سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

باستان شناسی قرآن


باستان شناسی قرآن
همان‌گونه که می‌دانیم قرآن کریم معجزه‌ی جاویدان و سند حقانیت پیامبر اکرم(ص) می‌باشد و هدف از نزول آن هدایت انسان‌ها، تبلیغ و روشنگری جامعه است. در این میان قصه‌های قرآن که بخش عظیمی از قرآن را تشکیل می‌دهند به خوبی چنین نقشی را ایفاء می‌کنند وبیانگر معارف و مبانی دینی بوده و پرداختن صحیح و اصولی به آنها می‌تواند نقش مفید و موثری رادر سازندگی فرد و جامعه در پی داشته باشد.
یکی از بخش‌های مهم قران، مربوط به آغاز آفرینش جهان و انسان، داستان‌های پیامبران و پیشینیان و حوادث عصر نزول قران است، به طوری که قسمت بسیار مهم قرآن به بیان سرگذشت پیشینیان اختصاص یافته‌است، زیرا تاریخ حقیقی و دور از خرافات و هرگونه دروغ، همچون آیینه‌ی صافی است که سزشت و زیبا را نشان می‌دهد، کامیابی‌ها و ناکامی‌ها وعوامل و نتایج آنها را، و به‌طور خلاصه تمام قامت جوامع انسانی را منعکس می‌نماید.
تاریخ آزمایشگاه مسائل گوناگون است، چرا که آنچه را انسان در ذهن خود با دلایل عقلی ترسیم می‌کند، در صفحه‌ی تاریخ به‌صورت عینی می‌یابد وهیچ چیزی مانند تاریخ، نشانگر واقعیات زندگی به‌طور ملموس نیست.
داستان‌های حقیقی همان فرازهای تاریخ است. تاریخ مجموعه‌ای از ارزشمندترین تجربیات پیشینان را برای ما به ارمغان می‌آورد و به همین دلیل می‌تواند نقش سازنده و بسیار موثری در تربیت انسان‌ها داشته باشد. تاریخ یکی از منابع بزرگ معرفت و شناخت است.
اهمیت تاریخ از این نظر است که کمتر حادثه‌ای را در زندگی امروز می‌توان یافت که نمونه‌هایی از آن در گذشته نباشد، زیرا تاریخ همواره تکرار می‌شود و سعادت و شقاوت را به‌روشنی نشان می‌دهد. قرآن که یک کتاب کامل تربیتی است، از تاریخ زندگی پیشینیان، که وسیله‌ی مهم هدایت است، حداکثر استفاده را می‌نماید، وبا نشان دادن الگوها، در اعماق عواطف نفوذ می‌کند و موجب تغییر و تحول می‌گردد.
داستان‌های قرآن از امور قطعی تاریخ است، علاوه براین بخش وسیعی از قرآن که در باره پادشاهان و امم گذشته آمده است، تنها یک گزارش تاریخی نیست بلکه تابلوی زنده‌ای از تاریخ است که قرآن درس‌هایی از آن را ارائه می‌دهد.
قرآن کریم بخش وسیعی را به آغاز آفرینش جهان، انسان و درس‌هایی از تاریخ امم پیشین، پیامبران و پادشاهان گذشته اختصاص داده‌است.
قرآن درشانزده آیه می‌گوید: "در زمین سیر و سیاحت کنید و در آثار پیشینان بنگرید."
به‌راستی چرا قرآن کریم بارها به سیر و سیاحت در زمین و مطالعه تاریخ پیشینیان تاکید کرده‌است؟ به‌این دلیل نیست که نتیجه بررسی آثارباستانی در قرآن کریم، کشف راز سقوط یا صعود دولتها و ملتها است؟
در قرآن کریم نام وقایع و مکان‌هایی ذکر شده که این مکان‌ها از نظر تاریخی حائز اهمیت است، و می‌توان این مکان‌ها را از لحاظ باستان‌شناسی کاوش نمود.
به‌طور کلی کار باستان‌شناسی چنین است که در زمین کاوش نموده تا به لایه‌های مختلف زمین برسند و ادوار مختلف تاریخی را از لابه‌لای آن شناسایی کنند. در قرآن آن‌قدربه این آثار باستانی اهمیت داده شده که از آن به‌عنوان آیات یاد شده‌است.
البته باید گفت که قرآن کتاب باستان‌شناسی نیست و به منظور بیان علم باستان‌شناسی نیز نیامده‌است، اما اشاره‌های قرآن در این باره اعجاز آمیز است.
اعجاز بودن این اشاره‌ها در قرآن از آن‌جهت است که خود پیامبران درشرایطی نبوده‌اند که نسبت به آن اخبار علمی داشته باشند، حتی در تورات و انجیل نیز اشاره‌ای به آن‌ها نشده‌است که همین مطلب نمایانگر معجزه بودن قرآن است.
علاوه بر این داستان‌هایی که در انجیل وجود دارد از اسرائیلیات الهام گرفته، درحالی‌که در قرآن چنین نیست و یک مفسر باید آن را مبنی بر واقعیات تفسیر کند. لذا می‌بینیم که آثار باستانی یکی از بخش‌های مهم قرآن است و غفلت از تعمق در آن جایز نیست. ضمن آن‌که این حوزه یعنی باستان‌شناسی قرآن، حوزه بسیارجدید و بکری است که تا به‌حال مورد توجه چندانی قرار نگرفته‌است، البته قبل از ما مسیحیان سال‌ها برروی مکان‌ها و محل‌های ذکر شده در انجیل کاوش نموده و مطالعات عظیمی انجام داده‌اند.
از جمله فعالیت‌هایی که ما در این زمینه می‌توانیم انجام دهیم بررسی آثار باستانی مندرج در قرآن است که این مهم خود تلاش و پیگیری عظیمی را می‌طلبد، سپس می‌توان با استفاده از مستندات تصویری و عکس‌های رنگی واقعی در قالب فیلم یا کتاب، مخاطبان را با دنیای جدیدی از حقایق قرآن آشنا کرد.
همچنین می‌توان با پرداختن به باستان‌شناسی قرآن، قصه را به‌خوبی ریشه‌یابی کرد از این جهت که مکان، زمان و علت وقوع آن چه بوده‌است، با چنین رویکردی می‌توان تاثیر بیشتری بر روی مخاطب داشت به شکلی که ماندگاری آن در اذهان عمیق‌تر باشد.
نهایتا با بازسازی داستان‌های قرآنی در عرصه‌های اجتماعی هدف آیات مورد بررسی قرار گرفته و پیام‌ها و هشدارهای آن در عصر ما نیز کاربرد خوهند داشت، که این رسالت مهم بر دوش فعالان عرصه‌های مختلف فرهنگی، هنری و اجتماعی است.
برای مثال می توان به چند نمونه اشاره کرد:
● آفرینش بشر:
دانشمندان امروز معتقدند بشر، مهمان تازه‌ای است که وارد کره‌ی زمین شده است.در حالی‌که از آفرینش جهان، کروبیان، فرشتگان، حیوانات و جنبندگان سال‌های درازی می‌گذشت، در پایان کار بشر آفریده شد.
در آیه‌ی نخست سوره دهر می‌خوانیم: "هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا": "آیا چنین نیست که زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟" امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود:"کان مذکورا فی‌العلم و لم یکن مذکورا فی‌الخلق":انسان در علم خدا مذکور بود، هر چند در جهان آفرینش ذکری از او نبود. (رک: مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۰۶)
از این بیان می‌توان استفاده کرد که قبل از انسان، موجودات بسیاری آفریده شده بودند و انسان مهمان تازه وارد زمین است. ناگفته نماند که مطابق پاره‌ای از روایات، حضرت آدم(ع) نخستین انسان روی زمین نبوده است، بلکه نخستین انسان نسل جدید از حدود هفت هزار سال قبل تا آخرالزمان و تا قیامت خواهد بود. این مطلب هم در روایات اسلامی دیده می‌شود و هم از نظر علمی ثابت شده که انسان میلیون‌ها سال قبل در زمین وجود داشته است، چنان‌که بقایای فسیل شده‌ی اسکلت انسان که در کاوش‌های زمین‌شناسی پیدا شده، بیانگر این موضوع است.
ابوحمزه ثمالی می‌گوید: امام سجاد(ع) فرمود:"ا تظن ان الله لم یخلق خلقا سواک؟ بلی والله لقد خلق الله الف الف آدم، و الف الف عالم، وانت والله فی آخر تلک العوالم": آیا گمان می‌کنی که خداوند مخلوقاتی غیر از شما را نیافریده‌است؟ آری سوگند به خدا، خداوند هزارهزار(یک میلیون) انسان و هزارهزار(یک میلیون) عالم آفریده، سوگند به خدا تو آخرین ( نسل) از این عالم می‌باشی.(بحار، ج۵۷،ص۳۳۶).
از مطالب بالا که نظریات علمی نیز آن را تایید می‌کند، چنین نتیجه می‌گیریم که حضرت آدم(ع)، نخستین انسان این عالم(که آخرین عالم است و تا قیامت ادامه دارد) می‌باشد، و قبل از او هزارهزار آدم و نسل وجود داشته، که هر آدم و نسلش در یک عالم بوده‌اند، و پس از انقراض آن نسل، عالم آن‌ها به پایان رسیده و سپس عالم جدید و آدم جدید برای نسل‌های آینده به‌وجود آمده اند.
● قوم ثمود:
قوم ثمود، امتی از عرب بودند که پس از قوم عاد به‌وجود آمدند، و در سرزمین وادی‌القری(بین مکه و شام) در شهر حجر(که هم‌اکنون بعضی از آثار آن شهر در میان تخته سنگ‌های عظیم دیده می‌شود) می‌زیستند، و از قبائل مختلف تشکیل شده بودند و همچون قوم عاد در بت پرستی، فساد، ظلم و طغیان غوطه بودند ودر زندگی‌شان چیزی جز انحراف و گمراهی دیده نمی‌شد.
آن‌ها در ظاهر دارای تمدن پیشرفته و شهرها و آبادی‌های محکم بودند و از قطعه‌های عظیم سنگ‌های کوهی، ساختمان می‌ساختند، و برای حفظ خود پناهگاه‌های استواری ساخته بودند و در شهر حجر دارای امکانات وسیع مادی و تشکیلات پر زرق‌و‌برق بودند، و از این رو آنان را اصحاب حجر می‌نامیدند و به تعبیر قرآن، آن‌ها در کار زندگی دنیایی‌شان آن‌قدر سخت کوش بودند که برای خود، خانه‌های امن و امانی در دل کوه‌ها می‌تراشیدند.
در بعضی از روایات آمده پیامبر اکرم(ص) در سال نهم هجرت، هنگامی که سپاه اسلام را به‌سوی سرزمین تبوک حرکت می‌داد، در مسیر راه به سرزمین قوم ثمود رسیدند، سپاهیان خواستند در همان‌جا برای استراحت توقف کنند، پیامبر اکرم(ص) مانع آن‌ها شد و فرمود:"این‌جا سرزمین قوم ثمود است که عذاب الهی بر آنها فرود آمده است."
● اصحاب کهف:
ماجرای اصحاب کهف به‌طور فشرده در آیه ۹تا۲۷ سوره کهف آمده است:
ااصحاب کهف همان جوانانی هستند که از قوم خود به‌سبب آن علاوه بر الله خدایان دیگری را نیز می‌پرستیدند، کناره‌گیری کردند و به غار پناه بردند تا قومشان آن‌ها را از دینشان که بر اساس پرستش خداوند یگانه بود، باز ندارند از این رو به اصحاب کهف موسوم شدند. داستان اصحاب کهف بر اساس مدارک تاریخی و کشفیات باستانی بسیار زیبا و روشن تفسیر می‌شود:
استاد محمد تیسیر ظبیان که در زمینه شناسایی محل کهف تحقیق می‌کرد، سرانجام در سال۱۹۶۲ به خواست خداوند موفق شد که محل کهف را در نزدیکی عمان، پایتخت کشور اردن معلوم کند، او ضمن گزارشات خوددر باره‌ی محلی که کهف در آن یافت شده، ذکر کرده است که آن در دامنه‌ی کوه کم ارتفاعی به‌نام "جبل الرقیم" واقع است. این کوه مشرف به مناظر دلپذیر ودشت‌های پهناوری است که تا چشم کار می‌کند، گسترش دارد و انسان را به تفکر و عبادت خداوند وا می‌دارد. جایی که کهف در آن واقع است، دور از چشم‌انداز عابران و جاده شوسه است و از راه(عمان- مآدبا- کرک- عقبه) تا آن محل سه کیلومتر فاصله است و کهف در وضعی قرار دارد که رهگذران نمی‌توانند آن را ببینند و متوجه شوند مگر آن‌که به آن خیلی نزدیک شوند و بر آن دسترسی پیدا کنند.
از برجسته‌ترین اموری که باعث شده این اکتشاف پس از کاوش‌ها و حفریات تکمیل شود، پیدایش دریچه‌ای شبیه تونل بود که درازای آن چهار متر و عرض آن ۴۰تا۶۰ سانتی‌متر بود و به طور عمودی از انتهای غار به طرف بالای آن قرار داشت و دهانه‌ی این تونل در زمین مسجد واقع بر بالای کهف بود، و در نتیجه‌ی این کاوش‌ها به لوحه‌ای سنگی دسترسی یافتند که به‌وسیله‌ی آن، دهانه‌ی این تونل مسدود شده بود.
از نوشته‌هایی که به خط کوفی بر دیوارهای غار دیده می‌شود، بر‌می‌آید که مسجد آن به‌وسیله‌ی مسلمانان به منظور بزرگداشت اصحاب کهف ساخته شده در زمان‌های مختلف و بارها تجدید بنا گردیده است. این اقدامات، همگی گویای آن است که این غار، همان است که در قرآن از آن یاد شده است، علاوه بر شواهد تاریخی، دلیل محکم‌تر بلکه قطعی که پس از کشف غار به‌دست آمده است، موقعیت جغرافیایی خاص آن است که در قرآن به آن اشاره شده است:"و تری الشمس اذا طلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال و هم فی فجوه منه": "خورشید را می‌دیدی که به هنگام غروب به طرف چپ، و آن‌ها در محل وسیعی از غار قرار داشتند."
همان گونه که مفسرین در تفسیر این آیه گفته‌اند: خورشید از غار منحرف می‌شود در نتیجه اشعه آن بر آن‌ها نمی‌تابید تا اذیت شوند، چه غار در سمت جنوب بود، و هنگام غروب از روی آن‌ها می‌گذشت و اشعه‌ی خود را از راست و چپ غار قطع می‌کرد چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید:"و هم فی فجوه منه": آن‌ها در گشادگی یا در وسط غار به‌سر می‌بردند و از هوای خوش بهره‌مند می‌شدند و گرفتاری غار و گرمی آن، آن‌ها را آزار نمی‌داد.
● غرق شدن فرعون در دریا و گرفتن جسد او از آب:
یکی از معجزات قرآن کریم درباره‌ی جسد فرعون است که وقتی فرعون همراه با سپاهیانش، حضرت موسی(ع) را در دریا دنبال می‌کردند به امر خداوند حضرت موسی(ع) عصای خود را به دریا می‌زند و آب‌ها دو مرتبه برمی‌گردند و تمام لشکریان فرعون در دریا غرق می‌شوند. قرآن کریم بیان می‌کند که ما جسد فرعون را پس از غرق شدن در دریا در بلندی‌هایی قرار دادیم و آن را عبرت و آیتی برای آیندگان قرار دادیم:"الیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیه" این مطلب در قرآن با توجه به "الیوم" نشان می‌دهد که جسد فرعون همان روزی که در آب غرق شده دوباره از آب گرفته شده است و بدنش نجات پیدا کرده است و خداوند خواسته این جسد برای عبرت آیندگان باقی بماند.
در حدود صد سال پیش در مصر جسد جمعی از فرعونیان را کشف کردند. در میان این اجساد یکی از جسدها از همه شاداب‌تر و سالم‌تر بود و پس از تحقیق متوجه شدند که این جسد مربوط به همان فرعونی است که حضرت موسی(ع) را در دریا دنبال کرده است. این جسد هم اکنون در موزه قاهره نگهداری می‌‌شود.جالب این‌جاست که تمام جسدهای فراعنه پژمرده شده ولی جسد فرعون زمان موسی(ع) بسیار شاداب و حتی موهای سرش کاملا پیداست.
اخیرا نیز یکی از هواپیماهای اکتشافی که از بالای خلیج عقبه عبور می‌کرد یک چیز عجیبی را مشاهده کرد: دریای سرخ دارای دو خلج است یکی سوئز و دیگری عقبه، تا قبل از این اکتشاف جدید، تورات, انجیل و باستان‌شناسان همه آبراه دریایی حضرت موسی(ع) را در خلیج سوئز و یا دریای نیل می‌پنداشتند، هیچ کس فکر نمی‌کرد که آبراه دریایی حضرت موسی(ع) در خلیج عقبه باشد، وقتی که هواپیمای اکتشافی از بالا به قسمت بالای خلیج عقبه نگاه می‌کرد، مشاهده نمود که یک قسمت برآمدگی دارد و آب آن‌جا کمرنگ است در صورتی‌که در دو طرف آن، آب، بسیار پررنگ و عمیق است. وقتی آمدند و عکسبرداری کردند، متوجه شدند آثار به‌جا مانده، آثار استخوان‌ها و ارابه‌های جنگی مربوط به جنگ حضرت موسی(ع) و فرعون است.
دور برخی چرخ‌های این ارابه‌ها مرجان‌هایی دیده می‌شود که دور چرخ‌های ارابه‌های دیگر دیده نمی‌شود. آن یکی که مرجان به دورش نیست در واقع یک چرخ از ارابه‌ی طلایی است, زیرا مرجان‌ها روی طلا نمی‌شینند و لذا چرخ طلایی ارابه‌ی فرعون سالم مانده اما به دور ارابه‌های دیگر که از طلا نیست مرجان چسبیده است.
استخوان‌های مربوط به اسب و انسان از جمله دیگر چیزهایی بود که در این قسمت کشف کردند که مربوط به استخوان‌های سربازان فرعون بود.
گزارش کامل این مطلب که در شماره شصت‌وشش ماهنامه‌‌ی موعود درج شده حاکی از این حقیقت است که موریس بوکای دانشمند مسیحی فرانسوی به‌واسطه مشاهده‌ی چنین معجزاتی از قرآن کریم مسلمان شده و پس از کاوش عمیقی در سراسر قرآن کتابی به نام "تورات، انجیل، قرآن و علم" نوشته که به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
● گزارش باستان‌شناسی شوروی در باره‌ی کشتی نوح:
بر اثر این اکتشاف، اداره‌ی کل باستان‌شناسی شوروی برای تحقیق از چگونگی این لوح و خواندن آن، هیئتی مرکب از هفت نفر از مهمترین باستان‌شناسان و اساتید خط‌شناس و زبان‌دان روسی و چینی را مامور تحقیق و بررسی نمود. این هیئت پس از هشت ماه تحقیق و مطالعه و مقایسه‌ی حروف آن با نمونه‌ی سایر خطوط و کلمات قدیم متفقا چنین گزارشی را در اختیار باستان‌شناسی شوروی قرار دادند:
-این لوح مخلوط چوبی از جنس همان پاره تخته‌های مربوط به کاوش قبلی و کلا متعلق به کشتی نوح بوده است، منتهی لوح مزبور مثل سایر تخته‌ها آن‌قدر پوسیده نشده، و طوری سالم مانده که خواندن خط‌های آن به‌آسانی امکان‌پذیر می‌باشد.
-حروف و کلمات این عبارات به لغت سامانی یا سامی است که در حقیقت ریشه‌ی لغات و به سام‌بن نوح منسوب می‌باشد.
-معنای این حروف و کلمات بدین شرح است:
"ای خدای من و ای یاور من! به رحمت و کرمت مرا یاری نما! و به پاس خاطر این نفوس مقدسه: محمد، ایلیا(علی)، شبر(حسن)، شبیر(حسین)، فاطیما آنان که همه بزرگان و گرامی‌اند، جهان به برکت آن‌ها برپاست، به احترام نام آن‌ها مرا یاری کن! تنها تویی که می‌توانی مرا به راه راست هدایت کنی!
بعدا دانشمندانگلیسی استاد زبان‌های باستانی در دانشگاه منچستر، ترجمه‌ی روسی این کلمات را به انگلیسی برگردانید و عینا آن را در مجلات و روزنامه‌ها نقل و منتشر گردانید.
اکتشاف این تخته‌ها و لوح، یکی از دلائل اصالت و واقعیت داستان‌های قرآن مجید و احادیث دینی است که مشروحا حاکی از قضیه‌ی کشتی نوح و ماجرای آن است، همچنان‌که مورخان اسلامی و غیر اسلامی نیز نوشته‌اند.
جالب آن‌که برخورد با یک چنین اثر باستانی در یک کشور غیر دینی و در محیطی که از نیم قرن پیش دین و عقیده به مبدا و معاد را کنار گذارده، اتفاق افتاده است.
ناگفته معلوم است که ماجرای این لوح به نسبت ارزش و اهمیتی که از دید باستان‌شنای دنیای روز دارد، ارزش دینی و مذهبی نیز برای مسلمانان به‌ویژه شیعیان دارا می‌باشد.
مریم شمس کارشناس ارشدعلوم قرآنی
منبع : پژوهه دین


همچنین مشاهده کنید