پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


صالح تسبیحی


صالح تسبیحی
به تازه‌گی فریدون آدمیت درگذشت. او به تعبیری بزرگ تاریخ‌نگاری مدرن در ایران است و خاصه ماندگاری تاریخ مشروطه مدیون اوست. این نوشته به خاطر و احترام اوست.
کشوری که تاریخ‌اش را ننوشته است، اصلا تاریخ ندارد! باید به سراغ متون شبه‌تاریخ‌نگارانه‌ی کهن ما رفت تا فهمید تلاش و توجه امثال «آدمیت» تا کجا بادی بر تاریخ غبارگرفته‌ی ما داشته است.
فریدون آدمیت درگذشت. اما او که بود؟ چه می‌کرد؟ و چرا باید سوگ‌اش را سر داد و از فقدان او متأثر شد؟
او نماد نویسنده‌گانی بود که شهرت و نام شناخته شدن را فدای اندیشه‌های والای خویش کردند و با عبور از تمایلات روزمره، به انزوا و تأمل در تاریخ پرداختند.
برای آن که بشود به نمونه‌هایی دیگر هر چند زنده، اما زیستن در انزوا را گزیده، اشاره کرد، می‌توان از «دکتر امین ریاحی»که متون کهن عرفانی بسیاری را هم‌چون «مرصاد العباد» تصحیح و بازخوانی کرده‌اند و «دکتر مرتضوی» آن بزرگ‌مرد حافظ‌شناس و کتاب درخشان «مکتب حافظ» او نام برد و منتظر شد تا جشن مرگ‌شان فرا برسد تا مطبوعات و سایت‌ها، لختی از توجه هر روزه به علی دایی و محمدرضا گلزار دست بکشند و خبری ریز و تلخ درج کنند و بگذرند که: هو الباقی!
فریدون آدمیت در کتاب ارزش‌مند خود «مجلس اول و بحران آزادی»، با اشاره‌ی مستقیم به مشکلات نظام پارلمانی در کشور ما و تغییر کاربری مجلس از همان آغاز در ایران، از «هرمنوتیک» به عنوان ابزاری فکری کمک می‌گیرد و با تأویل تاریخی بحران‌های دموکراتیک ایران، به ظرافت نشان می‌دهد که پای‌بست ویران است که خانه را ویران می‌کند.
قومی که حافظه ندارد و مدام در حال بازسازی الگوهای تاریخی خود به شکل مکرر است، هرگز گامی به جلو نخواهد گذاشت.
از این منظر متون «آدمیت» بسیار مورد استناد نویسنده‌گان پس از خود قرار گرفته است. «سیدجواد طباطبایی» در طرح خود مبنی بر «تئوری انحطاط در ایران» و دیگران در بررسی تاریخ معاصر، نوشته‌های «آدمیت» را به عنوان ملاکی بدون تزلزل و منبعی محکم که در آن‌ها نویسنده تلاش کرده است واقعیات را از لابه‌لای کتب گذشته بیرون بکشد، مورد اتکا قرار داده‌اند.
او در «فکر دموکراسی اجتماعی در ایران» به دقتی هرچه تمام‌تر، اسناد دوران مشروطیت و مکاتبات ریشه‌های مشروطه را (هم‌چون حیدر خان عمو اوغلی و تقی‌زاده در تبریز) در نهایت امانت‌داری بررسی کرده است.
به راستی دریغ که امثال آدمیت‌ها چرا در تمام طول تاریخ ما به وجود نیامده بودند!
آدمیت در جایی به آزادی نوپای دوران مجلس نخستین و دوران پایانی سلطنت مظفرالدین شاه و آغاز کار محمدعلی شاه، پیش از استبداد صغیر را ملاک بررسی می‌گیرد و با این اعتقاد که قهر و خشونت در جنگ میان آزادی و استبداد اجتناب‌ناپذیر است، به نقد قهر و خشونت رفتار انقلابی‌های تندرو در دوره‌ی آزادی و مجلس اول می‌پردازد و از سر اعتراض و به درستی می‌نویسد: "در ایران آن دوره اگر دولت مطلقه و دست‌گاه استبداد کهن در کار بود ماهیت قضیه به کلی فرق می‌کرد، اما چنین حالتی وجود نداشت."
می‌بینیم که نقد خشونت که توسط او انجام شده، معضل تاریخی بزرگی را نشان می‌دهد که هنوز پابرجاست و تمایل به قهر را نزد ایرانی گاه به جنون جنگ‌طلبی تبدیل کرده است.
گمان می‌رود اگر این میزان نقد راجع به خشونت‌طلبی انقلابی نزد مشروطه‌خواهان فراگیر می‌شد، نتایجی که ما در تاریخ‌مان از روی‌کردهای انقلابی می‌گرفتیم بسیار متعالی‌تر می‌بود.
زیرا که این خون است که خون می‌آورد و امتداد می‌یابد.
آدمیت خشونت دوران میانی مشروطیت را از جانب مشروطه‌خواهان نقد می‌کند و میزان آزادی به دست آمده در آن زمان را مورد توجه قرار می‌دهد. در نتیجه این خشونت را امری بی‌مورد و زاید و زیادی می‌داند.
آدمیت برای آن که نشان دهد آزادی تا کجاها به ثمر نشسته بود با اشاره به اعلانی که در روزنامه‌ی صور اسرافیل چاپ شد، چنین می‌نویسد: "با ایجاد مشروطه‌ی پارلمانی حاکمیت به مجلس ملی تعلق گرفت و دست‌گاه مجلس در گردش بود. حقوق آزادی (آزادی بیان و قلم و اجتماعات سیاسی و تظاهرات) به رسمیت شناخته شدند و قلم‌رو عملی پیدا کردند. آزادی به آن‌جا رسید که اعلان کشتن رئیس دولت را در روزنامه منتشر کردند، اما نه معترض روزنامه‌نویس گشتند نه انجمنی که آن اعلان به نام آن انتشار یافت."
«آدمیت» در ۱۳۴۹ برای دریافتن گرفتاری‌های تکراری روشن‌فکران، به بررسی و انتشار «اندیشه‌های میرزا فتح‌علی آخوندزاده»، روشن‌فکر تبعیدی و مهم مشروطه‌خواه، پرداخت.
او در این کتاب علاوه بر نقل متون «آخوندزاده»، نقد او را به شکلی سازنده در پیش گرفت و برخلاف آینده‌گان خود (هم‌چون جلال آل‌احمد که هر چیز ناخوش‌آیند خویش را به چوب می‌راندند) طرح تفکیک آن‌چه به کار تاریخ ما می‌آید، از ناسره، در انداخت. سنت و سیاقی که متأسفانه چندان پا نگرفت و تذکره‌نویسی و شرح احوالات و حالات حضرات را نتوانست که ریشه‌کن کند.
ماشاالله آجودانی در کتاب «مشروطه‌ی ایرانی» می‌نویسد: "آدمیت در کتاب ارزنده‌اش آن نامه‌ها و انتقادها و نقد و نظرها را به دقت مورد بررسی قرار داده است. نقد و بررسی و طرح مجدد آن‌ها از دیدگاه ما، می‌تواند ما را با مشکل اساسی روشن‌فکران آن دوره، در حقیقت با مشکل بزرگ نهضت مشروطیت آشنا کند."
در حقیقت، تحلیل تاریخی آدمیت، پاک‌سازی و تراشیدن زواید و دست یافتن به جنبه‌های روشن اندیشه‌ی آن نویسنده‌گان، تأثیرات آن‌ها بر جامعه و در نتیجه سیری تکوینی و تکاملی در آن اندیشه‌ها را در بر می‌گیرد.
و این خود حرکتی تاریخی‌ست.
آدمیت در نقد آخوندزاده دست به «نقد نقد» زده است و انتقاد او را از «مستشار الدوله» نقد کرده است: "انتقادهای سنجیده‌ی میرزا فتح‌علی بر «یک کلمه» (کتاب مستشار الدوله) انتقادهایی‌ست که دانش و بینش او را نمایان می‌سازد. و در فلسفه‌ی پروتستانیسم او نیز منعکس است، اما آن نکته‌جویی‌ها به شریعت باز می‌گشت نه به «یک کلمه». عقاید نویسنده‌ی آن رساله پرداخته‌ی احکام دینی نبود، بل‌که عینا از اعلامیه‌ی حقوق بشر ۱۷۸۹ و قانون اساسی ۱۷۹۱ فرانسه گرفته شده بود. فقط برای آن‌که طرح خود را مقبول عامه و و اهل دولت استبدادی گرداند و نگویند اصول انقلاب فرنگی را آورده است، آیات و احادیثی را بر صدق گفتار خود گواه آورده بود. انتقادی که بر آن می‌توان وارد دانست این است که این آیات و روایات اغلب وصله‌های ناجوری بر قانون اساسی فرانسه بودند."
آدمیت به ما می‌آموزد که با خواندن آن‌چه دیگری نوشته است، باید که به اندیشه فرو برویم و آن را بی‌واسطه نپذیریم. نکته‌یی به غایت ساده که در فرهنگ تاریخی ما هم‌چنان موجود نشده است.
و نیز این نکته‌ی مغفول را نیز نشان می‌دهد که وصله پینه‌ی امور و نادیده انگاشتن شرایط محلی، تاریخی و جغرافیایی تا چه اندازه تاریخ یک کشور را به بن‌بست می‌کشاند.
آدمیت در زبان و کشوری نظر به تاریخ انداخت و به تحلیل رو آورد که تاریخ‌نویسی‌اش بیش از هر چیز نوشتن تذکره‌ی شاهان و شرح فتوحات آنان بود. و رنگ و نور خیره‌کننده‌ی دربارها و عدل آنان را روایت می‌کرد.
در تاریخ‌هایی چون «بیهقی»، «طبری» و یا «جهان‌گشای جوینی» گذشته از نثر درخشان‌شان، با مرور جانب‌دارانه‌ی میرزا بنویس‌های دربار مواجه‌ایم که تاریخ را به مفهوم شرح احوال حکم‌ران و آیین او در مملکت‌داری تقلیل داده‌اند. حتا ام‌روز نیز برخورد غالب ما با تاریخ‌مان برخوردی اغراق‌آمیز و داستان‌پردازانه است که در آن فتح زمین و کشتار مردمان دیگر ممالک به عنوان افتخارات ملی تلقی می‌شود.
شخصیت‌های تاریخی ایران به مدد این تذکره‌ها در هاله‌یی از قداست و رمز و راز پیچیده شده‌اند. و این خود راه را بر نقد روشنگرانه و تند و تیز بسته است.
آدمیت تاریخ معاصر را روی میز تشریح کشیده و اعضا و جوارح آن را که از جنس زمان بوده‌اند تکه تکه کرده و مورد تأمل قرار داده است.
او در «اندیشه‌ی ترقی و حکومت قانون»، دوران پیشا- مشروطیت را به دقت بررسیده است. دورانی که میرزا حسین خان سپهسالار، نخستین تلاش‌ها را نمود تا ناصرالدین شاه را با فرهنگ فرنگ و روند تکاملی علم و تمدن مدرن آن آشنا سازد.
با پا گرفتن اندیشه‌ی نوین در عهد مشروطه، نیاز به تاریخ‌نویسی آن‌قدر زیاد شد که تمام نویسنده‌گان از آن پس، از دور یا نزدیک، دستی بر آتش تاریخ کشور بردند.
فریدون آدمیت نیز، در همین زمینه و زبان به میانه آمد و تلاش کرد تحقیقی جامع و تحلیلی از تاریخ، به عنوان حافظه‌ی ملت خویش، به دست دهد.
می‌توان به جرأت گفت تمام زحمات او یک طرف، دل به دریا زدن و نوشتن از روشن‌فکران دوران مشروطیت طرفی دیگر. زیرا که نویسنده‌گان مشروطه‌خواه نه تنها مخالفانی داشته‌اند که هنوز زنده‌اند، بل‌که نماد تمرین ناکام دموکراسی و تفکر عقلانی تاریخ ایران هستند.
آدمیت به نقد، بازخوانی و شناسایی کسانی دست زد که گذشته از پاره‌یی نارسایی‌ها (هم‌چون غربی‌گرا خواندن میرزا ملکم،که موجب گم‌راه شدن نویسنده‌گانی چون آل‌احمد راجع به او شد)، عملا برای ایرانی‌ها ناشناخته مانده بودند.
او در رساله‌ی آخوند‌زاده که به طور مثال آورده شد و دیگر نوشته‌های خویش نشان داده است که نه تنها اطلاعاتی جامع راجع به تمدن اروپایی داشته است بل‌که راجع به اصول جامعه‌شناختی مملک خود و مهم‌تر از همه مذهب و فقه شیعی آگاهی بسیار زیادی داشته است.
همت بلند امثال او بود که تاریخ را از حالت دیواری حائل در پشت سر ما در آورد و از آن دالانی ساخت که بتوان به آن وارد شد و به تماشا پرداخت.
شاید این کار مهم‌ترین وظیفه و نتیجه‌ی اصلی تلاشی باشد که یک روشن‌فکر به عهده دارد.
و با خود می‌اندیشم با مرگ انسان‌هایی چنین چند تن، چند هزار تن لازم است تا جای خالی بزرگ این نفس مرده را پر کند؟
منبع : دو هفته نامه فروغ


همچنین مشاهده کنید