پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


اگر من یک مدیر بودم


اگر من یک مدیر بودم
بسمه تعالی
اگر من یک مدیر بودم!!
اگر من یک مدیر بودم؛ تا ابد مدیر می ماندم . هر جا می رفتم مدیر می شدم . به غیر از مدیریت کار دیگری بلد نبودم.
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ فامیل یک مدیر مهم دیگر بودم . یا پسرخاله اش بودم و یا نوه داماد عمه برادرزنش . به هر حال این مهم بود که من فامیل یک مدیر بودم و از حمایت او بهره مند می شدم . قاعدتاَ با سفارش او مدیر شده بودم و تا ابد به او وفادار می ماندم.
اگر من یک مدیر بودم؛ بیشترین حقوق را می گرفتم . هر جا می رفتم نفر اول لیست حقوقی بودم . خوب طبیعی است در کشور ما رده شغلی تعیین کننده میزان حقوق افراد است نه مواردی مثل تخصص ، تجربه و ...
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ مدرک دکتری داشتم . مهم نبود که من اساساَ سواد دارم یا نه ، یا اینکه بلدم با کامپیوتر کار کنم ، یا با دیدن یک نمودار چه حالی به من دست می دهد ، مهم این است که من یک مدیر بودم و مدیر ها هم مدرک دکتری دارند . اگر هم نداشتم از یک دانشگاه آبکی می گرفتم یا بقیه را مجبور می کردم به بگویند آقای دکتر.
اگر من یک مدیر بودم؛ به کارمندانم می گفتنم مقاله بنویسند . به هر حال من که دکتری داشتم باید در جایی مقاله ای چیزی به چاپ می رساندم . متن سخنرانی هایم را هم باید برایم تنظیم می کردند . البته قبل از سخنرانی باید چند بار مرور می کردم تا تپق نزنم .
اگر من یک مدیر بودم؛ بهترین امکانات اداره ام در اختیار من بود . هر جا می رفتم بهترین خانه سازمانی ، شیک ترین ماشین و .... خلاصه هرچی چیز عالی بود در اختیار من قرار می گرفت .
اگر من یک مدیر بودم؛ زنم هم زن مدیر بود و بچه هایم هم بچه مدیر بودند . بهترین امکانات اداره ما در اختیار زن و فرزندانم بود .هرنوع امکانی که در اداره ما پیدا می شد.
اگر من یک مدیر بودم؛ سالی دو سه دفعه به کیش می رفتم . خوب در کیش سالی دو سه تا همایش برگزار می شه که من هم می تونستم تو یکی از آن ها شرکت کنم . این که راست کار ما باشه یا نباشه اصلاَ مهم نیست . زن و بچه هایم هم که حق دارند در کنار من باشند در این سفرها همراهیم می کردند .
اگر من یک مدیر بودم؛ سالی چند هفته به ویلای اختصاصی اداره در رامسر یا نوشهر می رفتم . به هرحال این امکانات اداره ما برای استفاده مدیران ایجاد شده و حیفه که بلا استفاده بمونه.
اگر من یک مدیر بودم؛ همیشه صف اول نماز جماعت می ایستادم . یا فقط وقتی نماز می رفتم که مدیر عامل هم به نماز می آمد .تکبیر هایم را غلیظ می گفتم . یک تسبیح و دو سه تا انگشتر هم لازم بود . خوب یقه هم باید همیشه بسته باشد تا کار کامل شود . اصولاَ در مملکت ما قیافه و ظاهر کار مهمترین چیز است .
اگر من یک مدیر بودم؛ پولدارها من و خانواده ام را زیاد دعوت می کردند . جای شما خالی ، عجب سفره هایی ، چه خانه هایی ، چه ویلاهایی!!
اگر من یک مدیر بودم؛ قاعدتاَ یا پدر زن یک آقازاده بودم یا عروسم آقازاده ، چه فرقی می کند آقازاده ، آقازاده است دیگر ، دختر و پسر ندارد .
اگر من یک مدیر بودم؛ سالی چند سفر خارجی می رفتم . دبی که روی شاخش بود با برو بچه ها، از اروپا و مالزی و ترکیه هم که نمی شود گذشت . بالاخره مدیر بودم دیگر ، نمی شود که آدم مدیر باشد و سفر خارج نرود .
اگر من یک مدیر بودم؛ پول زیادی دستم می آمد ، شاید با پولهایم در اوشون فشم یک ویلای ۷ میلیارد تومانی می ساختم .
اگر من یک مدیر بودم؛ عکس بزرگ آقای خامنه ای و امام را در اتاقم نصب می کردم . این جمله معروف امام « خانواده های شهداء چشم و چراغ این مملکتند» را هم قاب می کردم و در اتاقم نصب می کردم .
اگر من یک مدیر بودم؛ روزی ۱۰ تا کارتابل را امضاء می کردم . من آن قدر این کارتابل را دوست دارم که نگو . ورق بزن نامه را نگاه کن و به هر کسی که خواستی ارجاع کن ، همش رو هم می شود ۵ ثانیه .
اگر من یک مدیر بودم؛ محرم وصفر پیرهن مشکی می پوشیدم و از پول اداره هیئت راه می انداختم و خرجی می دادم . خودم هم یک گوشه می ایستادم و خیلی با کلاس سینه می زدم .
اگر من یک مدیر بودم؛ تمام کارهای مدیر قبلی را گند کاری نشان می دادم و هزار تا برنامه جدید معرفی می کردم . کی به کیه .
اگر من یک مدیر بودم؛ یک مشت دری وری را به اسم خط مشی ، می دادم قاب کنند و هر ۳۰ سانتی متر به ۳۰ سانتی متر روی دیوارهای اداره نصب کنند . نمی شود آدم مدیر باشد آنوقت خط مشی کیفیت نداشته باشد .
اگر من یک مدیر بودم؛ همه فامیلها و دوستانم را با خودم به اداره جدیدم می بردم . مهم نیست یک مینی بوس باشند یا یک اتوبوس یا یک قطار ، مهم این است که بنده های خدا گرسنه نمانند .
اگر من یک مدیر بودم؛ استخر و سونا و جکوزی زیاد می رفتم . اصولاَ سونا و جکوزی برای شادابی پوست و جوان ماندن بسیار مفید است . البته خانم بچه ها هم باید از این نعمات خدادی استفاده کنند .
اگر من یک مدیر بودم؛ دستور می دادم برایم یک گوشی نوکیا مدل N۹۵ بخرند . دوربینش ۵ مگاپیسکل است . ضمناَ یک لب تاپ هم لازم است . البته من هنوز نمی دانم این دکمه خاموش و روشن لب تاپ کجای آن است .
اگر من یک مدیر بودم؛ و به جلسه مهمی دعوت می شدم ، در طول جلسه فقط دو کلمه از دهانم خارج می شد . «به به ، به به خیلی ممنون» قرار نیست ما از کسی انتقاد کنیم یا نظر مخالفی داشته باشیم .
اگر من یک مدیر بودم؛ به دوستان و فامیلم که با من به اداره آمده اند هدیه و پاداش می دادم . بالاخره باید رسم فامیلی و رفاقت را به جا آورد .انواع وام بدون وثیقه ، زمین از دم قسطی در اقساط ۱۲۰ ساله و ماشین مجانی یا نهایتاَ از دم قسط ماهی ۱۰۰۰۰ تومان ، کمترین کاری است که یک مدیر می تواند بکند .
اگر من یک مدیر بودم؛ اتاقم در اداره بزرگترین اتاق بود . مهم نیست که در بعضی اتاق های اداره ۴ تا ۵ کارمند چپیده باشند ، مهم اتاق مدیر است که باید بزرگ باشد . بعلاوه یخچال(پر از خودنی و میوه – به هرحال ما ممکن است مهمان داشته باشیم) ، تلوزیون ، مبل راحتی و ...هم لازم است .
اگر من یک مدیر بودم؛ همه به من احترام می گذاشتند . بعضی ها از ترس ، بعضی برای چاپلوسی و تملق ، برخی برای گرفتن پست و امتیاز و ... . مهم نیست کسی به خود آدم احترام بگذارد مهم این است که همه به مدیر احترام می گذارند.
اگر من یک مدیر بودم؛ کلی مصاحبه می کردم . حرف حسابی زدن مهم نیست مهم این است که در مصاحبه ها طوری حرف بزنی که حتی خودت هم نفهمی چی داری می گی . عکس هم لازم است .عکس آقای خامنه ای باید پشت نما باشد ، خودکارم توی دستم و قیافه جانانه و ...
اگر من یک مدیر بودم؛ ده پانزده دست کت و شلوار داشتم . اگر مارک هاکوپیان باشد می دادم خیاط مارکش را در بیاورد . یکی دو دست هم کت و شلوار ایتالیایی ۸۰۰ هزار تومانی سفارش می دادم .البته یک کت احمدی نژادی هم لازم است .
اگر من یک مدیر بودم؛ ظهر ها در اداره جوجه کباب یا بختیاری می خوردم . خوب معده ما تحمل استانبولی کارمندی را ندارد . نوشابه هم فقط باواریا مارک هلندی ، انشاءالله که اضافه ای چیزی ندارد .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ یک منشی خوشگل استخدام می کردم . یک وقت فکر بدی نکنید ها ، چون مد است می گویم . بالاخره یک منشی خوشگل خیلی کارها از دستش بر می آید .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ سالی یک سفر حج عمره با خانواده می رفتم . دو سه سالی یکبار هم حج تمتع می رفتم . آدم مدیر باشد آن وقت حاجی نباشد .
اگر من یک مدیر بودم؛ خودم را با مد روز جلو می بردم . مثلاَ الآن که مد برنامه راهبردی و سند چشم انداز است از دور و بری ها اقلاَ چهار تا چیز یاد می گرفتم . لازم است .
اگر من یک مدیر بودم؛ هیچ کس از من گزارش عملکرد واقعی نمی خواست . هر کس هم که گزارش می خواست چهار تا دری وری به هم ور می کردم و به خوردش می دادم . اصلاَ چه معنی دارد ، کسی که مدیر است حتماَ موفق است . ما همیشه از برنامه جلوتریم .
اگر من یک مدیر بودم؛ هر جا را که به گند می کشیدم ، مرا به جای بزرگتر و بهتری می بردند . من چون مدیر بودم حق داشتم هر چند تا اداره و شرکت را که می خواستم ، به گند بکشم .
اگر من یک مدیر بودم؛ مهمترین کاری که در بدو ورودم به اداره جدید می کردم کلنگ زدن چهار پنج تا پروژه جدید مخصوصاُ مسجد اداره و افتتاح دو سه تا پروژه بود . اصلاَ مهم نیست که آن پروژه ها قبلاَ چند بار کلنگ خورده باشند یا افتتاح شده باشند .
اگر من یک مدیر بودم؛ دستور می دادم برای اداره طرح جامع بنویسند . یک برنامه راهبردی هم لازم داریم . اگر قبلاَ نوشته شده باشد بدرد نمی خورد . طرح ها را هم می دادم پسر خاله ام بنویسد . خیلی با انصاف است ، برای یک طرح جامع فقط دومیلیارد و چهارصد میلیون تومان می گیرد .
اگر من یک مدیر بودم؛ هرجا فرصتی پیدا می کردم سخنرانی می کردم . بین حرفهایم هم به چند تا آیه و روایت اشاره می کردم . از مظلومیت ، عدالت و الگو بودن علی (ع) حرف می زدم . کلی از نظام مقدس جمهوری اسلامی تمجید می کردم و خودم را خدمت گذار مردم شریف معرفی می کردم .
اگر من یک مدیر بودم؛ از برخی کارمندانم مثل .... کار می کشیدم . آنهایی که بدرد بخور تر باشند را نردبان ترقی می کردم . البته حساب دوست و فامیل جدا است .
اگر من یک مدیر بودم؛ با بزرگان ، پولدارها و .. سرو سری داشتم . کلی رئیس بانک رفیق من بودند . کلی معامله می کردیم و خوب البته باید حق مدیریتمان را هم بگیریم .
اگر من یک مدیر بودم؛ با آبروی هر کسی که می خواستم ، بازی می کردم . اصلاَ برای اثبات قدرتم باید اول کاری چند نفر را له کنم . مقصر بودن یا نبودن فرقی ندارد .
اگر من یک مدیر بودم؛ توی اتاقم یک کتابخانه بزرگ درست می کردم وکلی کتاب در آن می گذاشتم . مدیر باید کتاب زیاد داشته باشد . خواندن یا نخواندن آنها مهم نیست .
اگر من یک مدیر بودم؛ کلی اسرار این و آن را می دانستم . مدیر باید از دور و بری هایش آتو داشته باشد . اسرار خیلی جا ها بدرد می خورند. البته اگر کسی هم اسرار مرا بداند ، باید کلی هوایش را داشته باشم .
اگر من یک مدیر بودم؛ هرجا که بازدید می رفتم اقلاَ ۵۰ نفر هم دنبال من راه می افتادند . مهم نبود که کارشناس و متخصص باشند یا یک مشت خر . تازه اگر خر باشند بهتر است ، بازدید بدون دردسر و سریع تمام می شود .
اگر من یک مدیر بودم؛ آینده بچه هایم تأمین می شد . دانشگاه خوب ، زندگی راحت ، کار از پیش تعیین شده ( بخوانید مدیریت از پیش تعیین شده ) و ...
اگر من یک مدیر بودم؛ در خانه دغدغه آب و برق و گاز و ... را نداشتم . یا پاچه خوارها تأمین می کردند یا به تدارکات اداره می گفتم تهیه کنند . چه اهمیتی دارد در شهری که یک کپسول گاز پیدا نمی شود من در خانه ام ۳ تا پر داشته باشم . پس مدیریت به چه دردی می خورد .
اگر من یک مدیر بودم؛ اگر خطری مشکلی چیزی پیش می آمد اول من را خبر می کردند . من هم زود خودم و بچه ها را از مهلکه نجات می دادم .
اگر من یک مدیر بودم؛ روز ۲۲ بهمن صف اول تظاهرات می رفتم و آن چنان شعار می دادم که همه رگ های گردنم را ببینند . ضمناَ یک چفیه هم می انداختم دور گردنم .
اگر من یک مدیر بودم؛ اسم پسرم را مهدی می گذاشتم ولی خوب در خانه اورا کیانوش صدا می زدم . اسم دخترم را هم ... .
اگر من یک مدیر بودم؛ اگر یک موقع جنگ می شد به بچه ها وفامیلم اجازه رفتن به جنگ را نمی دادم . البته خودم تا پشت جبهه می رفتم . نمی شود که نرفت .
اگر من یک مدیر بودم؛ می دادم چند تا بازی حسابی و آهنگ های توپ روی موبایلم بریزند . لازم می شود . یک وقتهایی بدجوری حوصله آدم سر می رود .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ برای پسر و دخترم بورس تحصیلی در دانشگاه های خارج را جور می کردم . این دوره و زمانه مدرک دکتری خیلی مهم است .
اگر من یک مدیر بودم؛ کلی برای ارتقاء ICT اداره هزینه می کردم . مثلاَ دستور می دادم همه مونیتور ها را دور بریزند و به جایش LCD بخرند .
اگر من یک مدیر بودم؛ یک پایم تهران بود یکی محل کارم . هر چه قدر هم بگویند مدیر پروازی نداریم ، نمی شود که! . مدیر تا پروازی نباشد که مدیر نمی شود .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ عضو ۲۰ تا هیئت مدیره بودم . چه حالی دارد عضو هیئت مدیره بودن ، صورت جلسه را می فرستند شما امضاء می کنید بعد هم چند میلیون تومان حق الزحمه برای شما واریز می شود ، به همین راحتی.
اگر من یک مدیر بودم؛ اصلاَ مهم نبود برای کاری که انتخاب می شوم تخصص داشته باشم . کار اقتصادی و بازرگانی و فرهنگی و ورزشی و ..... فرقی ندارند . بالاخره ما الکی که مدیر نشده ایم ، لابد از پس هر کاری بر می آییم.
اگر من یک مدیر بودم؛ مهمترین بخش اداره را روابط عمومی می دانستم . اصلاَ اگر همه واحد ها تعطیل باشند و فقط روابط عمومی فعال باشد کافی است . مهم این است که مردم من را ببینند و بشناسند .
اگر من یک مدیر بودم؛ هیچ اعتقادی به سیستم و جریان اطلاعات نداشتم . این حرفها همه¬اش کشک است . اگر سیستم باشد پس ما چکاره ایم .
اگر من یک مدیر بودم؛ هفته ای یک بخش نامه صادر می کردم . مطالبش مهم نیست . مهم این است که کارمند بفهمد مدیر دارد .
اگر من یک مدیر بودم؛ کلی کار ها می کردم که این جا نمی توانم بگویم . چه معنی دارد آدم کارهای ناموسی را جار بزند . آن وقت که دیگر ناموسی نمی شود . پس شرمنده ام .
اگر من یک مدیر بودم؛ خودم و کارمندانم اصل تکریم ارباب رجوع را سرلوحه کارمان قرار می دادیم . ضمناَ حق تکریم ارباب رجوع را هم دریافت می کردیم . مگر می شود کار یک نفر را راه انداخت و حق تکریم ارباب رجوع را نگرفت . تازه مردم فهیم ما هم از جان و دل حق تکریم ارباب رجوع را به ما می دهند ، زوری که نمی گیریم .
اگر من یک مدیر بودم؛ روزی ۱۰ تا جلسه می گذاشتم ، با مدیرانم ، با کارمندانم ، با منشی ام ، با موبایلم ، با خودم ، با ... . بالاخره مدیر باید جلسه داشته باشد و موقع جلسه هم کسی نباید مزاحم بشود .
اگر من یک مدیر بودم؛ صبح ها ساعت ۵/۹ می رفتم سرکار ، کلی کلاس دارد . تازه اگر من سر وقت بروم سرکار، مردم از کجا بفهمند کی مدیر است و کی کارمند .
اگر من یک مدیر بودم؛ جواب سلام کسی را نمی دادم . چه معنی دارد کارمند جسارت کند جلو مدیرش سرش را بالا بیاورد .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ یک پروژه در اداره برای سپاه پاسداران کنار می گذاشتم . هم مد است و هم تضمین . نور علی نور .
اگر من یک مدیر بودم؛ خداوکیلی بیت المال را خانه شخصی نمی دانستم ، ولی چه کنم مدیر بودم وباید خرج می کردم . سکه هم می دادم ، مد است .
اگر من یک مدیر بودم؛ چند کلمه کلیدی طلبگی را هم یاد می گرفتم . توجیه ، کلاه شرعی ، ....خلاصه خیلی بدرد می خورد .
اگر من یک مدیر بودم؛ اصلاَ دروغ نمی گفتم ، مگر وقتی که مصلحت اقتضاء می کرد . مثلاَ اگر مصلحت اقتضاء می کرد که از صبح تا شب دروغ بگویم ، خوب از سر ناچاری باید می گفتم ولی بقیه وقتها اصلاَ دروغ نمی گفتم .
اگر من یک مدیر بودم؛ هرجا که منافع ایجاب می کرد حق و حقوق دیگران را ضایع می کردم . مدیریت است و قدرت .
اگر من یک مدیر بودم؛ در سفر های خارجی به همراهانم می گفتم : اگر روی میز تلخکی گذاشتند یا گوشت خوک و سگ به من خبر بدهید . اما نامرد ها نمی گفتند و من مجبور بودم بعد غذا ۷۰ بار استغفار کنم .
اگر من یک مدیر بودم؛ در مبحث گردشگری متخصص بودم بویژه در خارج از کشور . تصور کنید کسی ترکیه برود اما سری به سواحل زیبای آنتالیا نزند؟!!
اگر من یک مدیر بودم؛ اصلاَ زبان خارجی بلد نبودم . چه معنی دارد مدیر ایرانی به زبان اجنبی ها صحبت کند . مگر دیلماج ها مرده اند .
اگر من یک مدیر بودم؛ حتماَ یک باشگاه ورزشی راه می انداختم . شاید هم از یک تیم ورزشی حمایت می کردم . هیئت مدیره باشگاه ها که روی شاخش بود .
اگر من یک مدیر بودم؛ خودم و خانواده ام نه فیلم مستهجن می دیدیم و نه ماهواره . فقط فیلم های کامل زبان اصلی آن هم برای بهتر شدن زبان انگلیسی بچه ها .
اگر من یک مدیر بودم؛ هیچ وقت دنبال افزایش راندمان کارمندان نبودم . این حرف ها همه اش کشک است . کارمندها همینجوری هم جانشان دارد در می آید .
اگر من یک مدیر بودم؛ به کارمندانم پاداش می دادم البته بر اساس عدالت . مثلاَ به مدیرانم همینجوری در طول سال پنج شش میلیون تومان پاداش می دادم . به کارمندها هم فقط وقتی که کارشان ۱۰۰ میلیون تومان ارزش داشته باشد ، ۱۰۰ هزار تومان پاداش می دهم . کاملاَ بر اساس عدالت .
اگر من یک مدیر بودم؛ به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی اجازه نمی دادم بدون اطلاع و حضور من در اداره سؤاستفاده یا اختلاص کنند .با متخلفین هم به شدت برخورد می کردم .
اگر من یک مدیر بودم؛ مهمترین شعار کاریم را عدالت قرار می دادم . عدالت یعنی « آن چیزی که مدیر می گوید»
اگر من یک مدیر بودم؛ به احدالناسی اجازه باند بازی در اداره نمی دادم . در اداره فقط یک باند داریم آن هم باند من است ، همین وبس .
اگر من یک مدیر بودم؛ روی میزم یک قران نفیس می گذاشتم . البته به کسی نگویید که من بلد نیستم قرآن بخوانم . به مستخدم گفته ام هر روز آن را تمیز کند مبادا خدای ناکرده خاک رویش بنشیند .
اگر من یک مدیر بودم؛ همه جا می گفتم اگر فلان اداره را به من بسپارند درستش می کنم . ولی بعد از رفتن به آن اداره هیچ کار مثبتی نمی کردم تا مبادا کسی فکر کند که من دیگر نمی خواهم مدیر باشم .
اگر من یک مدیر بودم؛ تا می توانستم تفاهم نامه امضاء می کردم . کی به کی است . هر چه تفاهم نامه بیشتر عیار مدیر بالاتر .
اگر من یک مدیر بودم؛ ظاهراَ از یک جناح و حزب حمایت می کردم ولی در باطن دل همه را بدست می اوردم تا در هر دوره ای مدیر بمانم .
اگر من یک مدیر بودم؛ می دادم یک سنجاق سینه به شکل نقشه ایران از طلا درست کنند تا بزنم روی یقه کتم تا همه بدانند من چقدر وطن پرستم .
اگر من یک مدیر بودم؛ وقتی یک نامه چند صفحه ای را به من می دادند ، از هر صفحه زیر چند تا جمله را خط می کشیدم تا همه فکر کنند تمام نامه را خوانده ام . بعد هم ان را به اولین کارمند دم دست ارجاع می کردم .
اگر من یک مدیر بودم؛ یک مجله ای ، روزنامه ای ، فصل نامه ای بالاخره چیزی منتشر می کردم . محتوی آن مهم نیست ، آخر کلاس است .
اگر من یک مدیر بودم؛ بیشترین وقت کاریم را به لابی کردن و ایجاد آشناییهای جدید می گذراندم . نمایندگان مجلس ، وزراء سایر مدیران ، پولدارها ، متنفذین و ..... .مدیری که لابی بلد نباشد بهتر است بمیرد .
اگر من یک مدیر بودم؛ در اداره ۵۰۰ تا صندوق « ارتباط با مدیر عامل » نصب می کردم . نامه هایش را هم می دادن به مشتی کریم مستخدم تا به نان خشکی ها بفروشد و پولی گیرش بیاید .
اگر من یک مدیر بودم؛ سال یک دفعه دیدار عمومی با کارمندان می گذاشتم . تنها چیزی که در دیدار لازم نیست به آن پرداخته شود مشکلات کارمندی است .
اگر من یک مدیر بودم؛ دارای سلسله مراتب مقدسی بودم . من زیر نظر معاون وزیر ، ایشان زیر نظر وزیر ، ایشان زیر نظر رئیس جمهور ، ایشان زیر نظر مقام معظم رهبری و ایشان جانشین اما زمان (ع) و ایشان هم که حجت خدا در زمین هستند . به همین دلیل نظام جمهوری اسلامی ایران مـ مقدس » است ، چون همه در سلسله مراتب به خدا متصل هستند .
اگر من یک مدیر بودم؛هر کاری برای مدیر ماندن لازم بود انجام می دادم ، نه آن کاری که وظائف شغلی من ایجاب می کرد . مدیر ماندن مهمتر است .
اگر من یک مدیر بودم؛ تنها اصل مدیر ماندن را همیشه رعایت می کردم
« نمازت را پشت سر علی(ع) بخوان ، غذایت را سر سفره معاویه بخور»
محمد تقی رفیعی


همچنین مشاهده کنید