پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تحریف هدفمندانه تاریخ


تحریف هدفمندانه تاریخ
شصت سال قبل، چهاردهم ماه مه سال ١٩٤٨، پرچم اسرائیل در مقابل مقر سازمان ملل متحد برافراشته شد و روز هشتم ماه مه سال ٢٠٠٨، اسرائیل ٦٠- مین سالگرد تأسیس خود را با برگزاری مراسم جشن و سرور برگزار کرد. این جشن، جشن پیروزی خانواده روچایلدهای انگلیس، جشن ویرانی هزاران آبادی فلسطین، کشتار و بیرون راندن ساکنان آنهاست. جشنی است که صهیونیسم جهانی، بمناسبت ۹٠ سال جنگ، خونریزی و اشغال در منطقه، برگزار می کند.
اسرائیل، تنها کشور جهان است که،٦٠ سال پس از تأسیس خود، هنوز مرزهای شناخته شده بین المللی ندارد، تا کنون به هیچ یک از قطعنامه های سازمان ملل متحد عمل نکرده است. اسرائیل، بعد از آمریکا و استرالیا، سومین کشوری است که بوسیله مهاجران، در سرزمینهای تصرفی، تأسیس شده است. از همین رو، تقریبا تمام مقامات و مسئولان اسرائیل، اتباع پیشین کشورهای دیگر، بویژه آمریکا، اروپا و روسیه بوده و هستند که به این کشور آمده اند. البته، یهودیانی نیز از دیگر کشورها که خود را با اعتقادات صهیونیستی تطبیق دادند، به مقامات بالا در اسرائیل دست یافتند. این یک قاعده کلی است. مثلا، موشه کاتساف، رئیس جمهور سابق، ایرانی الاصل، شارون قصاب، زاده تفلیس، تبعه گرجستان، شهردار سابق بیت المقدس، اطریشی و اکثر وزرا و نمایندگان کنیست، مجلس قانونگذاری اسرائیل، اتباع روسیه هستند. این بدان معنی است که اسرائیل کشور مهاجران است و یهودیان منطقه کمترین نقش را در تأسیس و اداره این کشور بر عهده داشته اند. در ادامه این نوشته، نظری کوتاه به چگونگی و علل تأسیس «کشور اسرائیل» می اندازیم.
قرن بیستم، برجسته ترین و پرفاجعه ترین قرن تاریخ بشری است. قرن بیستم با حوادث بی نظیری به تاریخ پیوست. دو جنگ جهان سوز در سالهای ١۹١٤- ١٩٩١٨ و ١۹٣٣۹- ١۹٤۵، پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی و تشکیل اولین دولت کارگران و دهقانان در اتحاد شوروی و شکست آن در آخرین دهه قرن گذشته، از هم پاشیدن سیستم مستعمرات در نیمه دوم و احیای آن از دهه آخر قرن گذشته، ۹٠ سال اشغال و خونریزی به خاطر تأسیس کشور اسرائیل، آزمایش اولین سلاح اتمی توسط آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، از حوادث بی نظیر این قرن بودند.
تأسیس کشور اسرائیل(کشور برگزیدگان خدا) را، جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت انگلیس، به سفارش خانواده روچایلدها، در سال ١۹١٧، یک سال قبل از پایان جنگ جهانی اول، براساس طرحی مشهور به «اعلامیه بالفور» برنامه ریزی کرد. بمنظور اجرای این طرح، دو منطقه در آفریقا و یکی دیگر در خاورمیانه عربی در نظر گرفته شد. پس از مطالعه و بررسی های همه جانبه، بخشی از اراضی فلسطین(سرزمین کنعان)، محل کشور فعلی اسرائیل، که با افسانه های یهود مشابهت و مطابقت دارد، مورد توافق واقع شد. بدنبال توافق بر سر محل تأسیس کشور اسرائیل، یهودیان اشکنازی که هیچ قرابت و شباهتی با یهودیان خاورمیانه ندارند، از کشورهای مختلف، بویژه اروپا، آمریکا و روسیه، تحت نام سرمایه دار به منطقه اعزام شدند. سرمایه داران اشکنازی، با خرید دغلکارانه زمینهای فلسطینیان، به فعالیتهای اقتصادی و تجاری پرداختند. آنها، موظف شدند کارگران و کارکنان خود را در وهله اول، از میان یهودیان برگزینند. بدین منظور یهودیان دیگر نیز از کشورهای مختلف به این سرزمین کوچانده شدند و در پی آن، هسته های سازمان های صهیونیستی- یهودی در اراضی فلسطین شکل گرفت. پس از آن، استعمار انگلیس، به تسلیح صهیونیست های مهاجر پرداخت. آغاز جنگ گسترده اسرائیل برعلیه کشورهای اطراف، در عرض فقط ١٠ ساعت پس از اعلام تأسیس و کشتار عربها در سال ١٩٢٩ نیز نشان داد که از چند دهه قبل، تدارک این تهاجم نظامی دیده شده بود.
صهیونیستهای مهاجر پس از مسلح شدن، مسئله کسب خود مختاری در اراضی فلسطین را مطرح ساختند که با اعتراض سکنه بومی مواجه شد. خواست خود مختاری، بتدریج جای خود را با ایجاد کشور مستقل عوض کرد. همین مسئله، باعث تشدید تشنج در منطقه گردید که پی آمد آن، اولین درگیری در سال ١٩٢٩، در میان گروههای مسلح صهیونیستی و مردم بومی بود که در نتیجه آن، ٣٨۵عرب کشته شد. برنامه تأسیس کشور مستقل برای اسرائیلیان(برگزیدگان خدا)، تا شروع جنگ دوم جهانی در سال ١٩٣٩، کماکان با شدت و ضعف پیش می رفت. جنگ دوم جهانی، جنایت بی حد و حصر فاشیسم هیتلری برعلیه بشریت و در نهایت تارومار شدن آن بدست ارتش سرخ، "موهـبتی" شد برای تحقق اهداف «اعلامیه بالفور».
بگواهی اسناد رسمی دولتهای مختلف، در جریان جنگ دوم جهانی، ۵٠ میلیون نفر انسان قربانی جنایت فاشیسم، این صادق ترین پرورده سرمایه داری شدند. (واقعا هم صادق ترین! چرا که، تمام ویژگیهای واقعی سرمایه اری، یعنی، جنگ، تجاوز، اشغال، استعمار، کشتار، غارت، استثمار و قتل عامها را در ورای کلمات، اصطلاحات و عبارات«مقدس»، مثل دموکراسی، حقوق بشر، جنگ جهانی با تروریسم، پنهان نساخت و چهره اصلی آن را بطور عریان و آشکار بنمایش گذاشت). ٢٧ میلیون نفر از رقم ۵٠ میلیون نفر قربانیان جنایات فاشیسم، سهم خلقهای شوروی بود. یعنی، بقیه خلقها و ملل کشورهائی که از طاعون فاشیسم در امان نماندند، مجموعا، ٢٣میلیون نفر قربانی دادند که، گفته می شود ٦ میلیون نفر آن یهودیان اروپا بودند. با یک برآورد ساده، صحت برخی آمارها، قابل تردید به نظر می رسد. بدین ترتیب که؛ یا رقم ٢٣میلیون صحیح نیست و یا کشته شدن ٦ میلیون یهودی، دور از واقعیت است. زیرا، جنگ دوم جهانی که، از شرق دور تا غربی ترین نقطه اروپا را در کام خود فرو برده بود، یا باید بسیار بیشتر از ٢٣ میلیون نفـر از میان تمام ملل مناطق درگیر جنگ، قربانی گرفته باشد و یا یهودی بودن بیش از یک چهارم قربانیان درست نیست. شق دوم مسئله، منطقی تر به نظرمی رسد. بویژه اینکه، اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که، از دهه بیستم قرن گذشته تا روز امروزی، علیرغم تبلیغ دائمی برای جلب مهاجران یهودی به اسرائیل و انجام تعهدات جدی برای تأمین همه جانبه مهاجران، بخصوص بعد از تجزیه اتحاد شوروی، که میلیونها انسان از جمله یهودیان، برای گریز از فقر، بیکاری و گرسنگی مجبور به کوچ اجباری به اسرائیل شدند، به سختی توانسته اند جمعیت این کشور را به رقم ٦ میلیون نفر برسانند، جای تردید است که، در سالهای دهه ١٩٤٠، عده کل یهودیان اروپا، مجموعا شش میلیون نفر بوده باشد.
صهیونیستها، گروهی هستند با خصوصیات ژنتیکی و فرهنگی خاص خود. خمیر مایه آنها نرم و انعطاف پذیر است. بخاطر دارا بودن همین ویژگیها، می توانند با هر موقعیت و شرایطی خود را انطباق دهند. بسته به اینکه در چه شرایطی قرار بگیرند، کاتولیک تر از پاپ اند وبی دین تر از تر "کافر". در جائی، هارتر از فاشیست اند و در جای دیگر، آرام تر از بره. از دموکرات، دموکرات ترند و از دیکتاتور، دیکتاتور تر. در تمکین و سکوت بی نظیرند و در شقاوت و قساوت بی بدیل. قتل عام مردم فلسطین حتی در اردوگاههای آوارگان، از جمله در دیریاسین، کفرقاسم، زیتون، صبرا، شتیلا و بطور کلی، در سراسر اراضی فلسطین، ٩٠ سال جنگ در منطقه و کشتار بلاانقطاع مردم فلسطین، جائی برای تردید در خصوصیات صهیونیستهای تحت الحمایه انگلیس و سپس آمریکا، باقی نمی گذارد.
صهیونیستها، برای تحصیل پول و ثروت، به هر رنگی و به هرشکلی در می آیند و خود را براحتی با شرایط هر جامعه و محیطی وفق می دهند. از این رو، ثروتمندترین مردم جهان به حساب می آیند و در تمام جوامع بشری، ثروت برابر است با قدرت. درست به همین جهت، تأثیر شخصیتها و تشکلهای صهیونیستی، در مراکز قدرت و ثروت جهان، قابل انکار نیست. مثلا؛ در آمریکا، هیچ کس بدون کسب اجازه از مجامع صهیونیستی، نمی تواند خود را کاندید انتخابات ریاست جمهوری نماید و انتخاب شود. این امر، بخودی خود، نشان دهنده قدرت و نفوذ آنهاست.
پیروان ایدئولوژی صهیونیستی، با تکیه به همین ویژگی های خاص خود، استعداد خاصی در دسیه و توطئه چینی دارند. امروزه، بخصوص پس از پیوستن آنها به آمریکا، در پس هر فاجعه ای در هرکجای دنیا دست آنها مشهود است. حتی قوی ترین هسته های مقاومت در مقابله با ساختمان سوسیالیسم در شوروی را نیز، آنها تشکیل داده و تا کرملین، حساس ترین مرکزی رهبری حزب کمونیست و دولت شوروی نفوذ کرده بودند. تا آنجا که، بیمارستان مخصوص رهبران این کشور را پزشکان وابسته به صهیونیسم، که مستقیما از سوی سازمان «سیا» اداره می شدند، در اختیار گرفته و رهبران درجه اول حزبی و دولتی شوروی را در سر فرصت، به بهانه مداوا و معالجه به قتل می رساندند. پرونده قتل شرباکوف، ژدانوف و چند رهبر دیگر شوروی در آرشیو تاریخ حزب کمونیست شوروی موجود است. در تخریب سوسیالیسم و تجزیه شوروی نیز نقش درجه اول را باندهای صهیونیستی بازی کردند. از این رو، اکثر مقامات روسیه بعد از شوروی و اکثریت قریب به اتفاق ١١٠ میلیاردر تازه پای روسیه ، که از راه غارت و دزدی و به بهای به فقر و گرسنگی کشاندن دهها میلیون مردم بعد از تخریب شوروی، به ثروتهای افسانه ای دست یافتند، یهودی تبارند. خادارکوفسکی، گوسینسکی، برزوفسکی، دریپاسک، آبرام اوویچ و دیگران که نام جملگی آنها بر ما معلوم نیست، از این قبیل اند.
صرفنظر از صحت و سقم رقم شش میلیون یهودی قربانی جنایت فاشیسم، این واقعیتی است که، یهودیان نیز یکی از ملتهائی بودند که به سهم و اندازه خود، قربانی جنایات فاشیسم شدند. نه هولوکاست قابل تردید است و نه کینه خاص هیتلر نسبت به یهودیان. تنها آنچه قابل تردید است، رقم ٦ میلیون نفر می باشد. بنظر می رسد تشکلهای صهیونیستی، با در اختیار داشتن مراکز ثروت و قدرت جهان و با در کنترل داشتن وسیع ترین شبکه های خبری، اطلاع رسانی و تبلیغاتی، مسئله مظلومیت ملت یهود را هدفمندانه، بیش از حد متعارف بزرگـنمائی کرده و همراه با آن، با یکسان سازی تاریخ قوم یهود و افسانه های دین کلیمی، آمار و تاریخ را آگاهانه و سازمان یافته، تحریف نموده اند تا با یهودیان را در جنایات ۹۰ ساله صهیونسم حاکم بر اسرائیل شریک جرم نشان داده و حقانیت تأسیس این کشور را به مردم جهان، القاء کـنند که، تاکنون موفق هم بوده اند. از این رو، برگزاری جشنهای تأسیس کشور اسرائیل، جشن بزرگداشت خاندان جنایتکار روچایلدها، جشن تحریف تاریخ، جشن جنگ، غصب، اشغال و جشن پیروزی استعمار انگلیس است و ربطی به یهودیان زحمتکش جهان، بویژه یهودیان بومی ندارد.
امروز، با گذشت بیش از ۹۰ سال از اعلام طرح تأسیس کشور اسرائیل و ٦۰ سال بعد از رسمیت بخشیدن به آن، می توان نتیجه گرفت که: اگر استعمار انگلیس به توصیه خاندان روچایلدها، این کشور را بجای اراضی فلسطین، در هر کشور دیگری تأسیس می کردند، ماهیت امر هیچ تفاوتی نمی کرد. زیرا، هدف امپریالیسم از تأسیس آن، حفظ یک کانون دائمی جنگ و تجاوز برعلیه کشورهای منطقه، برای اعمال سلطه و غارت ثروتهای آنها بود و به آنچه که با اتکاء به زور و تحریف تاریخ می توان دست یافت، در هر سرزمین دیگری، خواه در اراضی فلسطین، خواه در اراضی دیگری باشد، دست می یافتند. حتی اگر، با تحریف بدیهی ترین واقعیات تاریخی و به قیمت کشتار مردم و تصاحب آب و خاک آنها تمام شود که چنین نیز شد.
اما، اصل مسئله در این خلاصه می شود که، برنامه تأسیس کشور اسرائیل در طول قریب سه دهه بعد از اعلام طرح «بالفور»، بتدریج اجرا و تکمیل گردید و در شرایط مساعد پیش آمده بدنبال تارومار شدن فاشیسم بدست ارتش سرخ شوروی در جنگ دوم جهانی، به واقعیت پیوست. بنابر این، اسرائیل یکی دیگر از محصولات دو جنگ بزرگ جهانی است که، جنایات بی حد و مرز فاشیسم برعلیه بشریت، بویژه، جنایت نازیها برعلیه یهودیان، بهانه ای قوی برای تأسیس آن گردید. به عبارت دیگر، اسرائیل حاصل دو جنگ جهانی، حماقتهای فاشیسم هیتلری، مراکز توطئه چینی انگلیس و مدیون خاندان روچایلدها می باشد. این کشور از بدو طرح ریزی تا تأسیس و پس از آن تا امروز، در واقع، پایگاه مطمئن امپریالیسم جهانی در منطقه بوده و بطور دفاکته، یکی از ایالتهای پیشرو آمریکا و تعیین کننده اصلی سیاست داخلی و خارجی آن کشور می باشد.
سخن آخر اینکه، زمانیکه در دهه پایانی قرن گذشته، سوسیالیسم را مظلومانه شهید کردند، آن ”شتری“ را که به زور بر در خانه شوروی، چکوسلاواکی و یوگسلاوی خوابانیده و پس از تجزیه آنها، تمام مفاسد ذاتی نظام سرمایه داری، از جمله، بیکاری، فقر، گرسنگی، بی خانمانی، اعتیاد، فساد، فحشا را به مردم این کشورها تحمیل کردند، دیر یا زود، خود بر در خانه آمریکا، کانادا، انگلیس، بلژیک، فرانسه، اسپانیا، اسرائیل، استرالیا و دیگران خواهد خوابید. روند حوادث جهانی حاکی از آن است که، آنهائی که تاریخ را پایان یافته تلقی می کنند، سخت در اشتباهند. «شب آبستن است تا چه زاید سحر!»
ا. م. شیزلی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید