شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


خیام و وضع دقیق‌ترین تقویم جهان برای ایرانیان


خیام و وضع دقیق‌ترین تقویم جهان برای ایرانیان
چه کسی باور می‌کند این سخن در ناپایداری زمانه، از لبان کسی تراویده که دقیق‌ترین سنجش زمانه در تاریخ بشر را به‌دست داده است؟ همانی که تقویم روی میزمان یادگار جاودانه اوست: ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری.
روزی که گذشتست از او یاد مکن
فردا که نیامدست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد منه
حالی خوش باش و بر باد مکن
شاید از همین‌رو است که ۲۸ اردیبهشت ماه هر سال به عنوان روز بزرگداشت خیام انتخاب شده است تا شاید ایرانیان بتوانند از این طریق وامدار خدمات ارزنده او به ساحت فرهنگ و دانش ایران زمین باشند.
این منجم، ریاضیدان و شاعر بزرگ احتمالا در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور چشم به جهان گشود و در سال ۵۱۷ هجری قمری در ۷۸ سالگی درگذشت.
وقتی که آمد، گاهشماری ایران با همه پیشینه درخشانی که داشت، پریشان بود و وقتی رفت، ایرانیان مفتخر به داشتن دقیق‌ترین تقویم جهان بودند؛ نه فقط در آن زمان که تا به امروز.
تنظیم تقویم جدیدی با مبدأ هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه و براساس سال خورشیدی به سبب اختلالاتی بود که در سده پنجم هجری در گاهشماری‌ها وجود داشت.
پیش از اسلام و به روزگار زمامداری ساسانیان (۲۲۶ تا ۶۵۲ میلادی) هر سال مرکب از ۳۶۵ شبانه‌روز در ۱۲ ماه بود. از آنجا که سال مداری یا حقیقی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه است و سال عرفی ساسانیان، سرراست ۳۶۵ روز بود، هر ۴ سال یک بار، سال عرفی از سال حقیقی یک روز عقب می‌افتاد و نوروز با اول فروردین برابری نداشت.
همچنین هر ۱۲۰ سال یک بار، سال عرفی یک ماه از سال حقیقی عقب‌تر بود.
منجمان ساسانی چاره‌کار را در این دیدند که با گذشت هر ۱۲۰ سال، یک سال را به صورت چرخشی ۱۳ ماهه حساب کنند.
یعنی بعد از ۱۲۰ سال اول، ۲ ماه فروردین و بعد از ۱۲۰ سال دوم، ۲ ماه اردیبهشت داشته باشند و به همین ترتیب تا ماه اسفند پیش بروند. این رویه تا پایان دوره ساسانی رواج داشت اما پس از اسلام به فراموشی سپرده شد و انطباق سال عرفی با سال حقیقی به هم خورد.
این را هم بگوییم تقویم قمری که پس از اسلام در ایران رایج شد، زاییده دین اسلام نبود، هم ایرانیان از دوران کهن با آن آشنایی داشتند و هم پیش از پیدایی اسلام در جزیره‌العرب متداول بود.
اسلام هم نیامده بود تا به عنوان یک آیین تازه، تقویم درست کند. از این رو همان تقویم رایج جزیره العرب را پذیرفت و اعمال مذهبی ‌را مطابق آن سامان داد؛ روزه در رمضان، حج در ذیحجه، و نکوهش جنگ در محرم، رجب، ذیقعده، ذیحجه (یعنی ماه‌های حرام که عرب عصر جاهلیت نیز بدان پایبند بود.)
وقتی اعراب مسلمان ایران را فتح کردند و ایرانیان اسلام را پذیرفتند، لاجرم به تداول تقویم قمری رضایت دادند، وگرنه چگونه می‌توانستند مناسک مذهبی‌را در موعد خود به‌جا آورند؟ ضمن آنکه مناسبت‌های دینی همچون میلاد و بعثت و وفات پیامبر(ص) و ده‌ها رخداد مذهبی ‌دیگر که ایرانیان ارج بسیاری برایشان قایل بودند، بر مبنای تقویم قمری و با مبدأ هجرت پیامبر از مکه به مدینه ثبت و ضبط شده بود.
تقویم قمری تولیدکننده برخی مشکلات در سیستم‌های اداری روزگار خود بود که بیشتر از گردش ماه‌ها در فصول ناشی می‌شد. اگر فروردین همیشه در بهار است، در عوض رمضان یک زمان در تابستان است و زمانی دیگر در زمستان!
برای مثال، اگر در قدیم می‌خواستند از کشاورزان خراج سالیانه بگیرند و مقرر می‌کردند که خراج در ذیقعده گرفته شود، ذیقعده یک زمان در پایان فصل برداشت واقع می‌شد و زمانی دیگر در آغاز کاشت.
بنابراین، ایرانیان تنها برای انجام تکالیف دینی، به تقویم قمری متوسل شدند. وگرنه حتی خلفای عباسی هم باج و خراج را مطابق تقویم شمسی می‌ستاندند که همان تقویم ساسانی بود و همان‌طور که گفته شد، به علت عدم دقت یا غفلت در کبیسه‌گیری خالی از اشکال نبود.
در زمان سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۶۵ تا ۴۸۵ هجری قمری) و وزارت خواجه نظام‌الملک توسی، احتمالا به اشاره خواجه، تصمیم گرفتند که به نابسامانی درگاهشماری پایان دهند و از این رو حکیم عمر خیام نیشابوری مأمور شد با همراهی گروهی از منجمان برجسته، محاسبات جدیدی را ترتیب دهد.
در آن زمان، خیام که هنوز از مرز ۳۰ سالگی نگذشته بود، شهرت علمی درخور توجهی داشت و مورد احترام ملکشاه سلجوقی و خواجه نظام‌الملک بود.
بدین‌سبب اصلاح تقویم به او واگذار شد. تنظیم گاهشماری جلالی و زیج پیوسته به آنکه زیج‌ملک‌شاهی خوانده شد، به احتمال زیاد در شهر اصفهان ـ پایتخت سلجوقیان ـ و بنابر گفته‌ای دیگر در ری یا نیشابور آغاز شد.
اعضای گروه تنظیم تقویم غیر از خیام عبارت بودند از: ابومظفر اسفزاری، ابو عباس لوکری، محمدبن احمد معموری، میمون بن نجیب واسطی و ابن کوشک بیهقی مباهی.
همچنین عبدالرحمان خازنی (خدمتکار خزانه‌دار مرو) که به شکل غیرحرفه‌ای و بنا بر علاقه‌های شخصی به پژوهش درباره تقویم سرگرم بود، در شهر مرو محاسبات جداگانه‌ای را به انجام رساند و یافته‌های علمی خود از جمله شیوه سنجش نوروز را برای گروه خیام فرستاد. بخشی از محاسبات خازنی از سوی گروه، پذیرفته و به رسمیت شناخته شد.
اکنون از این نام‌ها که هر یک ستارگانی در سپهر دانش بودند، چیز زیادی نمی‌دانیم و خیام را نیز بیشتر به اسباب و علل دیگر از جمله رباعیاتش می‌شناسیم. تقویم دقیقی هم که از زیردست اینان بیرون آمد، به نام شاه زمانه، جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی، تقویم جلالی خوانده شد؛ نه تقویم خیامی.
تقویم جلالی موفق شد که سال عرفی را با سال طبیعی تطبیق دهد. نه‌تنها نوروز، درست در اول بهار یا به اصطلاح منجمان در نقطه اعتدال بهاری قرار گرفت، بلکه تمام فصل‌های عرفی با فصل‌های حقیقی منطبق شدند.
اینکه امروزه در تقویم ایرانی یا همان جلالی، بهار و تابستان ۹۳ روز است، فصل پاییز ۹۰ روز دارد و زمستان ۸۹ روز حساب می‌شود، برای این است که اول هر فصل عرفی دقیقا برابر با آغاز فصل حقیقی باشد.
سالی که با تقویم جلالی محاسبه می‌شود، برخلاف سال میلادی که در هر ۱۰ هزار سال، نزدیک به ۳ روز با سال حقیقی اختلاف پیدا می‌کند، همواره مطابق با سال حقیقی است و هیچگاه از آن عقب نمی ماند. از همین‌رو، سال‌های کبیسه در تقویم جلالی ثابت نیستند و بر مبنای رصد سالانه تعیین می‌شوند.
به‌طور معمول هر ۴ سال یک بار، سال را کبیسه می‌گیرند، اما پس از گذشت ۲۸ یا ۲۹ سال، کبیسه گرفتن بعد از ۵ سال اجرا می‌شود؛ یعنی به جای آنکه سال ۳۲ را کبیسه حساب کنند، سال ۳۳ را کبیسه می‌گیرند.
تاریخ تأسیس تقویم جلالی، روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجری قمری بود.
در این تاریخ، خیام کمابیش جوانی ۳۲ ساله بود. لابد در این ۳۲ سال، دانش بزرگی اندوخته بود که می‌توانست دقیق‌ترین تقویم جهان را تنظیم کند؛ تقویمی که هزار سال پس از او هنوز به کار می‌آید و ارزش و اعتبارش کاستی نگرفته است.
البته ناگفته نماند که تا حدود یکصد سال پیش، رخدادهای‌ تاریخ ایران را با سال قمری ثبت می‌کردند و حتی فرمان مشروطه نیز با تاریخ ۱۳۲۴ قمری امضا شد اما از مشروطه به بعد، رفته‌رفته، سال شمسی اساس کار قرار گرفت. ابتدا کاربرد غیررسمی داشت و سرانجام در ۱۱ فروردین سال ۱۳۰۴ خورشیدی، با رأی مجلس شورای ملی رسمیت پیدا کرد.
به هر روی، وضع تقویمی به این دقت، از دست کسی برمی‌آمد که مکرر در مکرر فانی بودن جهان را گوشزد می‌کرد.
مردمان را به شاد زیستن فرامی‌خواند و از غم دنیا برحذر می‌داشت. ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها را جملگی یک نفس عزیز می‌دانست؛ نفسی میان کفر تا به دین و ازعالم شک تا به یقین و می‌خواست که این یک نفس را نه در سرگردانی که در شادمانی به سرآورد.
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید