چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سونامی خاموش


سونامی خاموش
روند افزایش افسار گسیخته قیمت موادغذایی در جهان، باعث فلاکت و درگیری در گوشه و کنار کره خاکی شده است و همگان بر این باورند که باید به فکر راه حل هایی برای این بحران انسانی عاجل بود.
تصاویر مربوط به گرسنگی معمولاً چشمان کم فروغ و شکم های برآمده را به نمایش می کشند. محصولات کشاورزی به خاطر جنگ یا درگیری های داخلی به ثمر نمی نشیند؛ شروع بحران به شکل ناگهانی و محلی است و فشار آن بر دوش کسانی قرار می گیرد که از قبل هم محروم بوده اند.
اوضاع جهان از لحاظ غذایی تغییر کرده است. "یوست شیران" یکی از اعضای برنامه جهانی غذا (یکی از کارگزاری های سازمان ملل متحد) می گوید: "این شرایط درواقع یک سونامی خاموش است".
موج تورم قیمت موادغذایی کل کشورهای دنیا را درمی نوردد و ردپای آشوب و حکومت های آسیب دیده را پشت سر خود باقی می گذارد.
برای نخستین بار در ۳۰ سال گذشته، اعتراضاتی به اوضاع موادغذایی، به طور همزمان در بسیاری از نقاط دنیا بروز کرده است. بنگلادش دچار تشنج شده و حتی چین نیز احساس نگرانی می کند. بحران موادغذایی در سال ۲۰۰۸ معلوم خواهد کرد ادعای آمارتیاسن – اقتصاددان هندی – چقدر صحت دارد که گرسنگی و قحطی در ممالک دموکراتیک رخ نخواهد داد.
قحطی، معمولاً مترادف با گرسنگی همگانی است. ویژگی بحران فعلی را می توان فلاکت و سوءتغذیه دانست. هم اکنون طبقه متوسط در کشورهای فقیر، از هزینه های درمان و از جان خود مایه می گذارند تا بتوانند سه وعده در روز غذا بخورند. فقرای متوسط الحال، یعنی آنهایی که درآمد دو دلار در روز دارند، فرزندان خود را از مدارس بیرون می کشند و سبزی و میوه را از سفره خود حذف می کنند تا بازهم بتوانند برنج بخورند.
آنهایی که یک دلار در روز درآمد دارند، از گوشت و سبزیجات و یک یا دو وعده غذایی صرفنظر می کنند تا پیاله ای سوپ کم ارزش به دست بیاورند. آنها هم که فقط با ۵۰ سنت در روز سر می کنند، با استیصال و درماندگی با فاجعه زندگی روبه رو می شوند.
تقریباً یک میلیون نفر در جهان با درآمد یک دلار در روز زندگی خود را سپری می کنند. اگر در تخمینی محافظه کارانه، فرض کنیم که قیمت موادغذایی فقط ۲۰ درصد (و در بعضی مناطق اندکی بیشتر) افزایش می یابد، به تعداد این مردم که طبق شاخص ها با فقر شدید روبه رو هستند، ۱۰۰ میلیون نفر اضافه خواهد شد. چنین شرایطی می تواند رشته کلیه دستاوردهای کاهش فقر در یک دهه گذشته را در برخی از کشورها پنبه کند. چون بازارهای موادغذایی دچار آشفتگی شده اند، گرسنگی در شهرها رو به فزونی است، بحران غذا در سال ۲۰۰۸ می تواند به چالشی بر سرراه جهانی شدن تبدیل شود، ابتدا باید فکری به حال ۷۰۰ میلیون دلاری که برنامه جهانی غذا تنها برای استمرار کمک های غذایی به میزان سال قبل، نیاز دارد، کرد.
کشورهای ثروتمند باید مشکلات غذایی را نیز به همان اندازه شکست بازارهای اعتباری جدی قلمداد کنند. پیش از این افراد سرشناسی در بانک جهانی و سازمان ملل متحد، خواستار "برخوردی تازه" با مقوله غذا شده بودند. حالا معلوم شده که سروصدای ایشان بی دلیل نبوده است. اما کمک رسانی به شیوه صحیح، کار ساده ای نیست و شاید این دشواری تا حدی به دلیل ویژگی های غذا باشد که در آن "یک راه حل برای همه مناسب نیست"، شاید هم تا حدی کمک های ضروری درحال حاضر باعث شوند که در آینده، کارها از این هم خراب تر شود.
اولین مطلبی که در تحلیل اوضاع معلوم می شود آن است که افزایش قیمت ها بر بعضی مناطق دنیا بیشتر فشار می آورد. صادرکنندگان موادغذایی و کشورهایی که کشاورزان آنها خودکفا هستند به عبارتی آن دسته از کشورها که صادرکننده خالص محصولات کشاورزی هستند از این شرایط منتفع می شوند. درمقابل، کشورهای غرب آفریقا که محصولات غذایی عمده را وارد می کنند یا کشوری همچون بنگلادش با آن تعداد بیشمار کارگران فاقد زمین که دارد، با خطر نابودی و درگیری های داخلی روبه رو هستند. به خاطر وخامت اوضاع در این مناطق، اولین گام، برطرف کردن کاستی های نظام تور ایمنی جهانی است. چنین کاری به معنای تامین مالی کامل برای برنامه جهانی غذا است.
این برنامه بزرگ ترین توزیع کننده کمک های غذایی در جهان و بزرگ ترین حایل بین مردم گرسنه و گرسنگی است. قدرت خرید این برنامه نیز همچون یک خانواده فقیر با درآمد یک دلار در روز در یک کشور درحال توسعه، با افزایش قیمت گندم به شدت کاهش یافته است. برنامه جهانی غذا صرفاً برای آنکه بتواند همان مقدار غذای سال قبل را توزیع کند، باید به ۷۰۰ میلیون دلار دیگر دسترسی داشته باشد.
از طرفی چون بحران های بسیاری از مناطق شباهتی به یک قحطی به تمام معنا ندارد، برنامه جهانی غذا باید بتواند کارهای خود را وسعت دهد. این برنامه درحال حاضر گندم را خریداری کرده و در مناطقی که دچار کمبود یا فقدان موادغذایی هستند، توزیع می کند. در اکثر مناطق هیچگونه کمبود مطلق وجود ندارد و به این دلیل باید قیمت موادغذایی را بدون آسیب رساندن به کشاورزان کاهش داد. این کار در بهترین حالت باکمک نقدی و نه توزیع موادغذایی و از طریق حمایت از (و گاهی ایجاد) برنامه های حمایت های اجتماعی و طرح های غذا در ازای کار برای فقرا عملی می شود.
در چنین مواردی است که این برنامه می تواند، البته با کمک مالی حکومت های درحال توسعه و نهادهای غربی وام دهنده، کاری صورت دهد.
چنین اقداماتی تا حدی تسکین دهنده هستند. با این حال بحران غذایی در سال ۲۰۰۸ نمایانگر شکست در همه پیوندهای زنجیره عرضه موادغذایی است. هرگونه "برخورد جدید" با موضوع باید با تلاش برای پرداختن به مشکلات بلندمدتی همراه باشد که بر کشاورزان فقیر فشار وارد می کند. به طور کلی حکومت ها باید بازارها را آزاد کرده و از مداخله در آن خودداری کنند. موادغذایی در همه مراحل با مداخله های حکومتی روبه رو هستند از یارانه های آسیاب برای تولید نان ارزان تا پاداش دادن به کشاورزان برای نادیده گرفتن آیش زمین ها.
نتیجه چنین سهمیه ها، یارانه ها و نظارت هایی، قیمت شکنی کلیه کاستی هایی است که در کسب و کار دیگری غیر از کشاورزی می تواند از طریق تعدیلات جزئی در یکی از بخش های فاقد نظارت در زنجیره غذایی یعنی بازار بین المللی خنثی شود.
چنین دخالت هایی چند دهه بود که باعث کاهش قیمت های جهانی و دلسردشدن کشاورزان فقیر می شد. حالا روندی معکوس درحال شکل گرفتن است. به دلیل یک انحراف دیگر که حاصل دخالت حکومت ها است، این بار یارانه ها در کشورهای ثروتمند به سوخت های گیاهی اختصاص یافته و سقف قیمت های محصولات کشاورزی شکسته شده است.
درعین حال حکومت ها باز هم از طریق وضع سهمیه های وارداتی و محدودیت های تجاری باعث افزایش قیمت شده اند. در گذشته توجیه اصلی برای آزادسازی محصولات کشاورزی، افزایش قیمت محصولات کشاورزی و بهبود درآمد کشاورزان بود. حال که قیمت ها به شدت زیاد شده اند، استدلالاتی عکس سابق به گوش می رسد آزادسازی تجاری باعث کاهش قیمت ها و نگه داشتن کشاورزان در وضعیت فقیرانه فعلی می شود.
یک استثنای موردی در زمینه لزوم عدم مداخله حکومت ها در حوزه کشاورزی وجود دارد. آنها می توانند فناوری پایه را در دسترس کشاورزان قرار دهند، طرح های آبیاری سرمایه بر را که اجرای آنها بسیار برای کشاورزان خرده پا گران تمام می شود، عملی کنند یا هزینه تحقیقات درمورد دستیابی به بذرهای پرمحصول را تقبل نمایند. با این حال باید محتاط بود.
موارد متعددی به خصوص در اروپا رخ داده است که نگرانی های خرافی نسبت به اصلاح ژنتیکی موجب کندشدن رشد فناوری شده و حکومت ها به جای کمک به چنین پیشرفت هایی، سد راه آن شده اند. چون راه سیر کردن مردم جهان به زیر کشت بردن زمین های بیشتر نیست، بلکه افزایش بازده در واحد سطح است، به کارگیری علم در این میان، امر فوق العاده خطیری است.درحال حاضر کشاورزی به بوته فراموشی سپرده شده است.
روزگار غذای ارزان به سررسیده است. اگر خوش شانسی و سیاست های خوب دست به دست هم دهند شاید موازنه جدیدی برقرار گردد.
گذار از این وضعیت به وضعیت مذکور، پرهزینه تر و مصیبت بارتر از آن است که قبلاً پیش بینی می شد. با این حال چنین تحولی مفید است و حکومت ها باید به دنبال تسهیل رنج های دوران گذار و نه متوقف کردن فرایند آن باشند.
اصلان قودجانی
منبع : هفته نامه آتیه


همچنین مشاهده کنید