جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


همچون نوک دارکوب!


همچون نوک دارکوب!
آیا تا به حال دارکوب را دیده اید ! این پرنده نسبتاً کوچک چنان سوراخهای عمیقی در بعضی از درختان ایجاد می کند که اگر شما بخواهید مانند آن را با ابزار ابتدایی آغاز کنید کار بسیار سختی خواهد بود. حال آنکه نیروی بدنی شما کجا ، قدرت و جثه دارکوب کجا؟ ‏
عملکرد سوال در حیطه تفکر را میتوان به نوک دارکوب تشبیه کرد در حیطه ذهن و تفکر سوال همانند نوک دارکوب می ماند . سخت ترین مسائل و پیچیده ترین آنها را میتوان با سوالات راهبردی ، تجزیه و ترکیب کرد . اگر مسئله را چه پیچیده و چه ساده همانند یک شئ سخت در نظر بگیریم ، سوالات همانند نوک دارکوبند که راهی را برای ورود به مسئله یا تنه درخت باز می کنند وقتی شما وارد مسئله می شوید ، گویی از درون آن با خبرید ، مثل این است که شما تا قبل از این یک اتاق تاریک تاریک داشتید که به هیچ عنوان نمی دانستید درون آن چیست و صرفاً از آن می ترسیدید . ‏
اما الان وقتی راههای ورود به آن باز شده اند گویی شمع های کوچکی در چند جای اتاق روشن است ، پس شناخت شما از داخل اتاق بیشتر شده است و درست به اندازه ای که نور در اتاق هست ترس شما هم از آن کمتر می شود ترس ما از ناشناخته هاست ، از چیزی که شناخت داشته باشید هرگز نمی ترسید . دارکوب را فراموش نکنید این الگویی مناسبی برای پیدا کردن راههای ورود به مسئله است. ‏
دارکوب یکبار برای همیشه به نقطه مورد نظر نوک نمی زند ، بلکه مدام نوک می زند و حرکتی تدریجی دارد . ‏
خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟ دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود. اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند . بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید . هرگز لبخند را ترک نکن ‚ حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود. تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی. هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران . شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب. وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی. ‏
به چیزی که گذشت غم مخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن . همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی. خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد . زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری . گابریل گارسیا مارکز ‏
کاش در دریای خروشان چشمانم انتظار را می دیدی همان دریای خروشانی را می گویم که بارها نامه ای که برایت نوشته بودم را دستخوش موجهای خود کرده... همان دریایی که در انتظار آمدنت،از نیامدنت طوفانیست... همان طوفانی که صفای دل است و دیدنت را برایم مشکل می کند... دلی را می گویم که نزد توست و من در نبودنش شمعی به یادش افروخته ام و پروانه وار گرد تو می سوزم... می سوزم...» ‏
پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید» خدا لبخندی زد و پاسخ داد: « زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟» من سؤال کردم: « چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟» خدا جواب داد.... « اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند...و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند» «اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند» «اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند» ‏
«اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند» دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت.... سپس من سؤال کردم: «به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟» خدا پاسخ داد: « اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند» « اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند» «اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند» « اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند» « یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است» « اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند» « اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند» « اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند» باافتادگی خطاب به خدا گفتم: « از وقتی که به من دادید سپاسگذارم» ‏
و افزودم: « چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟» خدا لبخندی زد و گفت... «فقط اینکه بدانند من اینجا هستم» « همیشه» ‏
نگارش یافته توسط محمود قوچانی
منبع : ایران سهراب


همچنین مشاهده کنید