پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دولت تحصیلدار در ایران


دولت تحصیلدار در ایران
نظریه پردازانی که موضوع دولت تحصیلدار و دولت رانتیر را در ایران تعقیب می کنند ناچار باید به نظریه های رابرت لونی در کتاب ریشه های اقتصادی انقلاب ایران ، تدا اسکاچ پل در مقاله دولت تحصیلدارو اسلام شیعی در انقلاب ایران، همایون کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران و افرادی که براساس نظریه نظام جهانی والرشتاین مطلب می نویسند، مراجعه کنند. مقوله ای به عنوان «دولت رانتی» در ابتدای دهه ۵۰ شمسی ، هنوز به دقت و گسترده در مجامع علمی و سیاسی مطرح و تبیین نشده بود ضمن این که در حدفاصل آبان ۵۱ تحولات اقتصادی قابل توجهی در جهان و ایران رخ داده بود؛ روندی که متکی بر افزایش قابل توجه قیمت نفت بود. این روند، دولت رانتی متکی بر پول نفت و اسلحه را سامان می داد و رژیمی سرکوبگر و غیر دموکرات را تقویت می کرد. اما منظور از «دولت رانتی» چیست؟
«رانت» در معنای اقتصادی به درآمدهایی اطلاق می شود که بدون زحمت یدی و فکری حاصل می شود؛ بنابراین بین منابع زیرزمینی خدادادی- که به مثابه منبع درآمد اصلی کشورهای و عرصه های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی دخالت کند. بنا به تعریف لوسیانی، دولت رانتیر، دولتی است که از ویژگی های زیر برخوردار است:
▪ هر دولتی که ۴۲ درصد یا بیش تر از کل درآمد خود را از رانت و درآمد حاصل از صدور یک یا چند ماده خام به دست می آورد، دولت رانتیر است.
▪ دولت رانتیر نه تنها انحصار دریافت رانت را داراست بلکه هزینه کردن آن ها را هم در اختیار دارد؛ بنابراین یک موسسه توزیع درآمدهای حاصل مواهب الهی است.
▪ بوروکراسی در چنین جوامعی، به تعبیر وبری «غیرعقلایی» است.
دو ویژگی شامل «افق دید کوتاه مدت سیاستگذاران» و «سیاستگذاری شتاب زده و نسنجیده» ، الگوی رفتاری دولت های رانتی را شکل می دهند.
یک دولت تحصیلدار ضمناً چون دارای قدرت انحصاری و کنترلی است توجهی به منافع جامعه نمی کند؛ در عین حال توسط رانت هایی که در اختیار دارد، درصدد جلب نخبگان و گروه های رقیب برای حفظ قدرت انحصاری خویش است. در تحلیل وضع و ماهیت دولت در ایران نیز برخی از صاحب نظران نظیر مهدوی، اسکاچپل، نجم آبادی و حاجی یوسفی بر رانتی بودن آن تاکید کرده اند. دکتر حسین مهدوی، نخستین کسی است که با ارایه آمار و ارقام، نظریه دولت تحصیلدار را برای تبیین ماهیت دولت مدرن در دوره حکومت محمدرضا پهلوی به کار برد. به عقیده او، دولت شاه در دهه های ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی با دولت های پیشین تفاوت های چشمگیری داشت؛ تفاوت اصلی به نحوه تامین درآمدهای دولت برمی گشت. با ترقی قیمت نفت در ابتدای دهه ۵۰ و افزایش نجومی درآمدهای نفتی، دولت پهلوی به یک دولت تحصیلدار تمام عیار تبدیل شد. درآمدهای نجومی نفت باعث کاهش درآمدهای مالیاتی و گسترش بوروکراسی و استقرار بسیار زیاد دولت و نیز کاهش مقبولیت و مشروعیت حکومت و شخص شاه شد. افسانه نجم آبادی هم در «سیاست زدایی در دولت تحصیلدار»، ماهیت غیردموکراتیک تاریخی دولت را در ایران به تحصیلدار بودن آن مرتبط می کند. از نظر او، دولت رانتیر پهلوی نه تنها به دنبال تحکیم استقرار خود بود بلکه با تغییر مصرف و الگوی آموزش و باج دهی به خودی ها، سعی در سیاست زدایی اجتماعی به نحو وسیع کرد؛ نتیجه نه تنها بحران مشروعیت بود بلکه شرایط را از جهت ساختاری برای تغییر نظام سیاسی مهیا کرد.امیر محمد حاجی یوسفی نیز با ارایه چارچوب مفهومی جدید برای فهم ماهیت دولت پهلوی و دلایل عدم توسعه اقتصادی ایران، بر رانتیر بودن دولت تاکید دارد. وی تحصیلدار بودن دولت پهلوی دوم را به عنوان یک واقعیت می پذیرد، اما در کنار آن بر قدرت انحصاری شاه و تمرکز و انحصار قدرت در اختیار یک شخص و نیز وابستگی ساخت قدرت به ایالات متحده و تحت الحمایه بودن دولت، تاکید می کند. این چنین، به عقیده او، سه ویژگی یاد شده منجر به افزایش فاصله دولت و جامعه مدنی می شود؛ فرآیند سیاست زدایی و رشد اقتصادی نیز عواقب منفی و ضد توسعه به همراه داشت.
● پول نفت و تغییرنظام سیاسی در ایران
تدا اسکاچپل در تبیین علل تغییر نظام سیاسی در ایران، ضمن بررسی ماهیت شیعی ایران و تحصیلداری دولت، درآمدهای نفتی دولت پهلوی را مورد توجه قرار می دهد؛ درآمدهای مزبور به ویژه در سال های آخر سلطنت محمدرضا پهلوی، نه در جهت سرمایه گذاری های اقتصادی واقعا مولد، بلکه در بخش «سرمایه بر» و خرید سخاوتمندانه تجهیزات نظامی و تامین نیازهای مصرفی جامعه به کار رفت. تدا اسکاچ پول ضمن پذیرش این امر که دولت پهلوی دوم یک دولت تحصیلدار بود می گوید: «حکومت ایران که بالای سر مردم به صورت معلق قرار داشت مردم را با پول خریده، شکل و شیوه زندگی آن ها را تغییر داده و هر مخالف و نا راضی ای در میان آنان را سرکوب می کرد.» از یک طرف با برنامه (انقلاب سفید) شاه، میلیون ها دهقان فقیر به شهرها مهاجرت کردند که همگی وابسته به سوبسیدهای دولتی بودند و از طرف دیگر با افزایش بهای نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ در آمدها و توقعات بالا رفت و با پایین آمدن بهای نفت در سال های ۷۷- ۱۹۷۵ عده زیادی از کارگران بیکار شدند که همگی مصائب و مشکلات خود را به گردن دولت و شخص شاه می انداختند. تدا اسکاچپول، مقاله (دولت تحصیلدار و اسلام شیعی)
طبق نظریه مدرنیزاسیون با افزایش شدید و ناگهانی بهای نفت، منابع سرشار مالی جدیدی در اوایل دهه ۵۰ در اختیار ایران قرار داده شد. شاه دست به اقدامات شتابزده ای برای توسعه اقتصادی زد که موجب بهبود وضع معیشتی مردم شد اما این وضع با پایین آمدن بهای نفت و کاهش درآمدها در آغاز نیمه دوم دهه ۵۰ آثار منفی خود را به صورت تنگناهای اقتصادی نشان داد که موجب نارضایتی مردم شد البته در تبیین این نظریه وحدت نظر وجود ندارد، برخی دیگر وابستگی بیش از پیش اقتصاد ایران به خارج، نابودی کشاورزی، سیل مهاجرت روستاییان به شهر به منظور کاریابی، تک محصولی شدن ایران، نداشتن برنامه اقتصادی مشخص و ولخرجی های شاهانه و ریخت و پاش ها در هزینه عمومی را، سبب و علت نابودی شاه قلمداد می کنند. (مارتین لارنس، (نقش استراتژی آینده ایران) به نقل از زنجانی، ص ۵۵۵.)
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید