پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

وحدت مسلمین و حرکت به سوی ایجاد قطب قدرت جهانی


وحدت مسلمین و حرکت به سوی ایجاد قطب قدرت جهانی
وحدت مسلمین و یکپارچگی انسانی، جغرافیایی و سیاسی جهان اسلام یکی از اصول تأمین‌کننده بقای دولت مقتدر و یکپارچة اسلامی است. چنان که از مطالعة تاریخ در می‌یابیم بزرگ‌ترین ضربه‌ای که تمدن اسلامی از جانب غربیان متحمل شد پیدایش دولت های متعدد و کوچک ملی و از بین رفتن حکومت واحد و تجزیه امت واحد محمد به ملل محدود و ضعیف و وابسته بود. پروژة طولانی و حساب شدة ایجاد تفرقه و تفرق میان مسلمین که بیش از همه توسط جاسوسان و دست نشاندگان و مزدوران و مزوران انگلیسی و یهودی در کشورهای اسلامی دنبال شده است، به طرق گوناگونی چون تاسیس فرقه های دینی نظیر بابیت و بهاییت و دمیدن بر آتش ملی گرایی و عصبیت قومی و تحریک احساسات وطن پرستانه در میان مسلمین دنبال شده است و همچنان نیز ادامه دارد. پس از شکل گیری این جریان توطئه آمیز بود که راه برای نفوذ نظامی، اقتصادی، فرهنگی و دینی مسیحیان غربی و یهودیان صهیونیست در کشور‌های اسلامی باز شد. دولت‌هایی به ظاهر ملی ولی در باطن دست‌نشانده، وابسته و بی‌اقتدار در برابر بیگانگان، و سرکوبگر و دیکتاتور در قبال مردمان روی کارآمدند و اصول سیاست‌گذاری اسلامی در صحنة سیاست‌گذاری‌های دول‌ ملی رنگ باخت و راه برای انکسار قدرت جهان اسلام هموار شد.
● مقایسة نگاه سیاسی اسلام و نگاه ملی‌گرایانه
در اینجا لازم است پیرامون نگرش خاص اسلام به روابط اجتماعی و مرزهای حکومت و همچنین در باب مقایسة ملت و امت بیشتر بحث شود.
کلمة ملت کلمه‌ای است عربی به معنای راه و روش و مکتب(۱) که در زبان فارسی به اشبتاه به عنوان ترجمة کلمه « nation » تلقی شده است و به معنای «مردم» به کار می‌رود. مردمی که وجه تمایز آنان از سایر افراد بشر محصور بودن در مرز‌های جغرافیایی مشخص است؛ و رنگ، نژاد، زبان و تاریخ آنان نیز احتمالاً تا حدودی هماهنگ‌ می‌باشد.
اعراب به جای کلمة « ملت »، واژة « شعب » یا « قوم » را به کار می‌برند. (۲) از این رو گاه در مطالعة جامعه‌شناسی جوامع عرب به جای کلمة « ناسیونالیسم » یا« ملی‌گرایی » از « قومیت » استفاده می‌شود.
اندیشه ملی‌گرایی در غالب یک ایدئولوژی که قصد تأثیرگذاری بر روابط بین دولت‌ها را داشت به عنوان یک مکتب بدون شناسنامه و بی هویت و بدون دارابودن عناصر متشکله یک مکتب(۳)، پس از انقلاب فرانسه و تحولات فکری مذهبی- سیاسی غرب شکل گرفت و به تدریج دامنه آن در اثنای جنگ‌های جهانی و تغییرات فرهنگی تا مشرق زمین نیز کشیده شد. آنچه باید توجه داشت اینکه میان «وطن‌دوستی» که در عربی «وطنیه» و در انگلیسی به «پاتریاتیسم» نامیده میگردد و «ملی گرایی» که عرب‌ها «قومیت» و غربیان «ناسیونالیسم» می‌خوانند تفاوت بسیار است.(۴)وطن دوستی نوعی احساس است. نوعی احساس تعلق درونی به زادگاه و زادبوم که ممکن است در انسان‌ها غریزی و طبیعی باشد در حالیکه ملی‌گرایی یک مکتب و ایدئولوژی از غرب آمده است که ریشه در غریزه و طبیعت انسان‌ها ندارد و به نوعی افراطی گری در وطن خواهی و برتری جویی های ملی را دستمایة تصمیم سازیهای خود در افزایش نفع ملی به هر قیمت قرار می دهد.
این تفکر بعد از جنگ اول جهانی در میان ملل مسلمانان پدیدار شد. درپی رسوخ اندیشه‌های ملی‌گرایانه آنان به جستجوی دلایل تاریخی، نژادی و زبانی برای اثبات امتیاز خود و مردم سرزمین‌شان نسبت به سایرین روی آوردند و بدین ترتیب بود که در میان امت واحده اسلام مفهومی جدید به نام ملت زاییده شد.
آنچه مسلم است اینکه، در دین اسلام ملی‌گرایی و قومیت و مفهوم مستقل تعیین‌کننده‌ای به نام ملت هیچ اعتباری ندارد. اسلام همة ملت‌ها و اقوام و ساکنین سرزمین های گوناگون را یکسان می‌بیند و هیچ ملت و گروهی را بر دیگران ترجیح نمی‌دهد. چرا که این دین بر خلاف شرایع گذشته از آغاز ظهور داعیه‌ای جهانی داشته است و مقیاس‌های این دین نیز مقیاس‌هایی جهانی است نه ملی و قومی و نژادی و تاریخی.
پیامبر این دین که ختم فرستادگان الهی است، بر خلاف دیگر پیامبران، از آغاز دعوت با ندای «یا ایها ‌الناس» همگان را به دین خدا فراخواند؛ نه با عباراتی چون «ایها لعرب»، یا «اهل الحجاز».(۵) جهان شمولی اسلام و عدم اختصاص آن به قوم و سرزمین خاص را می‌توان از نامه‌نگاری‌های پیامبر به همسایگان غیرعرب حجاز چون امپراتوری‌های روم و ایران و پادشاه حبشه دریافت.(۶) در اسلام رشته پیوند، اعتصام به حبل‌متین الهی است نه مرز سرزمینی و حصار قومی. لذا جامعه مسلمین در چارچوب ملت نمی‌گنجند. و واژة دیگری یعنی امت با ابعادی فراتر از ملت سازمان جامعة مسلمین را تحت اصولی که از ایمان مشترک نشأت می‌گیرد، بنا می‌کند. در نگاه اسلام امت جایگزینی است برای ملت. «امت النبی» یعنی پیروان محمد؛ آنان که در یک مرز قرار دارند؛ اما نه در مرز جغرافیایی که مرز عقیده و ایمان. قرآن کریم به مقتضای آیة : « یا ایها الناس اناخلقناکم من ذکر و انثی وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(۷)فلسفة دسته‌بندی انسانها در شعوب مختلف و قبایل و طوائف گوناگون را تنها تشخیص و تمایز دانسته است و با جمله (ان اکرمکم عندالله اتقیکم) ملاک برتری را پرواپیشگی در پیشگاه خداوند معرفی می‌کند.
یکی از دلایل موفقیت پیامبر در صدر اسلام توفیق در کنار زدن تعصبات قومی و حمیت‌های جاهلی و بنانهادن ملاک‌های جدید ارزش‌گزاری یعنی همان تقوی و پرواپیشگی بود. احادیث وارده از ناحیه پیامبر و پیشوایان در زمینة نفی اینگونه تعصبات و قطع چنین وابستگی‌هایی بسیار است.
پیامبر اسلام می‌فرماید: «یا ایها‌ الناس! الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد، الا لا فضل لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی، لا لاسود علی الاحمر و لا لاحمر علی الاسود، الا بالتقوی الاهل بلغت؟ قالوا: نعم!قال: لیبلغ الشاهد الغائب.» (۸)
(ای مردم بدانید خدای شمای یکی است و پدرتان یکی، نه عرب بر عجم‌ برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه‌پوست؛ مگر به تقوا، آیا من دستور الهی ابلاغ کردم؟ همه گفتند: آری! فرمود: این سخن را حاضران و غائبان برسانند.)
رفتار پیامبر در این زمینه نیز بسیار راه‌گشاست. بلال بردة سیاه‌پوست اهل حبشه اذان‌گوی محبوب پیامبر بوده است و سلمان ایرانی‌تبار نیز از بزرگ‌ترین و محترم‌ترین یاران آن حضرت. در مورد سلمان فارسی نقل شده است که وی روزی وارد مجلس رسول خدا شد. حاضرین، او را که از خاصان صحابه بود بسیار احترام کردند و درصدر مجلس نشاندند. چون عمر بن الخطاب از در وارد شد گفت: « این عجم کیست که در میان مردان عرب درصدر مجلس نشسته است؟ »
در این هنگام رسول خدا شروع به خواندن خطبه کرد که:
«ان الناس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط. لافضل للعربی علی العجمی و لا للاحمر علی الاسود الا بالتقوی.سلمان بحر لاینزف و کنز لاینفد، سلمان منا اهل البیت.»(۹)
(مردمان از زمان آدم تا به امروز، همچون دانه‌های شانه با هم برابرند. نه عرب را بر عجم فضلی است و نه سرخ را بر سیاه؛ مگر به تقوا. سلمان دریایی است پایان‌ناپذیر و گنجی است تمام ناشدنی. سلمان از ما اهل بیت است.)
اما چنین تعالیمی در میان حاکمان جبار اعصار بعدی و در میان متفکران و ذی‌نفوذان به تدریج به دست فراموشی سپرده شد. برای مثال « ابن تیمیه» از عالمان قرن هفتم به عنوان امری قطعی بیان کرد که عرب از عجم و رومی و فارسی و … افضل است چرا که از دیگران با فهم‌تر و پرحافظه‌تر و خوش‌ بیان‌تر است(۱۰) ویا «حجاج بن یوسف» از حکمرانان بنی امیه در دوران زمام‌داری خود دستور داد که در کوفه کسی جز عرب، امام جماعت نشود.(۱۱) اشاره به این نکته نیز خارج از لطف نیست که در قرون متأخر روشنفکران عرب مسیحی و نویسندگان مجذوب غرب در صف جدی‌ترین مدافعان ناسیونالیسم در قبال جهان یکپارچة اسلام بوده‌اند.
نگرش وحدت مدار از سوی اسلام ساختار حکومت اسلامی را به گونه ای متفاوت با دولت ملی پایه‌ریزی می‌کند. دولت ملی دولتی است در حدود مرزهای معین و مشخص جغرافیایی. چارچوب ارضی کشور در دولت ملی از اصلی‌ترین مسائل حکومتی است. تصمیم‌گیری‌های حکومتی در جهت تأمین منافع ملت صورت می‌گیرد، یعنی؛ بر اساس خیر افرادی که مرزهای کشور آنان را در بر می‌گیرد و تصمیمات حکومتی برای تمام افراد ملت صرف‌نظر از عقیده و ایمان یکسان است. اما در دیدگاه اسلامی از آنجا که انشعاب افراد بشر در ملل و اقوام متفاوت نه به هدف دسته‌بندی و مرزکشی که تنها و تنها به منظور سهولت امر شناخت است، دولت ملی مبتنی بر تصور کشور- ملت جای خود را به حکومت و خلافت اسلامی مبتنی بر دارالاسلام- امت می‌دهد.
دولت ملی، ملت خود را واحدی ممتاز و متمایز از سایر افراد بشر می‌داند و به خود حق می‌دهد در جهت تأمین مطامع این واحد ممتاز، همانطور که از منابع طبیعی جهان بهره می‌برد، انسان‌های دیگر ملل را نیز به استثمار و بهر‌ه‌کشی گیرد. اما در اسلام این انشعابات مبنای مرزبندی نیست بلکه مرز، مرز عقیده و ایمان است. شکل‌گیری واحدهای سیاسی امروز در دل جهان اسلام امری بیگانه با اسلام و تحمیلی به آن است. «ناسیونالیسم» یا ملی‌گرایی، «سکولاریسم» و «دموکراسی لیبرال» سه رکن اساسی سیاست غربی می‌باشند که در قرون اخیر به جهان اسلام تحمیل شده است و اسلام با هیچ‌ یک سازگاری ندارد. در میان متون اسلامی، کوچک‌ترین اشاره‌ای که مؤید دموکراسی (یعنی اصالت مطلق آرای مردم و برتری ارادة مردم بر ارادة خدا) باشد دیده نمی‌شود.
● چگونگی ظهور و بسط ملی‌گرایی در جامعة اسلامی
ناسیونالیسم و ملی‌گرایی در قرون اخیر و پس از رنسانس به تدریج‌ در اروپا بالا گرفت. شاید پیدایش چنین پدیده‌ای در آن دیار طبیعی بود چرا که مسیحیت ناتوان‌تر از آن بود که بتواند ملل اروپا را در یک واحد عالی انسانی مجتمع کند ولی آنچه تعجب آور و درخور تدقیق نظر است نفوذ این مکتب غرب ساخته در جوامع شرقی و اسلامی است.
آنچه که از بررسی دقیق‌ چهره‌های منادی ملیت و قومیت در جوامع اسلامی و خصوصاً در میان اعراب، ترکان و ایرانیان می‌فهمیم اینکه آنان اندیشه‌ها و عقاید خود را از غربیان اقتباس کرده‌اند. اکثر پیام داران قومیت و ملیت در جوامع اسلامی یا از تحصیل‌کردگان اندیشه‌های غربی بوده‌اند و یا مزدوران استعمار. در هر صورت ناسیونالیسم تقلیدی کورکورانه و کپی‌برداری مغرضانه‌ای بود که همچون دیگر سرمشق‌های غربی چون دمکراسی وسکولاریسم با واقعیات جوامع اسلامی غیرمنطبق بود و در نهایت موجب پدیدآمدن کشورهای کوچک و ضعیف با دولت‌هایی ملی شد. دولت‌هایی که برای باقی‌ماندن به دولت‌های بزرگ استعمارگر وابسته شدند.
این واقعیت گویاتر از هر بیان دیگری است که پشتوانة اصلی اولین منادیان ملی‌گرایی درمیان ممالک‌ اسلامی فرانسه و انگلیس با آن سابقة مطول استعماری بودند. در سال‌های اخیر نیز بزرگ‌ترین پشتوانة نیروهای ملی‌گرا در ترکیه و ایران آمریکا و حامی ملی‌گرایان بعثی عراق و دیگر قومیون عرب نیز روسیه بوده است.
بیداری ملی عرب و قیام علیه خلافت ترکان عثمانی در اواسط قرن نوزدهم پدید آمد و جالب آنکه پیشاهنگان این حرکت مسلمان نبودند بلکه اعراب مسیحی بودند چون «ابراهیم الیزیدی» مسیحی که در ۱۸۶۸ به نخستین اندیشة ملیت عربی در آثار او برمی‌خوریم. و از همین زمان بود که انجمن‌های سری برای ترویج قومیت عربی در بیروت و دمشق تشکیل شد.(۱۲)
از سوی دیگر در ترکیه بر پایة آثار «ضیاء گوکالپ» نهضت ملی ترک به منظور تبدیل خلافت ترکان عثمانی به دولت ملی شکل گرفت. گوکالپ در سال‌های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ عقاید خود را ترویج می‌داد. بر طبق عقاید او از آنجا که زندگی اجتماعی در خلافت عثمانی بر طبق دستورات قرآن اداره می‌شد و سلطان عثمانی، خلیفه هم بود، پذیریش تکنیک‌های اروپایی و طرز رفتار غربیان با مشکل روبرو می‌شود. راه چاره این است که دولتی ترک بر پایة نگاه ملی گرایانه به وجود آید که مذهب را از تمام شئون اجتماع و سیاست مجزا نماید. دیگر توصیة او وارد کردن شیوه‌های غربیان در زندگی مردم ترکیه بود. افکار گاکولپ یعنی تفکیک مذهب از شئون اجتماعی و سیاسی، گرایش نظری به «پان‌ترکیسم» و گرایش عملی به سمت غرب توسط «مصطفی کمال» اقتباس شد. (۱۳) وی همان کسی است بعدها نام «مصطفی» را از خود برداشت و به «کمال آتاتورک» شهرت پیدا کرد.
به هر ترتیب جنگ اول جهانی مایة اضمحلال سلطنت عثمانی و از بین رفتن خلافت عثمانی را فراهم کرد. در این زمان فرصت تازه‌ای برای مدعیان وطن‌پرستی و پان‌ترکیسم در ترکیه و حاملان قومیت عربی و ملی‌گرایی در میان اعراب پدید آمد.
در سال ۱۹۲۴ الغای خلافت عثمانی توسط مجلس ملی ترکیه رسماً اعلام شد(۱۴) و هر گونه اندیشة «پان‌اسلامی» دربین حاکمان جدید ترکیه از میان رفت. کمال آتاتورک بر مسند حکومت ترکیه نشست تا با منع حجاب اسلامی، محدودیت‌ مساجد و مراکز دینی، تغییر رسم الخط و تبدیل تاریخ هجری به میلادی و پاک کردن تمام مظاهر اسلامی، دولتی لاییک را با تکیه بر قدرت نظامیان در ترکیه حاکم کند و الگوهای از غرب آمده را بالاجبار جایگزین اندیشه‌های اسلامی سازد.
در سال ۱۹۲۶ کنگره اسلامی در قاهره تشکیل شد ولی تلاش آنان نیز برای احیای حکومت اسلامی به جایی نرسید.(۱۵) وحدت امت اسلام در سایة تشکیل دولت‌های ملی سخت‌ متزلزل شد تا جاییکه شیوخ الازهر نیز از اندیشه حکومت اسلامی چشم پوشیدند و بدین صورت هر گونه فکر پان اسلامی و نقشة «انترناسیونالیسم اسلامی» برای برگرداندان خلافت از بین رفت.
اما با گذشت زمان مفهوم تازه‌ای متولد شد به نام دولت اسلامی که خطری برای دولت ملی به شمار می‌آمد. می‌توان گفت دولت اسلامی تبدیل به واسطه ای شد میان دولت ملی و حکومت فراگیر اسلامی. دولت‌های ملی فکر اینکه ملاحظات دینی را پایة سیاست‌گذاری‌های خود در داخل و خارج قرار دهند به خود راه نمی‌دادند و حتی حاضر به در نظر گرفتن محظورات مذهبی در امر حکومت و سیاست نبودند. اما در واکنش به آن نظریة دولت اسلامی به تدریج شکل گرفت و حتی در سال‌های اخیر برخی بر آن شدند تا بار دیگر نظریه حکومت یکپارچة اسلامی را در قالبهایی چون اتحادیه اسلامی یا فدراسیون اسلامی به عنوان سیستمی مطلوب برای یکپارچگی دارالاسلام طرح کنند و به تئوری‌پردازی پیرامون برنامه‌های حکومت اسلامی در شئون جنگ و دفاع، اقتصاد، قانون‌گذاری، نظام جزا و حقوق و فرهنگ بپردازند. به نظر می‌رسد در شرایط کنونی فکر تبدیل دولت ملی به دولت اسلامی که از سوی برخی محافل اسلام‌گرا در دست مطالعه و پی‌گیری است زمینة مناسبی را برای تبدیل آرام ساختار کشور- ملت به ساختار دارالاسلام- امت فراهم کند.
● مروری بر دارالاسلام یا سرزمین اسلامی در طول تاریخ
یکی از اصول مسلم هر دولت اسلامی حرکت به سمت یکپارچگی دارالاسلام یا سرزمین اسلامی و وحدت مسلمین در سایة تعالیم الهی قرآن و از بین بردن مرز‌های ملی‌گرایانه و قومیت خواهانه در سایة نگرش به امت واحده اسلامی است.
شاید از مروری اجمالی بر بلوک‌بندی دارالاسلام در طول تاریخ توسط دولت‌هایی که به نام اسلام مطرح بوده‌اند به نتایج جالب توجهی بتوان دست یافت. در یک نگاه کلی می‌توان تقسیم‌بندی تاریخی زیر را در باب پیدایش، توسعه و فروپاشی دولت اسلامی بیان کرد:
۱) پیدایش حکومت اسلامی با رهبری توأم دینی و سیاسی پیامبر اکرم با داعیة جهانشمولی از مدینه تا حکومت واحد اسلامی در شبه جزیره و تولد دارالاسلام یکپارچه
۲) پیدایش خلافت یک قطبی اسلامی و گسترش دارالاسلام یکپارچه و مقتدر از خلفاء راشدین تا سقوط امویان
۳) جهان ‌دو قطبی و سه قطبی خلافت: عباسیان، امویان و فاطمیان مصر
۴) واگرایی جهان اسلام وروی کار‌آمدن امیران مقتدر و خودمختار و تأسیس نهاد سلطنت اسلامی در کنار مقام مرکزی خلافت.
۵) پیدایش اولین دولت نیرومند شیعه با روی کارآمدن ترکان صفوی و پدیدار شدن دو قطبی شیعه- سنی در قالب سلطنت صفوی و خلافت عثمانی
۶) فروپاشی نظام خلافت و تبدیل دارالاسلام یکپارچه به دولت‌های جزئی و خرد ملی با مرز‌های جغرافیایی(۱۶)
تنها در سدة اول بلوک‌بندی جهان اسلام، خلافت یک قطبی و دارالاسلام یکپارچه مشاهده می‌شود؛ که به تدریج این نظام یک قطبی به نظامی دو قطبی و سه قطبی تبدیل شد و پس از طی قرون، بالاخره در قرن بیستم دارالاسلام یکپارچه به ده‌ها کشور مبتنی بر اندیشة ملی‌گرایی تجزیه شد.
پس از چند قطبی شدن، خلافت درگیری‌های بسیار بین قطب‌های موجود همزمان در جریان بود؛ همچون اختلافات فاطمیون مصر و عباسیان، عباسیان بغداد و امویان قرطبه (اسپانیا)، ترکان عثمانی و ترکان صفوی و … که خود این درگیر‌یها نشانة آن است که دارالاسلام محدودة حاکمیت واحد اسلام است؛ لکن هر یک از مدعیان، مشروعیت خویش را معتقد بودند و در نفی مشروعیت قطب دیگر می‌کوشید. برای مثال برخی علمای تندرو سنی در خلافت عثمانی، ایران را دارالحرب می‌خواندند و برخی علمای افراطی شیعه نیز مسلمین اهل تسنن را کافر می‌نامیدند.(۱۷) در اینجا باید توجه داشت که آنچه به عنوان دارالاسلام در تاریخ مرور شد صرفاً به عنوان واقعیتی تاریخی است و نه حقیقت دارالاسلام مدنظر مکتب. چرا که حقیقت دارالاسلام که مدنظر تعالیم اسلام است سرزمینی است یک قطبی متشکل از امتی واحد و حکومتی معین؛ نه مجموعه‌ای از چندین قطب یا سلطنت با اختلافات درونی و حکومت‌های درگیر آنگونه که در طول تاریخ مشاهده کرده‌ایم.
به دوره‌های فراز و نشیب دارالاسلام باید دورة بازگشت به اسلام را نیز افزود. البته جریان بازگشت به اسلام در ابتدای مسیر است و متفکران و منادیان این جریان درپی آنند تا قالبی جدی را در اضمحلال دولت ملی و برآوردن دولت اسلامی و سپس حکومت واحد اسلامی ارائه دهند. در این دوره عموم صاحب‌نظران مسلمان اتفاق‌نظر دارند که حکومت‌های مسلمین جز در دورران پیامبر و تا حدی در عصر خلفای راشدین به شدت از اسلام منحرف شد.
با توجه به پیشینة نه چندان طولانی جریان بیداری اسلامی و نهضت بازگشت به اسلام، نتایج حاصله از این جریان دینی چون نهضتهای اسلامی در کشورهای مختلف جهان و همبستگی ملل مسلمین و انقلاب اسلامی ایران به طور قابل ملاحظه ای خبر از بازگشتی فکری، فرهنگی و عملی به تعالیم و اعتقادات سره اسلامی دارد. یکی از مشخصات جریان بیداری اسلامی بازگشت به اسلام اصیل و پاک کردن غبار اعصار از چهرة دین و زدودن زوائدی است که فرهنگها و قومیتهای متفاوت و مختلف بر اسلام تحمیل کرده است.
بی شک بیداری اسلامی به عنوان جریان بازگشت به اسلام سیاسی و اجتماعی، از آن رو که با لوازمی چون نفی سلطة استعمار و حکومت فاسدان و مشرکان بر مسلمین همراه است، و از آن رو که خود را در ستیز با نیروهای تمامیت طلب و زیاده خواهان و زیاده خواران تمدن به اصطلاح مدرن غربی و وابستگان داخلی آنها قرار داده است، با نیروهای نفی کننده و موانع و سدهای متوقف کننده و منحرف کنندة بسیاری چون جریانهای وابسته و فرقه های افراطی و گروههای غرب گرا و لیبرال روبرو خواهد بود، که شناخت این موانع و سدها یکی از اصول اصلی پیروزی این جریان نوپا خواهد بود.
پی نوشتها
(۱) در فرهنگ عربی «المنجد»، چنین آمده است: الملة: الطریقة او الشریعة فی الدین
(۲)ضیایی بیگدلی، محمدرضا، اسلام و حقوق بین الملل، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۸، ص۷۹
(۳) فصلنامة کتاب نقد، شمارً ۲۸، پاییز ۸۲، مقالة «ملی گرایی، ایدئولوژی بی هویت»، صص۴ تا ۲۱
(۴) نقوی، علی محمد، جامعه شناسی غربگرایی، ج۲، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص۱۰۱
(۵)نگاهی هرچند گذار و کلی به آیات قرآن و سخنان نبی مکرم، اثبات کنندة این مدعا است.
(۶) برای اطلاع از متن نامه های تبلیغی رسول الله می توان به کتابهای «الوثائق السیاسیه» نوشتة «محمد حمیدالله» و «مکاتیب الرسول» نوشتی «علی احمدی« مراجعه کرد.
(۷) آیة ۱۳ سورة حجرات: ای مردم، ما شما را از نری و ماده ای بیافریدیم و شما را جماعتها وقبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما نزد خداوند تقوی دارترین شماست.
(۸)حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، قم، انتشارات جامعة مدرسین، ۱۴۰۴ق، ص ۳۴
(۹)شیخ مفید، الاختصاص، قم، کنگرة شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۳۴۱
(۱۰) عاملی، جعفر مرتضی، سلمان فارسی، ترجمة محمد سپهری، تهران، مرکز چاپ و انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۰، ص ۱۵۶
(۱۱) پیشین، ص ۱۵۹
(۱۲) پیر رونون، ژان باتیست دو روزل، تاریخ روابط بین الملل، ترجمة احمد میرفندرسکی، تهران، دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۵۴، ص ۱۸۹
(۱۳) پیشین، ص۱۹۱
(۱۴)پیشین، ص ۲۳۳
(۱۵) پیشین، ص ۲۳۴
(۱۶) نخعی، هادی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، تهران، مؤسسة چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۶، ص۱۶۴-۱۶۳
(۱۷)جعفریان، رسول، دین و سیاست در دورة صفوی، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۷۰،صص۲۷۳-۲۷۲
محمدمهدی توکلی


همچنین مشاهده کنید