جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

اسلام، سکولاریسم، سکولاریسون و لائیسیزم


اسلام، سکولاریسم، سکولاریسون و لائیسیزم
سکولاریسم از سکولاریس به معنای نامقدس، غیرروحانی و ناسوتی گرفته شده است.
سکولاریسم نوعی طرز تفکر و ایده ای نسبت به چگونگی تدبیر زندگی این جهانی است. سکولاریزاسیون نیز فرایند سکولار نمودن و عرفی سازی امور دنیاست. به عبارت دیگر، سکولاریزاسیون تلاشی آگاهانه و عامدانه در جهت بشری کردن اداره امور زندگانی و قدسیت زدایی و خارج کردن کار و بار جهان از دایره نفوذ و هدایت های دینی، قدسی و روحانی است.
نظام لائیک یا لائیسیته نیز رژیم سیاسی بی اعتنایی به دین را گویند بنابراین لائیسیزم و لائیسیته، بخشی از سکولاریسم و به عبارت دیگر نمود عینی سکولاریسم سیاسی است.
برخی بی توجه به مبانی سکولاریسم و زمینه ها و علل سکولاریزاسیون و تعلق آن به بستر دینی، فرهنگی و تاریخی غرب مسیحی، آن را به همه فرهنگ ها و جوامع تسری داده و چنین پنداشته اند که هیچ دین و جامعه ای را از آن گریز نیست.
اما باید مناسبات سه گانه زیر را بررسی کرد:
۱) آیا سکولاریسم و سکولاریزاسیون، واقعیاتی همه جایی و فراگیر هستند؟
۲) نسبت اسلام و سکولاریسم
۳) رابطه جامعه اسلامی و سکولاریزاسیون
● جهانشمولی وسکولاریزاسیون
ویلم(willaime) بر آن است که دیده سکولارسازی به مثابه یک تئوری کلی و جهانشمول، بیش از آن که نظریه ای واقع گرایانه باشد، نمایانگر نگرش روشنفکرانی است که در تجزیه و تحلیل، احساسات و تمایلات ضددینی خود را منعکس می کنند.
در واقع نه تنها دلیلی بر عمومیت سکولاریسم و سکولاریزاسیون وجود ندارد، بلکه واقعیات موجود کاملا برخلاف آن گواهی می دهد، زیرا:
۱) در میان ادیان و فرهنگ ها در برخورد با سکولاریسم تفاوت های عمده ای وجود دارد.
۲) روند سکولار زدایی و دین گرایی در جهان جدید، نه تنها کمتر از فرآیند عرفی سازی نیست، بلکه جریانی بسیار قوی تر و نیرومندتر از آن است.
برگر(berger) بنیاد اساسی نظریه سکولاریزاسیون در دین را اندیشه عصر روشنگری می داند که نوگرایی لزوما به افول دین هم در جامعه و هم در نظر افراد منجر خواهد شد. او به صراحت اعلام می دارد که این ایده غلط از آب درآمده و بر آن سه اشکال عمده وارد می کند:
۱) نوگرایی را نمی توان نوعی جهان بینی شکست ناپذیری دانست که رویه های دین ناگریز از هماهنگ و هم آوا نمودن خود با آن باشند.
۲) تضاد و تعارض دین و نوگرایی اندیشه ای ناصواب است.
۳) بین سکولاریسم و نوگرایی نیز هیچ تلازمی نیست، بلکه نوگرایی در بسیاری از مناطق، حرکت های قدرتمند ضدسکولار را به دنبال داشته است.
● اسلام و سکولاریسم
در اسلام نه گرایش به سوی سکولاریسم وجود دارد و نه زمینه ای برای سکولاریزاسیون، این در حالی است که اسلام به هیچ روی به خرد بشری و عقل عرفی پشت نکرده و آن را از میدان به دور نکرده است، بلکه از آن استقبال نموده و در کادر اصول و قوانین و هنجارهای خود مجال رشد و بالندگی و تاثیرگذاری آن را فراهم نموده است.
▪ این موضوع را از سه زاویه می توان مورد کاوش قرار داد:
الف) ناسازگاری بنیادین اسلام و سکولاریسم
ب) فقدان مشکلاتی که مسیحیت و غرب مسیحی را به وادی سکولاریسم راند.
ج) توانایی اسلام در مقابله با عرفی گروی.
الف) ناسازگاری بنیادین اسلام و سکولاریسم:
براساس جهان بینی توحیدی همه هستی عرصه حاکمیت و سلطه بلامنازع خداوندی است که آفریدگار سرای وجود است و هیچ عرصه ای حتی مناسبات اجتماعی انسان از سیطره ربوبی تکوینی و تشریعی او خارج نیست. در مقابل سکولاریسم به جداسازی عرصه اجتماع از گستره نفوذ و حاکمیت خداوند فتوا می دهد.
از طرف دیگر سکولاریزاسیون مبتنی بر نوعی دنیاگروی محض و غایی است در حالی که در نگاه اسلام این جهان نه غایت فرجامین که مرحله ای مقدماتی وگذران به سوی حیات راستین آدمی است.
ب) فقدان عوامل عرفی ساز
بخش عمده ای از عوامل سکولاریزه شدن غرب، مشکلات موجود در مسیحیت کنونی بوده است. اگر با ملاحظه آن عوامل نیم نگاهی نیز به اسلام بیافکنیم، وضعیت را کاملا متفاوت خواهیم یافت: پاره ای از امتیازات اسلام بر مسیحیت عبارتند از:
۱) عقلانیت اسلام: عقلانی و خردپذیر بودن آموزه های اسلامی به ویژه در سه حوزه شایان توجه است: توحید و خداشناسی، انسان شناسی، دایره شریعت و نظام علمی اسلام.
۲) جامعیت اسلام؛ قرآن می فرماید: «ما کتاب ( قرآن) را که بیانگر هر چیز است بر تو فرستادیم». (نحل /۸۹)
۳) هماهنگی با فطرت؛ هم آوایی اسلام، فطرت و سرشت انسان هم در حوزه بنیادهای عقیدتی است و هم در حوزه نظام ارزشی و هنجاری.
۴) خلوص و وثاقت کتاب آسمانی: برخلاف مسیحیت که فاقد مکتوب آسمانی است. کتاب خدا ( قرآن) در اسلام یکی از اساسی ترین رموز استواری و جاودانگی اسلام و مانع رشد اندیشه های دین گریزانه و عرفی گرایانه بوده و هست.
۵) رابطه علم و دین: به رغم تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم، دین اسلام با دانش و معرفت پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد.
ج) توانایی های اسلام برای مقابله با عرفی گری:
۱)سرمایه های اجتماعی اسلام:
سه عامل عمده از سرمایه های مهم مقاومت آفرین و صیانت بخش اسلام در برابر فرآیند عرفی سازی است.
الف) نفوذ اجتماعی گسترده و کثرت پیروان در سراسر جهان.
ب) جهت گیری مثبت اسلامی به سوی دنیا، جامعه و سیاست با تاکید بر مسوولیت اجتماعی مومنان .
ج) قدرت باز تجدید بالا، اصلاح گری درون جوش و احیاگری و پویایی دایمی.
آموزه های بلند اسلامی مانع آن است که مومنان پایبند بدان به اندوخته های پیشینیان بسنده کنند یا به سادگی به انحراف از اصول تن دهند، بلکه آمادگی دارند به مدد انگیزه های بلند آرمانی، در هر لحظه به ارزیابی اوضاع و عملکردهای متصدیان و متولیان امور دینی پرداخته و برای اصلاح نابسامانی ها و احیای ارزش های فروگذاری شده، بپاخیزند.
۲) هویت بخشی
لوئیس، یکی از امتیازات اسلام بر دیگر ادیان موجود را متعین تر بودن تعلق هویتی پیروانش به آن می داند و می گوید: هویت دینی برای یک مسلمان هنوز پررنگ ترین جزء هویتی او را تشکیل می دهد و در قیاس با عناصر هویت بخش دیگر، چون ملیت، نژاد و زمان از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار است.
۳) رویه مسالمت آمیز
رفتار مداراگرانه و همزیستی مسالمت آمیز در غرب فاقد ریشه و بنیاد است.
● جوامع اسلامی و سکولاریزسیون
فرهنگ اسلامی و به ویژه شیعی به هیچ روی سکولاریسم را برنمی تابد. از دیگر سو دین مبین اسلام همه توانایی های لازم برای مقابله با موج سکولاریسم را داراست.
ولی با این همه نمی توان نسبت به خطر سکولارسازی جوامع اسلامی کاملا آسوده خاطر بود.
از طرف دیگر عرفی سازی و گسستن پیوند دین و دنیا دارای مراتب و درجاتی است که درجاتی از آن عملا در طول تاریخ دامنگیر جامعه اسلامی شده است. عوامل تهدید کننده جوامع اسلامی و نیز جامعه اسلامی ایران کم نیستند؛ پاره ای از این عوامل عبارتند از:
۱) ظاهرگرایی
استفاده ظاهری و ابزاری از دین و بازی با الفاظ و تشریفات و فرو نهادن لب و مغز از آفات بزرگی است که در طول تاریخ عملا بین دین و حکومت جدایی افکنده است.
۲) غرب گرایی
رشد و گسترش غرب گرایی و الگوگیری از روند توسعه سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، علمی و فنی غرب، مبانی نظری و عرفی گرایانه تمدن غربی را نیز به طالبانش القا می کند. هم اکنون بسیاری از جوامع اسلامی بر سر دو راهی تاریخی بزرگی قرار دارند. یکی از دو گزینه تداوم انفعال و الگوپذیری از مدرنیسته غربی و در پی آن فاصله گرفتن از مکتب اسلام به مثابه مکتب راهنمای عمل است و گزینه دیگر طراحی و به کارگیری الگوی مناسب توسعه خویش.
۳) عصری کردن دین
عصری نمودن و ارایه قرائت های عصری از دین به قلب ماهیت دین و پیدایش تکثر بی سرانجام منتهی شده و تاثیر بارزی بر عرفی شدن دارد.
۴) ناکارآمدی حکومت و جامعه دینی
ناکارآمدی حکومت دینی و ناکامی در پیاده کردن الگوی اصیل کارآمد نظام اسلامی و عمل نکردن به تعهداتی که در برابر جامعه دارد، نقش مهمی را در واگرای جامعه دینی و مجال یابی اندیشه های عرفی گرایانه دارد. این مساله، به ویژه در انقلاب اسلامی ایران که تنها نظام سیاسی مبتنی بر اسلام در پانزدهمین قرن حیات اسلام می باشد، از حساسیت بالایی برخوردار است.
منبع: سکولاریسم / حمیدرضا شاکرین / انتشارات کانون اندیشه جوان
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید