سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

فناوری اطلاعات: فرصتی برای جهش


فناوری اطلاعات: فرصتی برای جهش
● جهانی نو، جهانی دیگر، تولد یافته است
جهانی که در آن «اطلاعات» برترین «قدرت» است، و قدرتها و توانمندیهای دیگر در قلمرو اقتصاد، آموزش، فرهنگ، و .... از آن نشات می یابند. از این است که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) قصد دارد پیشنهاد کند که «دسترسی به سپهر اطلاعاتی» (Cyber Space) نیز یکی از حقوق اساسی انسانها به‌شمار آید و به اعلامیه جهانی حقوق بشر افزوده شود. این تصمیم یونسکو نه تنها از تولد دنیای نو خبر می دهد، بلکه درعین حال، تعریف جدیدی از انسان و حقوق بشر را نیز دربردارد: در جهان نو، در این دهکده کوچک، انسان توسعه یافته آن کسی است که به «اطلاعات» دسترسی داشته باشد؛ اطلاع یافتن، دانستن و آگاه شدن، نه تنهایک ضرورت، بلکه یک «حق» است.
این دوران جدید در تاریخ حیات بشر را به نامهای گونه گون نامیده اند: دوران انفجار اطلاعات، عصر انقلاب رایانه ای، جهان اینترنت، و .... نامش هرچه باشد، مهمترین ویژگی آن گسترش شبکه اطلاعاتی در ابعاد جهانی، و پیشرفت و شکوفایی شگفتی انگیز «فناوری اطلاعات» است. در تار بزرگ جهان گستر ضیافتی برپاست: ضیافتی از داده ها و دانسته ها، دانش و دانایی، پرسشها و پاسخها. هرکس که بخواهد، می تواند به قدر همت خویش از این گنجینه سهمی ببرد. پنجره ها را به روی هیچ کس نبسته اند، اما کسی را هم دوبار بدین ضیافت فرانمی خوانند؛ و زمانه غافلان و کاهلان را سزا خواهد داد.
روزگاری تاریخ تمدن را به دو دوره تقسیم می کردند: پیش از اختراع چاپ، و بعد از آن. امروزه، از دو دوره دیگر سخن می رود: پیش از اختراع اینترنت، و بعد از آن. انقلاب رایانه ای سریعتر از آن رخ داده است که بتوان همه پیامدهای گستردهٴآن را از هم اکنون پیشبینی کرد؛ اما اکثریت اندیشمندان و فرزانگان جهان، دست کم در این نکته همزبان اند که: فناوری اطلاعات توانمندترین ابزار برای توسعه همه جانبه و پایدار در کشورهای واپس مانده است. هستند فیلسوفانی که حتی در مفهوم پیشرفت و توسعه تردیدهایی دارند. آینده را، با اندکی بدبینی و تردید نگریستن، اگر از سویی حرفه برخی از فیلسوفان است، از سوی دیگر نشانه دوراندیشی و چون و چرا کردن نیز هست؛ پس در خور سرزنش نیست. اما زیستن در بستر واقعیتهای عینی و انکار ناشدنی از فلسفیدن جداست. و در عالم واقعیتها، ما ایرانیان نیز، چون بسیاری از ملتهای دیگر، در آستانه یک گزینش تاریخی و سرنوشت ساز قرار گرفته ایم: یا باید با عبرت آموزی از غفلتها و خطاهای گذشته، جهان نو و الزامات آن را بپذیریم، و از امکانات بیکرانش سود جوییم؛ یا همچنان با اصرار در انکار دنیای جدید و بایسته های آن، همان راههای مبهم گذشته را پا پیاده طی کنیم، و پنجاه سال بعد، یک بار دیگر، به زاری فریاد برآوریم که: «ناجوانمردها پیش رفتند و ما را با خود نبردند!»
ما، در ورود به عصر صنعت جدید درنگ و تردید کردیم، و از این رهگذر ضرر و خسران بسیار دیدیم، و هنوز هم بر غفلتی که رفته است، اسف می‌خوریم. امروز که بار دیگر بر سر یک نقطه عطف تاریخی ایستاده‌ایم، عقل سلیم فرمان می‌دهد که آن اشتباه را مکرر نکنیم. در سایه فناوری اطلاعات و امکانات بی حد و حصر آن، فرصتی استثنایی پدیدآمده است که با یک «جهش» واپس‌ماندگی چند سده‌ای خود را جبران بکنیم، و گرنه فرزندانمان - که حق دارند در دنیای بهتری زندگی کنند - غفلت ما را هرگز نخواهند بخشید. از دست دادن این فرصت تاریخی، اشتباهی تاریخی خواهد بود و تاوان سنگینی در پی خواهد داشت.
آیا سخن گفتن از فناوری اطلاعات، به مثابه ابزاری برای «جهش» و جبران نسبی عقب‌ماندگیهای گذشته و رفع تنگناهای امروز، خوشبینی افراطی و گزافه گویی است؟ به گمان ما چنین نیست. برای توضیح مطلب به ارائه چند مثال بسنده می کنیم:
پیش از اختراع صنعت چاپ انتقال دانش و دانسته های بشری از طریق کتابهای خطی صورت می گرفت: خطاطی، چند ماه - و گاهی چند سال- به تحریر می نشست تا از یک کتاب، تنها یک نسخه، فرهم آید. این کتابهای خطی بسیار گران بودند و در انحصار برخی کسان. همگان نمی توانستند از کتابهای خطی کمیاب سودجویند. پس، دانش و معارف بشری تنها در اختیار طبقات ممتاز و مرفه بود، و حتی الفبا هم طبقاتی بود! بسیاری از طالبان علم گاهی رنج سفر از کشوری به کشور دیگر را برخود هموار می کردند تا به دیدار نسخه ای از کتابی نایل آیند. چه دلباختگانی بودند!
اختراع چاپ - که انقلابی راستین در تاریخ تمدن بشری است - این بیداد عظیم را تخفیف داد. میلیونها کتاب در دسترس میلیونها انسان قرارگرفت و چهره جامعه بشری بکلی دگرگون گشت، اما نه در همه جا، و نه برای همگان. وانگهی، کتاب هنوز هم محدودیتهای ویژه خود را دارد: مطالعه کتاب نوعی خودآموزی در خلوت است، و خواننده امکان بحث و جدل با نویسنده یا خوانندگان دیگر را ندارد. هر کس - حتی اگر از رفاه مادی برخوردار باشد- نمی تواند کتابخانه ای شخصی داشته باشد؛ و تازه، کتابها – حتی اگر هزارها باشند – تنها بخش کوچکی از دانش و معارف بشری را در بردارند. در روزگار ماهم، دانش بشری چنان به شتاب نو به نو می شود که اطلاعات مندرج در هر کتابی، هنوز به بازار نیامده، کهنه شده است.
صنعت چاپ کتاب را همگانی کرد و از این رهگذر به گسترش عدالت و برابری نسبی – دست کم در زمینه آموزش – یاری داد. پس سلام بر همه کتابهای خوب جهان! اما کتاب جهان نو، کتابی دیگر است: « اینترنت» ؛ کتابی با بی نهایت صفحه؛ کتابی که در هر لحظه نومی شود؛ کتابی که همیشه، در همه جا، از همه چیز، و با همه کس سخن می گوید.
دختران دبیرستان «زینب» در شهرری این کتاب جهانی را خوب می‌شناسند. درباه یکی از دانش آموزان این دبیرستان روایتی واقعی هست که گردانندگان «شبکه مدرسه ایران» (Schoolnet) از بازگویی آن خسته نمی‌شوند: روزی رفته بودیم به دیدار بروبچه‌های دبیرستان زینب در شهرری. در جمع دانش آموزان دختری را دیدیم که برای دوستانش درباره یک مبحث بسیار پیچیده ریاضی توضیح می‌داد. با حیرت پرسیدیم: «تو این چیزها را از کجا یاد گرفتی؟» گفت: «از اینترنت... شانس آوردم که از طریق اینترنت با یک استاد ریاضی ایرانی که مقیم امریکاست آشنا شدم و ایشان پدرانه کمک کردند که مباحث جدید ریاضیات را یاد بگیرم...»
در روزگار شگفتی زندگی می کنیم. شگفتا و خوشا روزگار ما!
دخترک دانش آموز شهرری، به یاری سایت اینترنتی مدرسه اش، و با یک «کلیک» از شهرری به امریکا جهش کرده است! از شهرری تا امریکا راه کمی نیست، حتی اگر با هواپیمای مافوق صوت پرواز کنید. وقتی در ایران روز است، در امریکا شب شده است. اما اینترنت بر زمان و مکان چیره شده است. شبکه تار جهانی روز و شب و مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمی شناسد. در آنجا، همه ساکنان جهان خاکی، باهم وعده دیدار دارند. می خواهید از آخرین اطلاعات درباره بیماری «سارس» آگاه شوید؟ بفرمایید! کلیک! آخرین خبرها، تا همین یک ساعت پیش، در اختیار شماست. صبرکنید! این خبرها هم، در همین لحظه، از دستاوردهای دانشمندان سراسر جهان در زمینه مبارزه با «سارس» رسیده است....
و لحظه ای بعد، خبرهای دیگری خواهد رسید: خبرهایی درباره همه چیز، همه جا، همه کس، همه جهان! براستی که جهانی نو، جهانی دیگر تولد یافته است، و نه تنها دختران دبیرستان زینب در شهرری، بلکه پسران دانش آموز در اسلام شهر و زابل و قمصر و روستای شاهکوه (در استان گلستان) هم از ساکنان این جهان نو هستند و حق دارند که به گنجینه دانش و فرهنگ بشری – ثمره قرنها تلاش مشترک همه ملتها – دست یابند. آنان دیگر نمیخواهند – و نباید- تاوان قرنها غفلت پدران خود را بپردازند. آنان می خواهند فرزند زمانه خود و معاصر واقعی عصر خویش باشند. می خواهند که در افقهای دورتری به پرواز درآیند، و چنین پرش و جهشی تنها به یاری فناوری اطلاعات و گسترش شبکه اطلاعاتی کشور ممکن خواهدشد.
● چرا جهش؟
زیرا نه تنها برای جبران عقب ماندگیهای چند قرنی، بلکه برای عبور از تنگناهای کنونی نیز جز « جهش» راه دیگری نداریم. اگر « جهش» را به یک هدف و برنامه ملی در همه زمینه ها بدل نسازیم، و با همان شیوه ها و امکانات سنتی و معمول به پیش برویم، فاصله ای که با کشورهای توسعه یافته داریم نه تنها هرگز پر نخواهد شد، بلکه هر روز بیشتر نیز خواهد شد. مثالی از قلمرو «آموزش» بزنیم: با وجود همه تلاشهای صادقانه ای که برای رفع تنگناهای موجود در سطوح مختلف آموزش به عمل آمده و می آید، گفته می شود که هنوز هم ۱۶۰ هزار کلاس درس کم داریم. از کمبود دبیر و مربی متخصص و آزمایشگاه (برای رشته های علمی) سخن نگوییم، بهتر است. فاصله و شکاف و نابرابری تنها میان ایران و کشورهای توسعه نیافته نیست، بلکه امکانات تحصیل و دانش اندوزی در تهران نیز برای بسیاری از شهرستانها و روستاها و مناطق محروم، آرزویی دور و دست نیافتنی است. هنوز هم نتوانسته ایم بیسوادی را ریشه کن کنیم. در هماهنگ ساختن کتابهای درسی با دانش روز جهان همواره تاخیر داریم. علوم و فنون چنان به سرعت نوبه نو می شوند که حتی خبر نوآوریها را بموقع نمی شنویم، زیرا دسترسی به کتابها و نشریات علمی روز دنیا هم برایمان دشوار شده است. در کشور بزرگی مثل ایران، اگر بخواهیم با همان شیوه ها و ابزارهای سنتی و قدیمی ( یعنی تاسیس هزاران دبستان و دبیرستان و تربیت و تامین هزاران مربی و دبیر متخصص برای آنها، و ...) برهمه این تنگناها چیره شویم، هم زمان را از دست خواهیم داد و هم منابع مالی کشور را، زیرا روشهای سنتی هم زمان براست و هم بسیار هزینه بر. اگر می خواهیم که مناطق محروم کشور سرانجام روزی محرومیتها را پشت سر بگذارند، و اگر می خواهیم که همگام با جهان شتابان امروز پیش برویم، تنها راه چاره میان بر زدن است و جهش؛و این کار تنها به یاری فناوری اطلاعات و گسترش همه جانبه شبکه اطلاعاتی کشور میسر خواهد شد، زیرا اینترنت نیرومندترین ابزار « برابر سازی و توانمندسازی» است. برابر می سازد، زیرا فاصله فرهنگی و آموزشی میان دانش آموز زابلی و تهرانی و پاریسی را از میان برمی دارد. توانمند می سازد، زیرا با فراهم آوردن امکان دسترسی به اطلاعات سریع، دقیق و روزآمد، این فرصت را به انسانها می دهد که فعالیتهای حرفه ای، آموزشی، علمی، فرهنگی و اقتصادی خود را بر بنیاد معیارها و استانداردهای جهانی استوار سازند و به شهروندی جهان درآیند. اینترنت زبان شهروندان جهان است.
روزگاری، بزرگان و پیشوایان ما به هوشمندی توصیه می کردند که برای کسب دانش از سفر به چین و ماچین نیز نهراسیم. امروز، اگر هوشمند باشیم، به یاری فناوری اطلاعات می توانیم چین و ماچین را هم به درون خانه بیاوریم. در جهان نو، اگر نه واژه ها، دست کم مصادیق آنها، نیز تغییر یافته است. همه چیز را می باید از نو تعریف کنیم. روزگاری، بیسوادی ناتوانی در خواندن و نوشتن بود؛ شاید زودتر از ده سال دیگر، کسی را بیسواد خواهند نامید که در استفاده از فناوری اطلاعات ناتوان باشد. روزگاری، کشورهایی را «عقب مانده» می نامیدند که از آموزش و صنعت پیشرفته و آب لوله کشی و بهداشت کافی برخوردار نبودند. دیری نخواهد گذشت که کشورهای محروم از فناوری اطلاعات توسعه یافته را مسکین و « عقب مانده» خواهند نامید. قطار شتابان جهان نو دیرگاهی است که به راه افتاده است. ملتهایی که در ایستگاه غفلت خوابشان برده بود، می باید که بیدار شوند و بدوند، بدوند، بدوند.....
در روزگاری نه چندان نزدیک، ما ایرانیان، نه تنها از مسافران قطار دانش پیشاهنگ زمانه، بلکه از سازندگان و رانندگان آن بودیم؛اما نابجاست اگر از فضل پدران نازبالشی برای خفتن به لالایی خود فریبی بسازیم. امروز، روز دیگری است، و اگر می خواهیم که برروی همین کره زمین، و روی پاهایمان، نه سرمان، راه برویم می باید که با جهان نو و الزامات آن آشتی کنیم. آشنایی با فناوری اطلاعات، توسعه هرچه سریعتر آن، و استفاده از همه امکاناتش، از الزامات فوری زیستن در این جهان است. می باید این فناوری را، از همان دوران دبستان، مانند زبان مادری و چهارعمل اصلی، در برنامه آموزشهای اولیه فرزندانمان قراردهیم. برای آغاز کار، فردا که هیچ، امروز هم دیرشده است؛اما به دلیل ماهیت شتاب دهنده فناوری اطلاعات، بی گمان این امید هست که با جبران سریع عقب ماندگیهای تاریخی، روزی بتوانیم باسربلندی بگوییم: « ما نسلی بودیم که دین خود را به ایران و فرزندان ایران ادا کردیم.» آن روز هرچه زودتر بیاید، خوشتر آمده است و از هم اکنون به آن روز فرخنده می گوییم: سلام!
فرج‌اله صبا
منبع : مرکز پژوهشهای ارتباطات


همچنین مشاهده کنید