شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

حق تماشاگر، حق باشگاه


حق تماشاگر، حق باشگاه
در فعالیت های اقتصادی و بازرگانی می گویند «حق با مشتری است» و مشتری مسابقات فوتبال تماشاگران این مسابقه ها هستند و حق آنهاست که بازی های زیبا و پرتحرک ببینند. اما روز دوشنبه همین هفته بازی کم تحرک و بی انگیزه یی را در ورزشگاه آزادی شاهد بودیم، البته جز دقایقی از این مسابقه که هیچ جذابیتی برای من تماشاگر نداشت.
در مسابقات لیگ فوتبال ما تیم ها به دو دسته تقسیم می شوند و این تقسیم بندی از همان روز اول انجام می شود و تا پایان هم ادامه دارد. چند تیم برای قهرمان شدن وارد مسابقات می شوند و بقیه تیم ها نیز برای سقوط نکردن مسابقات را شروع می کنند، پدیده یی که در دنیای فوتبال پیشرفته آن را نمی بینید. در فوتبال ما که مسابقات لیگ آن هیچ هدف بزرگی را دنبال نمی کنند و دولتی بودن و وصل بودن به بند ناف دولت سبب شده که ریشه های اصیلش خشک شود، از همان روزهای اول تیم های راه آهن، شیرین فراز، صنعت نفت، پگاه (و ملوان در نیم فصل دوم) هدف اصلی شان سقوط نکردن بود. چند تیم هم خوشحال از اینکه سقوط نمی کنند به مسابقات ادامه دادند. (مس، سایپا، پیکان، برق، فجرسپاسی و...) همین روحیه و همین طرز برخورد با مسابقات باعث شد کیفیت مسابقات نزول پیدا کند زیرا تیمی که فقط به قصد سقوط نکردن وارد مسابقات شده از همان دقایق اول هر مسابقه یا فقط می زند زیر توپ، یا وقت مسابقه را تلف می کند و در مواردی هم در ضدحمله گلی می زند. این فوتبال، با این اوصاف، هیچ حقی برای تماشاگر قائل نیست. ذائقه تماشاگر هم روز به روز تغییر می کند و به جای اینکه برای گذران اوقات فراغت سالم و بارور و برای دیدن مسابقه یی جذاب و زیبا به ورزشگاه بیاید، فقط می آید که تیم محبوبش را برنده ببیند، یا بازنده نبیند و این یکسویه نگری او را به موجودی خشن و متوقع تبدیل می کند که دست به خشونت یدی و زبانی هم می زند. اهانت به داوران و اهانت به بازیکنان حریف نشانه یی از این خشونت است. این تماشاگر البته از روز اول این طور نبود. کسانی که همسن و سال من هستند به یاد دارند که در ورزشگاه امجدیه سابق و شیرودی امروز هزاران تماشاگر زن و مرد از دانشگاهیان و دانشگاه دیدگان به دیدن مسابقات می آمدند. امروز جای آن تماشاگران خالی است. در عوض ورزشگاه های ما تماشاگرانی را می پذیرند که عموماً نوجوان هستند، عموماً حاشیه نشین هستند و همه آنها ورزشگاه را تنها مکانی می بینند که می توانند در آن فریاد بکشند و گاه هرچه از دهان شان می آید هم به تماشاگران رقیب یا خطاب به داوران و بازیکنان نثار کنند.
این تماشاگر را ما بودیم و هستیم که این گونه ساختیم. او از روز اول این گونه نبود. مجموعه یی از عوامل از جمله عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، او را این گونه تربیت کرد. ولی به هر حال این تماشاگر به ورزشگاه می آید، ولی بازی زیبا نمی بیند و ما حق او را ضایع می کنیم. البته این تماشاگر، گاه به ورزشگاه هم نمی آید. نمونه اش تعداد بسیار اندک تماشاگر در بازی استقلال و فجر شهید سپاسی در روز دوشنبه همین هفته است. همین مساله نشان دهنده روی دیگر سکه فوتبال ما است و آن اینکه همین تماشاگران پر شور و احساساتی به طرز جدی نسبت به تیم خود وفادار نیستند. اینها طرفدار روزهای برد و پیروزی هستند. حالا که استقلال از قهرمانی ناامید شده تماشاگرش هم او را تنها می گذارد و این باز هم برعکس دنیای پیشرفته فوتبال است.
در همین هفته گذشته مسابقه بارسلونا و والنسیا و روز بعد مسابقه رئال مادرید و اوساسونا را دیدم. در مسابقه اول طرفداران بارسلونا ورزشگاه نوکمپ را پر کرده بودند، در حالی که بارسلونا به هیچ وجه قهرمان این فصل نخواهد شد و در مسابقه رئال- اوساسونا طرفداران اوساسونا ورزشگاه را پر کرده بودند در حالی که اوساسونا یکی از تیم هایی است که ممکن است به دسته پایین تر سقوط کند. در هر دو مورد، تماشاگران تیم خود را تنها نگذاشته بودند، ولی طرفداران تیم استقلال ما تیم خود را تنها گذاشته بودند و جالب اینکه یکی از تماشاگران همین تیم استقلال در برابر دوربین تلویزیون در مورد این تیم و ناکامی های این تیم چنان پرتوقع سخن می گفت که گویی یکی از سهامداران این تیم است، من ضمن اینکه می گویم تماشاگران ما حق دارند از تیم محبوب خود بازی زیبا و پرانگیزه و پرتحرک بخواهند، می گویم که این تماشاگران هم باید برای تیم خود کاری بکنند. چه می کنند؟ آیا ترقه در کردن و شعار شیر سماور سر دادن و گاه تشویق سالم کردن کافی است؟ آیا اینکه من به ورزشگاه بروم و داد و فریاد به نفع تیم پرسپولیس بکنم دیگر وظیفه یی ندارم؟ همان طور که تماشاگر (به عنوان مشتری فوتبال) حق دارد، باشگاه نیز حق و حقوقی دارد که تماشاگران ایرانی، به علت ساماندهی نشدن و به علت تعریف نشدن رابطه باشگاه و تماشاگر و به علت دولتی بودن فوتبال ما، این حق و حقوق را نمی پردازد. او فقط از تیم محبوبش پیروزی می خواهد و در برابر این توقع، هیچ چیز به باشگاه نمی پردازد. باشگاه نیز هیچ برنامه یی برای ساماندهی رابطه خود و تماشاگرانش ندارد.در سال ۱۹۶۱ هنگامی که جان اف کندی به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید جمله یی بر زبان آورد که؛ «نپرسید کشورتان چه کاری برای شما می تواند بکند. بپرسید شما چه کاری می توانید برای کشورتان بکنید.» این جمله البته از کندی نبود بلکه از شاعر و نویسنده لبنانی الاصل به نام جبران خلیل جبران بود که کتاب «پیامبر» او را نجف دریابندری به فارسی ترجمه کرده است. حالا ما باید از تماشاگران خودمان سوال کنیم که این قدر یقه بازیکنان و باشگاه و مربیان را نگیرید. از خودتان هم بپرسید که برای باشگاهتان چه کرده اید و چه خواهید کرد.
من می دانم که باشگاه های ما حق تماشاگر را ادا نمی کنند، ولی تماشاگران ما هم برای باشگاه ها کاری نکرده اند و نمی کنند.
علی میرزایی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید