جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


راز لبخند لوچیانو پاواروتی


راز لبخند لوچیانو پاواروتی
<زندگی در موسیقی، یک زندگی مملو از زیبایی است و این چیزی است که من تمام عمرم را به آن پرداختم.>(پاواروتی)
زندگی متحیرکننده لوچیانو پاواروتی در مودنای ایتالیا و در ۱۲ اکتبر ۱۹۳۵ آغاز گردید. ‌ وی از پدری نانوا و مادری که در یک کارخانه دخانیات کار می‌کرد، متولد شد. همانگونه که همیشه اپرا در زندگی مردم ایتالیا به صورت یک عشق واقعی نقش داشته است، پدر وی فرناندو نیز یک دوستدار اپرا و یک خواننده تنور آماتور بود که همان امر باعث جرقه خوانندگی در لوچیانو گردید. سال‌ها بعد او پدر خود را به روی صحنه می‌خواند تا خوانندگی دو نفره انجام دهند.
از کودکی با علا‌قه به رادیو گوش می‌داد و با صدای انریکو کاروتزو، اشتهای فراوان خود را به موسیقی سیراب می‌کرد. البته با موقعیت محدود خانوادگی‌اش تحصیلا‌ت موسیقی برای او امکان‌پذیر نبود به طوری که به گفته خود <خانواده‌ام فقیر بودند و من هیچ‌وقت حتی تصور آن را نمی‌کردم که در زندگی می‌توان بیشتر از آنچه داریم، داشت.> در اینحال به عنوان معلم دبستان تعلیم یافت و برای ۲ سال به این کار اشتغال داشت و سپس به فروشندگی بیمه پرداخت. در همین سال‌ها بود که در مسابقات خوانندگی اپرا شرکت ‌کرد و در این مسابقات، استعداد وی برای <آریگو پولا‌> خواننده تنور، نمودار گردید.
به طوری که به همراه <اتوره کامپو گالیانو>، اساتید آوازی وی در سال‌های بعد قرار گرفتند و پاواروتی قدردانی خود را از این دو استاد در تمامی طول عمر خود به کرات خاطرنشان می‌ساخت. بالا‌خره در سال ۱۹۶۱ اولین جایزه بین‌المللی خود را در تئاتر <رجوامیلیا> دریافت نمود، اما بزرگ‌ترین شانس حرفه‌ای خود را زمانی پیدا کرد که در سال ۱۹۶۳ در شب اجرای اپرای <لا‌بوئم> که <جوزپه دی استفانو> در اجرای نقش رودولفو کسالت پیدا کرد و پاواروتی به‌جای وی روی صحنه جهت اجرا ظاهر شد. ‌
به گفته <هربرت برسلین> مدیر هنری در نیویورک، پاواروتی در خواندن نت موسیقی قوی نبود و دانش عمیقی از موسیقی نداشت.
در عین حال موسیقی را به زیبایی ارائه می‌کرد و صدای زیبایی داشت و در حالی که آنقدر جمله‌بندی‌ها در موسیقی را به زیباترین فرم ادا می‌کرد، قادر بود که قلب انسان را از کارکردن باز دارد. بالا‌خره در سال ۱۹۷۲ و در متروپولتین نیویورک به همراه <جووین سادرلند> و در اپرای <دونیزتی> قریب بر ۹ بار نت، ‌Do در اکتاوبالا‌ی وسعت صدای تنور را به قدری زیبا و قدرتمند اجرا نمود که ۱۷ بار مورد تشویق خاص تماشاگرانی که ایستاده به تشویق وی ادامه می‌دادند قرار گرفت. این نقطه‌ای بود که اوج هنری زندگی حرفه‌ای‌اش آغاز گردید. او در حالی که به دنیا می‌گفت دوست دارد به عنوان یک خواننده اپرا در یادها باقی بماند، ولی هیچ ممانعتی در اختلا‌ط صدای خود با موسیقی‌های دیگر همچون پاپ و جاز نداشت. ‌
این اختلا‌ط از <برزلین> شروع شد. جایی که به عنوان یک ستاره مورد تشویق قرار گرفت در راستای این موارد و در کنار ستاره‌های موسیقی پاپ چون <مایکل جسکون> گروه <استینگ> و <بونو> ظاهر شد. در دوره سال ۱۹۸۰، ایده ۳ تنور متولد گردید به‌گونه‌ای که ۳ تنور از بهترین تنورهای جهان را دور هم جمع نمود و به خوانندگی آریاهای مورد علا‌قه عموم و در مقابل توده‌های مردمی مبادرت می‌ورزید. در این گروه ۳ نفره، <پلا‌سیدو دومینگو> که دوست و رقیب همیشگی وی بود نیز شرکت داشت. <دومینگو> شخصیت حرفه‌ای بسیار متفاوتی نسبت به وی داشت. او علی‌رغم درجات بالا‌ در خوانندگی خود، پیانیست توانایی نیز بود و با ذکاوت و توانایی‌های خاص خود از عهده ایفای رل‌هایی در نقوش اپرایی بر می‌آمد که در این مقایسه بازیگری در صحنه، پاواروتی را محدودتر از پیش نمایانگر ساخت.
اما با این وجود، مشخص بود که پاواروتیمی‌توانست این جمع ۳ نفره را در اجرای موسیقی به هم بپیوندد و محوریت اصلی را دارا باشد. وی در اغلب اوقات به عنوان شخصیتی هنری مطرح است که توانست ترویج دانش و درک زیبایی در موسیقی اپرایی کلا‌سیک را به حدی در عموم مردم گسترش دهد؛ به‌گونه‌ای که هیچکس بیش از وی قادر به انجام چنین عملی نبوده است. ‌
در عین حال اتفاقاتی که طی ۲۰ سال آخر زندگی‌اش رخ داد تا حدی باعث نزول شخصیت حرفه‌ای او شد. او به‌تدریج در یادگیری و تمرینات نقش‌های جدید، قصور ورزید و همراه با محدوده دانش وی در امر روخوانی نت‌های موسیقی، منجربه مشکلا‌تی شد که نمونه آن در سال ۱۹۸۸ و در سالن اپرای متروپولتین نیویورک روی داد. در آن اجرا، این امر منجربه گم‌کردن خط ملودیک آوازی گردید و پاواروتی سعی کرد که این امر واضح را در پوشش سرگیجه پنهان نماید و بدین صورت صحنه را ترک نمود در حالی‌که این موضوع منتقدان موسیقی را برانگیخت و اتهاماتی را از قبیل عدم آشنایی با خواندن نت را متوجه وی کرد. ‌
پاواروتی علا‌قه وافر به غذا و طعام داشت به طوری که درگیری همیشگی وی با اضافه وزن باعث بروز مشکلا‌ت حرکتی روی صحنه بود و در بعضی از موارد نیز باعث عدم حضورش برای اجرا در کنسرت‌هایش می‌گردید. این امر به حدی رسید که در یک مورد پس از ۲۶ بار عدم حضور و لغوکردن کنسرت‌هایش، کمپانی اپرای شیکاگو، وی را ممنوع الورود کرد. ‌
با تمامی این احوال، زیبایی و توانایی‌های هنری وی آنچنان بود که برای مثال در سال ۲۰۰۴ وقتی ۱۵ دقیقه متوالی با تشویق‌های مردم مواجه شد، تمامی منتقدین خود را به سکوت نشاند، نبوغ و توانایی وافرش در امر تلفظ و دراماتیزه‌کردن کلمات در موسیقی و پیوند هنری آن دو خود امری منحصر به فرد است. در حقیقت به جلو قرار دادن تن‌ها و شفافیت حروف بی‌صدا در راستای طبیعت زبان ایتالیایی است که کمک به نبوغ طبیعی این خواننده می‌کند و به همین دلیل است که شناخت صدای پاواروتی برای شنوندگان همیشه آشکار است و کمتر خواننده‌ای در عصر حاضر اینچنین بوده است. <ماریا کالا‌س>، <براین ترفل>، <دیتریخ فیشر> و <جوون سادرلند> در ردیف چنین افرادی قرار می‌گیرند و به همین جهت امتیاز آنها در دنیای خوانندگی آشکار می‌گردد. ‌
پاواروتی چندین سال از عمر خود را وقف مبارزه با سرطان پانکراس سپری کرد و در نهایت همین بیماری موجب مرگ او در ۶ سپتامبر ۲۰۰۷ و در سن ۷۱ سالگی گردید. وی با جدیت به فعالیت‌های خیریه می‌پرداخت و فعالیت‌های مستمر او در جمع‌آوری درآمدهایی برای همین امر در صلیب سرخ و از طریق برگزاری کنسرت‌هایی چه شخصی و چه با سایر هنرمندان، از تعهدات همیشگی و پایدار وی به شمار می‌آید.
پاواروتی انسان دوستی بود که تمامی استعدا‌د‌ها و توانایی‌های هنری خود را در جهت حمایت از امور خیریه و تراژدی‌های انسانی در سراسر دنیا به کار گرفت. ‌ با مرگ وی، دنیا نه‌تنها یک خواننده منحصر به فرد تنور را با صدای زیبا و غیرقابل‌تقلید از دست داد، بلکه هنرمندی را از دست داد که سرشار از مهربانی و متانت بود. تنها یک لبخند وی قادر بود که همه حضار را در یک کنسرت موسیقی و یا استادیوم فوتبال به شعف آورد. بدینگونه تاریخ موسیقی اپرا، یاد لوچیانو پاواروتی را در مقام یک هنرمند ارزنده و یک انسان بشر دوست همیشه در یاد خود زنده نگاه خواهد داشت.
فلورانس لیپت
ترجمه: سعید شریفیان
منبع : ایران ملودی


همچنین مشاهده کنید