوری، مطالعات فرهنگی در باره فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده، نشر آگاه ، بهار ۸۶،ص۲۳۴
۳- پیشین، ص ۲۲۲
۴-از نظر نظریه پردازان جامعه توده ای همچون هانا آرنت، افراد در این جامعه " اتمیزه " شده اند و همین امر از آنان طعمه هایی دلچسب برای بهره برداری نظام های سرکوبگر می سازد.
۵-کاستلز در جوامع شبکه ای قائل به ۳ نوع هویت است: هویت مشروعیت بخش ، هویت مقاومت، هویت برنامه دار،
۶- دومینیک استریناتی-مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، نشرگام نو ۸۴، ص۹۹
۷- گفتن این نکته ضروری است که نوع دوم موسیقی سنتی را باید موسیقی آوانگارد نامید و اصطلاح سنتی برای آن چندان مناسب نیست.نکته دیگر آنکه اگر بخواهیم کلام را معیار قرار دهیم باید بخشی از موسیقی مدرن ، به ویژه آنچه که در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب تولید شد ، را از نوع آوانگارد قلمداد کنیم.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران


همچنین مشاهده کنید