پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


افسانه‌ها به چه کار ما می‌آیند


افسانه‌ها به چه کار ما می‌آیند
نکته اساسی «ماجراهای نارنیا»، این نیست که پروفسور سی. اس لوئیس می‌خواسته برای نوجوانان داستانی بنویسد و چیزهایی را که سال‌های سال در ذهنش بوده‌اند، به کاغذ منتقل کند؛ چون داستان‌های نارنیا، عملا، چیزی بیش از یک «داستان» هستند و آنقدر مفاهیم اسطوره‌ای و مذهبی در این داستان پیدا می‌شود که نمی‌توان آن ‌را صرفا یک داستان نوجوانانه دانست. همان‌طور که نمی‌شود «ارباب حلقه‌ها»ی «جی. آر. آر. تالکین» را هم صرفا در شمار داستان‌های نوجوانانه جای داد. «لوئیس»، این استاد برجسته دانشگاه آکسفورد که کرسی انگلستان قرون وسطا و رنسانس را به نامش کرده‌ بودند، می‌توانست در هر لحظه‌ای که اراده کند، درباره مهم‌ترین دغدغه‌هایش [اخلاق، مذهب، اسطوره و مسیحیّت] سخنرانی کند، یا رساله‌هایی عظیم بنویسد. گاهی هم همین کار را می‌کرد و نتیجه‌اش کتاب‌های درجه‌یکی‌ است که از او مانده. امّا «نارنیا» یک کتاب درجه‌یک هست و درست مثل باقی رساله‌های «لوئیس» پر از اشاره‌ها و ارجاع‌هایی‌ است که نمی‌شود آن‌ را نادیده گرفت. چنین است که می‌شود پرسید در مواجهه با «ماجراهای نارنیا»، آیا همه‌چیز را باید در حد یک داستان خلاصه کرد و از کنارش گذشت؟ «برونو بتلهایم»، کتابی دارد به نام «فایده افسون و جادو: معنا و اهمیت افسانه‌های پریان»؛ کتاب پرورق و خواندنی «بتلهایم»، توضیحی ا‌ست روان‌شناسانه در این مورد که چرا افسانه‌های پریان [قصه‌های جنّ و پری] اهمیت دارند. «بتلهایم» می‌نویسد که داستان‌های پریان به بچه‌ها یاد می‌دهند که در زندگی مشکلات بی‌امانی هست که نمی‌توان با آنها روبه‌رو نشد و اصلا، این «بخش ذاتی هستی بشر است» و چاره کار در این است که در برابر همه این ناملایمات [که به نظر ما کاملا غیرعادلانه می‌آیند] بایستیم و مطمئن باشیم موانع، یکی‌یکی برداشته می‌شوند و دست آخر پیروز می‌شویم. «بتلهایم» ادامه می‌دهد در داستان‌هایی که امروزه برای بچه‌ها نوشته می‌شود، معمولا خبری از این چیزها نیست، حال اینکه باید به بچّه‌ها یاد داد که می‌شود با مشکلات و مسائل روبه‌رو شد و این‌گونه است که داستان‌های پریان، چیزهایی مثل مرگ و پیری و زندگی جاویدان وجود دارند. درعین‌حال، در این داستان‌ها، «رذیلت» درست مثل «فضیلت» نقشی پررنگ دارد.
همه‌چیز به زندگی واقعی آدم‌ها برمی‌گردد که هم خوبی را می‌توان در آن دید، هم بدی را و هر آدمی‌ در وجود خود کششی نسبت به هردو احساس می‌کند. «بتلهایم»، ‌اشاره می‌کند که داستان‌های پریان، کاملا قطبی هستند، یعنی یک شخصیت یا بد است، یا خوب و در همین زمینه است که به یکی از اساسی‌ترین نکته‌ها می‌رسد. اینکه «شخص بدکار همیشه بازنده است» و چیزی که باعث مسرّت و شادیِ کودک می‌شود، چیزی فراتر از پیروزی فضیلت بر رذیلت است، اینکه او شیفته قهرمان(های) اصلی ا‌ست و فکر می‌کند خودش هم به آنها کمک کرده تا پیروز شوند. «ماجراهای نارنیا» را هم، ظاهرا، باید با این نگاه دید. آن ‌وقت است که متوجه می‌شویم پروفسور «لوئیس»، نتیجه سال‌ها تحقیق و مطالعه‌اش را درباره هستی و مرگ و زندگی و عدالت و قدرت و اخلاق و باقی مفاهیم مهم، در کتاب‌هایی خلاصه کرده که در ظاهر، فقط یک داستان معمولی افسانه‌ای هستند. نیازی به توضیح بیشتر هم نیست، «ماجراهای نارنیا»، صورت ساده شده [و البته مخفی] همان رساله‌هایی‌ست که «لوئیس» می‌نوشت تا همکاران و شاگردهایش بخوانند.
امّا این هم هست که «سی. اس. لوئیس» علاقه‌ای نداشت که «ماجراهای نارنیا»یش را به فیلم درآورند، چون فکر می‌کرد آن ‌را به «زشت‌ترین» شکل ممکن خواهند ساخت.
این ‌را در مصاحبه‌ای گفته بود که با او درباره اقتباس از کتاب‌هایش انجام داده بودند. حق با او بود؛ ساخت فیلمی براساس این داستان‌ها واقعا سخت است و البته که در دهه ۱۹۵۰ سینما هنوز آنقدر پیشرفت نکرده بود که بتواند افسانه‌هایی از این‌دست را به فیلم تبدیل کند. «لوئیس» زمانی که در دهه ۱۹۶۰ چشم‌هایش را بست و مرد، خیالش راحت بود که کسی نمی‌تواند رمانش را خراب کند. امّا نخستین فیلمی که براساس این رمان و براساس «شیر، کمد، جادوگر» ساخته شد، خیال طرفداران «نارنیا» را تقریبا راحت کرد؛ فیلم آنقدر خوب بود و آنقدر به رمان وفادار بود که می‌شد معدود خطاهایش را بخشید.
نکته این است که «ماجراهای نارنیا» در سینما هنوز ادامه دارد و نسل تازه بچه‌هایی که نسخه کاغذی این داستان را نخوانده‌اند، قرار است با دیدن فیلم‌های «ماجراهای نارنیا» از افسانه و داستان‌های پریان و حضور همزمان «رذیلت» و «فضیلت» سر درآورند و ظاهرا که اینها مفاهیمی هستند که هر آدمی در زند‌گی‌اش ناچار است از آنها سر درآورد. واقعیت‌ها را هیچ‌وقت نباید نادیده گرفت...
محسن آزرم
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید