پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

صدای زنگ خطر در لبنان


صدای زنگ خطر در لبنان
خشونت ها و درگیری های اخیر در لبنان و تلاش جهت کشاندن این کشور به جنگ داخلی بار دیگر وجود دست های پشت پرده صهیونیست ها و آمریکا را جهت ایجاد آشوب و فتنه در یک کشور عربی با هدف تحقق اهداف و طرح های توسعه طلبانه شان در منطقه به اثبات رساند، زیرا همه به خوبی می دانند که بازگشت لبنان به جنگ داخلی به سود هیچ حزب یا گروهی در این کشور نیست و برنده های اول و آخر این بازی آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند.
روزنامه اماراتی البیان، در تحلیلی تحت عنوان «لبنان زنگ خطر را نواخت» به ارزیابی تحولات چند روز گذشته در لبنان، درگیری های صورت گرفته بین احزاب معارض و موافق دولت لبنان و افشای حقایق مربوط به علل وقوع این امر پرداخته است. البیان می نویسد: اظهارات تهدید آمیز، پافشاری بر مواضع سرسختانه و سخنرانی های آتشین احزاب لبنانی و علاوه بر آن دستاویز قرار دادن عزم و اراده ملی نزد گروه های بین المللی و منطقه ای، لبنان را در باتلاق فتنه و آشوب های جدید غرق کرد و زنگ خطر را برای هوشیاری جهان عرب و رهبران غافل آن به صدا در آورد تا بدانند که اعراب در معرض یک خطر واقعی قرار گرفته اند.
در ادامه این تحلیل آمده است: شبح جنگ داخلی که نتیجه طرح ها و اقدامات تحریک آمیز طرفهای خارجی و داخلی است، بار دیگر سعی دارد تا با ایجاد فتنه و آشوب مذهبی و طایفه ای بین مسلمانان آنها را به گودالی بزرگ بکشاند اما اعراب باید با عبرت گیری از آنچه که در عراق روی داد، هوشیار بوده و نگذارند که اشغالگران با استفاده از بازی مذهبی و طایفه ای کشورهایشان را به جنگ و آشوب بکشانند. اما در خصوص فتنه و آشوب جدید در لبنان، همان تجربه «نکبت» بزرگ فلسطین و حقوق غصب شده فلسطینیان طی ۶۰ سال اشغالگری غیر قانونی صهیونیست ها در اراضی فلسطینی کافی است که به ما ثابت شود اعراب در راه رویارویی جهت آزادسازی سرزمین شان هر جا که همسو و همگام با خط و مشی آمریکا حرکت کردند و یا به ائتلاف های خارجی دل بستند، به هیچ دستاورد با ارزشی نرسیده اند و تنها پیامد این امر غرق شدن آنها در دریای متلاطم فتنه و آشوب و گرفتار شدن در طوفان توطئه هایی بود که وحدت ملی شان را هدف قرار داده بود. این تحلیل می افزاید: نبود یک دیدگاه استراتژیک و ملی و دخالت های خارجی موجب شده که حتی اهداف مقاومت نیز روند مناسبی را طی نکند، لذا لبنانی ها باید هر چه سریع تر و پیش از آنکه شعله های آتش فتنه و آشوب، این کشور و ثبات و امنیت جهان عرب را فرا گیرد، برای حل بحران و سرکوب این فتنه ها وارد عمل شوند. اعراب نیز باید بدانند که جانبداری از یک گروه علیه گروه دیگر هرگز فایده ای نخواهد داشت و شرط موفقیت هر گونه میانجیگری برای حل و فصل بحران لبنان، شفافیت و عدم جانبدارانه بودن آن است تا از ایجاد شکاف مذهبی و ملی در بین امت عرب جلوگیری شود.
در ادامه این تحلیل آمده است: دعوت شورای همکاری خلیج فارس و دبیرکل این شورا از احزاب لبنانی مبنی بر کنار گذاشتن اختلافات، تلاش جهت حفظ منافع ملی، نشستن پای میز مذاکرات و اقدامات مشابه آن، می تواند راه را برای تمامی کسانی که ساز و دهل ایجاد جنگ داخلی در لبنان را می نوازند، مسدود سازد و درخواست برخی از کشورهای عربی جهت برگزاری نشست فوق العاده وزرای امور خارجه اتحادیه عرب نیز در این خصوص نتیجه بخش خواهد بود.
در پایان این تحلیل آمده است: اکنون زمان آن نیست که گروه و یا حزب خاصی را در لبنان مسئول بحران بوجود آمده بدانیم، بلکه باید تمام تلاشمان را به کار ببندیم تا از بازگشت جنگ داخلی به لبنان جلوگیری کنیم. همه باید بدانند که چنانچه راهکاری فوری برای حل بحران لبنان ایجاد نشود، هیچ گریزی از جنگ داخلی جدید در این کشور نخواهد بود.
● اعراب و مشکلات پیش رو
اما اعراب چه چیزی را از دست داده اند و به چه سمتی حرکت می کنند؟ این سؤالی است که از حادثه اخیر لبنان در ذهن ها شکل می گیرد. محمود عوض، تحلیلگر مصری روزنامه لندنی الحیات در تحلیلی تحت عنوان «اعراب بعد از گذشت شصت از عرش به فرش سقوط کردند» می نویسد: نکته قابل توجه باز شدن درهای کشورهای عربی به روی اسرائیل است؛ مصداق این امر دیدار برخی از اعراب با مقامات اسرائیل در برابر دوربین رسانه ها و دیدار برخی دیگر در خفاست. به هر حال زمانی که اعراب طرح فراگیر خود درباره صلح با اسرائیل را در اجلاس سران عرب در بیروت در سال ۲۰۰۲ مطرح کردند، اعلام نمودند، درصورت عقب نشینی کامل اسرائیل از تمام سرزمین های عربی اشغال شده و بازگشت آوارگان فلسطینی با آن روابط عادی برقرار خواهند کرد.» این نویسنده مصری می افزاید: «شصتمین سال تأسیس اسرائیل نیز آمد و اسرائیل با دستاوردهای سیاسی و منطقه ای اش این مراسم را جشن می گیرد. اما مسئولیت اعراب دیروز، امروز و فردا این است که به خودشان مراجعه کنند و مرحله طولانی درگیری هایشان را با طرح های صهیونیستی بازنگری کنند و به واقعیاتی که وجود دارد نگاه کنند.
نخستین واقعیت این است که اسرائیل با هدف طرح ایجاد یک کشور در مقابل چشمان اعراب در طول نیم قرن به حضورش ادامه داد. زمانی که جنگ اکتبر در سال ۱۹۷۳ به وقوع پیوست احتمال می رفت اعراب این بار خیلی قوی تر از قبل ظاهر شوند؛ اما عکس آن به وقوع پیوست. اهداف گسترده به اهداف جزئی تبدیل شدند و توافقنامه صلح میان مصر و اسرائیل به در گیری های دو طرف خاتمه داد و سپس در پی امضای توافقنامه صلح میان اسرائیل و اردن تلاش جهت روشن شدن روابط میان سوریه و اسرائیل آغاز شد. یعنی با سفر انور سادات، رئیس جمهور سابق مصر به بیت المقدس و امضای توافقنامه جداگانه با اسرائیل در کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ مصر و در پی آن اردن از دایره درگیری نظامی با اسرائیل خارج شدند.
در پی این مسأله درگیری ها به جبهه شرق یعنی عراق کشیده شد؛ اما صدام جنگ علیه ایران را آغاز کرد که بلافاصله مشخص شد این جنگ تنها درجهت منافع اسرائیل و آمریکا بود. این جنگ یک میلیون کشته بر جای گذاشت و ده ها میلیارد دلار بدهی برای عراق به همراه داشت و صدام باز دچار اشتباه شد و با آغاز جنگ علیه کویت منجر شد موضع اعراب بیش از پیش از هم پاشیده شود.» این تحلیلگر ادامه می دهد: «اما مرحله بعدی از هم پاشیدگی موضع گیری اعراب عملاً با امضای غیر منتظره توافقنامه اسلو میان یاسر عرفات، رئیس فقید تشکیلات خودگردان فلسطین و اسرائیل در سال ۱۹۹۳ آغاز شد. مسایل کلی به مسایل جزئی تبدیل شدند و حتی بسیاری از این مسایل جزئی به بخش های جزئی تر تبدیل شده و دیگرسازمان ملل و قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت یا حتی منشور سازمان ملل کارساز نبود و تنها دستورات و دیکته های گروه های قوی تر اجرا می شد. این توافقنامه نیز هیچ نتیجه ای در برنداشت و بعد از گذشت شش سال از امضای آن آمریکا و اسرائیل یک طرح جایگزین جدید را معرفی کردند. آنها در سال ۲۰۰۳ کمیته کاری چهار جانبه را شکل دادند و طرح نقشه راه را که در برگیرنده تعهدات متقابل و متوازن و مرحله ای بود، مطرح نمودند. این تلاش نیز نتیجه ای در برنداشت. خود رئیس جمهور آمریکا هر بار از تأخیری جدید در زمینه طرح نقشه راه خبر می داد. بالاخره قرار شد تشکیل کشور مستقل فلسطین قبل از پایان سال ۲۰۰۸ باشد و در حال حاضر دولت آمریکا هدف جدیدی را مطرح می کند و آن را دستیابی به یک نگرش مشترک از تعریف کشور فلسطین قبل از پایان ریاست جمهوری جورج بوش در ژانویه ۲۰۰۹ عنوان می کند.» در پایان این تحلیل آمده است: «شصت سال از تشکیل اسرائیل می گذرد. تقریبا نیمه نخست این مدت به رغم تمام زخم هایی که اعراب خوردند شاهد پایداری و ایستادگی آنها بود اما نیمه دوم آن به رغم افزایش قدرت اعراب شاهد سرخوردگی و سقوط آنها؛ با این وجود در خصوص مسایل سرنوشت ساز زمان همچنان عنصر بی طرف است و این اراده و خواست ماست که ما را به هدف مان می رساند نه تن دادن به ذلت و سرفرود آوردن در برابر فشار قدرتهای بزرگ.»
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید