جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بازی بزرگ خشکسالی و بحران نفت


بازی بزرگ خشکسالی و بحران نفت
تاریخ ممکن است خود را کاملا تکرار نکند ولی ممکن است به قول مارک تواین روزگار برخی اتفاقات مشابه وقایع گذشته را نشان بدهد. یعنی اینکه بحرانها و مناقشات گذشته دوباره اتفاق بیفتد، به نحوی که حتی اگر هم شرایط جدید آن وقایع را تغییر بدهند باز هم بتوان شباهت آنها را با رویدادهای مشابه گذشته تشخیص داد. در حال حاضر بر سر تصاحب منابع طبیعی جهان مسابقه ای در جریان است که شبیه “بازی بزرگ” قدرتهای جهان در دهه های منتهی به جنگ اول جهانی است. حالا هم مانند آن روزها هدفی که به دنبالش هستند نفت است و این خطر وجود دارد که با داغ شدن این رقابت نتیجه کار مسالمت آمیز نباشد. اما این مسابقه را نمی توان به سادگی تکرار وقایع سالهای آخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم تلقی کرد. امروز، بازیگران قدرتمند تازه ای در صحنه رقابت هستند و رقابت تنها بر سر نفت نیست.
در زمان “بازی بزرگ” دوران پیش از جنگ جهانی اول بازیگران صحنه تنها بریتانیا بود و روسیه و هدف از آن بازی کنترل نفت آسیای مرکزی بود. اکنون انگلیس چندان هم عددی به حساب نمی آید و هند و چین که در دور آخر آن بازی کشورهایی زیر یوغ بودند حالا خود به عنوان بازیگر در صحنه رقابت ظهور کرده اند.
حالا کشمکش عمدتا بر تصاحب نفت آسیای مرکزی معطوف نیست. حالا بازی بر سر منابع نفتی از خلیج فارس گرفته تا آفریقا، آمریکای لاتین و حتی مناطق قطبی است و هم اینکه کشمکش فقط برای به دست آوردند نفت نیست بلکه بر سر تصاحب ذخایر طبیعی رو به اتمام آب و مواد معدنی ضرور است. بالاتر از همه آنکه گرمایش جهانی باعث کاهش منابع طبیعی نیز شده است. بازی بزرگی که امروز در جریان است نسبت به بازی قبلی به سادگی قابل کنترل و هدایت نیست و از قبلی خطرناکتر است.
بزرگترین بازیگر تازه این صحنه چین است و در همان نقطه از جهان است که الگوی بازی بزرگ روشن تر از نقاط دیگر در حال شکل گیری است. حاکمان چین همه چیز را بر سر رشد اقتصادی گذاشته اند. اما رشد اقتصادی بدون بهبود استاندارد زندگی ممکن است باعث ناآرامی های گسترده ای شود که ممکن است پایه های قدرت آنها را به خطر بیندازد. به‌علاوه اینکه چین هم اکنون شاهد بزرگترین میزان نقل مکان جمعیت از روستاها به شهرها است و این روندی است که نمی توان آن‌را متوقف کرد. در این میان هیچ چاره ای جز ادامه رشد وجود ندارد اما این رشد با عوارض جانبی مرگباری همراه است. در چین منابع آب به خاطر استفاده بیش از حد بواسطه فعالیتهای صنعتی و کشاورزی و همچنین به خاطر کاهش حجم یخچالهای طبیعی منطقه هیمالیا، در حال نابودی غیرقابل بازگشت است. دوسوم شهرهای چین با کمبود آب روبرو هستند و در همین حال کویر در حال بلعیدن اراضی قابل کشت است. صنعتی سازی بی حد و حساب و سریع در چین در حال وخامت و تشدید سرعت تخریب زیست محیطی شده و این در حالی است که هنوز نیروگاههای بیشتری در این کشور در حال ساخت است که از زغال سنگ استفاده می کنند که هم هوا را آلوده می کند و گرمایش زمین را تشدید می کند.
اکنون یک چرخه مخرب در جهان و نه فقط در چین در جریان است. از آنجا که رشد فزاینده مستلزم استفاده گسترده از انرژی و مواد معدنی است، شرکتهای چینی با عجله در حال جستجو برای یافتن ذخایر مواد و انرژی هستند. نتیجه این کار افزایش لاینقطع تقاضا برای استفاده از ذخایری است که به‌طور برگشت ناپذیری قابل اتمام هستند.
با اینکه هنوز خطر اتمام ذخایر نفت در جهان وجود ندارد، اما دورانی که نفت ارزان در دسترس همه بود دیگر به پایان رسیده است. کشورها با تلاش برای حفظ منابع باقیمانده از خود عکس العمل نشان می دهند. کانادا در حال احداث پایگاههایی برای مقابله با ادعاهای روسیه بر مناطق یخ زده قطب شمال است که حتی نروژ، دانمارک و ایالات متحده هم بر بخشهایی از آن ادعای ارزی دارند. در این میان انگلیس مدعی مالکیت بر مناطقی در اطراف قطب جنوب است.
مسابقه برسر انرژی بسیاری از مناقشاتی را در قرن حاضر شکل می دهد. خطری که مد نظر است خطر وقوع یک شوک نفتی دیگر نیست که بر تولید صنعتی تاثیر بگذارد بلکه موضوع خطر وقوع قحطی است. مزارع در اکثر کشورهای عمده جهان مکانیزه هستند و اگر قطره ای نفت یافت نشود در آینده در فروشگاهها قفسه های مواد غذایی خالی خواهد بود. دنیا نه تنها تنوانسته خود را از اعتیاد به نفت رها کند، بلکه بیش از پیش به این ماده معتاد شده است. پس تعجبی ندارد که قدرتهای بزرگ در حال تجهیز هستند تا سهم خود از نفت و انرژی را به هر قیمتی که شده به دست آورند.
اما دور جدید از “بازی بزرگ” که دیروز آغاز نشد. این دور از بازی همزمان با آخرین مناقشه قرن بیستم که جنگ بر سر نفت بود و دیگر هیچ، آغاز شد. هیچ کس وانمود نکرد که جنگ اول خلیج فارس برای مبارزه با تروریسم و برای گسترش دموکراسی به راه افتاد. همان‌گونه که جورج بوش پدر رئیس جمهور وقت آمریکا و جان میجر نخست وزیر آن زمان انگلیس همان موقع اعتراف کردند، هدف ازآن جنگ محافظت از روند تامین نفت جهان بود. درست به همین صراحت و سادگی. حالا هم به رغم تکذیب نسل تازه و دروغگوتر از سیاستمداران، نمی توان شک داشت که کنترل نفت عراق یکی از اهداف تجاوز به آن کشور بوده است.
حالا هم مانند گذشته نفت در قلب بازی قدرتها قرار دارد و حتی می توان مدعی شد که اهمیت این ماده اکنون بیشتر از گذشته است. ارتشهای بزرگ جهان باتوجه به سیستمهای لجستیکی پیچیده و گسترده و اتکای سنگین به نیروی هوایی فوق العاده به مصرف انرژی نیازمند هستند. بنا به گزارشی که توسط پنتاگون منتشر شد، مقدار نفت خامی که حالا هر روز به ازای هر سرباز ارتش آمریکا نیاز است بین سالهای جنگ دوم جهانی و جنگ اول خلیج فارس چهار برابر شده بود که وقتی آمریکا به عراق تجاوز کرد این میزان دوباره چهار برابر شد. ارزیابی های اخیر نشان می دهد که مقدار نفت مصرفی به ازای هر سرباز ارتش آمریکا در سالهای بعد از اشغال عراق باز هم افزایش یافته است.
در دوره پیشین از “بازی بزرگ” کشورهای غربی بر بازی حاکم بودند، اما این بار آنها به‌طور فزاینده به کشورهای تولید کننده نفت که “حرف” برای گفتن دارند وابستگی پیدا کرده اند. اروپا ممکن است از بی اعتنایی آقای ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به افکار عمومی جهان ناخرسند باشند اما با این حال اروپا به شدت به انرژی وارداتی از کشور وی وابسته است. هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا ممکن است مورد تنفر جورج بوش باشد اما هنوز ونزوئلا ۱۰ درصد نفت وارداتی آمریکا را تولید می کند. به همین ترتیب هرگونه تلاش غرب برای تغییر حکومت ایران به شدت و فوق العاده برای جهان خطرناک است.
با افول قدرت غرب قدرتهای تازه ای که سر بر می آورند نیز با هم اختلاف دارند. چین و هند در زمینه تصاحب حق امتیاز استخراج نفت و گاز طبیعی آسیای میانه با هم رقابت می کنند. تایوان، ویتنام، مالزی و اندونزی بر سر ذخایر نفتی زیر کف دریا در دریای جنوب چین با هم زدو خورد کرده اند. عربستان سعودی و ایران در خلیج فارس با هم رقیب هستند و در این میان ترکیه به شمال عراق چشم طمع دوخته است. همکاری بین المللی بیشتر میان کشورها به نظر تنها راه حل آشکار می آید اما واقعیت این است که با افزایش تاثیر کاهش ذخایر انرژی کشورهای جهان بیش از پیش دچار اختلاف و جدایی از یکدیگر می شوند.
اکنون حتی بازگشت به دوران یک دهه گذشته خواب و خیالی بیش نیست. در آن روزها از اهمیت اقتصاد دانش به ما می گفتند. در آن روزها به ما می گفتند که دیگر منابع مادی دیگر اهمیتی ندارند بلکه فکر و توسعه اقتصادی است که اهمیت دارد. حالا چرخه بازرگانی پشت سر گذاشته شده و عصری از رشد بی پایان فرا رسیده است. در واقع حالا معلوم شده که اقتصاد علمی خطای دیدی بود که در اثر جریان داشتن نفت ارزان و پول فراوان ایجاد شده بود. اما اغلب آخر هر خنده ای، گریه است. البته حالا دنیا و یا سرمایه داری جهانی به آخر نرسیده بلکه طبق معمول تاریخ به انتهای برگ دیگری از خود رسیده است.
یکی از فرق‌های حالا با گذشته تغییر آب و هوا است. افزایش سطح دریاها به خاطر ذوب شدن یخ های قطبی باعث کمبود مواد غذایی و از بین رفتن ذخایر آب شیرین می شود که ممکن است باعث به راه افتادن سیل پناهندگان از آفریقا و آسیا به اروپا شود. گرمایش جهانی ذخایر انرژی را تهدید می کند. با افزایش قیمت سوختهای فسیلی، حالا استفاده از انواع دیگر انرژی مثل لجن نفتی مقرون به صرفه به نظر می آید اما استفاده از این نوع سوختهای جایگزین نیز برای محیط زیست زیان آورتر است.
در این دور از “بازی بزرگ” کمبود انرژی و گرمایش زمین در حال تشدید یکدیگر هستند.
تنها نتیجه این فرایند افزایش خطر بروز مناقشات است. وقتی دوره قبلی “بازی بزرگ” بازی می شد جهان فقط یک میلیارد و ۶۵۰ میلیون نفر جمعیت داشت. اما در آغاز قرن ۲۱ میلادی جمعیت جهان چهار برابر بیشتر از آن دوره است که در تلاش هستند آینده خود را در دنیایی که تغییرات آب و هوایی در حال وخامت اوضاع آن است آینده خود را تامین کنند. پس عاقلانه است که بنشینیم برای تکرار احتمالی برخی وقایع گذشته در تاریخ برنامه ریزی کنیم.
روزنامه آبزرور
مترجم: جمشید سلمانیان
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید