پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بررسی مفهوم منبر به روش بازتعریف از طریق تضییق معنایی


بررسی مفهوم منبر به روش بازتعریف از طریق تضییق معنایی
در بحث تبلیغ دین اولین جایی که به ذهن انسان تبادر می‌کند، منبر در دین مبین اسلام است. منبر مفهومی شناخته شده و روشن برای ذهن هر مسلمانی است. همه مسلمان‌ها کم و بیش با منبر آشنا هستند و کم و بیش از آن بهره جسته‌اند.
پرواضح است که این مهمترین وسیله تبلیغی که اصیل و بنیادین است، باید جایگاه درست و درخور خود را داشته باشد و در صورت قرار گرفتن در موقعیت نادرست به دلیل حساسیت خود عواقب وخیمی را برای جامعه‌های اسلامی به دنبال خواهد داشت. در این چند صفحه ما به دنبال تعریف صحیح و درست منبر باتوجه به شرایط زمان و مکان فعلی هستیم و بررسی اصالت یا فرعیت منبر نیز در آن پیگیری می‌شود. مبحث تبلیغ دین مبحثی بسیار گسترده است که فقط به جنبه‌ای خاص آن هم به طور مختصر در این صفحات پرداخته می‌شود. هدف ما بازتعریف مقوله «منبر» است. به وسیله واکاوی آن و بازتعریف آن.
اصیل بودن یا فرعیت داشتن منبر
این مطلب به این صورت قابل بررسی است که آیا مقوله منبر چیزی اصیل است یا اینکه فرع بر مسئله تبلیغ دین است؟ به عبارت دیگر منبر طریقیت دارد یا موضوعیت؟ یعنی وقتی که در زمان پیامبر با آن شرایط خاص از منبر استفاده می‌شده است و تقریبا تنها وسیله ارتباط با مخاطبین و تبلیغ دین به شکل رسمی و اجتماعی بوده است، آیا در زمان ما هم همین وسیله در امر تبلیغ موضوعیت دارد یا خیر؟ به این تعبیر که آیا گسترش و متعدد شدن وسایل تبلیغی و کارایی‌های متفاوت آنها جایگاهی را برای «منبر» باقی گذاشته است یا خیر؟ ویژگی‌های خاصی که اقتضای منبر را دارد آیا ایده‌آل است یا روش‌های دیگر اطلاع‌رسانی و تبلیغ در زمان حاضر نکاتی و ویژگی‌هایی را دارد که بر منبر ترجیح دارد؟ آیا دید مردم مسلمان به منبر درحال حاضر به عنوان وسیله‌ای قدیمی و سنتی و بدون هیچ نوآوری است یا وسیله‌ای مقدس که در هر زمان کارایی بالاتری از بقیه شیوه‌ها دارد؟ آیا اثرات تبلیغی منبر به خاطر ویژگی‌های خاص منبر است یا به خاطر تقدسی است که از زمان پیامبر به ما رسیده است؟ این سوالات و سوالات مشابهی به اینها شبهه‌ای را در ذهن باز می‌کند که شاید اصلا منبر وسیله‌ای قدیمی است که می‌خواهیم با آن در شرایط حاضر به سرمنزل مقصود برسیم و نکند که دشمنان در امر تبلیغ مسلک خود بیشترین سرعت را داشته باشند و ما کمترین سرعت را؟ در صورت پذیرش اصالت منبر این سوال به دنبال آن خواهد آمد که ویژگی‌های ظاهری منبر نیز موضوعیت دارد یا خیر؟ مثلا در جوامع الجامع ج ۱ ص ۳۳۲ نقل می‌کند که: «در الدر المنثور وارد شده که ابن ابی شبیه از طاووس روایت کرده‌ که می‌گفت: رسول خدا(ص)، عمر، ابوبکر و عثمان همگی ایستاده بر منبر خطبه می‌خواندند و اولین کسی که بر بالای منبر نشست معاویه بود»!! شبیه این روایت در کتب دیگری نیز نقل شده است. آیا اساسا این مطلب اهمیت دارد که رسول خدا(ص) بر منبر می‌ایستاد یا می‌نشست و اصلا رسول خدا(ص) چگونه خطابه می‌خواند؟
یکی از ویژگی‌های مهمی که منبر داشته است این است که منبر مختص قشر خاصی از جامعه نبوده و نیست و همه انواع اقشار در آن واحد می‌توانستند از منبر استفاده کنند. به عبارت دیگر تفاوت‌های سنی، جنسیت، تحصیلات، تفاوت فرهنگی و ... در منبر لحاظ نمی‌شده است. اصلا به موضوع گروهی خاص در منبر تخصصا پرداخته نمی‌شده است. درحالی که یکی از اولیات در امر تبلیغ در علوم به‌روز و درحال حاضر این است که تفاوت مخاطبان در نظر گرفته شود. براساس نیازها، مخاطبان را تقسیم کنیم. تفاوت فرهنگی مستمعین باید مد نظر گرفته شود. حال کدام شیوه درست است؟ از آن طرف ویژگی‌های مثبتی را برای منبر می‌توان در نظر گرفت مثل اینکه چهره به چهره بودن تبلیغ و گوش فرا دادن مستعمین به صورت مستقیم نیز یکی از ویژگی‌های تبلیغ است که از دید علم روانشناسی کنونی صحیح و مثبت تلقی می‌شود. عدم امکان سوال و جواب در منبر فیزیکی از ویژگی‌های منبر است، به صورتی که مستمع حق سوال ندارد و اگر سوالی برایش پیش آمد باید خود به حل آن بپردازد. این نکته نیز لازم به ذکر است که «منبر» از لحاظ مفهومی نوعی از خطابه است که ویژگی‌های مطرح شده را داشته باشد و درغیر این صورت دیگر منبر نخواهد بود و به کلاس درس تبدیل خواهد شد نه منبر. لذا منظور ما از منبر، شیوه قدیمی و سنتی آن است.
با بررسی مسائل مختلف آنچه به نظر می‌رسد این است که در مجموع، بحث خطابه یعنی صحبت مستقیم با مخاطبان جمعی چیزی نیست که در طول زمان به فراموشی سپرده شود چرا که این از اولیات نظام انسانی است و در هر مسلک و دینی دیده می‌شود که در اسلام به صورت منبر تجلی شده است. لذا منکر آن نمی‌توان شد. به نظر ما «منبر» خود دارای اصالت است نه اینکه فرع بر تبلیغ باشد. اصلا موضوعیت دارد که ما از منبر استفاده کنیم. با این جواب و تحلیل که درست است که منبر بحث‌های عمومی و دروس عمومی را به مردم ارائه می‌کند، درس‌هایی که چه مرد و چه زن، چه کوچک و چه بزرگ و ... و کمتر به دروس تخصصی. قشری خاص می‌پردازد، لکن این دلیل نمی‌شود که بحث‌های عمومی اهمیت کمتری دارند نسبت به دروس تخصصی به عبارت دیگر چیزهایی که لازمه دینداری هر انسانی از هر قشری است نیز همانند مسائل تخصصی مسائلی مهم و کلیدی است و آن مسائل، مسائلی است که به فطرت انسانی بر می‌گردد. فطرت انسانی مخاطبان خاصی ندارد بلکه هر انسانی با هر ویژگی‌ای را شامل می‌شود. یکی از بزرگترین اشکالات شیوه‌های تبلیغی امروزی، فقط بررسی کردن دروس به صورت تخصصی است. از بحث‌های عمومی غافل شدن اثراتی بدتر از غافل شدن از بحث‌های تخصصی است. و این مطلب مورد اتفاق است که بهترین شیوه در تبلیغ مسائل عمومی، بحث منبر است. به اضافه اینکه در منبر و خطابه ویژگی‌هایی وجود دارد که اساسا شیوه‌های تبلیغ امروزی نتوانسته است جای آن را پرکند و آن‌ها را پوشش دهد. این مطلب نیز موضوعیت دارد که پیر در کنار جوان، جوان در کنار نوجوان و همگی در کنار هم به گوش دادن اهتمام ورزند. چرا که چنین جوی علاوه بر مطالب آموزنده مطروح توسط خطیب، خود اثرات مثبتی در پی خواهد داشت. نیاز به چنین شیوه تبلیغی در دین اسلام در هیچ زمانی از بین نخواهد رفت و نابود نخواهد شد. با این توصیف ویژگی‌های ظاهری نیز تاحدودی باید مورد توجه قرار گیرند. چرا که باید خطیب بداند چه ویژگی‌هایی و ملاک‌هایی را باید رعایت کند و مدنظر قرار دهد تا بهترین خطابه و موثرترین خطابه را داشته باشد.
البته این بدان معنی نیست که اگر تحت شرایطی مخاطبین خاص در منبر مستمع بودند، خطیب بایستی فقط مطالب عمومی را مطرح کند، در حالی که می‌تواند تخصصا نیز آنها را مورد خطاب قرار دهد و این تناقضی با امر منبر ندارد. عدم امکان سوال و جواب نیز شیوه‌ای پسندیده است، در صورتی که درست اجرا شود چرا که اگر مستمع خود جواب سوالات خود را پیدا کند خیلی اثر بهتری در اعمال او خواهد گذاشت. تا اینکه کسی جواب را به او بگوید. این مطلب در سیره علمای سلف به وضوح وجود داشته است.
مبحث منبر پس از انقلاب دارای تفاوت‌هایی شده است که به آن خواهیم پرداخت. منبر جایگاه چیست؟ خطابه یا موعظه؟
این مطلب را با کلام شهید مطهری در کتاب سیری در نهج‌البلاغه ص ۱۹۴ شروع می‌کنیم که می‌فرماید: «سر و کار موعظه با احساسات است اما خطابه برای تهییج و بی‌تاب کردن احساسات است. موعظه برای رام کردن و تحت سلطه درآوردن آن. خطابه در آنجا به کار می‌آید که احساسات خمود و راکت است و موعظه آنجا ضرورت پیدا می‌کند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می‌کنند.»
همچنین در کتاب میزان الحکمه ج ۳ ص ۴۹ آمده است در احوالات پیامبر(ص) که پیامبر(ص) را موقع خطابه وصف می‌کند: «اذا خطب احمرت عیناه و علا صوته و اشد غضبه کانه منذر جیش یقول صبحکم مساکم... ؛ صدایش قوی و خشم و غضب شد بر افروخته می‌شد گویا که هشداردهنده سپاهی است. خوب این حالت قطعا درحالت موعظه وجود ندارد و این یکی از ویژگی‌های خطابه است که در موعظه نیست. در واقع در موعظه افرادی مخاطب هستند که روحیه سرکشی و بی‌قراری دارند، خواست‌ها، گرایش‌ها و کشش‌های توفانی و احساسات و عواطف جوشان دارند. این افراد تاب شنیدن مطالب خشک و استدلالی را ندارند. در این شرایط باید از هر رهگذری به آنها نزدیک شد که این زبانه‌های سرکش، فروکش نموده و به آرامی به تفکرشان وادارد. موعظه چون صیقلی است برای انسان زیر غبار میل‌ها و هوس‌ها و احساسات که روح خویش را تیره ساخته است. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: المواعظ صقال النفوس و جلا القلب و ثمره الموعظ الانتباه (المیزان الحکمه ج ۱۰ ص ۵۳۹) با این مثال‌ها مشخص است که بحث خطابه در اوایل اسلام تفاوت آشکاری با موعظه داشته است و اصولا بحث موعظه در قالب خطابه ارائه نمی‌شده است، درحالی که در حال حاضر مباحث موعظه‌ای به صورت گسترده در بحث خطابه ارائه می‌شود که جای بررسی آن نیست.
ویژگی‌های خطیب
در بدایت امر که به بررسی خطابه می‌پردازیم پی می‌بریم به اینکه خطیب به عنوان فرستنده یک پیام، شایسته است به فن خطابه و کلام آشنا باشدو بداند که بیان مطالب به صورت ساده و روان بسیار موثر است از نوع پپچیده و دشوار. زیرا پیام پیچیده دارای برداشت‌های گوناگونی است که چه بسا ذهنیت مخاطب تاثیر در دگرگونی پیام ایجاد کند. آشنایی و توجه خطیب به ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه مخاطب از عوامل مهم است. خطیب باید بداند که جامعه‌ای مخاطب چه حساسیت‌هایی از لحاظ فرهنگی دارند، چه شاخصه‌های فرهنگی دارند و ... اینها باعث می‌شود تا خطابه گیراتر شود. خطابه باید در عین جالب بودن آن دارای تجانس فرهنگی باشد و همچنین موضوعاتی که مطرح می‌شود به روز باشد. اینها در قوی بودن و به هدف نزدیک‌تر بودن خطابه موثر است. به طور کلی مهمترین ویژگی‌‌ای که مبلغ خطیب باید داشته باشد این است که در فضایی صحبت کند که مخاطبان با آن فضا کاملا آشنا باشند و حس نکنند که تفاوت دید در مخاطب و خطیب وجود دارد. بلکه حس کنند که خطیب آنها را می‌شناسد و با توجه به شرایط آنها، راهکار ارائه می‌دهد و قصد به هدف رساندن آنها را دارد.
در این مسیر دو راهبرد در امر تبلیغ دین معرفی می‌شود که از هر دو امر تبلیغ دین خصوصا در امر خطابه مورد استفاده قرار گرفته است.
-۱ راهبرد پدرسالارانه
-۲ راهبرد بقای توام با رقابت
یکی از گام‌های اساسی در زمینه بهبود وضع تبلیغی بازبینی این دو راهبرد در کارآمدی است. راهبرد پدرسالارانه راجع به شرایطی است که دین، تنها منبع کسب معرفت و تنها منبع مشروعیت بخشی به روش‌ها و شیوه‌ها است. هم در زندگی خصوصی و هم در سطح اجتماعی. در این شرایط مبلغان دین ضرورتی برای اقناع افکار عمومی از طریق عقلانی نمی‌یابند و با مفروض گرفتن حقانیت پیام خویش تنها و تنها می‌کوشند تا تکلیف مخاطبان رامشخص سازند. مبلغان دین در این راهبرد بسیار می‌کوشند تا پیام خود را به صورت کاملا آشنا و قابل فهم ارسال کنند و دغدغه‌نوسازی و جاذبه‌آفرینی ندارند. بررسی صرفا فقهی دین و دید فقه‌نگری محض به دین این راهبرد را به دنبال دارد. کسانی که فکر می‌کنند فقه و بیان تکلیف مخاطبان تنها وظیفه دین است به این راهبرد پایبند‌اند.
چرا که در این زمینه یعنی تعیین منبع کسب معرفت رقیبی برای خود نمی‌یابند. هدف از ارسال پیام‌های دینی بیشتر برانگیختن احساسات و شورآفرینی است. مبلغ پیام خود را به منزله حکم ابدی و ازلی ارسال می‌کند و مخاطب بایستی به صورت انفعالی آن را مورد پذیرش قرار دهد. در این راهبرد امکان ارتباط دوسویه بسیار اندک است و مبلغان خود را نیازمند دریافت نظرات طرف مقابل نمی‌دانند. در این راهبرد هدف مبلغان تحت تاثیر قرار دادن همه ابعاد شخصیتی مخاطب است. اما راهبرد بقای توام با رقابت در شرایطی کاربرد دارد که علاوه بر این، نهادها و منابع دیگری نیز وجود دارند که تولید کننده معرفت هستند یا حداقل مدعی تولید معرفت هستند و در این جایگاه قرار دارند و می‌توانند روش‌ها و شیوه‌های خاصی برای زندگی خصوصی و عمومی پیشنهاد کرده و به این شیوه‌ها مقبولیت ببخشد. از این رو در این راهبرد، هرچیز نیازمند اقناع افکار عمومی است. این اقناع افکار عمومی نیز باید در شرایط رقابت صورت بپذیرد که قاعدتا کاری است دشوار. همه منابع رقیب مستمرا در حال نوسازی روش‌ها و قالب‌های خود هستند و تبلیغات دینی نیز نمی‌تواند از این راه طفره رود. مسئله ارائه پیام دینی به صورت جذاب که بتواند در بازار رقابت دوام آورد و منزوی نشود، ما را ناگزیر از نوسازی مستقیم مفاهیم دینی می‌نماید. تحریک احساسات چون اعتماد و تداوم ایجاد نمی‌کند به عنوان هدف پایدار تبلیغات نمی‌تواند در نظر گرفته شود.
در چنین شرایطی عقلانیت و تلاش برای عقلانی جلوه دادن، اعتماد بخش‌ترین شیوه تبلیغاتی است. روش تبلیغ الگویی افقی دارد. مبلغ خود و مخاطب را در یک سطح می‌بیند که نه از موضع استیلا و تبعیت بلکه در موضع گفتگو قرار دارند. تبلیغ به دلیل وجود رقبا به سوی نوعی تخصصی شدن روی می‌آورد. پیام دینی که همگان را در بر می‌گیرد کمتر تولید می‌شود. هدف گذاری براساس سلایق مخاطبان و حدود توانایی‌ها و توقعات آنها صورت گرفته و یک روش و یک محتوا برای همه کنار گذاشته می‌شود. عکس‌العمل مخاطبان در برابر پیام بسیار اهمیت یافته و مبلغان دائما به انعکاس پیام‌های خود توجه می‌کنند. روش‌ حوزه‌ها و دفاتر و نهادهای تبلیغات در سال‌های پس از انقلاب بیشتر از راهبرد پدر سالارانه تبعیت کرده است. این راهبرد کارایی خویش را نشان داده است. آیا مبلغان می‌پذیرند که نیازمند تغییر شیوه‌ها هستیم یا خیر؟ تغییر راهبرد در مسیر کلی تبلیغ که اعم از منبر و غیر آن است به سمت راهبرد بقا توام با رقابت بسیار می‌تواند کارساز باشد. باتوجه به اینکه منبر جایگاه خاصی از تبلیغ را در دست دارد که باید به آن با دیدی متفاوت نگاه کرد. مثلا در وسایل تبلیغ دیگر مثل صدا و سیما، سینما، ماهواره و ... راهبرد بقای توام با رقابت اثرگذاری بیشتری را خواهد داشت. اما این به هیچ‌وجه نباید به تضعیف اثر و رویکرد تبلیغ به شیوه منبر منجر شود. کما اینکه کم و بیش پس از انقلاب این اتفاق افتاده است، حضور علما و مراجع بر روی منبرها پس از انقلاب با آمدن صدا و سیما رو به ضعف نهاده است در حالی که صدا و سیما هرگز تاثیرات منبر را ندارد. منکر شدن به روز شدن روش‌ها منکر شدن جامعیت و ابدیت اسلام است، لکن این بدان معنی نیست که منبر دارای اصالت نبوده و باید آن را به کنار گذاشت. تبلیغ دین روش‌های متعددی باید داشته باشد. دروس ارائه شونده به مردم باید تفاوت کند، دروس عمومی و دروس اختصاصی هر دو نیاز است. اما اینکه هر درسی ارائه آن وسیله‌ای خاص را مقتضی است هدف و منظور ما است.
نتیجه
باتوجه به مباحث مطرح شده در این مقال، لزوم بازتعریف مفهوم «منبر» را پیگیری کردیم به این معنا که مفهوم منبر از مفهوم اصلی و سنتی خود در زمان رسول خدا(ص) فاصله گرفته و از طریق آن انواع روش‌های تبلیغ اجرا می‌شود. و از این طریق کارایی منبر بسیار کم شده است. در حالی که بازتعریف مفهوم «منبر‌» به همان مفهومی که در زمان حضرت رسول(ص) داشته است و دخیل نکردن روش‌های دیگر تبلیغ در آن و تغییر ندادن هدف و رویکرد آن و در واقع محدود کردن مفهوم منبر و احتراز کردن از مفاهیم اضافی آن باعث هرچه بیشتر شدن اثرات «منبر» و احتراز کردن از مفاهیم اضافی آن باعث هرچه بیشترشدن اثرات «منبر» در امر تبلیغ دین می‌باشد، همان طور که از شیوه‌های جدید و تاسیس شده‌‌هایی که پس از صدر اسلام است و تبلیغ به وسیله آنها ممکن است نیز مورد اهمیت ‌باشند و جایگاه آنها نیز باید حفظ شود.
فضل‌الله شفیع‌ بغدادآباد
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید