شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


تماشای تلویزیون در منزل خاله‌خانم


تماشای تلویزیون در منزل خاله‌خانم
▪ اولین برخورد شما با تلویزیون چگونه بود؟
ـ در منزل خاله‌ام که واقع در محله عباسی بود فاصله خانه خاله‌ام تا منزل ما چند تا کوچه بیشتر نبود. خاطرم هست که هر شب بعد از خوردن شام به منزل آنها می‌رفتیم و پای تلویزیون می‌نشستیم. بنده خدا خاله‌ام به‌خاطر سر و صدای تلویزیون مجبور بود تا دیروقت پای ما بیدار بماند.
▪ از برنامه‌های آن زمان برایمان بگویید. بیشتر چه برنامه‌هایی را تماشا می‌کردید؟
ـ من عاشق سریال‌های «توسن» و «مزرعه چاپارل» بودم. پافشاری ما برای دنبال کردن این برنامه‌ها در منزل خاله‌ام، پدرم را بر آن داشت تا بالاخره یک تلویزیون قسطی شابروانی کمدی برایمان بخرد تا دیگر مزاحم خاله‌ام نشویم.
▪ آن زمان ساکن کدام محله عباسی بودید؟
ـ ما در انتهای نواب محله عباسی زندگی می‌کردیم که الان محل زندگی ما تبدیل به خیابان شده است. من هر از چندگاهی یک سری به منزل‌مان که دقیقا روبه‌روی یک مسجد بود می‌زنم. یک وقت‌هایی هم وسط حیاط‌مان که الان وسط خیابان شده است می‌نشینم. (می‌خندد)
▪ با دیدن برنامه‌های تلویزیونی فکر می‌کردید که روزی شما هم وارد این جعبه شوید؟
ـ اصلا، حتی تصورش را هم نمی‌کردم بتوانم روزی وارد تلویزیون بشوم.
▪ هنرنمایی‌های کودکانه معمولا خاطره‌انگیز است...
ـ بله، آن زمان در محله‌مان تئاتر و نمایشنامه‌هایی را به مناسبت ایام‌های مناسبتی بخصوص در ماه شعبان برگزار می‌کردیم. من هم یکی از اجراکنندگان بودم. جالب است بدانید کل اعضای محل یعنی حدود ۳۰۰ نفر شاهد بازیگری من بودند.
▪ چطور شد وارد عرصه پرپیچ و خم هنر شدید؟
ـ به‌طور تجربی وارد عرصه سینما و بعد تلویزیون شدم. ابتدا با حسین فرحبخش در ساخت فیلم‌های کوتاه همکاری می‌کردم وبعد در سال ۱۳۶۱ با بازی در فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند پا به عرصه بازیگری گذاشتم. در این فیلم علاوه بر بازیگری،‌ دستیار صحنه و همچنین دستیار کارگردان نیز بودم. از این بازی من ۱۲ هزار تومان حقوق دریافت کردم.
▪ از خاطرات ایستادن جلوی دوربین آن هم برای اولین بار بگویید.
ـ ایستادن در جلوی دوربین اضطراب و دغدغه‌های مربوط به خودش را دارد. این قضیه اولین بار برایم خیلی لذت‌بخش بود. بخصوص اینکه آقای سیروس الوند خیلی از من حمایت می‌کردند. خاطرم هست بعد از آنکه فیلم «ریشه در خون» اکران شد من تمامی اعضای خانواده را به سینما تیسفون بردم. نقشم خیلی کوتاه بود. غافل از اینکه همه منتظر یک شاهکار از من بودند.
فکر می‌کردند که نقش اصلی را من بازی می‌کنم. (می‌خندد) خلاصه بعد از مدتی که از فیلم گذشت به همه گفتم این من هستم که فلان نقش را بازی می‌کنم. بعد از اینکه فیلم تمام شد همه به حالت یأس گفتند: «نقش تو همین بود؟» شاید این اولین تشویق در عرصه هنر بود کمااینکه من از بازیگرشدنم لذت می‌بردم و حسابی کیف می‌کردم.
▪ و بعد وارد تلویزیون شدید؟
ـ بعد از چند کار سینمایی در سال ۱۳۷۰ در سریال «تعطیلات نوروزی» به کارگردانی خسرو ملکان برای اولین بار جلوی دوربین تلویزیون ظاهر شدم.
▪ چطور شد که سر از کارهای مهران مدیری درآوردید؟
ـ از طریق محسن اسپهبد که گریمور برنامه آقای مدیری بودند به‌طور همزمان در یک کار سینمایی گریمور بودند با مهران مدیری آشنا شدم و مدتی بعد آقای مدیری از من دعوت به همکاری کردند. بعد از اینکه از کارم رضایت پیدا کردند در گروه ایشان ماندگار شدم.
▪ شیرین‌ترین خاطره تلویزیونی‌تان مربوط به کدام مجموعه است؟
ـ در همین مجموعه «مرد هزارچهره» که من با سر تراشیده بازی می‌کردم. این سر تراشیده برای نورپرداز و فیلمبردار تبدیل به یک معضل شده بود چرا که بازتاب نور در سر من مانع از این می‌شد که کار طبق روال خودش پیش برود و هر وقت که نوبت به بازی‌ام می‌رسید گریمور و دست‌اندرکاران با هزار زحمت تلاش می‌کردند رفع نقص شود.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید